1. زبان دعا از عناصر مشترک و مهم همۀ انسان ها و فرهنگ ها است و جایگاه ویژه ای در فرهنگ شیعی دارد. این زبان مبارک، منشأ فطری و تاریخی به قدمت تاریخ انسان دارد و ترجمان دعای حقیقی بوده و ارتباط ویژه و مقدّسی بین فقیر محض و غنی مطلق برقرار می کند. پس، هر دعایی که در این راستا و هماهنگ با فطرت انسانی باشد، خواندن آن جایز است.
2. علامه مجلسی در بارۀ مناجات خمس عشر می گوید: «این مناجات را در برخی از کتاب های اصحاب دیدم که از امام سجاد(ع) روایت کرده اند»؛[1] در حالی که ایشان نامی از آن کتاب ها نبرده و سند روایت را هم نقل نکرده است. شیخ حرّ عاملی نیز در «الصحیفة الثانیة السجادیة» این مناجات پانزده گانه را از دعاهای سجادیه دانسته و بدون هیچ تردیدی به امام سجاد(ع) نسبت داده است.
2. به هر حال، این روایت، مرسل است، ولی چون مطالب و مفاهیم موجود در این مناجات ها با اصول و آموزه های قرآنی و دعاهای مأثور دیگر موافق است، خواندن آن اشکالی ندارد.
3. لازم نیست که در همۀ اوقات دعای ویژه و مخصوصی وارد شده باشد تا آن را بخوانیم؛ و هیچ فقیهی خواندن دعایی با محتوای درست و شرعی را حرام ندانسته و منع نکرده است؛ همان طور که در این باره احادیثی نیز نقل شده است؛ مانند این که امام باقر(ع) می فرماید: «در هفت مورد دعای مخصوصی نیاز ندارد: نماز بر میّت، قنوت، دعاى مستجار (موضعى در کعبه)، صفا و مروه، وقوف به عرفات و دو رکعت طواف»؛[2] در این موارد مى توان هر دعای مشروعی خواند.[3]
همچنین امام صادق(ع) فرمود: «دعای موقّت (دعای به خصوص) براى شیعۀ مستضعف است، امّا برای شیعۀ با بصیرت و بینا دعای موقّت نیست؛ زیرا به حدّ بلوغ عقلى و رشد فکرى رسیده است [و می داند چه از خدا بخواهد و چه نخواهد]».[4]
4. خواندن دعاهایی مانند مکارم الاخلاق، ابوحمزه ثمالی، و همین مناجات پانزده گانه که در مفاتیح الجنان نیز آمده اند، به خود سازی و ترک گناه کمک می رساند؛ و علمای اخلاق نیز به خواندن آنها سفارش کرده اند؛ همان طور که محمدتقی مجلسی –پدر علامه مجلسی- می گوید: «شایسته است که سالک الی الله مداومت بر خواندن مناجات خمس عشر داشته باشد».[5]
[1]. «وَ مِنْهَا الْمُنَاجَاةُ الْخَمْسَ عَشْرَةَ لِمَوْلَانَا عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا وَ قَدْ وَجَدْتُهَا مَرْوِیَّةً عَنْهُ(ع) فِی بَعْضِ کُتُبِ الْأَصْحَابِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ»؛ مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 91، ص 142، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[2]. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج 6، ص 278، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، قم، چاپ اول، 1409ق.
[3]. ر.ک: شیخ صدوق، الهدایة فی الأصول و الفروع، ص 166، مؤسسه امام هادى علیه السلام، قم، چاپ اول، 1418ق؛ طباطبایى قمّى، سید تقى، الدلائل فی شرح منتخب المسائل، ج 2، ص 318، کتابفروشى محلاتى، قم، چاپ اول، 1423ق.
[4]. همان، ج 90، ص 365 و ج 91، ص 89: «… دُعَاءُ الشِّیعَةِ الْمُسْتَضْعَفِینَ فَفِی کُلِّ عِلَّةٍ مِنَ الْعِلَلِ دُعَاءٌ مُوَقَّتٌ وَ أَمَّا دُعَاءُ الْمُسْتَبْصِرِینَ فَلَیْسَ فِی شَیْءٍ مِنْ ذَلِکَ دُعَاءٌ مُوَقَّتٌ لِأَنَّ الْمُسْتَبْصِرِینَ الْبَالِغِینَ دُعَاؤُهُمْ لَا یُحْجَبُ».
[5]. مجلسى، محمدتقى، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: موسوى کرمانى، حسین، اشتهاردى، على پناه، ج 13، ص 128، مؤسسه فرهنگى اسلامى کوشانپور، قم، چاپ دوم، 1406ق.