«وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَن فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعًا وَ كَرْهًا وَ ظِلَالُهُم بِالْغُدُوِّ وَ الاَْصَالِ»تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند- از روى اطاعت يا اكراه- و همچنين سايه هايشان، هر صبح و عصر براى خدا سجده مى كنند.
«كره»، به معناى كاريست كه آدمى با مشقت آن را انجام دهد، حال اگر محركش امرى خارجى باشد، آن را “كره”- با فتحه كاف- خوانند، و اگر محركش داخلى و نفسانى باشد آن را” كره”- به ضمه كاف- تلفظ كنند و اين لفظ در برابر و مقابل” طوع” است.[1] در نتيجه مراد از طوع رضايت به خواسته خدا در مورد خويش است. در صورتى كه خداى تعالى چيزى در باره آنان خواسته باشد كه دوستش بدارند. و مراد از كره اين است كه آنچه خدا در مورد ايشان خواسته، نخواهند و از آنان كراهت داشته باشند، نظير مرگ و مير، فقر و بيمارى، و امثال آن.[2]
بايد دانست كه تذلل و تواضع همه موجودات در برابر ساحت پروردگارشان خضوع و تذلل ذاتى است، كه هيچ موجودى از آن جدا نيست و بطور مسلم خضوع موجودات به خواست و رغبت (طوع) و بدون سفارش خواهد بود، و چگونه به سفارش و اكراه باشد و حال آنكه هيچ موجودى از خود هيچ چيز ندارد تا در باره اش كراهت و يا امتناع و سركشى تصور شود، هم چنان كه خداى تعالى فرموده: «فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ»[3].
اما نسبت اكراه در اين آيه منسوب به بعضي از موجودات اين دنيا (مانند انسان) است، كه سجودشان در برابر خدا هميشه با طوع و رغبت نيست. اما دليل آن چيست؟ اين موجودات كه در عالم ماده قرار دارند كه دار تزاحم است، چه بسا در رسيدن به هدفهاى مطابق طبع خود، به موانع گوناگون و مختلفى برخورند و پر واضح است كه هر چه بر خلاف طبيعت باشد مكروه است، هم چنان كه مطابق طبيعت مطلوب است. بنابراين، موجودات اين نشئه در جميع شؤون راجع به خودشان ساجد و خاضع در برابر امر خدا هستند، و ليكن در پاره اى از شؤون كه مخالف خواست طبع آنها است از قبيل: مرگ و فساد و بطلان آثار و آفات و مرضها و امثال آن، سجود و خضوعشان كرهاً است، و در آنچه كه موافق طبع آنها است از قبيل: حيات و بقاء و رسيدن به هدف و پيروزى و كمال، بطور طوع و انقياد و مانند خضوع ملائكه است كه خدا را در آنچه كه دستورشان مى دهد نافرمانى ننموده و عمل مى كنند.[4]
بنابراين بايد گفت برخي از موجودات مانند انسان، در مواردي كه اتفاقاتي بر خلاف خواست آنها رخ مي دهد(مانند بيماري)، اطاعت و تسليمشان در برابر خداوند همواره با ميل و رغبت نيست، كه اين موضوع نشان دهنده اختياري است كه خداوند به انسان داده و به همين دليل است كه اگر آدمي با طوع و رغبت در همه موارد پيش آمده در برابر خداوند تسليم و خاضع باشد از ملائك نيز بالاتر مي رود.
پي نوشت:
[1] . ترجمه تفسير الميزان، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم،1374، ج11، ص: 437
[2] . ترجمه تفسير الميزان، ج3، ص: 519
[3] . به آن و به زمين دستور داد: «به وجود آييد (و شكل گيريد)، خواه از روى اطاعت و خواه اكراه!» آنها گفتند: «ما از روى طاعت مى آييم (و شكل مى گيريم)!»، فصلت،11
[4] . ترجمه تفسير الميزان، ج11، ص: 440