قرآن كريم ميفرمايد: «ان الذين يحبون آن تشيع الفاحشة في الذين ءامنوا لهم عذاب اليم في الدنيا و الآخرة»[1] كساني كه دوست دارند زشتيها در ميان مردم با ايمان شيوع يابد، عذاب دردناكي براي آنها در دنيا و آخرت است.
كلمة «فحش» و «فحشاء» و «فاحشه» به معناي هرگونه رفتار و گفتاري است كه زشتي آن بزرگ باشد،[2] ولي در قرآن كريم، كلمة «فاحشه» يا «فحشاء» غالباً در موارد انحرافات جنسي و آلودگي ناموسي به كار رفته است و گاهي نيز در معناي وسيع نيز استعمال شده است؛ چنانكه خداوند ميفرمايد: «والذين يجتنبون كبائر الاثم و الفواحش»[3] كساني كه از گناهان بزرگ و از اعمال زشت و قبيح اجتناب ميكنند. منظور قرآن از «اشاعة فحشاء» هرگونه رفتارو گفتاري است كه زشتي آن بزرگ باشد و اشاعة فحشاء منحصر در تهمت، دروغ، غيبت، افترا، بدگويي و.. نيست بلكه اين موارد و تمام موارد زشت و گناهآلود از مصاديق اشاعة فحشاء ميباشند و هرگونه كمك به ترويج و توسعة زشتي و گناه نيز محكوم و گناه است. قرآن كريم اين عمل را در آية مذكور محكوم و ممنوع كرده است و به مروّجان و اشاعه دهندگان فحشاء وعدة عذاب دردناك در دنيا و آخرت داده شده است. [4]منظور از عذاب دردناك در دنيا ممكن است همان حدود، تعزيرات شرعيه و عكسالعملهاي اجتماعي و آثار شوم فردي آنها باشد كه در دنيا دامنگير مرتكبين اين اعمال شود. و عذاب دردناك آخرت نيز دوري از رحمت خدا و خشم و غضب الهي و آتش دوزخ است. حضرت موسي بن جعفر- عليه السلام- ميفرمايد: «گوش و چشم خود را در مقابل برادر مسلمانت تكذيب كن، حتي اگر پنجاه نفر سوگند خوردند كه او كاري كرده و او بگويد نكردهام از او بپذير و از آنها نپذير، هرگز چيزي كه ماية عيب و ننگ او است و شخصيتش را از ميان ميبرد در جامعه پخش مكن كه از آنها خواهي بود كه خداوند دربارة آنها فرموده: «كساني كه دوست ميدارند زشتيها در ميان مؤمنان پخش شود عذاب دردناكي در دنيا و آخرت دارند.»[5]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. محسن قرائتي، گناه شناسي، (تهران؛ انتشارات پيام آزادي).
2. ابوطالب تجليل، ارزش و ضد ارزش در قرآن (قم؛ انتشارات اسلامي وابسته به جامعة مدرسين حوزه).
3. محمد تقي مصباح يزدي، اخلاق در قرآن، در سه مجلد، قم انتشارات مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره).
4. دكتر عباس طاهر، گناه از نگاه قرآن، ترجمة حميد رضا آژير، (مشهد، انتشارات آستان قدس رضوي).
پي نوشت ها:
[1] . نور/19.
[2] . الراغب الاصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، بيجا، دارالكاتب العربي، ص 387.
[3] . شوري/37.
[4] . ر.ك: طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، بيروت، مؤسسة علمي، ج 15، ص 93.
[5] . ر.ك: الجمعة العروسي الحويزي، نور الثقلين، قم، مؤسسة مطبوعاتي اسماعيليان، ج 2، ص 582.