خانه » همه » مذهبی » موانع ظهور (قبل و حين ظهور) چيست؟

موانع ظهور (قبل و حين ظهور) چيست؟

در يک نگاه و تحليل کلّي مي توان گفت که موانع ظهور همان علل و دلائلي است که منجر به غيبت امام زمان عليه السلام شده اند و تداوم غيبت به معناي بقاء و ادام? علل و حکمت هاي غيبت که در واقع همان موانع ظهور آن بزرگواراند مي باشد. بنابراين بحث از علّت غيبت، تحليل و بررسي موانع ظهور نيز محسوب مي شود.
با توجه به اين که ظهور امام زمان ـ عليه السلام ـ ، بسيار پر برکت و باعث اعتلاي اسلام و مسلمانان در جهان مي گردد ولي با وجود اين مهم چون مي بينيم که خداي متعال، آن وجود مقدّس را از ديده ها پنهان داشته است و بي ترديد کارهاي خدا هم، با نهايت استحکام و طبق مصالح و حکمت، صادر مي شود، غيبت آن جناب نيز حکمتي دارد، گرچه تفصيلش براي ما مجهول باشد.
 علّت و حکمت اساسي غيبت که در واقع مانع اصلي ظهور نيز مي باشد، براي ما بيان نشده و غير از ائمة اطهار ـ عليهم السلام ـ کسي از آن اطلاع ندارد. و لذا از امام صادق ـ عليه السلام ـ نقل شده که فرمود: «حضرت صاحب الامر، ناچار غيبتي خواهد داشت، به طوري که گمراهان در شک واقع مي شوند. (راوي مي گويد: عرض کردم چرا؟) فرمود: اجازه نداريم علت اش را بيان کنيم. (باز راوي مي گويد: پرسيدم: حکمت اش چيست؟ فرمود: )همان حکمتي که در غيبت حجت هاي گذشته وجود داشت، در غيبت آن جناب نيز وجود دارد. اما حکمت اش ظاهر نمي شود، مگر بعد از ظهور او، چنانچه حکمت سوراخ کردن کشتي و کشتن جوان و اعمار ديوار مخروبه به دست خضر، براي موسي ـ عليه السلام ـ آشکار نشد، مگر آن گاه که مي خواستند از هم جدا شوند… موضوع غيبت سري است از اسرار خدا و غيبي است از غيب هاي الهي. چون خدا را حکيم مي دانيم بايد اعتراف کنيم که کارهايش از روي حکمت صادر مي شود، گرچه تفصيلش براي ما مجهول باشد.» [1]از اين حديث شريف، استفاده مي شود که علّت اصلي غيبت که مانع اساسي ظهور و حضور آن حضرت است، جزء اسرار الهي است و بيان و بازگو نشده است، براي اينکه، يا اطلاع بر آن به صلاح مردم نبوده، يا استعداد فهم آن را نداشته اند. اما به هر حال در برخي روايات ديگر به بعضي از علل و حکمت هاي ظاهري غيبت اشاره شده است که در نهايت از آن به عنوان موانع ظهور تعبير شده و از اين ديدگاه مورد تحليل و بررسي اجمالي قرار مي گيرند:
الف: براي تحقق يک انقلاب همه جانبه و جهاني تنها وجود يک رهبر شايسته کافي نيست بلکه آمادگي عمومي و پذيرش جهاني نيز لازم است و يکي از موانع اساسي براي ظهور به نظر مي رسد که عدم آمادگي جوامع مختلف انساني در سراسر جهان مي باشد. يعني بايد توجه داشت که برنام? قيام و انقلاب و ظهور حضرت مهدي عليه السلام همانند برنام? قيام هم? پيامبران و اولياء الهي، از راه بهره گيري از وسائل و اسباب طبيعي انجام مي گيرد و هيچگاه اعجاز و انجام امور از طريق عوامل خارق العاده، اساس آن را تشکيل نمي دهد. معجزات جنب? استثنايي دارند و در روند برنامه هاي اسلامي رهبر آسماني، جز در موارد استثنائي، دخالت نخواهد داشت.
به همين دليل، هم? انبياء از سلاح روز، تربيت افراد لايق، مشورت هاي لازم، طرح نقشه هاي مؤثر، تاکتيک هاي نظامي حساب شده و خلاصه فراهم ساختن هر گونه امکان مادي و معنوي براي پيشبرد هدف شان استفاده مي کردند و در انتظار اين نمي نشستند که هر روز معجزه واقع شود و دشمن يک گام عقب نشيني کند و يا دوستان در پرتو اعجاز هر روز در مسير تکامل گامي بردارند. بنابراين، اجراي طرح حکومت حق و عدالت در سطح جهان نيز بايد با استفاده از وسائل مادي و معنوي لازم، تحقق يابد و اعجاز تنها در موارد استثنائي و لازم، واقع مي شود. و به تعبير ديگر حضرت مهدي عليه السلام طرح هاي انقلابي اجرا نشد? الهي را به مورد اجرا مي گذارد، رسالت او تنها ابلاغ و انذار و تعليم و تربيت و توصيه و تذکر نيست، بلکه اجراي هم? اصولي است که به ظلم و ستم و تبعيض، در ساي? حکومت علم و ايمان پايان مي بخشد. مسلماً اجراي اين طرح بدون آمادگي هاي جهاني در ابعاد مختلف رواني، فرهنگي و صنعتي، و وجود نيروي انساني مخلص به حد کافي، امکان ندارد. بنابراين عدم آگاهي جهاني در جهات ياد شده مانع عمد? در راه ظهور به حساب مي آيد که چنانچه اين آمادگي فراهم آيد، ظهور براساس روايات قطعي و حتمي خواهد بود.
ب: با عنايت به آنچه به عنوان مانع عمده و اساسي توضيح داده شد، يکي از موانع ظهور در صورت عدم آمادگي عمومي، احتمال کشته شدن آن حضرت و ياران اندکش و بلکه مسلّم بودن شهادت آن بزرگوار و يارانش مي باشد. از امام باقر عليه السلام نقل شده که فرمود: قائم بايد غائب شود (راوي مي گويد: عرض کردم چرا؟) فرمود: از کشته شدن مي ترسد. [2] و طبيعي است که در صورت آماده نبودن تمام شرايط قيام، ظهور منجر به شهادت آن بزرگوار خواهد شد.
ج: همانگونه که محفوظ ماندن از معاهده و بيعت با ستمکاران و حکام جور يکي از علل و حکمت هاي غيبت بيان شده است. چون زمان ظهور حضرت، بيعت احدي بر عهد? او نيست و او با احدي پيمان عدم تعرض نبسته است تا در حين قيام نتواند بر عليه آن شخص قيام کند و يا گفته شود که آن حضرت پيمان شکسته است، عدم تحفظ از معاهده و بيعت با حکام زمان از موانع ظهور محسوب مي شود، چه آنکه با فراهم نبودن هم? شرايط قيام و انقلاب آن بزرگوار، ظهورش ممکن است ملازم با معاهده و انعقاد بعضي پيمان هاي بين المللي باشد که دست آن حضرت را از يک اقدام و جنبش جهاني در راستاي تحقق آرمان هاي الهي اش، باز دارد. حسن بن فضال مي گويد: «علي بن موسي الرضا عليه السلام فرمود: گويا شيعيانم را مي بينم که هنگام مرگ سومين فرزندم (امام حسن عسگري) در جستجوي امام خود همه جا را مي گردند، اما او را نمي يابند. عرض کردم: براي چه يابن رسول الله؟ فرمود: براي اينکه امام شان غائب مي شود، عرض کردم چرا غائب مي شود؟ فرمود: براي اينکه وقتي با شمشير قيام کرد، بيعت احدي در گردنش نباشد.» [3]و نيز از حضرت صاحب الامر ـ عليه السلام ـ در ضمن توقيعي که در پاسخ به سوالات اسحق بن يعقوب صادر گرديده، نقل شده است که فرمود: «هيچ يک از پدران من نبودند، مگر اينکه بيعتي از طاغوت زمان خود در گردن داشتند، ولي من وقتي قيام مي کنم که بيعت احدي از طاغوت هاي زمانه بر گردنم نيست»[4]د: در روايات اهل بيت عليهم السلام علت ديگري نيز براي تأخير ظهور ذکر شده است: حضرت صادق عليه السلام فرمود: «خدا در صُلب کافران و منافقان، نطف? افراد باايماني را به وديعه گذاشته است. به همين جهت، علي عليه السلام از کشتن پدران کافر، خود داري مي کرد، تا فرزندان مؤمن، از آنان به وجود آيد و پس از آن، به هر يک از آنان دست مي يافت او را مي کشت. هم چنين قائم ما اهلبيت، ظاهر نمي شود تا اينکه امانت هاي الهي، از صلب کافران خارج شوند. پس از آن ظاهر مي گردد و کافران را مي کشد»[5]برنام? امام زمان عليه السلام اينست که دين اسلام و خدا پرستي را بر کافران عرضه مي دارد، هر کس ايمان بياورد، از کشته شدن نجات مي يابد و هر کس سرسختي نشان دهد و از قبول اسلام و يا فرمانبرداري حکومت اسلامي خودداري کرد، کشته مي شود. از طرف ديگر، مي دانيم که در طول تاريخ، بسيار اتفاق افتاده و مي افتد که از نسل افراد کافر يا منافق، فرزندان خدا پرست و مؤمن به وجود آمده اند. مگر مسلمانان صدر اسلام از پدران کافر، پديد نيامدند؟ لطف و فيض خدا اقتضاء دارد که انسان ها را به حال خود بگذارد، تا در طول ايام و گذشت زمان فرزندان مؤمني که امکان وجود دارند، از نسل شان پديد آيند. بايد جهان ماده به مقدار قابليت و استعدادش، انسان مؤمن تحويل دهد و از جانب خدا به آنها، وجود، افاضه شود. تا هنگامي که نوع انسان ثمر مي دهد و افراد مؤمن و خدا پرست از آن بوجود مي آيد، بايد باقي بماند و اين وضع همچنان ادامه دارد، تا آن زمان که افکار عمومي براي پذيرش توحيد و خدا پرستي آماده گردد. «آن هنگام امام زمان عليه السلام که آخرين ذخير? الهي در زمين است ظهور مي کند و بسياري از کافران به دست آن جناب ايمان مي آورند. آنان نيز که با آن شرايط و اوضاع در کفر و مادّي گري پافشاري کنند و به سرپيچي از اطاعت حکومت مهدوي ادامه دهند، اشخاصي هستند که فرزندان مؤمن از آنها به وجود نخواهد آمد.[6] همانگونه که نوح ـ عليه السلام ـ هنگام نفرين قومش به پيش گاه خدا عرضه داشت: «پروردگارا هيچ يک از کافران را بر روي زمين باقي نگذار، چرا که اگر آن ها را باقي بگذاري، بندگانت را گمراه مي کنند و جز نسلي فاجر و کافر به وجود نمي آورند.»[7] و بالاخره اينکه يکي از عوامل اساسي در محروميت انسان ها از بهره مند شدن نعمت هاي الهي و به ويژه بزرگترين نعمت الهي يعني وجود مقدس امام زمان ـ عليه السلام ـ و مزاياي حضور آن بزرگوار، کفران و ناسپاسي انسان ها در برابر احکام و اوامر و نواهي الهي است که تا مادامي که بشر از درون جان، توبه و بازگشت نکنند و خواستار عدالت در ساي? حاکم عالم عادل از پيشگاه خدا نگردند محروميت ادامه خواهد يافت.
 
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ دادگستر جهان، آيت الله اميني.
2ـ سيماي آفتاب، دکتر حبيب الله طاهري.
 
پي نوشت ها:
[1]. بحار الانوار، ج 52، ص 91.
[2]. بحار الانوار، ج 51، ص 152.
[3]. بحار الانوار، ج 51، ص 152.
[4]. همان.
[5]. دادگستر جهان، آيت الله اميني، ص 236، به نقل از اثبات الهداة، ج 7، ص 105.
[6]. آيت الله اميني، دادگستر جهان، ص 236.
[7]. نوح / 26 _ 27.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد