طلسمات

خانه » همه » مذهبی » منظور از نسخ و تبديل آيات به يكديگر در سوره نحل

منظور از نسخ و تبديل آيات به يكديگر در سوره نحل

«وَ إِذَا بَدَّلْنَا ءَايَةً مَّكَانَ ءَايَةٍ  وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنزَِّلُ قَالُواْ إِنَّمَا أَنتَ مُفْترَِ  بَلْ أَكْثرَُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ.» و هنگامى كه آيه‏ اى را به آيه ديگر مبدّل كنيم [حكمى را نسخ نماييم‏]- و خدا بهتر مى‏ داند چه حكمى را نازل كند- آنها مى‏ گويند: «تو افترا مى‏ بندى!» امّا بيشترشان (حقيقت را) نمى‏ دانند.[1]

اين آيه اشاره به نسخ و حكمت آن مي كند و پاسخى است از تهمتى كه به رسول خدا (ص) مى‏ زدند و از افترايى كه به خدا مى‏ بستند. ابدال و تبديل به معناي اين است كه چيزي را در جاي چيز ديگر قرار دهيم. چه شي دوم باقي بماند يا باقي نماند. نسخ نيز به معناي از بين بردن يا جايگزين كردن است. اما در اين آيه منظور اين است كه آيه اي را جاي آيه ديگر قرار دهند اما آيه اول هم باقي بماند. اين آيه از اين سخن مي گويد كه گاهي يك آيه اي كه بنابر مصالحي بوجود آمده نسخ مي شود و اين ديدگاه مشهور مفسران است. [2] درباره شأن نزول اين آيه چنين آمده: مشركان گفتند محمد، اصحابش را به سخريه گرفته كه يك روز به چيزى امر مى ‏كند و فردا نهى مى‏ نمايد، يا دستور آسانترى را عرضه مى‏ نمايد، بنابراين همه اينها را از پيش خود آورده است و به خدا دروغ مى‏ بندد. در اين هنگام اين آيه نازل شد.[3] البته برخي اين شأن نزول را قبول ندارند و معتقدند منظور نسخ شريعت ها با قرآن است كه از يهود آموخته و به آن حضرت اشكال گرفته‏ اند كه چرا شريعت تورات و انجيل را نسخ مى‏ كنى. چرا كه اين آيه در مكه نازل شده و در مكه آيه اي نسخ نشد.[4] توجه به اين نكته ضروري است كه احكام الهى تابع مصالح بندگان است پاره ‏اى از اين مصالح بر حسب تغير اوضاع و احوال و زمان ها تبدل مى ‏پذيرد، در نتيجه حكم خدا هم تغيير پيدا مى‏ كند، و حكم ديگرى كه مصلحت تازه ‏اى دارد جعل مى‏ شود.[5]

مشركان نمى‏ دانستند كه قرآن در پى ساختن يك جامعه انسانى است، جامعه‏ اى پيشرو، آباد و آزاد، با معنويت عالى. براي تكامل جامعه نياز است برخي احكام تغيير كند. نسخ پاره‏ اى از دستورات و آيات قرآن، يك برنامه دقيق و حساب شده تربيتى است كه بدون آن، هدف نهايى و نيل به تكامل تامين نمى‏ شود، به دليل اينكه آنها از اين هدف قرآن بي اطلاع بودند، چنين مى‏ پنداشتند كه اين امر، دليل بر تناقض گويى پيامبر (ص) و يا افترا بستن به خدا است. در حالى كه مساله نسخ براى جامعه ‏اى كه در حال انتقال از يك مرحله بسيار منحط، به مراحل عالى است، امرى است اجتناب ناپذير، چه اينكه بسيار مى‏ شود كه انتقال دفعى غير ممكن است، و بايد مرحله به مرحله، صورت گيرد.[6] گفته شده يهوديان هم در انكار نسخ همين ديدگاه را دارند، بنابراين ممكن است مشركان اين سخن را از يهوديان جزيره العرب آموخته باشند.[7] بنابراين خداوند نيز در ادامه آيه مي فرمايد: “و الله اعلم بما ينزل” اين سخن كنايه از اين است كه حق هيچوقت از مورد خود تجاوز نمي كند، و آن آيه اي كه خدا نازل مي كند سزاوار و شايسته به نازل شدن است، و خدا از اينان كه اعتراض مي كنند داناتر است به آنچه كه نازل مي كند.[8] براي نجات يك جامعه منحط و ارتقاي آن، نسخ احكام از ضروريات بوده و لازم است مطابق مصالح خارجي احكام نيز تغيير كرده، بروز شود.

پي نوشت:

[1] .نحل،101 [2] . شبهات جديد، جمعي از پژوهشگران قرآني(زير نظر دكتر محمد علي رضايي اصفهاني)، قم، نسيم حيات،1391،ص158-159 [3] . اسباب النزول(ترجمه عليرضا ذكاوتي)، تهران، نشر ني، 1383، ص: 149 [4] . تفسير أحسن الحديث،قرشي، بنياد بعث، 1377ش، ج‏5، ص: 503 [5] . ترجمه تفسير الميزان، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسين حوزه علميه قم، 1374ش، ج‏12، ص: 497-496 [6] . تفسير نمونه، دار الكتب الإسلامية،1374ش، ج‏11، ص: 40 [7] .  ترجمه تفسير الميزان، ج‏12، ص: 497-496 [8] . ترجمه تفسير الميزان، ج‏12، ص: 498

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد