طلسمات

خانه » همه » مذهبی » منشاء زبان قرآن و علت عربی بودن آن

منشاء زبان قرآن و علت عربی بودن آن

نزول قرآن به زبان عربی با توجه به مخاطبان نخستین و شخص پیامبرصلی الله علیه وآله – که عرب زبانند یک جریان طبیعی است و هر سخنوری، مطالب خویش را با زبان مخاطبان مستقیم خود، بیان می کند. خداوند متعال نیز در فرستادن پیامبران و ابلاغ پیام های خویش، همین رویه را به کار گرفته است.ابراهیم(14)، آیه 4؛ نگا: مصباح یزدی، محمدتقی، قرآن شناسی، (تحقیق وتدوین: محمود رجبی)، ص 98. در این باره، توجه به چند نکته مهم بایسته است: یکم. قرآن کریم اگر چه برای تنزل در این عالم، نیاز به زبان خاص دارد و آن عربی فصیح و مبین است؛ ولی زبان و فرهنگ آن، همان «زبان فطرت» است که قابل فهم برای همگان است و تنها در این صورت، می تواند جهانی باشد. اگر فرهنگ قرآن، مربوط به یک نژاد و گروه خاصی بود، هیچ گاه نمی توانست جهانی باشد.جوادی آملی، عبداللَّه، تفسیر موضوعی قرآن کریم، (قم: اسراء)، ج 1، صص 353-355. دوّم. همان طور که ایجاد حقیقت وحی، اختصاص به ذات خداوند متعال دارد؛ تنزل آن حقیقت به لباس عربی مبین و الفاظ اعتباری نیز کار او است. نه آنکه فقط معنای کلام و وحی الهی در قلب پیامبرصلی الله علیه وآله تنزل یافته و آن حضرت با انتخاب خود، الفاظی را به عنوان ابزار انتقال آن معارف قرار داده باشد! پس الفاظ قرآن کریم، از سوی خداوند تعیین شده و از همین رو آرایش های لفظی قرآن، یکی از وجوه اعجاز آن است.
آیات فراوانی دلالت دارد که علاوه بر محتوا، الفاظ و عبارت های عربی قرآن نیز از ناحیه خداوند به پیامبرصلی الله علیه وآله وحی شده است.ابراهیم(14)، آیه 4؛ مریم(19)، آیه 97؛ دخان(44)، آیه 58؛ اعلی(87)، آیات 17، 18، 22 و 32؛ قمر(54)، آیه 40؛ احقاف(46)، آیه 12؛ فصلت(41)، آیه 2 و 3؛ رعد(13)، آیه 37 و … . نگا: طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج 17، ص 359. بهترین گواه این مطلب، تفاوت سبک بیان و عبارت های روایات نبوی، با آیات قرآن کریم است.
سوّم. ارتباط الفاظ با معانی، ارتباطی تکوینی و حقیقی نیست؛ بلکه در اثر قرارداد است که لفظ معینی، نشانه معنای خاصی می گردد. به همین دلیل برای یک معنای خاص در اقوام مختلف، الفاظ گوناگونی وجود دارد و نیز یک حقیقت تکوینی همچون وحی، گاهی به صورت عربی مبین، گاهی به صورت عبری، زمانی به زبان سریانی و … ظهور می کند.
چهارم. اعراب اولین گروه مخاطب پیامبر بودند در نتیجه باید این پیام را به خوبی درک می کردند. از خصوصیات این قوم، فرهنگ بومی آنان بود؛ یعنی آنها رنگ فرهنگ ها و تمدن های دیگر را به خود نگرفته بودند. علاوه بر اینکه در بدترین وضعیت فرهنگی و در گمراهی آشکار به سر می بردند. قرآن با تربیت این جامعه، ظرفیت های بالای سازندگی و تربیتی خود را به نمایش گذاشت تا آنجا که از همین مردم، جامعه ای ساخت که فرهنگ خود را به مناطق متمدن آن روز جهان (نظیر ایران، روم و مصر) صادر کردند.
«ویل دورانت» در تاریخ تمدن و «گوستاولوبون» در کتاب تاریخ تمدن اسلام و عرب به این موضوع پرداخته اند. پس حکمت اقضا می کرد تا اصول تربیتی و زبان فطری قرآن، رنگ و زبان عربی بگیرد؛ هر چند منحصر به عرب زبانان نبود.
با توجه به این نکته، شاید این پرسش پدیدار شود که: چگونه وحی الهی، از مقام قدسی خداوند – که جز تکوین صرف چیزی نیست در پوشش الفاظ و کلمات اعتباری – که قرارداد محض است درمی آید؟
در پاسخ گفتنی است: تنزل حقیقت تکوینی قرآن، باید مسیری داشته باشد تا در آن مسیر، حقیقت قرآن فرود آید و با اعتبار پیوند بخورد. این مسیر همان نفس مبارک رسول خداصلی الله علیه وآله است که می تواند بهترین واسطه، برای پیوند امر تکوینی و قراردادی باشد. مانند انسان های دیگر که همواره حقیقت های معقول را از بلندای عقل، به مرحله تصوّر تنزل می دهند و از آنجا به صورت فعل یا قول، در گستره طبیعت جاری می سازند.جوادی آملی، عبداللَّه، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ص 45-46.
بنابراین آنچه قرآن را جهان شمول ساخته است، «زبان فطری» آن است که در «زبان عربی» رسا و گویا جلوه گر شده است؛ زبانی که الفاظ آن، ظرفیت نمایش معانی گسترده و پردامنه ای را دارا است. ازاین رو آشنایی با زبان عربی و تلاوت قرآن به این زبان، همچون مدخل ورودی برای نیل به مراتب و مراحل بالاتر این کتاب بی نظیر است.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد