شکی در این نیست که اموری مثل حرامزاده بودن ، مال حرام خوردن ، از والدین حرام خور به دنیا آمدن و امثال این امور در اعتقاد و عملکرد انسان موثر است ؛ اما این بدان معنا نیست که این امور علت تامّه اعتقادات و عملکردهای انسان است ؛ این گونه امور صرفا زمینه ساز انحراف عقیده و عملند و تا انسان امری را خودش با علم و انتخاب خود اراده نکند آن امر از او ناشی نمی شود.
کسی که از زنا به دنیا می آید مثل کسی است که از والدین معتاد به مواد مخدر به دنیا آمده است ولی خودش معتاد نیست ؛ لازمه به دنیا آمدن از والدین معتاد این است که این شخص نسبت به دیگران گرایش بیشتری به مواد مخدر داشته باشد ؛ اما لازمه این گرایش بیشتر، این نیست که این شخص حتما معتاد شود ؛ وجود صرف گرایش برای انجام یک کار کافی نیست بلکه اختیار و اراده نیز لازم است ؛ ممکن است کسی که از والدین معتاد به دنیا آمده است در اثر آگاهی بالا و اراده قوی بر گرایش بیشتر خود به مواد مخدر غلبه کند و هیچگاه عملا معتاد نشود ؛ و در مقابل شخصی که از پدر و مادری غیر معتاد به دنیا آمده است با سوءاختیار خود ،گرفتار اعتیاد شود. در مورد حرامزاده نیز چنین است ؛ این گونه افراد گرایش بیشتری به معصیت دارند ولی این گرایش هیچگاه در حدّی نیست که اختیار آنها را سلب کند ؛ تاریخ پر است از انسانهایی که از والدین ناصالح و حرام خوار و شراب خوار و اهل فسق و فجور به دنیا آمده اند یا در محیط کفر و الحاد و فسق و فجور بزرگ شده اند ولی اهل نجات گردیده اند ؛ ودر مقابل افرادی از والدین صالح و و بلکه از انبیاء به دنیا آمده و اهل شقاوت شده اند. پسر نوح (ع) با سوء اختیار خود اهل جهنم می شود ؛ و پسر یزید ابن معاویه با حن اختیارش حکومت را حق امام سجاد می داند ؛ زن فرعون که عمری در کاخ کفر و فساد زندگی کرده اهل نجات می شود و زن حضرت لوط که در خانه وحی و نبوت بوده است گرفتار عذاب الهی می شود.
به قول شیخ اجل ّ سعدی شیرازی :
«پسر نوح با بدان بنشست و خاندان نبوتش گم شد ** سگ اصحاب کهف روزی چند پی نیکان گرفت و مردم شد. »
حاصل مطلب این که هر کسی همان می شود که خود اراده کند. خداوند متعال می فرماید: « وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى »(نجم/39)( و این که برای انسان نیست مگر آنچه خود تلاش کرده است. »
کسی که از زنا به دنیا می آید مثل کسی است که از والدین معتاد به مواد مخدر به دنیا آمده است ولی خودش معتاد نیست ؛ لازمه به دنیا آمدن از والدین معتاد این است که این شخص نسبت به دیگران گرایش بیشتری به مواد مخدر داشته باشد ؛ اما لازمه این گرایش بیشتر، این نیست که این شخص حتما معتاد شود ؛ وجود صرف گرایش برای انجام یک کار کافی نیست بلکه اختیار و اراده نیز لازم است ؛ ممکن است کسی که از والدین معتاد به دنیا آمده است در اثر آگاهی بالا و اراده قوی بر گرایش بیشتر خود به مواد مخدر غلبه کند و هیچگاه عملا معتاد نشود ؛ و در مقابل شخصی که از پدر و مادری غیر معتاد به دنیا آمده است با سوءاختیار خود ،گرفتار اعتیاد شود. در مورد حرامزاده نیز چنین است ؛ این گونه افراد گرایش بیشتری به معصیت دارند ولی این گرایش هیچگاه در حدّی نیست که اختیار آنها را سلب کند ؛ تاریخ پر است از انسانهایی که از والدین ناصالح و حرام خوار و شراب خوار و اهل فسق و فجور به دنیا آمده اند یا در محیط کفر و الحاد و فسق و فجور بزرگ شده اند ولی اهل نجات گردیده اند ؛ ودر مقابل افرادی از والدین صالح و و بلکه از انبیاء به دنیا آمده و اهل شقاوت شده اند. پسر نوح (ع) با سوء اختیار خود اهل جهنم می شود ؛ و پسر یزید ابن معاویه با حن اختیارش حکومت را حق امام سجاد می داند ؛ زن فرعون که عمری در کاخ کفر و فساد زندگی کرده اهل نجات می شود و زن حضرت لوط که در خانه وحی و نبوت بوده است گرفتار عذاب الهی می شود.
به قول شیخ اجل ّ سعدی شیرازی :
«پسر نوح با بدان بنشست و خاندان نبوتش گم شد ** سگ اصحاب کهف روزی چند پی نیکان گرفت و مردم شد. »
حاصل مطلب این که هر کسی همان می شود که خود اراده کند. خداوند متعال می فرماید: « وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى »(نجم/39)( و این که برای انسان نیست مگر آنچه خود تلاش کرده است. »