موعظه حسنه یا نصیحت و اندرز
یکی از مراحل امر به معروف و نهی از منکر، دعوت با شیوه نصیحت و پند و اندرز است که در قرآن از آن به موعظه حسنه تعبیر شده است و پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم به آن مأمور بود. این شیوه یکی از روش هایی است که به وسیله آن می توان امر به معروف و نهی از منکر کرد و مقدم بر امر به معروف و نهی از منکر به وسیله اقدام های عملی است. نصیحت و اندرز یا موعظه قرآنی، غیر از سخنرانی و تعلیم و درس و برهان و استدلال است. کسی که می خواهد با پند و اندرز و موعظه امر به معروف و نهی از منکر کند، به گونه ای با طرف سخن می گوید که دل او رام و آرام می شود، رقت قلبی و صفا و نورانیتی در دلش پدید می آید و فطرت حق خواهی اش بیدار می گردد. در موعظه چنین کسی، گاهی اشک مخاطب نیز جاری می شود و رغبت به عمل پیدا می کند. آیین اسلام نیز بر این روش بسیار تکیه کرده است.
به وسیله موعظه، قلب انسان صیقلی داده و روح او نورانیت و معنویت پیدا می کند. روایات فراوانی به ویژه در کلمات حضرت امیرالمؤمنین عیه السلام در این زمینه داریم. همه ادیان آسمانی نیز از آن بهره می بردند. پیامبران، پیامبراسلام، ائمه اطهار(علیهم السلام) و بزرگان دین از این شیوه استفاده می کردند. بسیاری از خطبه های نهج البلاغه موعظه است. قرآن نیز خودش را به نام موعظه برای پرهیزکاران معرفی می کند. و اکثر آیاتش موعظه است. سیره و روش پیغمبر صلی الله علیه وآله و سلم و ائمه اطهار(علیهم السلام) نیز چنین بوده، و با همین روش مردم را دعوت به کار خیر می کردند و مؤثر هم بوده است. با این که در موعظه استدلال و برهان و حتی امر و نهی هم نیست، یقینا از امر و نهی زبانی و استدلال و برهان مؤثرتر است. در طول تاریخ، پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله و سلم) از زمان بعثت، چگونه مردم را به اسلام دعوت می کرد؟ آیا پیوسته با دلیل و برهان امر به معروف می کرد، یا بالاتر از آن به وسیله دست و برخورد قهر آمیز نهی از منکر می کرد؟ یا از راه موعظه؟
خداوند در آیه پیشین به پیغمبر خطاب می کند که: «مردم را به حق دعوت کن به وسیله حکمت و موعظه حسنه.» این قید قرآنی برای موعظه حکایت از آن دارد که این مهم زمانی مؤثر است که حسنه باشد. پس معلوم می شود موعظه گاهی حسنه و گاهی غیر حسنه است اما قرآن دستور میدهد موعظه شما نیک و خوب باشد. برای یک موعظه حسنه، شرایطی را باید در نظر گرفت به اجمال اشاره میکنیم:
شرط اول: موعظه کننده، خود عامل باشد به آنچه می گوید. یعنی اگرانسان دیگری را موعظه میکند و به کار خیر فرامی خواند، خودش آن کار را انجام دهد، یا اگر او را از کار بد نهی می کند، خودش آن را ترک کند. و تنها در این صورت موعظه اش موعظه حسنه و مؤثر است. اگر خود انسان اهل عمل باشد، موعظه اش می تواند بسیار مؤثر باشد. شما در زندگی دیده اید گفتار افراد پایبند به علم خود چگونه مؤثر بوده و دلهای مخاطبان را تکان می داده است. ما نیز از استادان خود که واقعا استاد اخلاق بودند، تأثیر شگفت کلامشان را دیده ایم! به یاد دارم نخستین سال که به قم آمدم، امام راحل رحمه الله در مدرسه فیضیه، برای طلاب و گروهی از بازاریها درس اخلاق می فرمودندا، هنوز آن منظره و اشکهایی را که مردم می ریختند، فراموش نمی کنم. با این که ایشان روضه نمی خواندند و به طور معمولی صحبت می کردند، ولی چنان تأثیر می کرد که دل حاضران میشکست، اشکها جاری می شد و آن احوال و نورانیت و صفای گفتارشان که من احساس می کردم، به واسطه عملی بود که ایشان داشت، همین طور علمای دیگری که در طول زندگی ام دیدم.
به راستی خودتان از موعظه و نصیحت بیشتر نتیجه گرفتید یا استدلال و برهان؟ هر کسی در زندگی حالات خوب و خوشی یافته، بر اثر یک موعظه بوده که وضعش را به طور کلی تغییر داده است. این در زندگی همه هست، همه ما نیاز به موعظه داریم. انسان شاید احتیاج به تعلیم نداشته باشد، به این دلیل که عالم بزرگ، دانشمند، محقق برجسته و خطیب توانایی باشد، اما موعظه چیزی است که همگان به آن محتاجند. شاید یک عالم احتیاج به علم کسی نداشته باشد، ولی به موعظه دیگران نیاز دارد. دل و جان آدمی در طول زندگی معمولی تاریکی و زنگار پیدا می کند، حالتی که گاهی به یک موعظه محتاج است تا او را تغییر دهد. رسم بزرگان این بوده، حتی به برخی بزرگان دین که خود در شمار متقین بودند نسبت می دهند که به بعضی کسان می گفتند: مرا موعظه و نصیحت کن! متأسفانه موعظه که یکی از ابزار تبلیغ و دعوت به انجام معروف و ترک منکر است، آنگونه که باید در میان ما عمل بشود، نمی شود، با اینکه نیاز همگانی است.
شرط دوم: موعظه در صورتی می تواند تأثیرگذار باشد که با نرمی و مدارا و از روی دلسوزی انجام گیرد. وقتی کسی می خواهد دیگری را موعظه کند، موعظه شونده احساس کند که واعظ دلسوز اوست و قصد انتقاد یا بدگویی ندارد، نمی خواهد با بزرگ منشی خودش را بالاتر بپندارد، بلکه با کمال تواضع، نرمی و مدارا، سخن می گوید: در این صورت نیز موعظه بسیار مؤثر است.
شرط سوم: موعظه پنهانی باشد، تا بهتر مؤثر افتد. وقتی انسان می خواهد فردی را نصیحت کند، اگر با او در گوشه ای خلوت و نیز به نرمی سخن گوید بیشتر مؤثر است، اما اگر در حضور مردم بگوید، شاید عناد و لجاجت او را تحریک کند، و موعظه اش نه تنها مؤثر نباشد بلکه ضرر هم داشته باشد. روش موعظه کردن را باید یاد گرفت. آری، باید با هرکسی به گونه ای سخن گفت، و همه را با یک روش نمی توان اندرز داد! انسان اگر بداند با هر کسی چگونه صحبت کند، با جوان به شکلی، با سالخورده به شکل دیگری، هم چنین با زن، مرد، باسواد، بی سواد و سرانجام اگر آدم شیوه را بیاموزد، قطعا می تواند بسیار مؤثر باشد.
یک کلمه؛ یک موعظه
فکر نکنید که موعظه حتما باید در قالب و هیئت یک سخنرانی مفصل باشد؛ مثلا اگر آدم با بچه اش صحبت و به او موعظه مفصلی کند، گاهی مؤثر واقع نمی شود و او واکنش منفی نشان می دهد، پس بهتر است در حد ضرورت سخن بگوید. گاهی یک جمله کوتاه، برای تأثیرگذاری کافی است، یک آیه، یک روایت، یک سؤال این بستگی دارد که موعظه شونده چه فردی باشد، و نیز موعظه کننده چگونه موعظه کند؟
داستان «بشر حافی» معروف است. او مردی به دنبال فسق و فجور بوده همه گناهان را مرتکب می شد و از هیچ خلافی روی گردان نبود. آخر عمرش توبه کرد و دگرگون شد، آن گونه که از اولیای خدا و افراد بسیار والا و ارزنده اش می شمارند. در علت توبه اش نقل می کنند: روزی حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام از در خانه بشر عبور می کرد، در حالی که صدای ساز و آواز و عیاشی از آن بلند بود و حکایت از آن داشت که در خانه اسباب عیاشی نیز فراهم است. حضرتش اندکی توقف کرد و در اندیشه فرو رفت که چگونه صاحب خانه را ارشاد کند! خدمت کار در همین هنگام از منزل خارج شد. حضرت نگاهی به او کرد که خاکروبه آورده بود بیرون بریزد.
از او پرسید: ارباب و صاحب خانه ات بنده است یا آزاد؟، کنیز با تعجب گفت: او آزاد است. حضرت فرمود: بله، راست میگویی؛ اگر بنده بود، حتما از مولای خود حیا میکرد و می ترسید!؟ این را فرمود و رفت. خدمتکار وارد منزل شد. بشر پرسید: چرا دیر آمدی؟ گفت: شخصی جلوی در منزل بود، از من سؤالی کرد و من هم جواب دادم. پرسید: چه گفت؟ جواب داد: از من پرسید: صاحب این خانه آزاد است یا بنده؟ و من جواب دادم: آزاد است. و باز چنین اظهار نمود: بله، راست میگویی؛ اگر بنده بود، قطعا از مولای خود خجالت میکشید و می هراسید! بشر که سر سفره شراب و جای عیاشی نشسته بود، ولی همین گفتار کوتاه چنان در قلبش نشست، که اشکش جاری شد. بی درنگ برخاست و از خویش پرسید: آیا من بنده خدا هستم؟ اگر بودم، باید از او خجالت میکشیدم! سپس با پای برهنه از خانه بیرون رفت و دوان دوان خود را به امام کاظم علیه السلام رساند. آنگاه روی دست و پای حضرت افتاد و عرض کرد: من تا حال اگرچه بنده بودم، نمی دانستم و به بندگی ام توجهی نداشتم، اما اکنون دریافتم که باید خدا را بندگی کنم. آیا توبه ام قبول است؟ حضرت فرمود: آری. بشر به دست موسی بن جعفر علیهما السلام توبه کرد و یکی از بندگان ممتاز خداوند شد. آری، گاهی مسیر زندگی آدمی، بر اثر یک سؤال کوتاه و موعظه حسنه، به کلی دگرگون می گردد. به هر حال، موعظه می تواند بسیار مؤثر باشد. بسیاری از تبلیغات ادیان آسمانی و پیامبران و پیغمبر اسلام به وسیله موعظه بوده است. اگر ما نیز چنین کنیم، همین سبب ارشاد بسیاری افراد می گردد و به کمتر محتاج امر به معروف و نهی از منکر زبانی و عملی می شویم.
منبع: مهم ترین واجب فراموش شده: امر به معروف و نهی از منکر، آیة الله ابراهیم امینی، صص 130-114، مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)،قم، چاپ دوم، ۱۳۹۲