در مواردي از قرآن به مسئله رجم شياطين يا تعقيب شياطين با شهاب ها اشاره شده است. به عنوان نمونه خداوند در آيات 6-10 صافات مي فرمايد:
«إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ. وَ حِفْظًا مِّن كلُِّ شَيْطَانٍ مَّارِدٍ. لَّا يَسَّمَّعُونَ إِلىَ الْمَلَا الْأَعْلىَ وَ يُقْذَفُونَ مِن كلُِّ جَانِبٍ. دُحُورًا وَ لهَُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ. إِلَّا مَنْ خَطِفَ الخَْطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شهَِابٌ ثَاقِبٌ.»
ما آسمان نزديك [پايين] را با ستارگان آراستيم، تا آن را از هر شيطان خبيثى حفظ كنيم! آنها نمى توانند به (سخنان) فرشتگان عالم بالا گوش فرادهند، (و هر گاه چنين كنند) از هر سو هدف قرار مى گيرند! آنها به شدّت به عقب رانده مى شوند و براى آنان مجازاتى دائم است! مگر آنها كه در لحظه اى كوتاه براى استراق سمع به آسمان نزديك شوند، كه «شهاب ثاقب» آنها را تعقيب مي كند.
در آيه 10 بيان شده كه هر كدام از شياطين بخواهد براي استراق سمع به آسمان نزديك شود شهابي او را نشانه مي گيرد. حال اين سوال مطرح مي شود كه آيا اين مسئله تعقيب شيطان توسط شهاب ها واقعيت دارد؟ علم امروز به چنين مسائلي كه استنادات علمي ندارد به ديده ترديد مي نگرد. آيا اصلا چنين مسئله اي صحت دارد و يا با علم امروز متعارض است؟
مفسران در معناي آيه دو گروه مي شوند: برخي معناي ظاهري آيه را مي پذيرند و منظور از تعقيب شياطين توسط شهاب ها را همين مي دانند كه آيه بيان كرده است؛ برخي اين آيات را كنايه و تشبيه مي دانند و معتقدند منظور كلي آيات اين است كه شياطين نمي توانند از امور غيبي با خبر شوند. در ادامه ديدگاه ها به تفصيل بيان مي شود و در نهايت دلايل عدم تعارض اين آيات با علم تجربي ارائه مي شود:
بسياري از مفسران(اغلب مفسران متقدم تا قرن سيزدهم) در بيان مفهوم اين آيه ظاهر آنرا حفظ كرده اند و معتقدند چون ما فقط ظاهر آيه را متوجه مي شويم و به امور غيبي دسترسي نداريم به همين ظاهر بسنده مي كنيم و در كل اين معنا را بيان مي كنند كه گروهى از شياطين مى خواهند به آسمان ها صعود كنند و با استراق سمع چيزى از آن اخبار را بدانند و به كاهنان يعنى عوامل مربوط خود در ميان انسانها منتقل سازند، اينجا است كه شهاب ها به سوى آنها پرتاب مى شود، و آنها را به عقب مى رانند، يا نابود مى كنند. يعني مقصود از آسمان همين آسمان و مقصود از شهاب نيز همين شهاب است. [1]
برخي مفسران اين آيات را كنايه و تشبيه مي دانند.[2] برخي از مفسران اين گروه معتقدند قرآن براي رد افكار باطل عرب جاهلي كه گمان مي كرد شياطين مي توانند از اسرار آسمانها و غيب اطلاع يابند، از اين كنايه استفاده كرده تا بگويد هيچ راهي براي شياطين وجود ندارد.[3] علامه طباطبايي نيز معتقد است اين بيانات خداوند از باب مثال هايى است كه به منظور تصوير كردن حقايق خارج از حس زده شده، تا آنچه خارج از حس است به صورت محسوسات در افهام بگنجد، هم چنان كه خود خداى تعالى در كلام مجيدش فرموده: ” وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ” و اينگونه مثل ها در كلام خداى تعالى بسيار است، از قبيل عرش، كرسى، لوح و كتاب. مراد از آسمانى كه ملائكه در آن منزل دارند، عالمى ملكوتى خواهد بود كه افقى عالى تر از افق عالم ملك و محسوس دارد، همان طور كه آسمان محسوس ما با اجرامى كه در آن هست عالى تر و بلندتر از زمين ماست. و مراد از نزديك شدن شيطانها به آسمان، و استراق سمع، و به دنبالش هدف شهاب ها قرار گرفتن اين است كه: شيطانها مى خواهند به عالم فرشتگان نزديك شوند، و از اسرار خلقت و حوادث آينده سر درآورند. و ملائكه هم ايشان را با نورى از ملكوت كه شيطانها تاب تحمل آن را ندارند، دور مى سازند. و اين كه خداى سبحان داستان استراق سمع شياطين و هدف شهاب قرار گرفتنشان را دنبال سوگند به ملائكه وحى و حافظان آن از مداخله شيطان ها ذكر كرده، تا اندازه اى گفتار ما را تاييد مى كند.[4]
اما درباره مسئله تعارض اين آيات با علم روز بايد به چند نكته توجه كرد:
1. به طور كلي علم امروزي هيچ دليلي بر نفي و رد رجم شياطين توسط شهاب ها ندارد، كه بخواهيم به واسطه نفي علم، قرآن و علم را متعارض بدانيم.
2. دانش نجوم، جنس و نوع اجرام آسماني را بيان مي كند در حاليكه قرآن از كاركردهاي شهاب سخن مي گويد؛ اين دو مقولاتي جداگانه هستند كه اصلا قابل تعارض نيستند.
3. قرآن رجم شياطين را به تمام شهاب ها نسبت نداده و مانعي نيست كه برخي شهاب ها چنين كاركردي داشته باشند.
4. بسياري از گزاره هاي علوم تجربي غير قطعي است و نمي تواند با نصوص قطعي ديني تعارض داشته باشد.[5]
بنابراين يا اين آيات بصورت تشبيه و كنايه بيان شده اند و منظورشان تعقيب واقعي شياطين با شهاب ها نيست، يا اينكه منظور اين آيات دقيقا همان ظاهرشان است كه شهاب ها به سوي شياطين انداخته مي شوند، در اين صورت نيز اين آيات با علم تجربي تعارضي ندارد چرا كه حيطه آنها كاملا از هم جداست.
پي نوشت:
[1] . مجمع البيان في تفسير القرآن، انتشارات ناصر خسرو،1372، ج8، ص: 685، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، دارالكتب العلميه،1415ق، ج12، ص: 68، سيد بن قطب، في ظلال القرآن، ج5، ص: 2984
[2] . طنطاوي جوهري، الجواهر في تفسير القرآن الكريم، بيروت: موسسه التاريخ العربي، داراحياءالتراث العربي، چاپ چهارم، 1412ق جلد 8، صص 12و13
[3] . فضل الله، سيد محمد حسين، تفسير من وحي القرآن، چاپ دوم، بيروت: دار الملاك للطباعة و النشر، 1419ق، ج19، ص: 179، مغنيه، محمد جواد، تفسير الكاشف، دار الكتب الإسلامية،1424ق، ج4، ص: 470
[4] . ترجمه تفسير الميزان، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم،1374، ج17، ص: 188-187
[5] . شبهات معاصر، جمعي از پژوهشگران قرآني(زير نظر محمد علي رضايي اصفهاني، قم، نسيم حيات،1391،ص207