خانه » همه » مذهبی » منزل حسن زاده اینجاست!

منزل حسن زاده اینجاست!

منزل حسن زاده اینجاست!

آیت الله حسن بن عبدالله طبری آملی، مشهور به «حسن زاده» درآخر اسفند ماه (1) سال 1307 هـ. ش در روستای «ایراء » ازتوابع لاریجان شهرستان آمل متولد گردید وتحت مراقبت پدر ومادری الهی،

0029580 - منزل حسن زاده اینجاست!
0029580 - منزل حسن زاده اینجاست!
نویسنده: علی قاسمی

 

شخصیت و کرامات آیت الله حسن زاده آملی

 

آیت الله حسن بن عبدالله طبری آملی، مشهور به «حسن زاده» درآخر اسفند ماه (1) سال 1307 هـ. ش در روستای «ایراء » ازتوابع لاریجان شهرستان آمل متولد گردید وتحت مراقبت پدر ومادری الهی، بزرگوار واهل یقین، تربیت گردید و از مادری متقی و طاهره، شیرنوشید. خود ایشان دراین زمینه می فرمایند:
«برکاتی که ازالطاف الهی نصیبم شده است، همه ازشیرطیب ودامن طاهر مادرم وروزی حلال پدرم بوده است.»(2)
در شش سالگی، به مکتبخانه رفت وخدمت یک معلم روحانی شرفیاب گردید وپیش از خواندن ونوشتن را آموخت وتعدادی از جزوات متداول درمکتب خانه های آن زمان را خواند، تا اینکه درخردسالی تمام قرآن را به خوبی فرا گرفت.
حضرت استاد مشغول گذراندن کلاس دوم ابتدایی بود که از وجود مادر عفیف ومهربانش که درسنین جوانی به سر می برد، محروم گردید ودراندوه
فقدان آن عزیز، به ماتم نشست.
جناب حسن زاده درمهرماه سال 1323 شمسی مطابق با شوال المکرم سال 1363 قمری به حوزه ی علمیه ی آمل، واقع درمسجد جامع آن شهر وارد گردید. ایشان می فرماید: «دراوایل ورود به مسجد جامع آمل، وحدود دوسه ماه بود که به فراگیری مسائل مقدماتی دینی رسیده بودیم که خبر وفات پدرم را برایم آوردند که این خبر به من لطمه زد ویک سالی را درغم ازدست دادن ایشان غمگین وافسرده بودم.»(3)
ایشان از محضر مبارک روحانیون وعلمای فاضل آن شهر، یعنی آیات عظام و حجج اسلام: میرزا ابوالقاسم فرسیو(رحمه الله ) محمد غروی آملی (رحمه الله )، شیخ عزیز الله طبرسی (رحمه الله )، حاج شیخ احمد اعتمادی (رحمه الله )، آقا شیخ عبدالله اشراقی (رحمه الله )، شیخ ابوالقاسم رجایی لتیکوهی (رحمه الله )، شیخ احمد مشایی (رحمه الله )،(4) و… بهره مند گردید.
آیت الله حسن زاده از حضرت آیت الله عزیزالله طبرسی (رحمه الله ) تعلیم خط می گرفت تا اینکه خود حضرتش درآمل چند کتاب مقدماتی را تدریس می نمود.
ایشان در بیان برخی حالات دوران نوجوانی وجوانی خود می گوید:
«درهمان اوایل جوانی نماز شبمان ترک نمی شد. اساتید مرتباً به ما تأکید می کردند که باید مراقب رفتار و کردارتان باشید. آن ها خیلی مواظب رفتار ما بودند وازاین جهت برگردن ما حق دارند. در دوجناح علم وعمل خیلی مواظب ما بودند. خودشان هم خیلی وارسته بودند. من دراین شش سال که در آمل شاگرد آن ها بودم هیچ نقطه ضعیفی در آن ها ندیدم.»(5)
علامه آملی دراواخر آموزش دروس مقدماتی حوزه، به دستور آیت الله غروی ملبس به لباس مقدس روحانیت گردید ودر 22 سالگی ودرشهریور 1329 هجری شمسی (ذی القعده الحرام 1369هـ.ق) برای ادامه تحصیل به
تهران آمد وچند سالی درمدرسه حاج ابوالفتح (رحمه الله ) درآخر خیابان ری، به سر برد ودرمحضر شریف مرحوم آیت الله آقا سید لواسانی (رحمه الله ) درس خواند. استاد همواره ازایشان به بزرگی یاد می فرمایند واظهار می دارند که مرحوم لواسانی در حق بنده پدری فرمودند وبسیار برگردن من حق دارند.(6)
بعد از آن، چندین سال درمدرسه ی مروی به سربرد، اما از محافل درسی رایج ومعمول آن زمان راضی نبود، لذا به محضر جناب آیت الله شیخ محمد تقی آملی (رحمه الله )، مشرف گردید وازایشان بهره ها برد. آیت الله شیخ محمد تقی آملی علامه حسن زاده را به طور جدی به ادراک محضر مبارک حکیم الهی، میرزا مهدی الهی قمشه ای (رحمه الله ) و علامه ذوالفنون، آیت الله میرزا ابوالحسن شعرانی (رحمه الله ) تشویق وتوصیه فرمودند:(7)
آیت الله حسن زاده آملی یازده سال از محضر آیت الله قمشه ای استفاده نمود واز شاگردان سخت کوش ایشان گردید.(8)
از ایشان نقل شده است که : یک وقتی، درمحضر مبارک جناب آقای قمشه ای بودم. ایشان فرمودند: «آقا شما خیر می بینید.» من عرض کردم : الهی آمین! اما آقا، شما چرا این فرمایش را می فرمایید؟ ایشان فرمودند: «چون شما را زیاد نسبت به اساتید متواضع می بینم، خیلی مراعات ادب با اساتیدت را می کنی وآن ها را در نام بردن، نیکونام می بری، این ادب وتواضع سبب می شود که شما به جایی می رسید وخیر می بینید.»(9)
آیت الله آملی به مدت سیزده سال نیز شاگردی محضرآیت الله شعرانی را نمود واز ایشان اجازه اجتهاد واجازه نقل حدیث گرفت وایامی فراموش نشدنی را درمحضر این عالم وعارف نام آورگذراند. علامه حسن زاده این استاد گرانقدر خویش را اینگونه معروفی می کند:
«بنده همه ی اساتیدم را به تبحر درفنون مانند ایشان ندیدم، جناب علامه شعرانی درادبیات قلم توانایی داشت، وفارسی را بسیار فصیح و سنگین می نوشت. درمیان علمای روحانی ما، درعصر خودم، کسی را به تبحر در ریاضیات از ایشان بهتر وبرتر ندیدم.»(10)
حضرت استاد حسن زاده در بیان خاطره ای شیرین از دوران حضورش در درس سراسر برکت ومعرفت ومعنویت علامه ذوفنون ابوالحسن شعرانی می فرماید:
«زمانی که درمدرسه مروی تهران حجره داشتم ودر روزی از روزهای سرد زمستان برای رفتن به درس آیت الله شعرانی که در سه راه سیروس بود، دو دل بودم، هم به جهت مراعات حال استاد وهم به دلیل لباس و وضع طلبگی خودم. اما بالاخره رفتم و محضرایشان مشرف شدم وعذرخواهی کردم که درچنین سرمای سوزانی مزاحم شدم. ایشان فرمودند: آیا درمسیر که می آمدی گداهایی که در کوچه وخیابان می نشستند امروز را تعطیل کردند؟ عرض کردم: بازار کسب وکارآنان در چنین روزهای سردی، گرم است ! ایشان فرمودند: گداها دست ازکارشان نکشیدند، ما چرا تعطیل کنیم وگدایی نکنیم؟!»(11)
علامه حسن زاده آملی بعد ازآن وبه هدایت علامه شعرانی به حضور شریف آیت الله علامه حاج میرزا ابوالحسن رفیعی قزوینی (رحمه الله ) مشرف گردید وبه مدت پنج سال درمحضر مبارک این استاد بزرگ حکمت به فراگیری علوم عقلی و نقلی پرداخت.(12)
از دیگراساتید برجسته ایشان در تهران می توان: استاد محمد حسین فاضل تونی (رحمه الله )، حاج شیخ علی محمد جولستانی (رحمه الله ) ونیزآیت الله میرزا احمد آشتیانی را نام برد.(13)
ایشان در جمادی الاول سال 1383 هجری قمری برابر با مهرماه 1342 هجری شمسی به قصد تکمیل معلومات، تهران را به مقصد قم ترک گفت ودرآن شهر
مقدس رحل اقامت افکند. ایشان درمدت اقامتشان درقم به مدت 17 سال از محضر قدسی علامه طباطبایی (رحمه الله ) بهره برد ودرخدمت ایشان کتب زیادی راخواند وازخرمن علم ومعرفت حاج سید محمد حسن الهی طباطبایی تبریزی(رحمه الله ) نیز خوشه چینی کرد. ودانسته های فلسفی وعرفانی خویش را نزد ایشان تکمیل نمود. خود ایشان درباره استاد سید محمد حسن الهی می فرمایند: «ایشان پیوسته مرا به مراقبت و نگاه داشتن ادب در برابر خداوند ومحاسبه نفس توصیه می فرمود ومن نفحات انفاس شریفش وبرکات فیوضات منیعش را فراموش نمی کنم.»(14)
حضرت آقا به مدت 4 سال نیز در قم از محضر حجت الاسلام سید مهدی قاضی، فرزند آیت الله سید علی آقا قاضی بهره مند گردید ودرعلوم غریبه همچون علم حروف واعداد واوفاق و.. از ایشان استفاده نمود. ایشان درمورد استاد سید مهدی قاضی (رحمه الله ) می فرمودند: «ایشان درتعلیم من بذل جهد فرمود واو را بر من حقی است.»
براثر مراقبات وحالات معنوی، عنایات بی شماری از سوی خداوند منان به علامه آملی عنایت گردید که بازشدن چشم باطن وبصیرت ازجمله آنان بود، به طوری که قادرند باطن افراد را ببینند واز حقیقت وقایع وحوادث آگاه شوند که نمونه های متعددی دراین باب از ایشان ظاهر گردیده است.
به نقل از آقای گلی زواره آمده است: «یک روز که بنده خدمت آیت الله حسن زاده رفتم، فرمودند: «چندی قبل کسی دم درخانه با من کار داشت، هنگامی که در را باز کردم، با یک خرس روبرو شدم!» باطن آن فرد به شکل یک خرس ظاهر شده بود.(15)
همچنین درجایی فرموده اند: «مردم برای دیدن شیر و پلنگ به باغ وحش می روند، ولی ما درهمین کوچه وخیابان می بینیم. الهی! همه، ددان را درکوه و جنگل می بینند وحسن در شهر و ده.»(16)
حضرت استاد علامه حسن زاده، از بزرگ مردانی است که در دوران مبارزات ستمشاهی، همواره حامی ومدافع امام خمینی وانقلاب اسلامی ایران بوده اند.
آقای گلی زواره می نویسد: «کسالتی که اکنون گریبان گیراین حکیم عارف گردیده ودستگاه گردش خود او را دچار اختلال ساخته است، ازآنجا پدید آمده که وقتی دربحبوحه انقلاب اسلامی درمسجد اعظم قم مشغول افاده وافاضه به طلاب حوزه ی علمیه ی قم بودند، مورد یورش وحشیانه عوامل رژیم منحوس شاه قرار گرفته و از ناحیه ی قفسه ی سینه شدیداً آسیب دیده اند، آسیبی که اکنون به صورت ناراحتی قلبی، ایشان را مبتلا ساخته است.»(17)
دربزرگداشتی که برای تجلیل از شخصیت ادبی این فقیه وعارف نام آور در آذرماه سال 1376 درآمل برگزار شد، ایشان فرمودند: « قدر این نظام جمهوری اسلامی ورهبر عزیز حضرت آیت الله خامنه ای را بدانید.
ایران شما، کشوری اسلامی و ولایی است دشمن درکمین نشسته است، انسجام و وحدت مردم برای حفظ نظام و ولایت فقیه یک تکلیف شرعی است.»(18)
استاد حسن زاده که متبحر در ریاضیات ومسلط به زبان فرانسه نیز می باشد(19)
پس از خوشه چینی ازخرمن استادان و حکیمان الهی که نامی از ایشان برده شد، خود در قم حوزه ی درسی تشکیل داد وصدها شاگرد درعرصه های مختلف حکمت وفلسفه و عرفان پرورش داد.(20)
از ایشان بیش از یک صد اثر ارزشمند درزمینه های مختلف قرآنی، فقهی، فلسفی، عرفانی، ادبی، ریاضیات، نجوم و…به جای مانده که ذکر آن ها دراین زمینه رقیمه ی کوتاه نمی گنجد، آثاری که برگرفته از تراوش ذهن روشن و دیده ی بینا و تیزبین این عالم عامل و عارف الهی است.
از خداوند بزرگ خواهانیم که وجود سراسر برکت ورحمت این عارف الهی و حکیم ربانی را حفظ نموده، برعمر با عزتشان بیفزاید، ان شاءالله.

وصف دلبران درحدیث دیگران

علامه ابوالحسن شعرانی (رحمه الله)
«درخواست من از شیخ حسن آملی این است که مرا ازدعا، فراموش نفرماید.»(21)
حضرت آیت الله سید رضا بهاء الدینی (رحمه الله)
«…بنده زمانی بود که به خاطر مسائلی که پیش آمد ازحوزه وطلاب ناامید شدم ولیکن چشمم که به آقای حسن زاده آملی افتاد به کلی ازنظرخود برگشتم وامیدوارم شدم.»(22)
رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت الله خامنه ای :
«استادی کسی همچون حضرت آقای حسن زاده آملی (دامت معالیه) که میان مراتب عالیه ی علمی ومقامات و فتوحات معنوی و روحی جمع کرده اند، برای هرمؤسسه علمی ودانشگاه وحوزه ای مغتنم وموجب افتخار است.»(23)

آب حیات

استاد حسن زاده آملی می فرماید:
درعنفوان جوانی وآغاز درس زندگانی، که درمسجد جامع آمل سرگرم به صرف ایام در اسم وفعل وحرف بودم ومحو در فرا گرفتن صرف ونحو، درسحرخیزی وتهجد عزمی راسخ وارادتی ثابت داشتم. در رؤیای مبارک سحری به ارض اقدس رضوی تشرف حاصل کردم، وبه زیارت جمال دلآرای ولی الله اعظم ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا (ع) نائل شدم. درآن لیله ی مبارکه قبل از
آنکه به حضور باهرالنور امام (ع) مشرف شوم، مرا به مسجدی بردند که درآن مزار حبیبی ازاحباء الله بود، وبه من فرمودند: درکناراین تربت دو رکعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه که برآورده است. من از روی عشق وعلاقه مفرطی که به علم داشتم، نماز خواندم واز خداوند سبحان علم خواستم. سپس به پیشگاه والای امام هشتم، سلطان دین، رضا روحی لتربته الفداء وخاک درش تاج سرم رسیدم وعرض ادب نمودم. بدون اینکه سخنی بگویم امام که آگاه به سر من بود و اشتیاق والتهاب وتشنگی مرا برای تحصیل آب حیات علم می دانست، فرمود : نزدیک بیا، نزدیک رفتم وچشم به روی امام گشودم، دیدم با دهانش آب دهانش را جمع کرد وبر لب آورد وبه من اشارت فرمود که بنوش. اما خم شد ومن زبانم را درآوردم وبا تمام حرص و ولع که خواستم لب های امام را بخورم، از کوثردهانش آن آب حیلت را نوشیدم و درهمان حال به قلبم خطور کرد که امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود: پیغمبراکرم (ص) آب دهانش را به لبش آورد ومن آن را خوردم که هزار درعلم واز هر دری هزار در دیگر به روی من گشوده شد. پس ازآن، امام (ع) طی الارض را عملاً به من بنمود، که ازخواب شیرین که از هزاران سال بیداری من بهتر بود بدرآمدم.(24)

عنایتی از امام رضا (ع)

علامه حسن زاده آملی می فرماید:
اینجانب بنا به فرموده شیخ الرئیس ابوعلی سینا که فرمود: «ازعوامل ضعف بینایی چشم، خوابیدن با شکم سیراست ولازم است بین غذای شب و خوابیدن فاصله انداخت»، همیشه مقید بودم یا در شب، حتی الامکان از خوردن غذا خودداری کنم ویا شام را سر شب صرف کنم تا فاصله مورد نظر شیخ را رعایت کرده باشم که مبادا خدای نکرده چشمم که یکی از مهمترین سرمایه های کسب دانش وپیمودن راه کمال است ضرر ببیند واین امرسبب شود که از تحصیل
علم وکمال بازبمانم. ولی با این همه شبی از شب ها (درشب چهارشنبه 29 جمادی الاول 1405 قمری، برابر با اول اسفند 1363 شمسی) شامم به تأخیرافتاد ومتأسفانه بعد از شام خواب شدیدی برمن عارض شد.
برای اینکه فرموده شیخ را عمل کرده باشم بلند شدم و شروع کردم به قدم زدن و تا دوازده نصف شب بیدار بودم، ولی بر اثر شدت حالت خواب نتوانستم از خوابیدن خودداری کنم، لذا خوابیدم. خواب شیرین بود و رؤیای شیرین تر اینکه به زیارت حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا(ع) تشرف حاصل کردم. درابتدا به اشاره تفهیم فرمودند که چرا کمتر خودت را به ما نشان می دهی وپس ازآن به عبارت صریح فرمودند: «این قدر خودت را زحمت مده، ما چشم تو را تا آخرعمر ضمانت می کنیم.»
الحمدالله که ازاین بشارت آن ولی الله اعظم که به لقب ضامن هم شناخته شده است، برایم یقین حاصل است که هردو کریمه ی من تا آخرین دقایق عمرم بینا خواهند بود، چون ضامنشان معتبراست چنانکه مشمول الطاف دیگر آن حضرت نیز بودیم وهستیم.
و آن که حضرت فرمود: «چرا کمتر خودت را به ما نشان می دهی؟» شاید علتش این بود که درآن اوان بر اثر تراکم اشتغال درس وبحث وتصنیف و تصحیح، مدتی به زیارت حضرت فاطمه معصومه(ع) خواهرآن جناب توفیق نیافته وتشرف حاصل نکرده بودم.
شگفت اینکه درآن شب اصلاً اندیشه آن جناب درخاطرم نبود.(25)

جلوه های پارسایی

نهایت احترام به استاد

به نقل از آیت الله حسن زاده آملی آمده است:
بنده حریم اساتید را بسیار بسیار حفظ می کردم. سعی می کردم در حضور استاد به دیوار تکیه ندهم وچهار زانو بنشینم. مواظب بودم که حرفم را زیاد تکرار نکنم. چون وچرا نمی کردم که سبب رنجش استاد شود. مثلاً یک وقتی که محضر آقای قمشه ای نشسته بودم، خم شدم و کف پای ایشان را بوسیدم. ایشان برگشتند وبه من گفتند: «چرا این کار را کردی؟» گفتم: «من لیاقت ندارم دست شما را ببوسم. برای بنده مایه افتخار ومباهات است، خوب چرا این کار را نکنم؟!»(26)

اویس قرن زمان

یکی از شاگردان بزرگوار حضرت استاد حسن زاده آملی نقل می کردند:
حضرت استاد به بنده فرمودند: بله، ما نیز حالی داشتیم و شبی و عبادتی و قدم در راه اویس قرنی می نهادیم. عرض کردم: آقا چگونه؟ فرمودند: بعد از نماز عشاء می گفتیم: «هذه لیله الرکوع» وبسیار در رکوع بودیم، وشب دیگری بعد از نماز عشاء می گفتیم: « هذه لیله السجود» و بسیار در سجود به سر می بردیم و صبح که می شد، سرشاراز حال به سوی درس وکلاس می رفتیم.(27)

گوهرناب

قال الله تعالی:
«یا اهل معصیتی ! لو لا من فیکم من المومنین المتحابین بجلالی لا نزلت عذابی ثم لا ابالی.»
خداوند متعالی می فرماید:
«ای گنهکاران! اگر درمیان شما نبودند مؤمنانی که به جلال و شکوه من عشق می ورزند وبا نمازشان، زمین و مساجدم را آباد می سازند و سحرگاهان از ترس من دعا واستغفارمی کنند، بی درنگ عذابم را
بر سرتان فرود می آوردم و از این کار باکی نداشتم.»(28)

استماع اذان پیامبراکرم (ص)

آیت الله حسن زاده می فرمایند:
دربعد ازظهرجمعه هشتم ذی الحجه الحرام سال 1378 قمری که روز ترویه بود، درحالتی بودم که دیدم صدای اذان به گوشم می آید وتنم می لرزد و مؤذن در پهلوی راست من ایستاده است ولکن من به کلی چشم به سوی او نگشودم و جمال مبارکش را به نحو کامل زیارت نکردم، فقط شیخ حضرتش گاه گاهی جلوه می کرد و پنهان می شد. ازیکی دیگر که شخص او را دیدم ولی او را نشناختم، پرسیدم: این مؤذن کیست که بدین شیوایی و دلربایی اذان می گوید؟
گفت: این جناب پیغمبرخاتم محمد بن عبدالله (ص) است.
از شنیدن این بشارت چنان گریه بر من مستولی شد که ازآن حال باز آمدم.(29)

واقعه ی شگفت انگیز

آن بزرگوار دربیان واقعه ای دیگر از مکاشفات خود می فرمایند:
درصبح سه شنبه بیست و ششم ذی الحجه سال 1378 قمری ( 1347/1/6 شمسی) درحال «توجه» چنان ارتعاش ولرزه ای بر بدنم مستولی شد که قلم از تحریر آن عاجز و زبان از وصف آن الکن است. عالم، همه را روشن دیدم، ولی نور روشنایی مایل به رنگ بنفش بود. دراین واقعه خوف و وحشت شگفتی برمن چیره شده بود ولکن زمان آن حال درحدود دو دقیقه بود که به حال عادی خود بازآمدم، وبسیار افسوس خوردم که دولت مستعجل بود، ولی چه کنم که در آن حال به اختیارخودم نبودم.
سپس به حضور انوار استاد علامه طباطبایی(رحمه الله) تشرف حاصل کردم وماجرا را به آن جناب ارائه نمودم. فرمود: «آقا،چون حقایق عالم برای مجاهد کشف
می شوند به صوری تمثل می یابند، ودر طلیعه ی امرتمثلات رعد وبرق ولرزه و مانند آن ها روی می آورند؛ و دراین حال کشف، مثال ها وصوری پیش می آیند، و انسان مؤفق به زیارت جمال پیغمبر وامام می شود…» پس ازآن، این حقیر را تحسین فرمود که الحمدالله مقدمه پیشرفت شما خوب است.(30)

منزل حسن زاده اینجاست!

جناب حجت الاسلام شیخ مجید جعفر تبار حکایت نمودند که:
پس از ارتحال آیت الله العظمی میرزا هاشم آملی (رحمه الله) مجلس ختمی در دانشگاه قم منعقد گشت و اینجانب به اتفاق یکی از برادران دیگر، مأمور شدیم تا نامه ی دعوت از علمای برجسته قم برای شرکت دراین مجلس ختم را به حضورشان تقدیم نماییم.
پس از رساندن چند نامه، خود را به کوچه ای که منزل حضرت استاد علامه حسن زاده آملی (رحمه الله)درآن قرار دارد، رساندیم.بنده از اتومبیل پیاده شدم ولی دقیقاً نمی دانستم کدام منزل متعلق به حضرت علامه می باشد. لذا متحیر شده ودرحال تردید قرارگرفتم که زنگ کدام یک از منازل را بزنم. کوچه هم خلوت وامکان پرسیدن از کسی هم نبود. درهمین حین که مردد بودم، ناگهان دیدم دریکی از منازل باز شد وعلامه حسن زاده درحالی که لباس منزل بر تن داشتند، بیرون آمدند و خطاب به بنده فرمودند: « آقا،منزل حسن زاده را می خواهید؟ اینجاست!»
من که از دیدن این صحنه مات ومبهوت شده بودم، حرکت کرده وبه حضور مبارکش رسیدم و نامه را تقدیم نمودم وضمن ادای احترام، خداحافظی کردم وبرگشتم.(31)

طبع شاعری

استاد ذو فنون، علامه حسن زاده آملی درکنار بهره مندی از علوم وفنون گوناگون، صاحب قریحه ای نیکو وطبعی لطیف درسرودن اشعار وغزلیات زیبا
وپرمغز نیز می باشد، وکتاب «الهی نامه » و «دیوان اشعار» ایشان، که تراوش یافته از روح لطیف وذوق سرشار وذهن بیدار این عارف جامع است، دو اثرادبی ارزشمند این فرزانه کم نظیراست.
در ذیل، غزلی ازدیوان این عارف الهی که به «عشق پاک» مسمی گردیده، و سرشار ازمعرفت ومعنویت وحاوی معانی بس عمیق است، آورده شده است:
من این دنیای فانی را نمی خواهم نمی خواهم
من این لذات آنی را نمی خواهم نمی خواهم
بجز محبوب یکتایم نمی دانم نمی دانم
بجز آن یارجانی را نمی خواهم نمی خواهم
بجز راه وصالش را نمی پویم نمی پویم
جز این ره کامرانی را نمی خواهم نمی خواهم
به فطرت عشق پاکش را به دل دارم به دل دارم
دگر معشوق ثانی را نمی خواهم نمی خواهم
دلم از وی نشانی را به من داده به من داده
ز دیگر کس نشانی را نمی خواهم نمی خواهم
بجز بار حضوری را نمی یارم نمی یارم.
سبکبارم گرانی را نمی خواهم نمی خواهم
به جان درد وغم او را خریدارم خریدارم
زغیرش مهربانی را نمی خواهم نمی خواهم
دل بشکسته می خواهد ندانستم ندانستم
دگر من شادمانی را نمی خواهم نمی خواهم
بجز قرآن کتابی را نمی خواهم نمی خواهم
بجز سبع المثانی را نمی خواهم نمی خواهم
علی و آل پاکش را پذیرفتم پذیرفتم
فلانی و فلانی را نمی خواهم نمی خواهم
«حسن» را در لقای خود نگهدارش نگهدارش
که بی تو زندگانی را نمی خواهم نمی خواهم.(32)

گوهرهای حکیمانه

در دیداری که جمعی از دوستان، در زادگاه علامه حسن زاده آملی و در تابستان سال 1387 شمسی با ایشان داشتند، حضرت استاد در قالب جمله ای پرمحتوا وعمیق فرمودند:
«دین، ناموس خداست؛ با گناه کردن به ناموس خدا تجاوز نکنید.»
– از دنیا چشم پوشیدن اگر چه هنر است، ولی از دنیا وآخرت، هر دو چشم پوشیدن خیلی هنر است.(33)
– ای مسافر ابدی، توشه باید به فراخور سفر باشد.(34)
– دائماً طاهر باش وبه حال خویش ناظر باش وعیوب دیگران را ساترباش. با همه مهربان باش واز همه گریزان باش؛ یعنی با همه باش و بی همه باش.
– ازأمل چشم بپوش و درعمل بکوش. مرد جستجوی باش نه گفتگوی، از دریا بخواه نه از جوی. ازکلام چون فضول طعام دست بدار. سبکبار باش نه سبکسر وسبکسار.خروس در سحربه ذکر سبوح قدوس درخروش است، کم از خروس مباش.(35)
– عزیزان وقت نیست….دیر می شود!(36)
– با شب خلوت داشته باشد، که انس با عالم غیب و ملکوت به بار می آورد.(37)
– جامعه بی عرفان، کالبد بی جان است.(38)
– یکی از فضیلت های نماز جماعت این است که چون هرانسانی یک صفت یا بیشتر از اوصاف وکمالات انسانی را دارد، به فرض اگر یک انسان کامل باشد تا چه اندازه واسطه نزول برکات خواهد بود، انسان ها درنماز جماعت کان یک انسان کامل ویا ظل(سایه) ومثال او را تشکیل می دهند که آن نماز واسطه نزول برکات خواهد بود.(39)
– الهی، آزمودم تا شکم دایراست، دل بایر است.
الهی، وای برمن اگراز من بترسند واز تو نترسم.
الهی، وای برمن اگر دلی از من برنجد!
الهی، از روی آفتاب وماه و ستارگان شرمنده ام، ازانس و جان شرمنده ام، حتی از روی شیطان شرمنده ام، که همه درکارخود استوارند واین سست عهد، ناپایدار.
الهی، گرگ و پلنگ را رام توان کرد، با نفس سرکش چه باید کرد؟
الهی، دربسته نیست، ما دست و پا بسته ایم.
الهی، اگر ستارالعیوب نبودی، ما از رسوایی چه می کردیم؟(40)
– الهی، آفریدی رایگان، روزی دادی رایگان، بیامرز رایگان، تو خدایی نه بازرگان.(41)
حسن ختام این دفتر را دستورالعملی اخلاقی وعرفانی از حضرت استاد علامه حسن زاده آملی قرار داده ایم، امید که مورد استفاده شیفتگان حقیقت و طالبان فضیلت ومعنویت قرارگیرد:
بسم الله الرحمن الرحیم
درحیرتم که چه نویسم؟ روی سخنم با کیست، با خفته است یا با بیدار؟ اگر با خفته است که خفته را خفته کی کند بیدار واگر با بیدار است که بیدار درکار خود بیدار است. وانگهی نویسنده چه نویسد که خود، نامه سیاه است واز دست خویشتن در فریاد.
پیری وجوانی چو شب و روز برآمد
ما شب شد وروزآمد وبیدارنگشتیم.
بد نوع پشم ها که رشتیم وبد جنس تخم ها که کشتیم.
خرما نتوان خورده ازین خارکه کشتیم
دیبا نتوان بافت ازین پشم که رشتیم
چون از کشتزار خود بی خبرم آسوده، می چرم، آه اگر از پس امروز بود فردایی.
ولیکن به قول شیخ اجل، سعدی:
گاه باشد که کودک نادان
به غلط برهدف زند تیری
کلمه ای چند تقریر شد ونکاتی اند تحریرگردد شاید که دلپذیرافتد.
مگر صاحبدلی روزی به رحمت
کند درحق درویشان دعایی
معرفت نفس طریق معرفت رب است که از سید انبیاء(ص) وهم از سید اوصیاء (ع) مأثور است: «من عرف نفسه فقد عرف ربه» هرکس درخویش بیاندیشد و درخلقت خود تفکر وتأمل کند دریابد که این شخص محیرالعقول واجب بالغیراست بلکه خودو جمیع سلسله موجودات را محتاج به حقیقتی بیند که طرف وسرسلسله ی همه است و جز او همه ربط محض به اویند و چون معلول هر چه دارد پرتوی ازعلت است، تمام اشیاء را مرائی جمال حق بیند وچون معلول به علتش قائم است علت با معلول معیت دارد، نه معیت مادی واقتران صوری بلکه معیت قیومی که اضافه اشراقی علت به ماسواها است وچون در سلسله ی موجودات اول علت است و به همه ودرهمه اول اوست پس اول علت دیده می شود سپس معلول.
دلی کز معرفت نور و ضیا دید
به هر چیزی که دید اول خدا دید
این بنده درابیاتی گفته است:
من به یارم شناختم یارم
تو، به نقش ونگار یعنی چه
عقل خیبراین لطیفه را ازکر یمه «وهو معکم اینما کنتم»(42) درمی یابد وازگفتار حق سبحانه به کلیمش که «انا بدک اللازم یا موسی» می خواند وبه سر ورمز اشارت ارسطو که «ان الاشیاء کلها حاضرات عند المبداء الاول علی الضروره والبت» پی می برد تا درجه فدرجه به جایی می رسد که می بیند حقیقت امر فوق تعبیر به علت ومعلول است وچون وجود درهرجا قدم نهاد خیر محض وقدومش خیر مقدم است وهمه ی خیرات از یک حقیقت فائض شده اند که «ان من شی الاعندنا خزائنه » پس کل الکمال وکمال الکل مبدئی واجب الوجود است وعقل بالفطره عاشق آن کمال مطلق است که «العقل ما عبد به الرحمن واکتسب به الجنان » وجنت اهل کمال همان کمال است که جنت لقاء است. درابیاتی گفته ام:
چرا زاهد اندر هوای بهشت است
چرا بی خبر از بهشت آفرین است
ومتأله سبزواری چه نیکو فرموده است:
وکل ماهناک حی ناطق
ولجمال الله دوماً عاشق
حالا که عقل به فطرت طالب آن مقام است، ناچار از موانع باید برحذر باشد واگر رهزنی سد راه شد لابد باید با او بجنگد تا به مقصود رسد بلکه بی رهزن نخواهد بود ونتواند بود.
دراین مشهد که آثار تجلی است
سخن دارم ولی ناگفتن اولی است
وآن رهزن جز ما دیگری نیست.
تو خود حجاب خودی حافظ ازمیان برخیز
خوشا کسی که درین راه بی حجاب رود
درترجیع بندی گفته ام:
زنگ دل را زدای تا یارت
بدهد درحریم خود بارت
به خدای علیم بی همتا
حاجبی نیست غیر زنگارت
خواهش گونه گون نفسانی
کرد دردام خود گرفتارت
شد خدا بینیت زخود بینی
رفت دینداریت به دینارت
وای برتو اگرکه می خواهی
گرم داری به خویش بازارت
سر تسلیم بایدت بودن
گربزارت کشند بر دارت
اندرین یک دو روزه ی دنیا
نرسانی به خلق آزارت
توبهشت وجهنم خویشی
تا چه خواهد که بود اسرارت
گرچه بسیار تو بود اندک
زاندک می دهند بسیارت
ای بنده ی خدای به خود آی ودرحضور و مراقبت می کوش که:
در خلوتی زپیرم کافزوده باد نورش
خوش نکته ای شنیدم در وجد و در سرورش
گفتا حضور دلبر مفتاح مشکلاتست
خرم دلی که باشد پیوسته درحضورش
ندانم کدام ذره ی بی مقدار درخواب غفلت است تا بنی آدم غافل باشد، اگر چه هیچ ذره ای بی مقدار نیست که:
دل هر ذره را که بشکافی
آفتابیش درمیان بینی
«یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم الذی خلقک فسویک فعدلک فی ای صوره ماشاء رکبک».(43)
قرآن کریم صورت حقیقه ی انسان کامل است و صراط مستقیم که «یهدی الی الرشد» (44) و«یهدی للتی هی اقوم».(45)
ره رها کرده ای از آنی گم
عز ندانسته ای از آنی خوار
جز بدست ودل محمد نیست
حل وعقد خزینه ی اسرار
بیدار باش واز تن آسایی برکنار باش که:
ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
کام حیوان را به بی زبان ها گذار، تو که مشمول «الرحمن* علم القرآن* خلق الانسان* علمه البیان»(46) هستی، اهل بیان باش. خاموش باش تا گویا شوی، چشم بیند تا بینا شوی. رسول الله (ص) فرمود: «غضو أبصار کم ترون العجائب».
آب کم جو تشنگی آور بدست
تا بجوشد آبت از بالا وپست
به خویشتن خطاب می کنم: ای همبازی اطفال، ای سرگرم به قیل و قال، ای اسیراصطبل وعلف، ای دور از سعادت وشرف، ای محبوس در لظای هوی، ای محروم از جنت لقاء، عمر به بی حاصلی وبوالهوسی گذشت، چه شود گر به خود آیی و بینی چه کسی! «بل تؤثرون الحیوه الدنیا و الاخره خیرو ابقی»(47)
«کلا بل تحبون العاجله وتذرون الاخره»(48)
ندانم چه کسی به در خانه ی دوست رفت وناامید برگشت؟
یک صبح به اخلاص بیا بردرما
گر کام تو برنیامد آنگه گله کن
چه کسی سور دلش به التهاب آمد و برد الیقین عشق التهابش را فرو ننشاند؟
ای که عاشق تئی حرامت باد
زندگانی که می دهدی بر باد
در به روی همه بازاست ودربان ندارد. تعیین وقت لازم نیست وهیچ عنوان ورسم نمی خواهد جز اینکه:
در کوی ما شکسته دلی می خرند وبس
بازار خود فروشی از آن سوی دیگراست
کمال اصفهانی چه خوش گفته است:
بر ضیافت خانه ی فیض نوالت منع نیست
درگشاده است وصلا درداده خوان انداخته
راهرو چه زن وچه مرد، چه آسیه و مریم، چه جنبید وبراهیم ادهم.
به قول عمان سامانی:
همتی باید قدم در راه زن
صاحب آن خواه مرد و خواه زن
غیرتی باید به مقصد ره نورد
خانه پردازجهان چه زن چه مرد
شرط راه آمد نمودن قطع راه
برسر رهرو چه معجر چه کلاه
سخنی چند درآداب سائر الی الله بیاوریم- که پا در کفش بزرگان کنیم و تشبه به آنان، که «من تشبه بقوم فهو منهم»، آرزو برجوانان عیب نیست.:
1. قرآن که صورت کتبیه ی انسان کامل – اعنی حقیقت محمدیه -راست، به اندازه ای که از آن بهره برده ای به حقیقت خاتم (ص) تقرب یافته ای اقراً وارقه – رسول الله (ص) فرمود:
«ان هذا القرآن مادبه فتعلموا مادبته ما استطعتم وان اصفر البیوت لجوف اصفر من کتاب الله تعالی» پس ای اخوان صفا و خلان وفاء به مأدبه ای آیید که «فیها ما تشتهی الانفس و تلذا الاعین».
2. ای عباد الرحمن آخر سوره فرقان از «عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض » تا آخر سوره هریک دستور العملی کاملی است.
3. درباب سیزدهم وباب بیستم ارشاد القلوب دیلمی آمده است که : «قال النبی (ص) یقول الله تعالی: من احدث ولم یتوضأ فقد جفانی ومن احدث وتوضأ ولم یصل رکعتین فقد جفانی ومن صلی رکعتین ولم یدعنی فقد جفانی من احدث و توضأ وصلی رکعتین ودعانی فلم اجبه فی ما یسأل من امردینه ودنیاه فقد جفوته و لست برب جاف».
حالاکه دراین عمل سهل رخیص چنین نتیجه ی عظیم نفیس است خوشا حال آنکه ازعلو همت خود بعد ازادای این دستور از حق تعالی مطلبی بخواهد که آن را زوال ونفاد نباشد، اعنی حلاوت ذکر ولذت لقاء وشرف حضور بخواهد وزبان حالش این باشد که :
ما از تونداریم به غیراز توتمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیده است.
4. «وکلوا اشربوا و لاتسرفوا انه لایحب المسرفین»(49) فضول طعام ممیت قلب است ومفضی به سرکشی نفس وطغیان اوست واز اجل خصال مؤمن جوع است.
نه چندان بخور که کز دهانت بر آید
نه چندان که ضعف جانت در آید
5. همانطور که فضول طعام ممیت قلب است فضول کلام نیز از قلب قاسی برخیزد، از رسول الله (ص) روایت است که: « لا تکثروا الکلام بغیر ذکرالله فان کثره الکلام بغیر ذکرالله قسو القلب ان ابعد الناس من الله القلب القاسی ».
6. محاسبت نفس، که امام کاظم(ع) فرمود: «لیس منا من لم یحاسب نفسه فی کل یوم فان عمل حسنا استزاد الله وان عمل سیئا استغفرالله تعالی منه و تاب الیه».
7. مراقبت واین مطلب عمده است: قال الله تعالی: «وکان الله علی کل شیء رقیباً»(50) وقال النبی (ص) لبعض اصحابه: «اعبدالله کانک تراه فان لم تکن تراه فهو یراک».
8. «الادب مع الله تعالی فی کل حال»، درباب چهل ونهم کتاب ارشاد القلوب دیلمی آمده است که : روی ان النبی (ص) «خرج الی غنم له وراعیها عریان یفلی ثیابه، فلما رآه مقبلاً لبسها».
فقال النبی (ص) «امض فلاحاجه لنا فی رعایتک فقال: ولم ذلک؟ فقال انا اهل بیت لا نستخدم من لایتأدب مع الله ولا یستحیی منه فی خلوته».
9. العزله، سلامت درعزلت است. با خلق باش ونباش.
هرگزمیان حاضر وغایب شنیده ای
من درمیان جمع ودلم جای دیگر است.
10. التهجد، «ومن اللیل فتهجد به نافله الک عسی ان یبعثک ربک مقاماً محموداً وقل رب ادخلنی مدخل صدق واخرجنی مخرج صدق واجعل لی من لدنک سلطانان نصیراً»(51)
11. التفکر، قال الله تعالی: «الذین یذکرون قیاماً وقعوداً وعلی جنوبهم ویتفکرون فی خلق السماوات والارض ربنا ما خلقت هذا باطلاً سبحانک فقنا عذاب النار.»(52)
12. ذکرالله تعالی فی کل حال قلباً ولساناً، قوله سبحانه: «واذکر ربک فی نفسک تضرعاً وخفیه ودون الجهر من القول بالغدو و الاصال و لا تکن من الغافلین ان الذین عند ربک لا یستکبرون عن عبادته ویسبحونه وله یسجدون».(53)
13. ریاضت درطریق علم وعمل، بر نهجی که در شریعت محمدیه (ص) مقرراست وبس، که علم و عمل برای طیران به اوج کمال وعروج به معارج به منزلت دوبالند.
14. اقتصاد، یعنی میانه روی درمطلق امور حتی در عبادت.
15. مطلب در دو کلمه است: تعظیم امر خالق و شفقت با خلق.
فرزانه آنکه خواهد تعظیم امر خالق
دیگر که باز دارد از خلق شر و شورش
گفتار بسیار است ولی دو صد گفته چون نیم کردارنیست، تا چه قبول افتد و چه در نظر آید…
والسلام علی من اتبع الهدای قم- حسن حسن زاده آملی
1349/3/21 شمسی
علامه حسن زاده آملی:
«از اتلاف سرمایه ی گرانبهای عمر برحذر باشید که برای انسان حسرتی بزرگ تر از آن پیش نمی آید.
جمال ساکلین /ص214
اللهم صلی علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم

پی نوشت ها :

1.گفتگو با علامه حسن زاده، محمد بدیعی.
2. جمال سالکین، عبدالرحمن باقرزاده بابلی.
3.جمال سالکین، عبدالرحمن باقر زاده بابلی.
4. جمال سالکین، عبدالرحمن باقر زاده بابلی.
5. گلشن ابرار، حوزه علمیه قم، ج3.
6. کاروان علم وعرفان، غلامرضا گلی زواره، ج3.
7. در آسمان معرفت، حسن حسن زاده آملی، به کوشش: محمد بدیعی.
8. گشن ابرار، حوزه علمیه قم، ج3.
9. جمال سالکین، عبدالرحمن باقر زاده بابلی.
10.کاروان علم وعرفان، غلامرضا گلی زواره،ج3.
11. درآسمان معرفت، حسن حسن زاده،آملی، به کوشش: محمد بدیعی.
12. کاروان علم وعرفان، غلامرضا گلی زواره،ج3.
13. درآسمان معرفت، حسن حسن زاده، آملی به کوشش: محمد بدیعی.
14. گلشن ابرار، حوزه علمیه قم، ج3.
15. گلشن ابرار، حوزه علیمه قم، ج3.
16. جمع پراکنده، محسن برزگر.
17.جمال سالکین، عبدالرحمن باقر زاده بابلی.
18. جمال سالکین، عبدالرحمن باقر زاده بابلی.
19. جمال سالکین،عبدالرحمن باقر زاده بابلی.
20. گلشن ابرار، حوزه علمیه قم، ج3.
21. درآسمان معرفت/430.
22. جمال سالکین /135.
23. جمال سالکین/133.
24. جمال سالکین/148.
25. جمال سالکین/181.
26.گلشن ابرار/3 /536.
27. جمع پراکنده/188.
28. احادیث قدسی/416.
29. کرامات علما/ج64/2.
30.جمع پراکنده/99.
31. جمال سالکین/194.
32.جمال سالکین/205.
33.جمال سالکین/197.
34.جمال سالکین/202.
35.آب حیات/16.
36. صراط سلوک /89.
37. صراط سلوک/89.
38. جمال سالکین/200.
39. جمال سالکین /201.
40. الهی نامه.
41. جمال سالکین/198.
42.سوره حدید، آیه 4.
43.سوره انفطار، آیات 9-7.
44. سوره جن، آیه 2.
45. سوره اسراء، آیه 9.
46. سوره رحمن، آیات 4-1.
47. سوره اعلی، آیات 18- 17.
48. سوره قیامت، آیات 22- 21.
49.سوره اعراف، آیه 32.
50. سوره احزاب، آیه 53.
51. سوره اسراء، آیات 81- 80.
52. سوره آل عمران، آیه 192.
53.سوره اعراف، آیه آخر.

منبع: قاسمی، علی؛ (1388)، رستگاران: شرح حال چهارده تن از اولیای الهی، قم: هنارس، چاپ اول 1388.

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد