خانه » همه » مذهبی » مواضع سياسى فاطمه زهرا (س) در دفاع از ولایت (3)

مواضع سياسى فاطمه زهرا (س) در دفاع از ولایت (3)

مواضع سياسى فاطمه زهرا (س) در دفاع از ولایت (3)

1- نزاع و اعتراضات حضرت زهرا(س)بر عليه خليفه اول، آنگونه كه تاريخ نويسان و سيره نگاران اهل سنت پنداشته و به آن پرداخته‏اند، نزاع و اختلاف مالى صرف نبوده، بلكه در وراى اختلاف مالى و مادى اهداف و اغراض سياسى نشأت گرفته از دين نهفته بوده است؛

8beee6b6 8dc5 4613 9e18 d00ac9c06f90 - مواضع سياسى فاطمه زهرا (س) در دفاع از ولایت (3)

0023230 - مواضع سياسى فاطمه زهرا (س) در دفاع از ولایت (3)
مواضع سياسى فاطمه زهرا (س) در دفاع از ولایت (3)

 

نویسنده: سيد عبدالهادى رضوی
منبع : اختصاصي راسخون

 

نتيجه‏گيرى مباحث:
از مجموع مباحث مطرح شده در اين نوشته اين نتايج به دست مى‏آيد كه:
1- نزاع و اعتراضات حضرت زهرا(س)بر عليه خليفه اول، آنگونه كه تاريخ نويسان و سيره نگاران اهل سنت پنداشته و به آن پرداخته‏اند، نزاع و اختلاف مالى صرف نبوده، بلكه در وراى اختلاف مالى و مادى اهداف و اغراض سياسى نشأت گرفته از دين نهفته بوده است؛ علاوه اينكه: مهمترين اعتراض و برخورد حضرت زهرا(س) با خليفه در مسايل سياسى و اختلاف روى مسأله خلافت و رهبرى امت بوده است.سخنان و گفته‏هاى بجا مانده از حضرت زهرا(س)بيانگر اين است كه عمده تلاشها و موضع گيريهاى او به دفاع از امامت و ولايت امام على(ع)صورت گرفته است و اوعلاوه بر تأكيد بر ويژگيهاى شخصى على بن ابى طالب بر نحوه و چگونگى حكومت بر امت اسلام تأكيد داشته است.
2- حضرت صديقه طاهره(س) نقش عمده و چشمگير در دفاع و پاسدارى از امامت و ولايت داشته است و در موقعيت كه امام على(ع) بنابر مصالح عاليه اسلام و شرايط خطير و حساس امت اسلامى پس از رسول خدا(ص)نمى‏توانست به صورت آشكار از حقوق خويش دفاع نموده در برابر حاكم سقيفه بايستد، حضرت فاطمه(س)كه بر اساس فرمايش رسول خدا(ص) ملاك و معيار حق بود، نقش اين مبارزه و رهبرى آن را برعهده گرفت، او به طرز شايسته از حق امام على(ع) دفاع نمود و با بر شمردن فضايل و شايستگى‏هاى امام على(ع) او را مستحق امامت وخلافت‏دانست.او بارها بر اين مطلب تصريح نمود كه امامت و ولايت امام على به نصب رسول خدا و دستور خداوند بوده است. او با بيان روشن و شفاف اهميت و جايگاه امامت و ولايت را در اسلام تبيين نموده و از اين طريق سعى كرد زمينه پذيرش رهبرى امام على(ع)را در جامعه به وجود آورد.مهمترين نتايج كه موضع گيريها و دفاع حضرت زهرا(س) از امام على(ع) به دنبال داشت اين بود كه:او توانست با تلاشهاى خويش ياد و نام على(ع)را در اذهان و افكار مردم زنده نگهدارد و او را به عنوان شخص مطرح براى مقام خلافت و ولايت پس از رسول خدا(ص)معرفى نمايد، اين مسأله در آن روز كه تلاشهاى فراوان براى كتمان فضايل امام على(ع)از طرف عده‏اى صورت مى‏گرفت اهميت فراوانى داشت.
3- حضرت زهرا(س)حوادث و وقايع هنگام و پس از رحلت رسول خدا(ص)رابه صورت ژرف و عميق موشكافى و از دسيسه‏ها و توطئه‏هاى عده‏اى كه بر خلاف دستور رسول خدا(ص) براى دستيابى به خلافت و رهبرى امت تلاش نموده بودند پرده برداشت و ابعاد اين توطئه را براى مردم توضيح داد، او با جايگاه و موقعيت دينى و اجتماعى كه در ميان مسلمانان داشت به خوبى توانست در برابر توطئه غصب خلافت كه گردانندگان آن از اصحاب رسول خدا(ص) بودند بايستد و آنان را در برابر خويش متقاعد سازند.
4- حضرت زهرا (س) نقش عمده در ترسيم خطوط و انديشه‏هاى سياسى شيعه داشته است، او با تبيين مقام و جايگاه اهل بيت: آنان را به مردم معرفى نمود و لزوم پيروى از آنان را در كنار قران بيان داشت و نيز به فلسفه بودن آنان در كنار قرآن اشاره نمود و اين استراتژى حضرت به عنوان خطوط اصلى تفكر شيعى در مسايل سياسى قرار گرفت.
5- حضرت زهرا(س) كه به شهادت آيه تطهير عصمت او ثابت مى‏شود و با حديث ثقلين وابستگى كتاب و عترت ثابت مى‏گردد، بنأاً او در گفتار و رفتار خويش معصوم بود و همه آنچه او گفته كتاب خدا تأييد مى‏كند، از اين رو بايد گفته‏ها و سخنان او علاوه بر اين كه از اصول سياسى و دينى شيعه قرار گرفته از اصول مورد پذيرش تمام مسلمانان قرار گيرد تا بتوانند در سايه اين اصول به اسلام وسنت ناب نبوى دست يافته به سعادت دنيوى و اخروى نايل شوند.

پي نوشت ها :
 

1.ان الله یغضب لغضبک ویرضی لرضاک.مستدرک الصحیحین ج 3 ص 153
2. درمنابع اهل سنت اگر مراجعه شود کتابهای فراوانی به چشم میخورد که در باره زندگی عایشه نوشته شده.
3.نوشته اسماعيل انصارى، كه بيش از دو هزار كتاب مستقل در مورد حضرت زهرا(س) را جمع آورىنموده‏است.
4.العقد الفريد، ج 4، ص 260.
5.رک: انساب الاشراف، ج 2، ص 268؛ تاريخ طبرى، ج 2، ص 443؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج،2ص 5 الى 60؛ كنزالعمال، منتخب حاشيه مسند احمد، ج 2، ص 174.
6.لاعهدلى بقومٍ اسوأ محضراً منكم تركتم رسول الله جنازًْه بين ايدينا و قطعتم امركم بينكم لم تستأمرونا ولمتردوا لنا حقاًالامامْه و السياسْه، ج1، ص 13.
7.كانكم لم تعلموا ماقال يوم غديرخم، واللهلقد عقد له يومئذٍ الولأ ليقطع منكم بذالك منها الرجأ، ولكنكم قطعتم الاسباب بينكم و بين نبيكم، والله حسيبٌ بيننا و بينكم فى الدنيا والاخرْاحتجاج، ج 1،صص86 -87.
8.سليم ابن قيس هلاى، اسرار آل محمد، ترجمه كتاب سليم، مترجم اسماعيل انصارى، قم دليل ما، 1381ش، چاپ سوم، ص 227.
9.طوسى محمد ابن حسن، تلخيص الشافى، قم، دارالكتب الاسلاميه، 1394 ه، چاپ سوم، ج 3، ص 76.
10.تلخيص الشافى، ج 3، ص 76
11حافظ، محمدابراهيم، ديوان شاعر نيل، چاپ مصر، ج 1، ص 82.2، ص
12.تاريخ طبرى، ج 3، ص 236؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 2، ص 463
13.يَاأَيُّهَا الَّذِينَ اَّمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ فَاًِّن لَّمْ تَجِدُوا فِيهَا أَحَداً فَلاَ تَدْخُلُوهَا حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ وَاًِّن قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكَى لَكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ سوره نور، آيات 28 – 27.
14.فِى بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالاَّصَالِ سوره نور، آيه 36.
15.يَا أَيُّهَا الَّذِينَ اَّمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِىِّ اًِّلاَّض أَن يُؤْذَنَ لَكُمْ سوره احزاب، آيه 53..
16.الدرالمنثور، ج 5، ص 91، شواهد التنزيل، ج 1، ص 533
17.صحيح البخارى، ص 749، صحيح مسلم، ص 887؛ تاريخ طبرى، ج2، ص448؛ شرح ابن ابى الحديد، ج6،ص 46؛ مسند احمد حنبل، ج 1، ص 9(لازم به ذکراینکه درباره دروغ بودن این حدیث در صفحات بعد بحث وافی صورت گرفته است )
18.تاريخ الخميس، ج 2، ص 174 – 173
19.ياقوت، حموى، المعجم البلدان، بيروت، دارالاحيأ التراث العربى، بى تا، ج6، ص 417؛ على بن احمدسمهودى، وفأ الوفأ، بيروت، دار احيأالتراث العربى، 1401 ه، ص 1280.ابن منظور، لسان العرب، بيروت، دارالاحيأ،… بى تا، ج10، ص 203.
20.احمد، الفيومى، المصباح المنير، قم، دارالهجرْه، 1405 ه، ص 465
21.ابن اثير، الكامل فى التاريخ، ج2، ص 152
22.وَمَا أَفَأَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلاَ رِكَابٍ وَلكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَن يَشَأُوَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَئٍ قَدِيرٌ مَا أَفَأَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِى الْقُرْبَى وَالْيَتَامَىوَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ سوره حشر، آيات 6و7
23.يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ انفال، 1
24.اسرأ، آیه26.
25.مجمع الزاوائد، ج7، ص 139.
26.الدر المنثور، ج4، ص 321
27.تفسير عياشى، ج2، ص 287
28.محمد ابن على، صدوق بن بابويه، عيون اخبار الرضا، ترجمه‏اى حميدرضا مستفيد، على اكبر غفارى،تهران: دارالكتب الاسلاميه، 1380 ش، چاپ اول، ج 1، ص 233
29.براى آگاهى بيشتر از روايات كه در اين مورد از رسول خدا و ائمه: نقل شده به كتابهاى زيرمراجعه‏گردد.ملحقات احقاق الحق، ج 33، ص 35؛ بحارالانوار، ج 29، ص 106؛ عوالم العلوم، ج 11، ص 427؛ اصول كافى، ج 1، ص 494؛ قطب الدين راوندى، الخرائج والجرايح، ص 105 – 103..188 المعجم البلدان، ج3، ص 417
30.المعجم البلدان، ج3، ص 417.
31. محمدباقر، صدر، فدك فى التاريخ، قم، مركز الغدير، بى تا، به نقل از سيره حلبيه، ج 3، ص 391.
32. شرح نهج البلاغه، ج16، ص 236؛ ابن ابى الحديد در قرن ششم هجرى مى‏زيسته است.
33.عباس، قمى، سفينْ البحار، دارالاسوْ، 1414 ه، چاپ اول، ج7، ص 45
34.سيد جعفر شهيدى، فاطمه دختر محمد، تهران كتابفروشى حافظ، بى تا، چاپ سوم، ص 59
35.صحيح مسلم، ص 887-886، صحيح البخارى، ص 749.
36.شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدیدج16، ص 252.
37.يابن ابى قحافه، افى كتاب الله أن ترث اباك و لاارث ابى؟ لقد جئت شيئاً فريّا افعلى عمدٍ فركتم كتاب الله ونبذتمونه ورأ ظهوركم؟ احتجاج، ج 1، ص 234.
38.وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُدَ، نمل، آيه 16.
39.فَهَبْ لِى مِن لَّدُنكَ وَلِيّاًيَرِثُنِى وَيَرِثُ مِنْ اَّلِ يَعْقُوبَ مريم، 5
40.وأُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِى كِتَابِ اللّهِ اًِّنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَىٍْ عَلِيمٌانفال، آيه 75
41.يُوصِيكُمُ اللّهُ فِى أَوْلاَدِكُم لِلْذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ نسأ، 11..
42.و زعمتم ان لاحظ لى ولاارث من ابى و لارحم بيننا افخصكم الله بآیه اخرج ابى منها ام هل تقولون انّا اهل ملتين لايتوارثان اولست انا و ابى من اهل ملْه واحدْ؟ احتجاج، ج 1، ص 235
43.شرح نهج البلاغه، ج16، ص 241، المعجم البلدان، ص 417.
44.ذبيح الله، محلاتى، رياحين الشريعْه، تهران: دارالكتب الاسلامىْ، بى تا، ج2، ص 331.
45.شرح نهج البلاغه، همان، ص 252؛ ابن ابى الحديد گفته است، اين مطلب كه تنها راوى اين حديث ابى بكرمى‏باشد مورد اتفاق است زيرا اگر كسانى ديگر اين حديث را نقل نموده‏اند از زبان ابى بكر نقل كرده‏اند نه رسولخدا)ص(، همان، ص 252.
46.رضا استادى، دانشنامه امام على، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، 1380 ش، مقاله فدك، ج8،ص 382.
47.براى اطلاع بيشتر مراجعه شود به دانشنامه امام على مقاله فدك، ص 372 – 370207
48.صحيح بخارى، كتاب الشهادات، ص 474.
49.طبقات الكبرى، ج2، ص 318.
50.رجوع شود به فصل اول همين نوشته بحث فضايل حضرت زهرا.
51.بايد از خليفه پرسيد بر اساس چه مجوزى وصيت كرد او را در خانه‏ ى رسول خدا به خاك بسپارند، اگر گوئيم اموال رسول خدا(ص) به گفته خليفه متعلق به همه‏اى مسلمانان است، او چگونه از همه كه در ميان آنان بچه‏هاى خردسال و مجانين قرار داشت اذن گرفت؟ اگر گوئيم از دخترش عايشه اجازه گرفت و او از رسول خدا ارث برده بود، ، بر فرض كه زن از زمين و خانه ارث ببرد و تقسيمى عايشه از نُه قسمت يك قسمت مى‏باشد واين يك قسمت چنين گنجايش داشته باشد، اين مطلب ثابت مى‏گرد كه خليفه از رأيش برگشته و قايل به ارث گذارى پيامبران است!!
52.الغدير، ج8، ص 336، به نقل از سيره حلبيه..211
53.همان، ص 336.
54.همان، ص335
55.از امام صادق روايت شده، پس از به خلافت رسيدن ابى بكر عمر به او گفت: مردم بندگان دنيا هستند و جزآن هدفى ندارند، تو خمس و غنايم را از على باز دار و فدك را آزاو بگير، وقتى مردم دست او را خالى ديدند او رارها كرده به تو رو مى‏آورند. بحارالانوار، ج29، ص194.
56.ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج16، ص 230، تاريخ طبرى، ج3، ص 208.
57.محمدحسين، مظفر، دلايل الصدق، قم، مكتبْه بصيرت، 1395 ق، ج3، ص 44.
58.شرح نهج البلاغه، ج16، ص 284.
59.مناقب آل ابى طالب ج 4، ص 320.
60.الامامهْ و السياسْه، ج1، ص13
61.شرح نهج البلاغه، ج16، صص 46-12؛ مروج الذهب، ج 1، ص
62.الامامهْ و السياسْه، ج 1، ص 14.
63.شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 214
64.ر.ك: العقد الفريد، ج 4، ص 259، الامامهْ والسياسْه، ج 1، ص 13.
65.الامامْه و السياسْه، ج1، ص 12- 13…
66.الشريف المرتضى، الشافى فى الامامْ، تهران، مؤسسْ الصادق، 1410 ق، ج4، ص 71
67.عبدالحسين، شرف الدين موسوى عاملى، المراجعات، تهران، دارالاسوْه، 1422 ه،ص 410.
68.احمد بن ابى طيفور، بلاغات النسأ، قم، شريف رضى، بى تا، ص 47
69.السقيفه و فدك، ص100.
70.كشف الغمه، ج2، ص 1-7
71.شرح نهج البلاغه، همان، ج16، ص 213 – 210
72.الشافى، فى الامامْ، ج 4، ص 70.
73.براى اطلاع بيشتر مراجعه شود به كتاب، فاطمهْ الزهرا بهجْه قلب المصطفى، ص 388 – 377.
74.در ترجمه و شرح اين خطبه از كتابهاى ذيل استفاده شده است، اللمعْه البيضأ فى شرح خطبْه الزهرا،محمدعلى قراچه داغى، بحار الانوار، ج 29، شرح خطبه حضرت زهرا حسين على منتظرى
75.ر.ك: شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 211
76.فجعل الله الايمان تطهيراً لكم من الشرك والصلاْه تنزيهاً لكم عن الكبر والزكاْه تزكىًْ للنفس و نمأاً فى الرزق احتجاج، ج 1، ص 230.
77.همان، ص 230.
78. و مكان القيّم بالامر مكان النظام من الخرز يجمعه و يضمه، فان انقطع النظام تفرق الخرز و ذهب، ثم لم يجتمع بحذا فيره ابداً ، نهج البلاغه، قم، نشر امام على، بى نا، خطبه 146 ص 74 ،
79.همان، ص 232 – 231.
80.فانقذكم الله تبارك و تعالى بابى محمد)ص( بعد اللتيا واللتى و بعد ان منى ببهم الرجال و ذؤبان العرب ومردْ اهل الكتاب همان، ص 233.
81.كلّما او قدوا ناراً للحرب اطفأهاالله و نجم قرن الشيطان او فغرت فاغرْ من ا لمشركين قذف اخاه فى لهواتهافلاينكفئ حتى يطأصماخها باخمصه و يخمد لهبها بسيفه، همان، ص 232.
82.شرح نهج البلاغه، ج12، ص 825
83.امالى طوسى، ص 446
84.سوره بقره، آيه 207.
85.لوتظاهرت العرب على قتالى لماوليت عنهانهج البلاغه، نامه‏اى 45، ص 555.
86.مكدوداً فى ذات الله، مجتهداً فى امرالله قريباً من رسول الله= ، سيداً فى اوليأ الله مشمراً ناصحاً مجداً كادحا،لاتأخذه فى الله لومهْ لائم ، احتجاج، ج 1، ص 232.
87.وانتم فى رفاهىْ من العيش وادعون فاكهون آمنون، تتربصون بنا الدوائر و تتوكفون الاخبار و تنكصونعندالنزال و تفرون من القتال ، همان، ص 232
88.فلما اختار الله لنبيه دار انبيائه و مأوى اصفيائه ظهر فيكم حسكْ النفاق و سمل جلباب الدين و نطق كاظم الغاوين و نبغ خامل الاقلين احتجاج، ج 1، ص 233.
89.بحار، ج28، ص 104 و 101
90.و اطلع الشيطان رأسه من مغرزه هاتفاً بكم فالفاكم لدعوته مستجبين و للعزْ فيه ملاحضين ثم استنهضكم فوجدكم خفافا و احمشكم فالفاكم غضانا ، احتجاج، ج 1، ص 233.
91.اسرار آل محمد، ترجمه كتاب سليم، ص 220
92.ابتداراً زعمتم خوف الفتنْ الا فى الفتنْ سقطوا احتجاج، ج 1، ص 233
93.ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج6، ص 47..
94.فوسمتم غير ابلكم و وردتم غير مشربكم ، احتجاج، ج 1، ص 233
95.الامامهْ و السياسْه، ج 1، ص 18
96.هذا والعهد قريب والكلم رحيب والجرح لما يندمل والرسول لمايقبراحتجاج، ج 1، ص 233.
97.ثم لم تلبثوا الا ريث ان تسكن نفرتها و يسلس قيادها ثم اخذتم تورون وقدتها و تهيجون جمرتها وتستجيبون لهتاف الشيطان الغوى و اطفأ انوارالدين الجلى و اهماد سنن النبى الصفى تشربون حسواً فى ارتغا وتمشون لاهله و ولده فى الخمرْ والضرأهمان، ص 234.
98.ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، همان، ج16، ص 215
99.همان، ص 215.
100.پس از سقيفه ابى بكر اطلاع يافت كه عده‏اى به مخالفت با او در خانه فاطمه تجمع نموده‏اند، به عمر دستورداد به خانه زهرا رفته آنها را خارج كند، و به اودستور داد كه در صورت مخالفت با آنها مقاتله نما، مشاهده مى‏گردد كه ابى بكرهيچگونه احترام به خانه زهرا(س) نداشته حكم جنگ را صادر مى‏كنند، عقدالفريد، ج4،ص 259
101ر.ك: به فصل اول اين نوشتار بحث فضايل حضرت زهرا(س(
102.حلىْ الاوليأ، ج 2، ص 42
103.لدرالنظيم، ص 480.
104.شرح نهج البلاغه، ج16، ص 215.
105.دلايل الامامْ، ص 38.
106.الدر النظيم، ص 480.
107.الامامهْ و السياسْه، ج1، ص 12و 13 و شرح نهج البلاغه، ج6، ص 13
108.محمد بن على بن بابويه، صدوق، الخصال، قم، جامعه مدرسين، 1382، ش، ج 1، ص 173.
109.يا معشر النقيبه و اعضاد الملْ و حضنْ الاسلام، ماهذه الغميزْ فى حقى والسنْ عن ظلامتى؟… و لكم قوْ بما احاول و قوْ على ما اطلب و ازاول… ايهاً بنى قيلْ اهضم تراث ابى؟ و انتم بمرأىً و مسمع و منتدىً و مجمع تلبسكم الدعوْ و تشملكم الخبرْ و انتم ذوالعد والعدْ والاداْ والقوْ و عندكم السلاح والجنْ توافيكم الدعوْ فلاتجيبون و تاتيكم الصرخْ فلاتغيثون و انتم موصوفون باالكفاح و معروفون باالخيروالصلاح احتجاج، ج 1، ص237
110.الا و قد ارى ان قد اخلدتم الى الخفض وابعدتم من هو احقّ باالبسط والقبض وخلوتم بالدعْ و نجوتم بالضيق من السعْ فمججتم ماوعيتم و دسعتم الذى تسوغتم ، همان، ج 1، ص 273.
111.خصال،شیخ صدوق ص 273
112.ابراهيم، امينى، بانوى نمونه اسلام، انتشارات شفق، 1369 ش، بى جا، ص 187.
113.خصال صدوق، ج1، ص 273، كشف الغمه، ج2، ص 124.
114.بحارالانوار، ج43، ص 177.
115.سيدجعفر عاملى، رنج‏هاى حضرت زهرا(س)، ترجمه محمدسپهرى، قم، انتشارات تهذيب، 1381 ش، ص 309
116رياحين الشريعه، ج1، ص 251 – 250.
117.رنج‏هاى حضرت زهرا(ص)، ص 309.
118.عبدالحسين، شرف الدين، النص الاجتهاد، ص 234.
119.محمد كاظم، قزوينى، فاطمهْ الزهرا، ناشر مكتبْ بصيرتى، قم، 1414 ق، ص 441.
120.بلاغات النسأ، ص 19، كشف الغمه، ج2، ص 118-119.
دلايل الامامْ، صص 41-40 شرح نهج البلاغه، ج16، صص 234 – 233 و احتجاج، ج1، ص 246 -250؛ محمد بن على، صدوق، معانى الاخبار، تهران، مكتبْ الصدوق، 1379 ق، صص 355 – 354.
121.اصبحت والله عائفًْ لدنيا كن قالىًْ لرجالكنّ لفظتهم بعد ان عجمتهم و شنأتهم بعد ان سبرتهم فقبحاً لفلول الحد واللعب بعد الجد ، احتجاج، ج 1، ص 246.
122.الامامهْ و السياسْه، ج 1، ص 12
123.احتجاج، ج1، ص 247.
والله اخشئت ان اخبر كل رجل منكم بمخرجه ومولجه و جميع شأنه لفعلتهمان، خطبه 175.
124.الامامهْ والسياسْه، ج 1، ص 16.
125.ايهاالناس سلونى قبل ان تفقدونى فلأنا بطرق السمأ اعلم منى بطرق الارض نهج البلاغه، خطبه 189.
126.والله اخشئت ان اخبر كل رجل منكم بمخرجه ومولجه و جميع شأنه لفعلتهمان، خطبه 175.
127.و ماالذى نقموا من ابى الحسن)ع( نقموا والله نكيرسيفه و قلْ مبالاته لحتفه و شدْ وطأته و نكال وقعته و تنمره فى ذات الله احتجاج، ج 1، ص 247.
128. اما الاسبتداد علينا بهذالمقام و نحن الاعلون نسبا والاشدون برسول الله ص( نوطا فانها كنت اثرًْ شحّت عليها نفوس قومٍ و سخت عنها نفوس آخرين نهج البلاغه، خطبه 162، ص 304.
129.ما تنقم منّا قريش الا ان الله اختارنا عليهم همان، خطبه33، ص 84.
130.و تاالله لوما لوا عن المحجْ اللايحْ و زالو عن قبول الحجْ الواضحْ لردّهم اليها و حملهم عليها و لسار بهم سيراً سجحا لايكلم خشاشه ولايكلّ سائره ولايمل راكبه و لاوردهم منهلاً نميراً صافياً رويا احتجاج،ج1،ص247.
131.كشف الغمه، ج2، ص 115.
132.الامامهْ و السياسه، ج 1، ص 13.
133.اما لعمرى لقد لقحت فنظرٌْ ريثما تنتج ثم احتلبوا مل القعب دماً عبيطا و ذغافاً مبيدا هنالك يخسرالمبطلون و يعرف التالون غبّ ما اسس الاولون ثم طيبوا عن دنياكم انفسا واطمئنوا للفتنْ جأشا و ابشرو بسيفٍ صارم وسطوٍْ معتدٍ غاشم و بهرج شامل و استبدادٍ من الظالمين يدع فيئكم ذهيدا و جمعكم حصيدا فياحسرًْ لكم! و انى بكم و قد عميت عليكم انلزمكموها و انتم لها كارهوناحتجاج، ج 1، ص249
134.اسد الغابْه، ج4، ص 259.
135.النص والاجتهاد، ص 208.
136.اسدالغابه، ج4، ص 351.
137.تاريخ يعقوبى، ج1، ص 58.
138.الغدير، ج8، ص 379
139.مروج الذهب، ج2، ص 34، الكامل فى التاريخ، ج3، ص 53، اسدالغابه، ج4، ص 652.
140انساب الاشراف، ج6، ص 141.
141.همان، ص 146.
142.همان، ج6، ص 168، و 170، مروج الذهب، ج 1، ص 490.
143.الغدير، ج8، ص 392.

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد