انسان از نظر قرآن موجودی دو بعدی یعنی ملکی و ملکوتی، خاکی و آسمانی، دارای روح رحمانی و نفس شهوانی و مجمع اضداد نیک و بد است. البته وجود این صفات در انسان به صورت ذاتی غیر قابل تغییر نیست. در حقیقت قرآن کریم به زمینه ها و استعداد های انسان اشاره کرده است. این صفات در انسان به تعبیر فلسفی به صورت اقتضا وجود دارد و نه علیت. اقتضایی که فعلیت آن بدست خود انسان است. انسان موجودی است که می تواند با آگاهی و آزادی راه خویش را از میان این دو گرایشی که در نهاد او هست انتخاب کند. در این زمینه باید توجه نمود ارجمندى و کرامت انسان، هرگز به معناى یک بعدى بودن او و حرکت جبرى وى به سوى کمال نیست، بلکه انسان از آن رو شایسته آفریده شدن معرفى شده است که هر دو گرایش خیر و شر در او به صورت اقتضا وجود دارد و او است که مى تواند آگاه شود و انتخاب کند.
انتخاب بر اساس آگاهى، آن گاه است که انسان نیز در درون ساختار وجودى خود زمینه انتخاب را داشته است و در بیرون وجود خود، یعنى جهان عینیت و خارج نیز از این زمینه برخوردار باشد.
زمینه انتخاب، تنوع و چند بعدى بودن و دست کم دو بعدى بودن است. انسان در استعداد وجودى خود زمانى مى تواند انتخابگر باشد که دست کم از استعداد تعالى یافتن و یا منحط شدن، الهى شدن یا شیطانى شدن، نورانى شدن و هدایت یافتن یا ظلمانى شدن و گمراه گشتن برخوردار باشد و ابزار و امکانات حرکت در این دو مسیر را نیز دارا بوده و در عینیت زندگى نیز متناسب با آن گرایشهاى درونى و ابزار و امکانات، طریق و گذرگاه داشته باشد.
همه این ویژگیها براى انسان، از قرآن استفاده مى شود و به تعبیر صحیح تر، مطالعه آیات قرآن، این ویژگیها را به دست داده است.
الف. ساختار دو بعدى انسان (جسم و روح)
(و بدأ خلق الانسان من طین أ ثم سوّاه و نفخ فیه من روحه) خداوند آفرینش انسان را ازگل آغاز کردأ سپس او را سازمان هماهنگ بخشید و از روح خود در او دمید. سجده / 9 و 7.
پس انسان آمیخته اى است از (گل) عنصرى زمینى و نامقدس، و از (روح) مخلوق الهى و مقدس.
ب. نفس آدمى داراى دو گرایش (تقوا و فجور)
(و نفس و ما سوّاها فألهمها فجورها و تقواها)سوگند به نفس و جان آدمى و آنچه نیکو و متعادلش ساخته است، پس آن گاه بدى و پرهیزگارى را به آن الهام نموده است. شمس / 7.
ج. نفس آدمى داراى کارکردى دوگانه (امّاره و لوّامه)
(ولااقسم بالنفس اللوّامة). سوگند به نفس آدمى که وى را بر کجى ها و کجروى ها ملامت مى کند.
(ان النفس لامّارة بالسوء). همانا نفس آدمى او را به سوى بدى فرمان مى دهد.
د. مسیرهاى دوگانه در پیش روى انسان (راه تعالى، راه انحطاط).
(قد تبیّن الرشد من الغیّ) راه رشد و تعالى، از راه ضلالت و گمراهى باز نمایانده شده است و هر یک قابل شناسایى است. بقره / 256.
(ألم نجعل له عینین. و لساناً و شفتین. و هدیناه النجدین) آیا قرار ندادیم براى انسان دو چشم و زبانى و دو لب، و آیا دو راه پیش پایش ننهادیم؟ بلد / 10 و 8.
هـ. انسان، خود انتخابگر یکى از دو راه
(إنّا هدیناه السبیل إمّا شاکراً و إمّا کفوراً)راه را به انسان نشان داده ایم و او یا راه شکر و سپاس گزارى در پیش مى گیرد و یا راه کفران و ناسپاسى را. انسان / 3.
و. انسان، مجموعه اى از ضعفها و قوتها
(و خلق الانسان ضعیفاً) انسان ضعیف و کم طاقت آفریده شده است. نساء/ 28.
(خلق الانسان من عجل) انسان در شالوده خلقتش عجله و شتاب زدگى قرار داده شده است.
انبیاء/ 37.
(انّ الانسان خلق هلوعاً) انسان، حریص و ناشکیبا آفریده شده است. معارج / 19.
(إذا مسّه الشرّ جزوعاً. و إذا مسّه الخیر منوعاً) زمانى که به انسان بدى روى آورد بى قرارى مى کند و هنگامى که توانمند گردد حرص مى ورزد و دیگران را از توان خویش محروم مى دارد.معارج / 21 و 20.
(إنّه کان ظلوماً جهولاً)همانا انسان، موجودى سخت سیه کار و جهل پیشه است. احزاب/ 72.
(انّ الانسان لربّه لکنود) انسان در برابر پروردگار خود بسیار ناسپاس است.
عادیات / 6.
این مجموعه آیات اگر به تنهایى مورد توجه قرار گیرند ممکن است این پرسش به ذهن آید که پس چرا خداوند چنین موجود ضعیف و ناتوانى را آفریده است که ناسپاسى کند و سزاوار کیفر و ملامت شود! یا اگر صفات ذاتی او است پس فایده هدایت و دعوت و تربیت چیست؟
ولى شرط بهره ورى از فرهنگ قرآن، جامع نگرى و مراد سنجى آیات است و ما زمانى به این جامع نگرى دست خواهیم یافت که جنبه هاى توصیفى و تکریمى قرآن را نسبت به انسان نیز مورد توجه قرار دهیم که برخى از آنها از قرار زیر هستند:
انسان، موجودى خردورز و متفکّر.
(کذلک نفصّل الآیات لقوم یتفکّرون) یونس / 24.
انسان، موجودى پرسشگر و پر همت
(بل یرید الانسان لیفجر أمامه) قیامه / 5. ؛ «بلکه انسان در تلاش است تا ابهامها و پرده هاى شک و تردید را بدرد و از میان بردارد.»
انسان، داراى استقامت و پایمردى
(ان الذین قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقاموا). ؛ «آنان که مى گویند پروردگار ما خداست و سپس براى سخن حق پایدارى مى ورزند.»
انسان، دوستدار ایمان و شائق به آن.
(و لکنّ اللّه حبّب الیکم الایمان و زیّنه فى قلوبکم) حجرات / 7. ؛ «خداوند ایمان را محبوب شما قرار داد و در قلب شما، آن را زینت بخشید.»
انسان، اهل ایثار و از خودگذشتگى.
(و یؤثرون على أنفسهم و لو کان بهم خصاصة) حشر / 9. «ایثار مى کنند و دیگران را بر خود ترجیح مى دهند، هر چند خود نیازمند باشند.»
انسان، حق گرا و حق پذیر
(ربّنا إنّنا سمعنا منادیاً ینادى للایمان أن آمنوا بربّکم فآمنّا) آل عمران / 193. ؛ «پروردگارا! ما صداى منادى را شنیدیم که به سوى ایمان دعوت مى کرد، پس ما ایمان آوردیم و به نداى منادى دین پاسخ مثبت دادیم.»
انسان، جویاى یقین و پذیراى آن
(و فى الارض آیات للموقنین) ذاریات / 20. ؛ «و در زمین، نشانه هایى است براى جویندگان یقین».
انسان، داراى توان تعالى تا اوج اطمینان و رضامندى
(یا ایّتها النفس المطمئنّة. ارجعى الى ربّک راضیة مرضیّة) فجر / 27 و 28. ؛ «اى جان آرامش یافته و اى نفس به اطمینان رسیده، به سوى پروردگارت با رضا و خشنودى دوسویه باز گرد. »
انسان، قادر به رهیدن از همه بیم ها و پریشانی ها.
(ألا إنّ اولیاء اللّه لاخوف علیهم و لاهم یحزنون) یونس/ 62. ؛ «هان! دوستان و اولیاى خدا، نه بیمى به ایشان هست و نه گرفتار اندوه مى شوند.»
انتخاب بر اساس آگاهى، آن گاه است که انسان نیز در درون ساختار وجودى خود زمینه انتخاب را داشته است و در بیرون وجود خود، یعنى جهان عینیت و خارج نیز از این زمینه برخوردار باشد.
زمینه انتخاب، تنوع و چند بعدى بودن و دست کم دو بعدى بودن است. انسان در استعداد وجودى خود زمانى مى تواند انتخابگر باشد که دست کم از استعداد تعالى یافتن و یا منحط شدن، الهى شدن یا شیطانى شدن، نورانى شدن و هدایت یافتن یا ظلمانى شدن و گمراه گشتن برخوردار باشد و ابزار و امکانات حرکت در این دو مسیر را نیز دارا بوده و در عینیت زندگى نیز متناسب با آن گرایشهاى درونى و ابزار و امکانات، طریق و گذرگاه داشته باشد.
همه این ویژگیها براى انسان، از قرآن استفاده مى شود و به تعبیر صحیح تر، مطالعه آیات قرآن، این ویژگیها را به دست داده است.
الف. ساختار دو بعدى انسان (جسم و روح)
(و بدأ خلق الانسان من طین أ ثم سوّاه و نفخ فیه من روحه) خداوند آفرینش انسان را ازگل آغاز کردأ سپس او را سازمان هماهنگ بخشید و از روح خود در او دمید. سجده / 9 و 7.
پس انسان آمیخته اى است از (گل) عنصرى زمینى و نامقدس، و از (روح) مخلوق الهى و مقدس.
ب. نفس آدمى داراى دو گرایش (تقوا و فجور)
(و نفس و ما سوّاها فألهمها فجورها و تقواها)سوگند به نفس و جان آدمى و آنچه نیکو و متعادلش ساخته است، پس آن گاه بدى و پرهیزگارى را به آن الهام نموده است. شمس / 7.
ج. نفس آدمى داراى کارکردى دوگانه (امّاره و لوّامه)
(ولااقسم بالنفس اللوّامة). سوگند به نفس آدمى که وى را بر کجى ها و کجروى ها ملامت مى کند.
(ان النفس لامّارة بالسوء). همانا نفس آدمى او را به سوى بدى فرمان مى دهد.
د. مسیرهاى دوگانه در پیش روى انسان (راه تعالى، راه انحطاط).
(قد تبیّن الرشد من الغیّ) راه رشد و تعالى، از راه ضلالت و گمراهى باز نمایانده شده است و هر یک قابل شناسایى است. بقره / 256.
(ألم نجعل له عینین. و لساناً و شفتین. و هدیناه النجدین) آیا قرار ندادیم براى انسان دو چشم و زبانى و دو لب، و آیا دو راه پیش پایش ننهادیم؟ بلد / 10 و 8.
هـ. انسان، خود انتخابگر یکى از دو راه
(إنّا هدیناه السبیل إمّا شاکراً و إمّا کفوراً)راه را به انسان نشان داده ایم و او یا راه شکر و سپاس گزارى در پیش مى گیرد و یا راه کفران و ناسپاسى را. انسان / 3.
و. انسان، مجموعه اى از ضعفها و قوتها
(و خلق الانسان ضعیفاً) انسان ضعیف و کم طاقت آفریده شده است. نساء/ 28.
(خلق الانسان من عجل) انسان در شالوده خلقتش عجله و شتاب زدگى قرار داده شده است.
انبیاء/ 37.
(انّ الانسان خلق هلوعاً) انسان، حریص و ناشکیبا آفریده شده است. معارج / 19.
(إذا مسّه الشرّ جزوعاً. و إذا مسّه الخیر منوعاً) زمانى که به انسان بدى روى آورد بى قرارى مى کند و هنگامى که توانمند گردد حرص مى ورزد و دیگران را از توان خویش محروم مى دارد.معارج / 21 و 20.
(إنّه کان ظلوماً جهولاً)همانا انسان، موجودى سخت سیه کار و جهل پیشه است. احزاب/ 72.
(انّ الانسان لربّه لکنود) انسان در برابر پروردگار خود بسیار ناسپاس است.
عادیات / 6.
این مجموعه آیات اگر به تنهایى مورد توجه قرار گیرند ممکن است این پرسش به ذهن آید که پس چرا خداوند چنین موجود ضعیف و ناتوانى را آفریده است که ناسپاسى کند و سزاوار کیفر و ملامت شود! یا اگر صفات ذاتی او است پس فایده هدایت و دعوت و تربیت چیست؟
ولى شرط بهره ورى از فرهنگ قرآن، جامع نگرى و مراد سنجى آیات است و ما زمانى به این جامع نگرى دست خواهیم یافت که جنبه هاى توصیفى و تکریمى قرآن را نسبت به انسان نیز مورد توجه قرار دهیم که برخى از آنها از قرار زیر هستند:
انسان، موجودى خردورز و متفکّر.
(کذلک نفصّل الآیات لقوم یتفکّرون) یونس / 24.
انسان، موجودى پرسشگر و پر همت
(بل یرید الانسان لیفجر أمامه) قیامه / 5. ؛ «بلکه انسان در تلاش است تا ابهامها و پرده هاى شک و تردید را بدرد و از میان بردارد.»
انسان، داراى استقامت و پایمردى
(ان الذین قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقاموا). ؛ «آنان که مى گویند پروردگار ما خداست و سپس براى سخن حق پایدارى مى ورزند.»
انسان، دوستدار ایمان و شائق به آن.
(و لکنّ اللّه حبّب الیکم الایمان و زیّنه فى قلوبکم) حجرات / 7. ؛ «خداوند ایمان را محبوب شما قرار داد و در قلب شما، آن را زینت بخشید.»
انسان، اهل ایثار و از خودگذشتگى.
(و یؤثرون على أنفسهم و لو کان بهم خصاصة) حشر / 9. «ایثار مى کنند و دیگران را بر خود ترجیح مى دهند، هر چند خود نیازمند باشند.»
انسان، حق گرا و حق پذیر
(ربّنا إنّنا سمعنا منادیاً ینادى للایمان أن آمنوا بربّکم فآمنّا) آل عمران / 193. ؛ «پروردگارا! ما صداى منادى را شنیدیم که به سوى ایمان دعوت مى کرد، پس ما ایمان آوردیم و به نداى منادى دین پاسخ مثبت دادیم.»
انسان، جویاى یقین و پذیراى آن
(و فى الارض آیات للموقنین) ذاریات / 20. ؛ «و در زمین، نشانه هایى است براى جویندگان یقین».
انسان، داراى توان تعالى تا اوج اطمینان و رضامندى
(یا ایّتها النفس المطمئنّة. ارجعى الى ربّک راضیة مرضیّة) فجر / 27 و 28. ؛ «اى جان آرامش یافته و اى نفس به اطمینان رسیده، به سوى پروردگارت با رضا و خشنودى دوسویه باز گرد. »
انسان، قادر به رهیدن از همه بیم ها و پریشانی ها.
(ألا إنّ اولیاء اللّه لاخوف علیهم و لاهم یحزنون) یونس/ 62. ؛ «هان! دوستان و اولیاى خدا، نه بیمى به ایشان هست و نه گرفتار اندوه مى شوند.»