در رابطه با سئوال بايد گفت كه كلمات و جملات در فهماندن معنايي بر دو قسم هستند:
گاهي لفظ و جمله در دلالت بر معنايي طوري است كه هيچ گونه احتمال ديگر در آن داده نمي شود، اگر لفظ و جمله اين چنين بود مي گويند: كلمه يا جمله نصّ در اين معنا است مثل «…إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ؛[1] همانا خداوند متعال بر هر كاري قادر و توانا است».
اما ظاهر؛ عبارت است از كلامي كه دلالت بر معنايي مي كند و همان معنا هم هنگام شنيدن به ذهن انسان مي آيد ولي احتمال دارد گوينده آن را اراده نكرده باشد و معناي ديگري را از آن كلام قصد نموده باشد به سبب اين که در كلام گوينده قرينه بوده يا شرايط و احوال اقتضاء آن را دارد، مثلاً مي گويد: «من شيري را ديدم» در اين جا لفظ شير ظهور در حيوان موجود در جنگل دارد يا اين كه در باغ وحش اين حيوان را ديده باشد، اما احتمال دارد که گوينده از لفظ شير معناي غير حقيقي و غير اصلي آن را قصد نموده باشد كه مردم غالباً شير را در انسان شجاع و توانا به كار مي برند .
مثال ديگر اينكه مي گويد: «برادرت از سفر خارج آمد» اين كلام ظاهر است در اين كه خود برادر باشد، اما اينجا ما احتمال مي دهيم با توجه به اين كه قرار نبوده برادرش به اين زودي بيايد، منظور نامه برادر است كه به جاي آن گفته: برادرت آمده، به اين گونه كلام ها که ظهور در معنايي دارند و بر آن دلالت مي كنند، اما احتمال اراده غير آن هم داده مي شود، ظاهر گفته مي شود.[2]آنچه در مورد نصّ و ظاهر گفته شد در مورد هر كلامي صادق است از جمله در مورد كلام الهي يعني قرآن كريم، بنابراين آيات و كلماتي كه دلالت بر معنايي ميكنند و هيچ احتمال ديگر در مورد آن نميرود، نصوص قرآني ناميده ميشوند، و آياتي كه بر معنايي دلالت دارند، ولي احتمال هم دارد كه آن معنا مقصود نباشد، ظاهر يا ظواهر قرآني ناميده ميشوند.
تذکر: آنچه در اينجا از اهميت زيادي برخوردار است اين است كه نصوص قرآني مسلماً تبعيت از آنها و اخذ به آنها واجب است، اما آيا ظواهر قرآن را نيز بايد تبعيت و بر آنها ترتيب اثر داد، به تعبير ديگر ظواهر مانند نصوص حجت هستند يا نه؟ و اگر هستند دليل آن چيست؟
در اين رابطه به طور گذرا ميگوييم: ظواهر كلام در نزد عقلاء و در جامعه بشري معتبر هستندو مردم به مفاد آنها عمل ميكنند به اين معني كه همان معنايي را كه كلام ميفهماند، اخذ ميكنند و اعتنايي به آن احتمالات ضعيف كه بر خلاف ظاهر است نميدهند. و دليل بر اين اعتبار اتفاق و سيره همه عقلاء در تاريخ بر پيروي نمودن از ظواهر کلام ميباشد.
اما در مورد اعتبار ظواهر قرآن كريم براي مردم بحث مفصّلي در علم اصول فقه تحت عنوان «حجيّت ظواهر كتاب» مطرح شده و اقوال گوناگوني بيان شده است و ديدگاه مورد قبول ميان اكثريت صاحب نظران اين است كه ظواهر قرآن نيز مانند بقيه ظواهر براي مردم معتبرند و بايد بر اساس مفاد آن ظاهر عمل نمود و ادله فراواني هم بر اين مدعا ذكر نمودهاند.
1. قبول روش عقلاء از طرف شارع مقدس: خداوند متعال در رساندن پيام خود به وسيله آيات، همان روش را كه عقلاء در گفتگوي ميان خود انجام ميدهند، برگزيده است.
2. نداشتن منع از سوي خداوند متعال : و از طرفي شارع مقدس هيچ منعي از شيوه رايج ميان مردم كه اعتماد به ظواهر سخن هست، ننموده از اين رو ميتوان گفت که ظواهر در نزد شارع معتبر شمرده شدهاند.
3. آيات قرآن : از جمله ميتوان به آياتي از قرآن در اعتبار ظواهر اشاره كرد، همانند آياتي كه سفارش به تدبر در قرآن،[3] يا قرآن را موجب تذكر ميدانند،[4] و يا سبب هدايت مردم شمرده است.[5]4. روايات : رواياتي از معصومان ـ عليهم السلام ـ در حجيت ظاهر آيات آمده است
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. اصول الفقه، مؤلف: آيت الله محمد رضا مظفر ؛
2. البيان في تفسير القرآن، مؤلف: آيت الله سيد ابوالقاسم خوئي ؛
3. كفاية الاصول، تأليف آخوند خراساني، ج2، ص58 ؛
4. فوائد الاصول، تأليف شيخ انصاري، مرتضي، مبحث حجية ظواهر الكتاب.
پي نوشت ها:
[1] . رک : بقره /20و …
[2] . مثال روشنتر ميگويند: «مردم رأي دادند» «دانش آموزان مدرسه در رأي گيري شركت نمودند» در اين جا كلمه «مردم» و «دانش آموزان» ميفهماند همه مردم و همه دانش آموزان شركت كرده باشند اما احتمال هم مي دهيم همه مراد نباشند مثلاً مردم مريض يا دانش آموزان كلاس اول شركت نكردهاند.
[3] . محمد/ 24 : «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَي قُلُوبٍ أَقْفَالُهَ»
[4] . زمر/ 26 : « فَأَذَاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْيَ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَکبَرُ لَوْ کانُوا يَعْلَمُونَ»
[5] . آل عمران/ 138 : «هَذَا بَيَانٌ لِّلنَّاسِ وَهُدًي وَمَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ»