تسبيح در اصل از مادة «سبح» به معني حركت سريع در آب و هواست. به همين منظور نيز در مورد خداوند به معني حركت سريع، در مسير عبادت پروردگار است.[2] حرکت موزون و مدار وار را نيز تسبيح گويند.
حقيقت تسبيح، نفي هرگونه عيب و نقص و گواهي موجودات جهان به پاكي و يکتايي ذات مقدس خداونداست .
در آيات مختلف قرآن، سخن از تسبيح و حمد موجودات عالم به ميان آمده است. از همه صريحتر آية مورد بحث است كه بدون هيچ گونه استثناء، همة موجودات عالم هستي، زمين و آسمان و ستارگان و كهكشانها، انسانها و حيوانات و برگهاي درختان و حتي دانههاي كوچك اتم را در اين تسبيح و حمد عمومي شريك ميداند.
قرآن كريم ميفرمايد: عالم هستي يك پارچه زمزمه و غوغاست، هر موجودي به نوعي بر حمد و ثناي حق تعالي مشغول است و غلغلهاي خاموش در پهنة عالم هستي طنين افكنده كه بيخبران، توانايي شنيدن آن را ندارند، اما انديشمنداني كه قلب و جانشان به نور ايمان زنده و روشن است، اين صدا را از هر سو به گوش جان ميشنوند.
در تفسير حقيقت اين حمد و تسبيح در ميان دانشمندان، فلاسفه و مفسران گفتگوهاي بسياري است؛ بعضي آن را حمد و تسبيح «حالي» دانستهاند و بعضي «قالي» و گفتاري كه خلاصه نظرات عبارت است از:
1. جمعي معتقدند، همة ذرات موجودات اين جهان داراي يك نوع درك و شعورند و خداي خود را تسبيح و حمد ميگويند، و با زبان تکوين و تشريع خدا را مي خوانند.
آياتي مانند:
1. «… و ان منها لما يهبط من خشية الله…»[3] … بعضي از سنگها از ترس خدا، از فراز كوهها به پايين ميافتند…»
2. «… فقال لها و للارض أتيناا طوعا و كرها قالتا اتينا طائعين؛[4] خداوند به آسمان و زمين فرمود: از روي اطاعت يا كراهت به فرمان من آييد، آنها گفتند: ما از در اطاعت آييم، گواه بر اين عقيدهاند.
2. بسياري معتقدند، اين تسبيح و حمد، همان چيزي است كه ما آن را «زبان حال» ميناميم؛ حقيقي است نه مجازي، ولي به زبان حال است نه گفتار و گويش.
به عنوان مثال به كسي كه آثار ناراحتي و درد و رنج و بيخوابي در چهره و چشم او نمايان است ميگوييم: هر چند تو از ناراحتي خود سخن نميگويي، اما چشم تو، حکايت از اين دارد كه تو شب گذشته به خواب نرفتهاي و چهرهات گواهي ميدهد كه از درد و ناراحتي جانكاهي رنج ميبري.
اين زبان حال؛ گاهي آن قدر قوي و نيرومند است كه زبان قال را تحت الشعاع خود قرار ميدهد و به تكذيب آن برميخيزد.
اين همان چيزي است كه اميرالمؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ در گفتار معروفش ميفرمايد: «هرگز كسي رازي را در دل پنهان نميكند، مگر اين كه در لابلاي سخنان، ناخود آگاه در صفحة صورتش آشكار ميگردد.»[5]مگر «تسبيح» جز به معناي منزه شمردن خدا از هر عيبي است؟ ساختمان و نظم اين عالم هستي، حکايت دارد كه خالق آن، از هر نقص و عيبي مبرا است.
مگر «حمد» چيزي جزبيان صفات كمال است؟ نظام جهان آفرينش از صفات كمال خدا، از علم بيپايان و قدرت بيانتها و حكمت و سيع و فراگير او سخن ميگويد.
بنابراين، هر برگي از برگهاي درختان سبز، شب و روز نغمة توحيد سر ميدهد و آواز رساي تسبيحش را در درون باغ و جنگل، بر فراز كوهها و در خميدگي درهها، پخش ميكند، اما بيخبران چيزي از آن نميفهمند، و آن را خاموش ميشمارند و بي زبان! آيات مورد بحث از زبان حال و زبان تکوين حکايت دارد.
3. بعضي از مفسران احتمال دادهاند كه حمد و تسبيح عمومي موجودات، تركيبي از زبان حال و قال و به تعبير ديگر، «تسبيح تكويني» و «تشريعي» است، چرا كه بسياري از انسانها و همة فرشتگان از روي درك و شعور حمد و ثناي او ميگويند و ذرات و موجودات نيز با زبان حال از عظمت و بزرگي خالق سخن ميگويند.
گرچه اين دو نوع حمد و تسبيح با هم متفاوت است، ولي در قدر جامع يعني مفهوم و سيع كلمه حمد و تسبيح، مشترك ميباشند. به هر حال همه ي هستي تسبيح گوي خداوند تبارک و تعالي هستند؛ منتهي بعضي با زبان تکوين خدا را مي خوانند و بعضي ديگر با زبان تشريع و تسبيح گوي او هستند.
پي نوشت ها:
[1] . اسراء/ 44.
[2] . راغب اصفهاني، المفردات، بي جا، دفتر نشر الكتاب، چاپ دوم، 1404 هـ ، ص 221.
[3] . بقره/74.
[4] . فصلت/11.
[5] . نهجالبلاغه، كلمات قصار، ش 26.