خانه » همه » مذهبی » منظور از اینکه پیامبر اسلام(ص) فرمودند: «هنگامی که به معراج رفتم آن قدر به خدا نزدیک شدم که گرمای نفس خدا را حس کردم»، یعنی چه؟

منظور از اینکه پیامبر اسلام(ص) فرمودند: «هنگامی که به معراج رفتم آن قدر به خدا نزدیک شدم که گرمای نفس خدا را حس کردم»، یعنی چه؟

متأسفانه روایتی را که نقل کرده بودید در جوامع روائی شیعه نیافتم ، البته روایتی یافتیم که می توان آن را شبیه روایت منقول از جانب شما دانست. قال رسول الله (ص): «رأیت ربی لیله المعراج فی احسن صوره فوضع یده بین کتفی حتی وجدت برد انامله بین ثدیی؛ در شب معراج پروردگارم را در بهترین صورت مشاهده کردم پس پروردگارم دستش را بین دو کتف من گذاشت و من سردی انگشتانش را در میان سینه ام یافتم». (دعوالی اللالی، ج 1، ص 52)
در این گونه روایات پیامبر (ص) از حقایقی سخن گفته اند که چشم هیچ بشری آن را ندیده است و گوش هیچ بشری نشنیده است. حتی برخی از حقایق مطرح در حدیث معراج را انبیاء سلف نیز نمی دانستند. چون پیامبر در معراج به حریمی قدم گذاشت که قبل از هیچ موجودی در آن قدم ننهاده بود. و بدیهی است که کلمات برای اموری ساخته شده اند که در دسترس فهم بشرند. به همین دلیل پیامبر (ص) برای بیان آن حقایق بلند چاره ای جز استفاده از مجاز نداشت. چون اگر برای آن حقایق از پیش خود کلماتی می ساخت. هیچ کس نمی توانست معنی آن کلمات را بفهمد فلذا پیامبر از همین کلمات رایج برای بیان آن حقایق بهره برد تا اهل تحقیق و اهل دل بتوانند از راه کلمات در کنار یافته های عقلی و عرفانی حقایق مورد نظر آن حضرت را بیابند. فلذا شکی نیست که در حدیث فوق الذکر مراد از «بهترین صورت برای خدا» قیافه مادی نیست هم چنین مراد از «دست و انگشتان و سردی انگشتان» معنی عرفی آنها نیست. مراد از صورت می تواند اسماء الهی باشد و مراد از بهترین صورت شاید مقام احدیت ذات باشد و مراد از دست محتمل است که اسم واحد باشد که مبداء کثرات اسمائی است و مراد از انگشتان شاید اسماء منشعب اسم واحد باشد و مراد از سردی انگشتان شاید مقام بردالیقین باشد که فوق مقام حق القین است.
و اگر حدیثی که حضرت عالی نقل کرده اند در جوامع روایی یافت شود شاید بتوان گفت که مراد از «نفس خداوند متعال» همان اصطلاح «نفس رحمانی» است که در عرفان نظری مطرح است. از دیدگاه عرفان نظری که از آیات و روایات الهام گرفته اند. همه موجودات عالم کلمات وجودی خدا هستند: « إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون؛ چون به چیزى اراده فرماید کارش این بس که مى گوید باش پس [بى درنگ] موجود مى شود ». (یس، 82)
یعنی خدا زمانی که اراده چیزی کرد به او بگوید باش پس می شود. فلذا موجود عالم نتیجه و «قول» خدا هستند. و در مورد حضرت عیسی (ع) فرمود: « یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فی دینِکُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسیحُ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللّهِ وَ کَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْیَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَیْرًا لَکُمْ إِنَّمَا اللّهُ إِلهٌ واحِدٌ سُبْحانَهُ أَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی اْلأَرْضِ وَ کَفى بِاللّهِ وَکیلاً؛ اى اهل کتاب در دین خود غلو مکنید و در باره خدا جز [سخن] درست مگویید مسیح عیسى بن مریم فقط پیامبر خدا و کلمه اوست که آن را به سوى مریم افکنده و روحى از جانب اوست پس به خدا و پیامبرانش ایمان بیاورید و نگویید [خدا] سه گانه است باز ایستید که براى شما بهتر است خدا فقط معبودى یگانه است منزه از آن است که براى او فرزندى باشد آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست و خداوند بس کارساز است ». (نساء، 171) و همه این کلمات وجودی در واقع ظهورات مختلف یک حقیقند که از آن حقیقت در قرآن کریم به «امر واحده» تعبیر شده است: « وَ ما أَمْرُنا إِلاّ واحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ؛ و فرمان ما جز یک بار نیست [آن هم] چون چشم به هم زدنى  ». (قمر، 50) در عرفان از این حقیقت واحده تعبیر شده است به وجود منبسط، فیض مقدس، مشیت مطلقه، مشیت ساریه، حقیقت محمدیه و نفس رحمانی.
از این حقیقت نسبت به کلمات وجود مثل نفس انسان است نسبت به کلمات خارج شده از دهان یعنی همان طور که اصل کلمات انسان همان هوای خارج شده از گلوست اصل کلمات وجودی نیز همان حقیقت واحده است. نفس انسان با برخورد به مواضع مختلف دهان حروف مختلف را می سازد و از ترکیب حروف کلمات پدید می آیند. آن امر واحد یا نفس رحمانی نیز در مراتب پایین تر به صورت اسماء الهی و در عالم خلق به صورت موجودات تکوینی ظهور می کند. از این «امر واحده» باز تعبیر به حقیقت محمدیه می شود از این جهت که وجود اقدس آن جناب در سیر معراجی با آن امر واحد متحد گشت. و از همین جهت است وجود آن حضرت رحمت ساریه و رحمه العالمین است. و این همان اسمی است که ملئت ارکان کل شی.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد