براي اينكه بهتر با جملات ياد شده آشنا شويم لازم است به بررسي واژه ها در لغت بپردازيم:
الف ) واژه كتاب
«كتاب» از «كَتَبَ»است و «كَتَبَ»در لغت يك اصل دارد و آن ضميمه كردن چيزي به چيز ديگر است. كتاب و كتابت نيز از همين ريشه است.[1]در مجمع البيان آمده: «كتاب، مصدر به معناي مكتوب است. مانند: حساب و اصل آن، جمع و انضمام است.[2] در نتيجه فقط به معناي نوشتن با قلم نيست، بلكه به معناي ضميمه كردن چيزي با چيز ديگرهم است حال، با ضميمه حروف با حروف ديگر يا خياطي كردن يا ….
از موارد استعمال كتب و مشتقات آن استفاده مي شود؛ كه اين لفظ درجايي به كار رفته كه بين دو يا چند چيز پيوندي ناگسستني ايجاد مي شود و اين كلمه نيز براي دوختن دو چيز به يكديگر به كار رفته است. و نوشتن را نيز از اين جهت كتابت گويند كه كلمات و جمله ها بر صفحه اي(سنگ، چرم، كاغذ، و هر چيز ديگر) حك مي شود و با آن گره مي خورد و يا در آن ثبت و ضبط مي شود و کتاب هم بر امور حسي به كار مي رود و هم بر امور غير حسي و معنوي.
براي كتاب، چندين مصداق ذكر شده كه قرآن بدان اشاره كرده است.
1. نوشته شده در لوح محفوظ
« … كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا[3]؛ اين حكم در كتاب [الهى] نوشته شده است. » اين نوشتن غير حسي و حالت معنوي دارد.
2. فريضه و واجب كردن
« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ [4]؛ اى افرادى كه ايمان آوردهايد! روزه بر شما نوشته شده، همانگونه كه بر كسانى كه قبل از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهيزكار شويد. »
3. حكم راندن
« …قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَلِيَبْتَلِيَ اللَّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ[5]؛ بگو: اگر هم در خانههاى خود بوديد، آنهايى كه كشتهشدن بر آنها مقرر شده بود، قطعاً به سوى آرام گاههاى خود، بيرون مىآمدند [و آنها را به قتل مىرساندند]. و اينها براى اين است كه خداوند، آنچه در سينههايتان پنهان داريد، بيازمايد؛ و آنچه را در دل هاى شما [از ايمان] است، خالص گرداند؛ و خداوند از آنچه در درون سينههاست، با خبر است. »
4. قرار دادن
« رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ[6] ؛ پروردگارا! به آنچه نازل كردهاى، ايمان آورديم و از فرستاده [تو] پيروى نموديم؛ ما را در زمره گواهان بنويس!»
« يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الأرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ… [7] ؛ اى قوم! به سرزمين مقدّسى كه خداوند براى شما مقرّر داشته، وارد شويد!.»[8]در نتيجه كتاب شامل مجموعه نوشتاري و حسي نيست و شامل هر چيزي كه با ديگري ضميمه شود، مي باشد.[9]
ب ) واژه مبين
«مبين» از «بان» به معني آشكار و ظاهر آمده و اسم فاعل از باب افعال است. اين كلمه و مشتقاتش حدود 90 بار در قرآن آمده. و «كِتَابٌ مُبِينٌ »7 بار تکرار شده است،[10] در نتيجه«كِتَابٌ مُبِينٌ » اشاره به قرآني است كه براي مردم آشكار كننده باشد.[11]
ج ) لوح محفوظ
«لوح» در اصل به معني آشكار شدن است. لوح به هر تخته و صفحه مي گويند كه در آن مي نويسند، خواه از چوب باشد يا غير آن. در مجمع آمده است كه صفحه را از آن جهت لوح مي گويند: كه معاني در آن به وسيله نوشتن آشكار مي شود. در سوره بروج مي فرمايد: « بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ . فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ[12]؛[اين آيات، سحر و دروغ نيست،] بلكه قرآن باعظمت است. كه در لوح محفوظ جاى دارد! » لوح محفوظ كه ظرف قرآن است، عبارت اخري كتاب مكنون و ام الكتاب است و به معناي حفظ شده و پوشيده مي آيد.
د ) مكنون
به معناي محفوظ و پوشيده آمده، يعني از تغيير و تبديل حفظ شده كه همان لوح محفوظ است.[13]لوح محفوظ و كتاب مكنون، يکي هستند و ظرف قرآن مي باشند و محلّي است كه مقدرات انسان در آن جاست و محفوظ از هر جهت و پوشيده از همه است.
بعضي از فرشتگان به اذن خدا در آن جا راه پيدا مي كنند و براي پيامبران ارسال مي كنند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. قاموس قرآن، سيد علي اكبر قرشي، تهران، دارالکتب الاسلاميه، ذيل ماده«بان»، لوح، ام، مكنون.
2. تفسيرالميزان، علامه طباطبائي، سيد محمد حسين، تهران، دارالکتب الاسلاميه، ج 20، ص 137.
3. تفسير نمونه، مكارم شيرازي، ناصر و همکاران، تهران، دارالکتب الاسلاميه، ج 23، ص 267.
پي نوشت ها:
[1] . ابن فارس، معجم مقاييس اللغة، قم، انتشارات دفتر تبليغات حوزه علميه، ذيل ماده كتب.
[2] . فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان، بيروت، دارالمعرفه، ج 1، ص 116.
[3] . احزاب / 6 .
[4]. بقره/183.
[5]. آل عمران/ 154.
[6]. آل عمران/ 53.
[7]. مائده/21.
[8] . رک : حبيب بن ابراهيم تفليسي؛ وجوه قرآن، ص 248، 247، به نقل از استاد شاكر، مفردات قرآن، جزوه درسي.
[9] . خويي، سيد ابوالقاسم، بيان در علوم و مسائل كلي قرآن، با ترجمه، محمد صادق نجمي و هاشم هريسي، ص 354.
[10] . رک : مائده / 15 ؛ انعام / 19 ؛ يونس / /61 ؛ نمل / 1 و 75 ؛ سبأ / 7 .
[11] . قاموس قرآن، سيد علي اكبر،قرشي، دارالكتب الاسلاميه، تهران، ذيل ماده«بان».
[12] . بروج / 22 ـ 21.
[13] . طباطبائي، سيد محمد حسين، الميزان، قم، انتشارات جامعه مدرسين، ج 20، ص 137.