در پاسخ لازم است به نکاتى اشاره بکنیم: الف – آنچه که در ابتدا مهم است این است که انسان شناخت لازم نسبت به دنیاى مذموم و دنیاى ممدوح به دست آورد. بداند که مقصود از مذموم و ممدوح آن چیست؟ و بعد مقدار وابستگی خود به دنیا را شناسایی نماید، چرا که تا موضوع مسأله را نشناسد نمى تواند نسبت نسبت خود با آن را مشخص نماید. بنابراین اولین مرحله این است که هر دو را بشناسد حضرت امام خمینى(ره) از مجلسى(ره) چنین نقل مى کند که چکیده آن این است: دنیاى مذموم امورى است که انسان را از اطاعت خدا و دوستى او و تحصیل آخرت باز مى دارد. و هر چه باعث رضاى خداى سبحان و قرب او شود دنیاى ممدوح و از آخرت محسوب مى شود. گرچه به حسب ظاهر از دنیا باشد. بنابراین کارهایى مثل تجارت، زراعت، و صنعت که مقصود از آنها معیشت عیال و زندگى است، اگر براى اطاعت امر خدا و صرف کردن آنها در مصارف خیریه و اعانت به محتاجان و غیر آن باشد، همه از آخرت اند گرچه مردم آن را از دنیا دانند. و ریاضات مبتدعه و اعمال ریائیّه، گرچه با تزهّد و انواع مشقت هم همراه باشد از دنیاى مذمومه به حساب مى آید. سپس خودشان مى فرمایند: آنچه مذموم است دنیاى خود انسان است، (امام خمینى(ره)، اربعین حدیث، ص 118 و 119).
در عوض آن اگر آخرت را مقصد زندگى قرار بدهد در حیات خود غنا و احساس بى نیازى خواهد کرد. در حدیث آمده است. سپس هر که صبح و شام کند و دنیا را بزرگترین همّ خود قرار دهد، خداوند فقر را بین دو چشمش قرار دهد. و هر کس که صبح و شام کند و آخرت بزرگترین همّ او باشد، خداوند غنى را در قلب او قرار دهد، (نقل از اربعین حدیث امام(ره)، ص 126).
با مراجعه به خود قرآن این چنین مى توان گفت که: مواهب جهان مادى که هـمـه از نـعـمـتـهـاى خداست و حتما وجودش در نظام خلقت لازم بوده و هست اگر به عنوان وسـیـله اى براى رسیدن به سعادت و تکامل معنوى انسان مورد بهره بردارى قرارگیرد از هر نظر قـابـل تحسین است و اما اگر به عنوان یک هدف و نه وسیله مورد توجه قرار گیرد و از ارزشهاى معنوى و انسانى بریده شود که در این هنگام طبعا مایه غرور و غفلت و طغیان و سرکشى و ظلم و بیدادگرى خواهد بود در خور هرگونه نکوهش و مذمت است.
در تبیین معناى «دنیا» باید گفت دنیاى مذموم، «خود» انسان است. انسان «بد» خود دنیا است. آسمان، زمین، درخت، کوه، صحرا و دریا هیچ کدام دنیا نیست. این ها از «آیات الاهى»اند و خداى سبحان از همه آن ها با تجلیل یاد کرده است فصلت(41):11.
در قرآن مجید و روایات اهل بیت(ع) هرگز از آسمان و اختران به بدى یاد نشده، و از زمین، کوه ها، معادن دل زمین، دریا و موجودات دریایى بدگویى نشده است، این ها دنیا نیستند. «دنیا» که ضمیر و قلب، متوجه او است، مجموعه اى از «عناوین اعتبارى» است که انسان تبهکار را به خود سرگرم و مشغول کرده است. مجموعه خود خواهى ها است که دنیا را شکل داده است؛ و گرنه شما به آسمان یا زمین بروید، دنیا را پیدا نمى کنید؛ زیرا همه این ها «آیات الاهى»اند؛ موجوداتى که تسبیح گوى حق اند و مستقمیاً براى عبادت خداى سبحان و به طور غیر مستقیم براى نفع ما خلق شده اند.
«دنیا» یعنى مجموعه عناوین اعتبارى که انسان در نهان و نهاد خود بافته و مى سازد؛ همین من و مایى که برخى به آن مبتلایند: نظر من این است، دلم مى خواهد فلان کار را بکنم، دلم مى خواهد این طور بپوشم و… . البته مى توان از شر این ها نجات پیدا کرد، این کار شدنى و این راه رفتنى است و همه ما باید بکوشیم با «مراقبت مستمر» آن را طى کنیم.
تا توجه به اینکه انسان مومن به خدای متعال که منشا تمام کمالات است ایمان دارد و به او توکل می کند بنابراین ریشه اعتماد به نفس در او در حقیقت به اعتماد به خدا باز می گردد و هرگز باعث عجب و خود بینی و مغرور شدن به خود, به صورت مستقل و جدای از خداوند, نخواهد شد.
در نتیجه میزان دلبستگی به دنیا، به مقدار عدم بهره مندی صحیح از نعمتهای الهی بستگی دارد و همچنین در سر دو راهی ها اگر عمل به دستورات الهی با منافع مادی در تضاد قرار گرفت، جهت هر کدام را که ترجیح دادیم، نشانه خوبی برای تشخیص میزان دلبستگی ما به دنیا و یا خدا و آخرت است.
از نظر اسلام، دنیا و آخرت پیوسته به هم و در ارتباط با یکدیگرند و ازیکدیگر بریده و بیگانه نمی باشند . آخرت باطن دنیا و دنیا رویه و لایه سطحی آخرت است . دنیا مزرعه آخرت است و آخرت محل درو کردن کشته دنیا . دنیا عرصه کار و عمل و اندوختن توشه و آخرت صحنه رسیدگی به اعمال و بررسی پرونده یک عمر رفتار و کردار و نیات است . بنا بر این نابسامانی هر یک موجب نابسامانی دیگری می گردد و بی توجهی به هر کدام انسان را از کمال مطلوب باز می دارد . با این بیان کار وفعالیت و تلاش در دنیا جایگاه اصلی و واقعی خود را پیدا می کند وسر و سامان بخشیدن به اوضاع دنیایی و کوشش در راه بهبود آن امری عقلایی و ممدوح و خدا پسند می گردد . در ص 127 ).
در روایتی جالب از حضرت رسول اعظم –ص- آمده است : بلند همت ترین مردم فرد مومن است که به امر دنیا و آخرتش توجه و اهتمام دارد . ( میزان الحکمه ، ح 6002 ) . در حدیثی از جناب لقمان –ع- چنین آمده : یا بنی لا تدخل فی الدنیا دخولا یضر بآخرتک و لا تترکها ترکا تکون کلا علی الناس ؛ فرزندم به گونه ای در دنیا داخل مشو که برای آخرتت زیان داشته باشد و دنیا را آن چنان رها مساز که سربار مردم باشی . ( همان ، ح6004 ) . از منظر اولیای دین –ع- سامان بخشیدن به اوضاع دنیوی و بهره درست و مشروع بردن از دنیا نه تنها مزاحم رشد معنوی و آباد کردن آخرت نیست بلکه پشتیبان و موید و تقویت کننده آن است ؛ حضرت کاظم –ع- در این باره می فرماید : آن چه در این میان مهم و اساسی است دنیا را به خاطر دنیا نخواستن و در حصار دنیا محصور نشدن و از دریچه تنگ دنیا افق اعلی و موطن اصلی رادیدن است . دنیا سکوی پرش به عالم ملکوت و دار بقا و بازار تجارتی است که باید متاع نفیس و ارزشمند حیات جاوید و ملک بی زوال و سعادت ابدی را با سرمایه ای که در آن به دست می آوریم خریداری نماییم . دنیا را مقدمه و گذرگاه دیدن و به آن دل نبستن و آن را منزل آخرین وسرای همیشگی ندانستن همان اندیشه استوار و درستی است که میان دنیا و آخرت صلح وآشتی و حسن همجواری بر قرار می کند . در پی این نگرش و اعتقاد هر گونه فعالیتی در راه سامان بخشیدن به دنیا عین آخرت طلبی و هر تلاشی در این راه عبادت و بندگی محسوب می شود و به تعبیری دیگر چیزی به اسم دنیا وجود ندارد و همه تلاش ها رنگ خدایی به خود گرفته و در مسیر آخرت وسعادت جاوید قرار می گیرد . شاهد و موید این سخن حدیثی نورانی از حضرت صادق –ع-است که راوی می گوید به آن حضرت عرض کردم : ما دنیا را دوست داریم .
حضرت پرسید : با آن چه می کنید ؟ گفتم : ازدواج می کنم و حج به جا می آورم و مخارج خانواده ام را تامین می کنم و به دوستانم رسیدگی می کنم و انفاق می کنم و صدقه می دهم . حضرت فرمود : ای کارها از دنیا نیست بلکه از آخرت است .( بحار ، ج 73 ، ص 106)
در مجموع باید گفت,توجه به دنیالازم است ولی نباید طوری باشد که اورا از فکرآخرت باز دارد و در مسیر دنیا طلبی جوری حرکت کن که اگر در هر حالی وهر لحظه ای مرگ به سراغت آمدآماده باشی و اول گرفتاریت نباشد و دنیائی مضر است که به آخرت ضرر بزند والا دنیا بمعنی تامین زندگی امری منفی نیست و می تواند ابزار سعادت انسان باشد.
بهترین راه ترک حب دنیا آن است که بدان به عنوان ابزار موفقیت دینی بنگری و آن را ابزار سعادت جاودان نمایی و هرگز بدان بدیده هدف و آرزو نگاه نکنی. کسی که نسبت به انجام وظایف دینی حساس است و امکانات دنیوی را وسیله دین داری ساخته است اهل حب دنیا نیست.
در عوض آن اگر آخرت را مقصد زندگى قرار بدهد در حیات خود غنا و احساس بى نیازى خواهد کرد. در حدیث آمده است. سپس هر که صبح و شام کند و دنیا را بزرگترین همّ خود قرار دهد، خداوند فقر را بین دو چشمش قرار دهد. و هر کس که صبح و شام کند و آخرت بزرگترین همّ او باشد، خداوند غنى را در قلب او قرار دهد، (نقل از اربعین حدیث امام(ره)، ص 126).
با مراجعه به خود قرآن این چنین مى توان گفت که: مواهب جهان مادى که هـمـه از نـعـمـتـهـاى خداست و حتما وجودش در نظام خلقت لازم بوده و هست اگر به عنوان وسـیـله اى براى رسیدن به سعادت و تکامل معنوى انسان مورد بهره بردارى قرارگیرد از هر نظر قـابـل تحسین است و اما اگر به عنوان یک هدف و نه وسیله مورد توجه قرار گیرد و از ارزشهاى معنوى و انسانى بریده شود که در این هنگام طبعا مایه غرور و غفلت و طغیان و سرکشى و ظلم و بیدادگرى خواهد بود در خور هرگونه نکوهش و مذمت است.
در تبیین معناى «دنیا» باید گفت دنیاى مذموم، «خود» انسان است. انسان «بد» خود دنیا است. آسمان، زمین، درخت، کوه، صحرا و دریا هیچ کدام دنیا نیست. این ها از «آیات الاهى»اند و خداى سبحان از همه آن ها با تجلیل یاد کرده است فصلت(41):11.
در قرآن مجید و روایات اهل بیت(ع) هرگز از آسمان و اختران به بدى یاد نشده، و از زمین، کوه ها، معادن دل زمین، دریا و موجودات دریایى بدگویى نشده است، این ها دنیا نیستند. «دنیا» که ضمیر و قلب، متوجه او است، مجموعه اى از «عناوین اعتبارى» است که انسان تبهکار را به خود سرگرم و مشغول کرده است. مجموعه خود خواهى ها است که دنیا را شکل داده است؛ و گرنه شما به آسمان یا زمین بروید، دنیا را پیدا نمى کنید؛ زیرا همه این ها «آیات الاهى»اند؛ موجوداتى که تسبیح گوى حق اند و مستقمیاً براى عبادت خداى سبحان و به طور غیر مستقیم براى نفع ما خلق شده اند.
«دنیا» یعنى مجموعه عناوین اعتبارى که انسان در نهان و نهاد خود بافته و مى سازد؛ همین من و مایى که برخى به آن مبتلایند: نظر من این است، دلم مى خواهد فلان کار را بکنم، دلم مى خواهد این طور بپوشم و… . البته مى توان از شر این ها نجات پیدا کرد، این کار شدنى و این راه رفتنى است و همه ما باید بکوشیم با «مراقبت مستمر» آن را طى کنیم.
تا توجه به اینکه انسان مومن به خدای متعال که منشا تمام کمالات است ایمان دارد و به او توکل می کند بنابراین ریشه اعتماد به نفس در او در حقیقت به اعتماد به خدا باز می گردد و هرگز باعث عجب و خود بینی و مغرور شدن به خود, به صورت مستقل و جدای از خداوند, نخواهد شد.
در نتیجه میزان دلبستگی به دنیا، به مقدار عدم بهره مندی صحیح از نعمتهای الهی بستگی دارد و همچنین در سر دو راهی ها اگر عمل به دستورات الهی با منافع مادی در تضاد قرار گرفت، جهت هر کدام را که ترجیح دادیم، نشانه خوبی برای تشخیص میزان دلبستگی ما به دنیا و یا خدا و آخرت است.
از نظر اسلام، دنیا و آخرت پیوسته به هم و در ارتباط با یکدیگرند و ازیکدیگر بریده و بیگانه نمی باشند . آخرت باطن دنیا و دنیا رویه و لایه سطحی آخرت است . دنیا مزرعه آخرت است و آخرت محل درو کردن کشته دنیا . دنیا عرصه کار و عمل و اندوختن توشه و آخرت صحنه رسیدگی به اعمال و بررسی پرونده یک عمر رفتار و کردار و نیات است . بنا بر این نابسامانی هر یک موجب نابسامانی دیگری می گردد و بی توجهی به هر کدام انسان را از کمال مطلوب باز می دارد . با این بیان کار وفعالیت و تلاش در دنیا جایگاه اصلی و واقعی خود را پیدا می کند وسر و سامان بخشیدن به اوضاع دنیایی و کوشش در راه بهبود آن امری عقلایی و ممدوح و خدا پسند می گردد . در ص 127 ).
در روایتی جالب از حضرت رسول اعظم –ص- آمده است : بلند همت ترین مردم فرد مومن است که به امر دنیا و آخرتش توجه و اهتمام دارد . ( میزان الحکمه ، ح 6002 ) . در حدیثی از جناب لقمان –ع- چنین آمده : یا بنی لا تدخل فی الدنیا دخولا یضر بآخرتک و لا تترکها ترکا تکون کلا علی الناس ؛ فرزندم به گونه ای در دنیا داخل مشو که برای آخرتت زیان داشته باشد و دنیا را آن چنان رها مساز که سربار مردم باشی . ( همان ، ح6004 ) . از منظر اولیای دین –ع- سامان بخشیدن به اوضاع دنیوی و بهره درست و مشروع بردن از دنیا نه تنها مزاحم رشد معنوی و آباد کردن آخرت نیست بلکه پشتیبان و موید و تقویت کننده آن است ؛ حضرت کاظم –ع- در این باره می فرماید : آن چه در این میان مهم و اساسی است دنیا را به خاطر دنیا نخواستن و در حصار دنیا محصور نشدن و از دریچه تنگ دنیا افق اعلی و موطن اصلی رادیدن است . دنیا سکوی پرش به عالم ملکوت و دار بقا و بازار تجارتی است که باید متاع نفیس و ارزشمند حیات جاوید و ملک بی زوال و سعادت ابدی را با سرمایه ای که در آن به دست می آوریم خریداری نماییم . دنیا را مقدمه و گذرگاه دیدن و به آن دل نبستن و آن را منزل آخرین وسرای همیشگی ندانستن همان اندیشه استوار و درستی است که میان دنیا و آخرت صلح وآشتی و حسن همجواری بر قرار می کند . در پی این نگرش و اعتقاد هر گونه فعالیتی در راه سامان بخشیدن به دنیا عین آخرت طلبی و هر تلاشی در این راه عبادت و بندگی محسوب می شود و به تعبیری دیگر چیزی به اسم دنیا وجود ندارد و همه تلاش ها رنگ خدایی به خود گرفته و در مسیر آخرت وسعادت جاوید قرار می گیرد . شاهد و موید این سخن حدیثی نورانی از حضرت صادق –ع-است که راوی می گوید به آن حضرت عرض کردم : ما دنیا را دوست داریم .
حضرت پرسید : با آن چه می کنید ؟ گفتم : ازدواج می کنم و حج به جا می آورم و مخارج خانواده ام را تامین می کنم و به دوستانم رسیدگی می کنم و انفاق می کنم و صدقه می دهم . حضرت فرمود : ای کارها از دنیا نیست بلکه از آخرت است .( بحار ، ج 73 ، ص 106)
در مجموع باید گفت,توجه به دنیالازم است ولی نباید طوری باشد که اورا از فکرآخرت باز دارد و در مسیر دنیا طلبی جوری حرکت کن که اگر در هر حالی وهر لحظه ای مرگ به سراغت آمدآماده باشی و اول گرفتاریت نباشد و دنیائی مضر است که به آخرت ضرر بزند والا دنیا بمعنی تامین زندگی امری منفی نیست و می تواند ابزار سعادت انسان باشد.
بهترین راه ترک حب دنیا آن است که بدان به عنوان ابزار موفقیت دینی بنگری و آن را ابزار سعادت جاودان نمایی و هرگز بدان بدیده هدف و آرزو نگاه نکنی. کسی که نسبت به انجام وظایف دینی حساس است و امکانات دنیوی را وسیله دین داری ساخته است اهل حب دنیا نیست.