ابتدا چند واژة مربوط به همديگر – كه اين مفهوم جزء آنها ميباشد – را با توجه به ديدگاه قرآنكريم و تفسير روايات شريف ترسيم نموده و سپس به پاسخ پرسش خواهيم پرداخت:
1- «سبيل» دو قسم است: يكي: «سبيلمؤمنين»[1] يا «سبيلالله»[2] و ديگري: «غير سبيلالمؤمنين»[3].
2- «صراط» نيز دو قسم است: «صراطمستقيم»[4] و «صراطجحيم»[5].
«سبيل» و «صراط» از لحاظ لغوي هردو به معناي راهاند كه واژة «طريق» نيز در اين معنا شريك است.[6]در اصطلاح قرآني هر سه واژه به كار برده شدهاند كه از مجموع آيات درمييابيم كه واژة «طريق» عموميترين آنهاست و بهمعناي مطلق راه است[7] . واژة «سبيل» مقداري محدودتر از آن است و بهمعناي راهي است كه امكان سرپيچي در آن وجود دارد و راه برگشت در آن قابل تصوّر باشد كه اين راه ميتواند راه مستقيم – به سوي جادة منتهي به رضوانالهي – باشد و ميتواند چنين نباشد : وَمَن يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ (و هر كس كفر را با ايمان عوض كند مسلما از راه درست گمراه شده است) [8]. امّا واژة «صراط» – در اصطلاح قرآن – محدودتر از «سبيل» است و بهمعناي راهي است كه امكان سرپيچي در آن نيست و راه برگشتي در آن نيز قابل تصوّر نباشد[9]. به همين علّت، «سبيل» – چون به معناي راه فرعي است ميتواند متعدّد باشد – در قرآن با صيغة جمع آمده[10] و «صراط» – چون به معناي راه اصلي است نميتواند متعدّد باشد – در قرآن، يك بار هم با صيغة جمع نيامده است.[11]به هر حال هم راه فرعي (سبيل) و هم راه اصلي (صراط) يا به رضوان الهي[12] منتهي ميشود يا نميشود كه از ديدگاه قرآن در حالتاوّل راه خدا[13] و راه انبيا، صالحان، صديقين و شهدا[14] و راه مؤمنان، يعني: راه ايمني ، هدايت[15] و خلاصه راه «سويّ»[16] و «مستقيم»[17] است و در حالتدوّم راه طاغوت[18] و راه گمراهان و کساني که مورد غضب الهي واقع شده اند[19] (يعني: راه كساني كه با تمرّد از جادّة حق سرپيچي كردهاند و كساني كه از روي جهل و تقصير گمراه گشتهاند)[20] و راه مجرمان و مفسدان و نادانان[21]و خلاصه راه «جهنّم»[22] است.
طبق آيات قرآن و روايات معصومين هاديان به صراط مستقيم پيامبر و امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ مي باشند لذا در اين باره قرآن از زبان پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و اله و سلم ـ مي فرمايد: وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ (و (بدانيد) اين است راه راست من پس از آن پيروي كنيد و از راهها(ي ديگر) كه شما را از راه وي پراكنده ميسازد پيروي مكنيد)[23] و در مقابل، امامان کفر کساني هستند که ديگران را به ضلالت مي کشانند: أَئِمَّةَ الْكُفْر (پيشوايان كفر)[24]، أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَي النَّارِ (پيشواياني كه به سوي آتش ميخوانند)[25] پس در دنيا هر کسي از هر امامي پيروي کرده است در قيامت نيز همراه او خواهد بود واز صراطي كه آن امام دعوت بهپيمودن آن كرده است عبور خواهد كرد: خداوند در اين باره مي فرمايد: ((يادكن) روزي را كه هر گروهي را با پيشوايشان فرا ميخوانيم پس هر كس كارنامهاش را به دست راستش دهند آنان كارنامه خود را ميخوانند و به قدر نخك هسته خرمايي به آنها ستم نميشود و هر كه در اين (دنيا) كور(دل) باشد در آخرت (هم) كور(دل) و گمراهتر خواهد بود).[26]پس از بيان مقدمه به اصل سؤال ميپردازيم:
«صراط» از امور مسلّم اعتقاداتاسلامي است (ضرورياتدين) كه در بودن آن هيچگونه اختلافي در ميان نيست و آيات و روايات صحيح بسياري در اين باره وجود دارد.[27]جايگاه بحث از اين مفهوم – در مجموعة علمكلام (اصولاعتقادي) – مربوط به مباحث معاد است. در آنجا گفته ميشود: پس از طي مراحلي حكم قاطع الهي در بارة هر انساني صادر ميگردد كه در اين مرحله، همة اهلمحشر از پلي كه از آن به «صراط» تعبير شده است عبور داده ميشوند كه بهشتيان از اين پل، به سلامت، ميگذرند و دوزخيان در گذركردن از آن ناكام مانده، به درون دوزخ سقوط ميكنند[28].
در بيان چيستي اين «صراط» در روايات اهلبيت (ع) آمده است: صراط، راه معرفت خداوند است و دو صراط وجود دارد: صراطي در دنيا و صراطي در آخرت. اما صراط دنيا امامي است كه اطاعتش واجب است، هركس او را در دنيا بشناسد و از هدايت او پيروي كند، از صراطي كه پل دوزخ است، در آخرت، عبور كند و هر كس او را در دنيا نشناسد، قدم او بر صراطآخرت ميلغزد و در آتش دوزخ ميغلطد.[29]بنابر اين در دنيا بايد از صراط گذشت تا در آخرت بتوان از آن گذر کرد.
يعني انسان همواره روي پل صراط در حال گذر است و لحظه به لحظه در مرصاد و کمين گاه حق تعالي قرار دارد و عقايد و اخلاق و اعمال او در ديدگاه خدا و رسول (ص) است.[30]انسان در دنيا بر هر طريقي که گذران عمر کرده است و در هر مکتب و مسلکي که طي مسير کرده است همان را در قيامت به صورت پلي مجسم مي بيند و بايد از آن گذر کند اگر از راه حق و حقيقت پيروي کرده است و به تمام وظائف خود عمل کرده است گذشتن او از پل صراط به راحتي است و در نهايت به بهشت وارد خواهد شد و اگر پيروي از ائمه کفرو طاغيان زمان خود کرده است سرانجام از اين پل مجسم در روز قيامت به جهنم سقوط خواهد کرد.[31]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. معاد از ديدگاه امام خميني، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، صي 273- 284.
2. آموزش كلام اسلامي، محمد سعيدي مهر، ج2، ص305.
3. معاد از نظر روح و جسم، محمد تقي فلسفي، ج 3، ص 178- 210، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
پي نوشت ها:
[1]. نساء/ 115.
[2]. بقره/ 154، 190، 195، 217 و … (بسيار بهكار برده شده است).
[3]. نساء/ 115.
[4]. حمد/ 6، بقره/ 142، 213، آلعمران/ 51، 101، مائده/ 16 و غيره.
[5]. صافات/ 23.
[6]. در يكي از معتبرترين منابع لغوي فرق بين لغات آمده است: «طريق» (جاده و) راه است كه ميتواند هموار و ناهموار باشد، لكن «صراط» طريق و راه هموار است. اما «سبيل» ميتواند «طريق» (بهمعناي جادّه) باشد و نباشد، و غالباً در مفاهيم مثبت بهكار برده ميشود. ر.ك: ابوهلالعسكري، الفروقاللغويه، 313.
[7]. مانند: فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقًا فِي الْبَحْرِ (بندگانم را شبانه ببر و راهي خشك در دريا براي آنان باز كن) طه/ 77.
[8]. بقره/ 108.
[9]. درسهاي تفسيري آيت الله محسن اراكي.
[10]. (سُبُلَ السَّلاَمِ) مائده/ 16، (وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ) انعام/ 153، (وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا) ابراهيم/ 12، (لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا) عنكبوت/ 69 و غيره.
[11]. ر.ك: ، شبستري، سيد مرتضي، تفسيرسورةحمد، تهران، بنياد قرآن، 1361، ص 56.
[12]. (يَهْدِي بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ) مائده/ 16.
[13]. (سَبِيلِ الله) بقره/ 154، 190، و … بسيار بهكار برده شده است، (سَبِيلِ رَبِّك) نحل/ 125، (صِرَاطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيمًا) انعام/ 126، (صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ) ابراهيم/1، (إِنَّ رَبِّي عَلَي صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ) هود/ 56 و غيره.
[14]. حمد/ 7 و نساء/ 69.
[15]. (سَبِيلِ الْمُؤْمِنِين) نساء/ 115 و (سُبُلَ السَّلاَمِ) مائده/ 16 و (سَبِيلَ الرُّشْدِ) اعراف/ 146، (سَبِيلَ الرَّشَادِ) غافر/ 29، 38، (اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ) حمد/ 6، وغيره.
[16]. (سَوَاء السَّبِيل) بقره/ 108، مائده/ 12، 60، 77، قصص/ 22 و ممتحنه/ 1، (سَوَاء الصِّرَاطِ) ص/ 22، (صِرَاطًا سَوِيًّا) مريم/ 43، (الصِّرَاطِ السَّوِيِّ) طه/ 135، (يَمْشِي سَوِيًّا عَلَي صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ) ملك/ 22 بهكار رفته است.
[17]. حمد/ 6، بقره/ 142، 213، آلعمران/ 51، 101، مائده/ 16 و غيره.
[18]. (سَبِيلِ الطَّاغُوتِ) نساء/ 76.
[19]. حمد/ 7. و همينطور: (سَبِيلَ الْغَي) اعراف/ 146، (ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ) بقره/ 108، مائده/ 12، و غيره.
[20]. ر.ك: حكيم، محمّدباقر، تفسير سورة حمد، مجمع جهاني اهل بيت، چاپ دوم، ص 227.
[21]. (سَبِيلُ الْمُجْرِمِينَ) انعام/ 55 و (سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ) اعراف/ 142 و (سَبِيلَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ) يونس/ 89.
[22]. (فَاهْدُوهُمْ إِلَي صِرَاطِ الْجَحِيمِ) صافات/ 22.
[23]. انعام/ 153.
[24]. توبه/ 12.
[25]. قصص/ 41.
[26]. اسراء/ 71-72.
[27]. ر.ك: شبّر، الحقاليقين، تهران، مركز انتشارات الاعلمي، بي تا، ج 2 ،ص 140.
[28]. قرآن كريم در ترسيم اين صحنهها ميفرمايد: وَإِن مِّنكُمْ إِلا وَارِدُهَا كَانَ عَلَي رَبِّكَ حَتْمًا مَّقْضِيًّا * ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوا وَّنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا (و هيچ كس از شما نيست مگر (اينكه) در آن وارد ميگردد اين (امر) همواره بر پروردگارت حكمي قطعي است آنگاه كساني را كه پرهيزگار بودهاند ميرهانيم و ستمگران را به زانو درافتاده در (دوزخ) رها ميكنيم). مريم/ 71-72. ر.ك: آموزشكلاماسلامي (سعيديمهر)، قم، انتشارات طه، 1381، ج2،ص 305.
[29]. (هو الطريق إلي معرفة الله عزوجل، وهما صراطان: صراط في الدنيا وصراط في الآخرة، وأما الصراط الذي في الدنيا فهو الإمام المفترض الطاعة، من عرفه في الدنيا واقتدي بهداه مر علي الصراط الذي هو جسر جهنم في الآخرة ومن لم يعرفه في الدنيا زلّت قدمه عن الصراط في الاخرة، فتردي في نار جهنم) ر.ك: صدوق، معاني الأخبار، نجف، منشورات مكتبة المفيد، 1971 م، ص28.
[30]. جوادي آملي، عبدالله، معاد در قرآن، ج5، ص 215.
[31]. ر.ک: سبحاني، جعفر، الهيات، ج4، ص 269.