خانه » همه » مذهبی » منظور از نفی خواطر به وسیله‌ی معرفت نفس چیست؟ و طریقه‌ی عملی این کار چیست؟

منظور از نفی خواطر به وسیله‌ی معرفت نفس چیست؟ و طریقه‌ی عملی این کار چیست؟

پاسخ اجمالی

ظاهرا مقصود این است که اگر انسان معرفت نفس پیدا کند، می‌فهمد در جهان هستی چه جایگاه و ارزشی دارد، در نتیجه کالای گرانبهای نفس و توانایی‌های خود را در افکار بیهوده و خیالات بی‌فایده هزینه نمی‌کند؛ وقت و عمر خود را صرف تفکر در لذات یا درد و اندوه گذشته و یا آرزوهای واهی برای آینده نمی‌کند.

پاسخ تفصیلی

دل و ذهن انسان هیچ‌گاه خالی از فکر و خیال نیست، دل از این جهت مانند حوضی است که آب از اطراف و از نهرهای متعدد بر آن جاری است؛ یا مانند نشانه و علامتی است که در تمرین تیراندازی، تیرها از جهات مختلف بر او زده می‌شود، یا مانند آیینه‌ای است که هزاران فرد از مقابل او عبور می‌کنند.

پس دل موجود لطیفی است که معرکۀ تاخت و تاز خیالات و افکار است؛ این افکار اگر شیطانی باشد مانند مار و عقرب سمی و خطرناک است و اگر افکار پاک و الهی باشد، موجب قدرت و صفای دل می‌گردد و انسان فرشته‌صفت می‌شود.

امام علی(ع) می‌فرماید: افکار و اراده دو گونه است: گاهی از شیطان است که موجب فراموشی و اشتباه (نسبت به حقایق) می‌شود، و گاهی از فرشته است که موجب رقت(قلب) و فهم می‌گردد.[1]

اقسام افکاری که دل را مشغول می‌کند

افکاری که دل را مشغول می‌کند، دو قسم‌اند:

الف) افکاری که در نهایت به انجام عمل – چه خیر و چه شر – می‌انجامد.

ب) افکاری که تنها فکر و خیال است و به عملی منجر نمی‌شود؛ این افکار نیز یا افکار خوب است یا افکار باطل و بیهوده. این نوع افکار هر چند محرک برای انجام عملی نمی‌شود، ولی اگر افکاری باطل باشد موجب تاریکی و کدورت قلب، و اگر افکاری خوب باشد باعث صفا و نورانیت دل می‌گردد.

افکار خوب – چه آنهایی که محرک عمل باشند یا نباشند- را «الهام» می‌نامند که از فیض فرشتگان است، و افکار بد را «وسوسه» می‌گویند که از سوی شیطان خناس القاء می‌شود.

نفس انسان در ابتدا قابلیت هر دو فکر(خوب و بد) را دارد و نسبت به هر دو مساوی است؛ ترجیح یکی بر دیگری در اثر عوامل بیرونی مثل متابعت از هوا و هوس موجب ترجیح افکار بد می‌شود؛ هر گاه انسان از شهوت و غضب پیروی کرد شیطان با لشکرش وارد ساحت دل می‌شوند و انواع وسوسه و افکار باطل را به او القاء می‌کنند؛ و هر گاه دل متوجه تقوا و ذکر خدا بود راه ورود شیطان تنگ می‌شود و لشکر فرشتگان وارد در قلب می‌شوند و موجب بروز افکار خوب می‌گردند.

ساحت دل پیوسته محل درگیری نیروهای شیطانی و ملائکه است، تا یکی غلبه پیدا کند. البته راه حق چون یکی است، ولی راه باطل بی‌شمار است؛ از این جهت رفتن به سمت باطل آسان‌تر و بیشتر است؛ شاید به همین جهت در قرآن آمده است: «این راه مستقیم من است، از آن پیروى کنید! و از راه‌‏هاى پراکنده (و انحرافى) پیروى نکنید، که شما را از طریق حق، دور می‌سازد! این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش می‌‏کند، شاید پرهیزگارى پیشه کنید».[2]

و می‌فرماید: «(شیطان) گفت: اکنون که مرا گمراه ساختى، من بر سر راه مستقیم تو، در برابر آنها کمین می‌کنم».[3]

شیطان نیز شاید به همین اطمینان گفت: قسم به عزت تو که همۀ فرزندان آدم را گمراه خواهم نمود، مگر بندگان مخلص تو را.

در روایات آمده است: جریان و حرکت شیطان در نفس انسان مانند جریان خون در بدن او است که در همه جای بدن جریان دارد:[4] 

صد هزاران دام و دانه است ای خدا                                    ما چو مرغان حریص بی نوا [5]

هر طرف غول نواخوان جرس جنبانی است                       در ره عشق به هر زمزمه از راه مرو [6]

انواع افکار بیهوده

همان‌گونه که اشاره شد برخی از افکار هر چند محرک هیچ عملی نمی‌شوند؛ اما در عین حال افکاری بیهوده هستند؛ این قسم از افکار، انواع بسیار دارد که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

  1. آرزو کردن چیزی که می‌داند محقق نمی‌شود؛ مثل این‌که ای کاش فلان کار را انجام می‌دادم، یا انجام نمی‌دادم؛ کاش فلان فرزند من نمرده بود، کاش فلان چیز را می‌خریدم؛ یا نخریده بودم.
  2. از جمله فال بد زدن؛ یعنی بعضی از امور را علامت وقوع و حوادث بد دانستن؛ گاهی به حدی است که در اثر این خیالات، دچار اضطراب و تشویش می‌شود؛ چون فکر می‌کند فلان حادثه علامت حتمی فلان حادثه‌ی بد برای او است. گاهی نیز به حدی است که دائما فکر می‌کند حوادث بد برای او واقع می‌شود؛ مثل مردن فرزندان و نزدیکان، تلف شدن اموال و ابتلا به انواع بیماری و غالب شدن دشمنان و … این خیالات موجب می‌شود که هیچ‌گاه در زندگی نشاط و شادابی نداشته باشد و دائما مغموم و محزون باشد. البته گاهی این خیالات در اثر بیماری و آسیب دیدن مغز و اعصاب است.
  3. از جمله افکار باطل وسوسه در عقاید است.[7]

درمان خیالات و وسوسه‌های شیطانی

 یکی از بهترین راه‌های نفی خواطر و درمان خیالات باطل، معرفت نفس است؛‌ یعنی اگر انسان توجه کند که دارای چه جایگاه و ارزشی در جهان هستی است؛ در نتیجه کالای گرانبهای نفس و توانایی‌های خود را در افکار بیهوده و خیالات بی‌فایده هزینه نمی‌کند؛ وقت و عمر خود را صرف تفکر در خاطرات یعنی لذات یا درد و اندوه گذشته نمی‌کند؛ زیرا بزرگ‌ترین ضرر خیالات باطل هدر دادن عمر است، علاوه بر این‌که موجب کدورت و تاریکی دل خواهد شد.[8]

اگر خیال در اموری باشد که آن امور گناه محسوب می‌شوند. مثلا طرح و نقشه و تفکر برای انجام دزدی، زنا و .. راه‌ درمان آن، تأمل در عاقبت آن است، و توجه به این مطلب که صبر در برابر وسوسۀ شیطان و لذت‌های دنیایی خیلی آسان‌تر از عذاب آخرت است؛ عذابی که اگر یک شعله‌ی آتش جهنم در کره زمین بیفتد هیچ موجود زنده‌ای باقی نمی‌ماند و کره‌ی زمین به خاکستری تبدیل خواهد شد.[9] بنابر این توجه به سخنان خداوند و انبیا و اولیا در مورد عواقب گناه می‌تواند انسان را از تخیل در انجام گناه باز دارد.

نکته‌ی مهم دیگر این‌که همان‌گونه که لیوان خالی پر از هوا است، و هر مقدار که در او آب ریخته شود به همان مقدار از هوا خالی می‌شود؛ دل نیز در حالت عادی پر از هوا و هوس است؛ و هر مقدار که یاد خدا و قیامت در او وارد شود از هوا و هوس خالی می‌شود؛ و به هر مقدار که از یاد خدا غفلت کند، هوا و هوس آن‌را پر می‌کند. خداوند می‌فرماید: «و هر کس از یاد خدای رحمان، روی‌گردان شود، شیطان را به سراغ او می‌فرستیم پس همواره همنشین و قرین او است».[10]

«پرهیزگاران هنگامى که گرفتار وسوسه‏‌هاى شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) می‌‏افتند و (در پرتو یاد او، راه حق را می‌‏بینند و) ناگهان بینا می‌‏گردند».[11]

امام کاظم(ع) می‌فرماید: خداوند بنده‌ای را که زیاد می‌خوابد و بی‌کار است دشمن دارد.[12]

در همین راستا، یکی از بهترین راه‌ها برای درمان خیالات باطل، تفکر در عظمت خلقت آسمان، زمین، حیوان، گیاه و از همه مهم‌تر تفکر در عجایب وجود انسان است؛ زیرا این‌راه علاوه بر پر کردن صفحۀ دل و بیرون کردن افکار باطل، باعث بصیرت و نورانیت دل می‌گردد و در این صورت است که ذکر و عبادت و تلاوت قرآن همراه با حضور قلب می‌شود.[13]

خلاصه این‌که یاد خدا کلید گنج سعادت است؛ دوام یاد خدا موجب انس به خدا و انس به خدا باعث شوق و محبت به لقای الهی می‌گردد که عالی‌ترین مرتبه‌ی انسانی است؛ و در این هنگام اوهام و شک‌ها از دل خارج، و قلب به آرامش و اطمینان می‌رسد: «آنها کسانى هستند که ایمان آورده‌‏اند، و دل‌هایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است آگاه باشید، تنها با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌‏یابد».[14]

در مقابل، قلبی که وارونه و پر از صفات رذیله و خبیثه است، ملائکه راهی برای ورود به آن ندارند؛ اما تمام درها به روی شیاطین باز است؛ دودی سیاه و تیره از آن برمی‌خیزد و تمام جوانب آن‌را فرا می‌گیرد، نور یقین و ایمان در او خاموش می‌گردد و پیوسته محل وسوسه و رفت و آمد شیاطین است؛ هرگز خیال خیری در او نیست، و اگر گاهی فکری به ظاهر خیر در آن پیدا شود، و خوب دقت شود معلوم می‌شود که باطن و حقیقت آن نیز شر است؛ علامت آن این است که موعظه و نصیحت در او اثری نمی‌کند و از فهم حقیقت کر و کور است؛ خداوند در مورد چنین قلب‌های می‌فرماید: «آیا دیدى کسى را که معبود خود را هواى نفس خویش قرار داد و خداوند او را با آگاهى (بر این‌که شایسته‌ی هدایت نیست) گمراه ساخت و بر گوش و قلبش مُهر زد و بر چشمش پرده‌‏اى افکند؟! با این‌حال چه کسى می‌تواند غیر از خدا او را هدایت کند؟! آیا متذکّر نمی‌‏شوید»؟![15]

«خدا بر دل‌ها و گوش‌هاى آنان مهر نهاده و بر چشم‌هایشان پرده‌‏اى افکنده شد و عذاب بزرگى در انتظار آنها است».[16]

 «به یقین، گروه بسیارى از جن و انس را براى دوزخ آفریدیم آنها دل‌ها [عقل‌ها] یى دارند که با آن (اندیشه نمی‌‏کنند، و) نمی‌‏فهمند و چشمانى که با آن نمی‌‏بینند و گوش‌هایى که با آن نمی‌‏شنوند. آنها مانند چارپایان‌اند؛ بلکه گمراه‌تر! اینان همان غافلان‌اند (چرا که با داشتن همه‏‌گونه امکانات هدایت، باز هم گمراه‌اند)!».[17]

به بیان صدر المتألهین: برخی از دل‌ها به جهت نهایت صفا و پاکی، هر روز محل زیارت هزاران ملائکه و انبیا و اولیای الهی است، و این قلب‌ها مانند باغی از باغ‌های بهشت است؛ برخی از دل‌ها نیز روزانه محل هزاران وسوسه و فحش و دروغ و دشمنی است، این قلب ریشه‌ی دشمنی، گرفتاری، غصه و عذاب دردناک است؛ و چاله‌ای از چاله‌های جهنم است.[18] 


[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 330، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ صدر الدین شیرازى، محمد بن ابراهیم، شرح أصول الکافی، ج 1، ص 246 و 247، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، 1383ش.

[2]. انعام، 153.

[3]. اعراف، 16.

[4]. کافی، ج 2، ص 440.

[5]. مولوی، مثنوی، دفتر اول.

[6]. هاتف اصفهانی دیوان اشعار، غزلیات، شماره 71؛ ر. ک: نراقی، ملا احمد، معراج السعاده، ص 132-134، قم، هجرت، چاپ ششم، 1378ش.

[7]. ر. ک: معراج السعادة، ص 130 – 132.

[8]. همان، 135- 136.

[9]. فتال نیشابورى، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج ‏2، ص 507، قم، انتشارات رضى، چاپ اول، 1375ش؛ ر. ک: «مقایسه عذاب‌های دنیا با آخرت»، 48588.

[10]. زخرف، 36.

[11]. اعراف، 201.

[12]. کافی، ج 5، ص 84.

[13]. ر. ک: معراج السعاده، ص 136 – 139

[14]. رعد، 28.

[15]. جاثیه، 23.

[16]. بقره، 7.

[17]. اعراف، 179.

[18]. ر. ک: صدر المتألهین، الشواهد الربوبیة فى المناهج السلوکیة، ص 283، مشهد، المرکز الجامعى للنشر، چاپ دوم، 1360ش.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد