حکیمان بر این باورند که بین مثل و مثال تفاوت وجود دارد و در بیان فرق این دو میگویند: مثل شىء آن است که با او در تمام ماهیّت، موافق و متحد باشد و اختلاف تنها در عوارض شخصی و فردی باشد؛ مانند زید که مثل عمرو در ماهیّت انسانیت است و تفاوت آن دو در عوارض فردی و خارج از ماهیت است؛ به همین جهت خداوند هیچ مثل و مانند ندارد: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ».[1]
امّا مثال، نمونه و نشانه چیزی را گویند که با او در بعضى از جهات موافق است، نه در ماهیّت. البته مثال چند نوع است: گاهى بین مثال و شىء ترتب وجود ندارد و در طول هم نیستند، چنانکه زید در دلیرى مثال شیر است، اما بین وجود زید و وجود شیر ترتب وجود ندارد. گاهی بین مثال و شىء ترتب وجود دارد؛ یعنی مثال ظلّ و سایه شىء است که به حسب وجود در طول آن قرار مىگیرد و قائم به او است؛ چنانکه وقتی میگوییم موجود پایین(دانى) مثال برای موجود عالى است، اینگونه است که دانی قائم به عالی است.[2]
حال بر اساس اینکه انسان قابلیت مظهریت تام خداوند را دارد و انسان کامل بالفعل، بالاترین مظهر خداوند است و به تعبیر قرآن کریم انسان خلیفه خداوند است،[3] میتوان گفت انسان مثال خداوند نیز هست.
امّا مثال، نمونه و نشانه چیزی را گویند که با او در بعضى از جهات موافق است، نه در ماهیّت. البته مثال چند نوع است: گاهى بین مثال و شىء ترتب وجود ندارد و در طول هم نیستند، چنانکه زید در دلیرى مثال شیر است، اما بین وجود زید و وجود شیر ترتب وجود ندارد. گاهی بین مثال و شىء ترتب وجود دارد؛ یعنی مثال ظلّ و سایه شىء است که به حسب وجود در طول آن قرار مىگیرد و قائم به او است؛ چنانکه وقتی میگوییم موجود پایین(دانى) مثال برای موجود عالى است، اینگونه است که دانی قائم به عالی است.[2]
حال بر اساس اینکه انسان قابلیت مظهریت تام خداوند را دارد و انسان کامل بالفعل، بالاترین مظهر خداوند است و به تعبیر قرآن کریم انسان خلیفه خداوند است،[3] میتوان گفت انسان مثال خداوند نیز هست.
[1]. شوری، 11.
[2]. ر. ک: حسن زاده آملى، حسن دروس معرفت نفس، ص 403، الف لام میم، قم، چاپ سوم، 1385ش.
[3]. برای اطلاع بیشتر رجوع شود به: پاسخ 2058(انسان و مقام خلیفة اللهی).