براي رسيدن به يک پاسخ منطقي و قانع کننده لازم است ابتدا اصل خطبه امير المومنين ـ عليه السلام ـ را که بعد از جنگ جمل ايراد شده است ترجمه نموده و سپس به تفصيل و تشريح آن بپردازيم:
بر اساس اين خطبه علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «اي مردم، زنان از نظر ايمان و بهره اقتصادي و موهبت عقل کاستي هائي دارند، اما کاستي ايمان آن ها، به دليل آن است که از نماز و روزه در ايّام عادت باز مي مانند، و گواه کاستي عقول آنان اين است که شهادت دو نفر از آنان هم چون شهادت يک مرد است، و اما کاستي بهره اقتصادي آن ها دليلش اين است که سهم ارث آنان، نصف سهم مردان است. حال که چنين است از زنان بد بپرهيزيد و مراقب نيکان آنان باشيد…».[1]در تفسير و شرح اين خطبه، ميان شارحان نهج البلاغه به ويژه شارحان معاصر گفتگو بسيار است. به همين دليل لازم است مقدمه اي براي روشن شدن بحث هاي اين خطبه ذکر کنيم.
در طول تاريخ در مورد شخصيت زن بسيار گفتگو شده و افراط و تفريط هايي در نحوه قضاوت پيرامون اين قشر عظيم صورت گرفته، گاه او را از مقام انسان پايين کشيده و يا در شخصيت انساني او ترديد کردند و گاه او را به اوج برده و به عنوان جنس برتر معرفي نمودند و زن سالاري را در جامعه بشريت پيشنهاد کرده اند که مي توان گفت اين افراط و تفريط ها عکس العمل يکديگر است.
در جوامع امروزي، به ويژه جوامع غربي يا آن ها که راه غرب را در دموکراسي مي پيمايند نيز، سخن در اين زمينه بسيار است، سياست مداران خود را نيازمند آراي زنان مي دانند، چرا که زن و مرد در انتخابات ـ يکسان عمل مي کنند و سرمايه داران خود را نيازمند به کار زنان مي بينند، به خصوص اين که غالبا توقع آن ها از نظر دستمزد و امتيازات ديگر از مردان کمتر است. دستگاه هاي عظيم تبليغاتي نيز که بخش مهمّي از سياست هاي تبليغاتي و اقتصادي را تشکيل مي دهد، خود را به زنان نيازمند مي بينند.
اين جهات سبب شده که در سخن، دفاع زيادي از حقوق آن ها شود و شخصيت آن ها را تا آن جا که مي توانند بالا ببرند، ولي در عمل خبري نيست و زنان امروز گرفتار انواع محروميت ها هستند که در گذشته نيز با آن دست به گريبان بودند. همين امر در تفسير متون مذهبي نيز موثر واقع شده است و گروهي که از حقوق زن به صورت شعار گونه و ريا کارانه دفاع مي کنند، اين متون را طوري تفسير مي کنند که باب ميل اکثريت زنان باشد و تمايلات آن ها را، هر چند به صورت کاذب، اشباع کنند.
خطبه مورد نظر و جملات معدودي ديگر که در نهج البلاغه و يا موارد نادري از کلمات ديگر منسوب به رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ شبيه آن است، از اين گفتگوها و شرح و تفسير هاي مختلف بر کنار نمانده است، گاه در سند آن ترديد شده و گاه در تفسير متن آن بحث کرده اند که مبادا کم ترين گرد و غبار نقص، بر دامان زنان بنشيند و بعضي نيز راه تفريط را پيموده و زنان را مجموعه اي از نقص و کاستي نشان داده اند.
ولي در اين ميان، دو چيز را نمي توان انکار کرد، نخست اين که: اين خطبه بعد از جنگ «جمل» وارد شده و مي دانيم ميدان دار اصلي آن جنگ، «عايشه» بود که به تحريک «طلحه» و «زبير» به شکل بي سابقه در ميدان جنگ وارد شد و خون هاي زيادي از بي گناهان و يا ناآگاهان به زمين ريخت که بعضي عدد کشته شدگان را بالغ بر هفده هزار نفر مي دانند.[2] درست است که بعد از شکست لشکريان «عايشه» و «طلحه» و «زبير» آن زن اظهار ندامت کرد و اميرمومنان علي ـ عليه السلام ـ نيز به خاطر احترام پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ او را به مدينه باز گرداند، ولي آثار نامطلوب اين جنگ براي هميشه در تاريخ اسلام باقي ماند.
ديگر اين که: ما در بسياري از آيات قرآن حتي مذمتي از نوع بشر مي بينيم: «إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا ـ إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا ـ وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا»[3] به يقين انسان حريص و کم طاقت آفريده شده، هنگامي که بدي به او مي رسد، بي تابي مي کند، و هنگامي که خوبي به او رسد بخل مي ورزد و مانع ديگران مي شود. و در جاي ديگر مي خوانيم «إِنَّهُ کانَ ظَلُومًا جَهُولًا»[4] انسان به يقين بسيار ظالم و جاهل بود. و در جاي ديگر از انسان به عنوان موجودي که هرگاه به نعمت مي رسد طغيان مي کند، ياد شده: «إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَى ـ أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى»[5] و در جاي ديگر او را «کفور مبين» کفران کننده آشکار، ناميده است: «إِنَّ الْإِنسَانَ لَکفُورٌ مُّبِينٌ»[6] و مانند آن.
بي شک انسان در طبيعت اش نه «کفور مبين است نه «ظلوم و جهول» و نه طغيان گر، بلکه ظاهر اين است که اين بحث ها درباره انسان هايي است که تحت تربيت رهبران الهي قرار نگرفته اند و به صورت گياهان خودرو، در آمده اند. نه راهنمائي و نه بيدارگري دارند و در ميان هوس ها غوطه ورند. به همين دليل در قرآن از مقام انسان با تقوا و مطيع فرمان الهي، مدح و تمجيد فراوان شده و اصولا بني آدم به عنوان گل سر سبد جهان آفرينش معرّفي گرديده است: «وَلَقَدْ کرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً».[7]در مورد جنس زن نيز مطلب همين گونه است، در ميان زنان افراد شايسته داريم که حتي در ميان مردان مانند آن ها کم است و به عکس، زنان بسيار منحرفي داريم که سرچشمه بسياري از نابساماني هاي جامعه بشري هستند.
اينک با توجه به اين مقدمه، به اختصار به شرح و تفسير خطبه مي پردازيم و در پايان به نکاتي نيز در همين ارتباط اشاره خواهيم کرد. همان گونه که اشاره شد امام ـ عليه السلام ـ اين خطبه را در جنگ «جمل» به عنوان هشدار به همه مسلمانان بيان مي کند تا در آينده گرفتار چنين حوادث دردناکي نشوند. نخست مي فرمايد: «اي مردم، زنان از نظر ايمان و بهره «اقتصادي» و موهبت عقل کاستي هايي دارند» سپس به ذکر دليل براي اين سه کاستي پرداخته، چنين ادامه مي دهد: امّا کاستي ايمان آن ها به دليل آن است که از نماز و روزه در ايّام عادت باز مي ماند، و گواه کاستي عقول آن ها اين است که شهادت دو نفر از آنان، هم چون شهادت يک مرد است، و اما کاستي بهره اقتصادي آن ها دليلش اين است که سهم ارث آن ها، نصف سهم مردان است.» شک نيست که اين کاستي هاي سه گانه هر کدام دليلي دارد همان گونه که در سئوال به حکيمانه بودن آن اشاره شده است، اگر خداوند متعال نماز و روزه را در ايّام عادت ماهانه از زنان برداشته به دليل اين است که اولاً زمان عادت، حالت بيمار گونه براي زنان پيدا مي شود، که نياز به استراحت بيشتر دارند. ثانياً وضع آن ها متناسب عبادت و نيايش نيست. و اگر شهادت دو زن برابر يک مرد است به خاطر آن است که عواطف بر آنان غلبه دارد.
و اي بسا تحت تأثير عواطف و احساسات واقع شوند و به نفع کسي و به زيان ديگري شهادت دهند، و اگر سهم ارث آن ها نيمي از سهم مردان است، اولا اين تنها در مورد فرزندان و همسرها است، درحالي که در مورد پدر و مادر در بسياري از موارد ارث آن ها يکي است. و ثانيا نفقات زندگي همه بر دوش مردان است و زن نه تنها نفقه فرزندان را نمي پردازد، بلکه شوهر بايد نفقه او را بپردازد، هر چند از طريق ارث يا طرق ديگري، مال فراواني به دست مي آورد.[8]بنابراين تمام اين تفاوت ها که در اسلام وارد شده حساب شده مي باشد. اما يک نکته را نمي توان انکار کرد که به هر حال زن و مرد از تمام جهات يکسان نيستند و آن هايي که شعار مساوات يا احيانا شعار برتري زن را بر مرد سر مي دهند، خودشان در عمل طور ديگر رفتار مي کنند. و لذا همواره در ميان دانشمندان بر سر اين موضوع بحث و گفتگو وجود داشته که آيا زن و مرد واقعا از نظر آفرينش و جنبه هاي حقوقي يکسانند يا متفاوت اند و غالبا عقيده بر اين بوده که از نظر ساختمان جسماني و جنبه هاي عاطفي و عقلاني تفاوت هايي در ميان آن ها وجود دارد. بي آن که اين تفاوت ها از شخصيت زن بکاهد و يا بر شخصيت مرد بيفزايد، ولي بي شک اين تفاوت مي تواند سبب تفاوت مسئوليت هاي آن ها در اجتماع شود.[9]در پايان لازم است به چند نکته هم اشاره شود: آن چه از منابع اسلامي و منطق عقل، در اين زمينه استفاده مي شود اين است که شخصيت انسان داراي سه بعد است که در ضمن سه نکته به آن مي پردازيم:
الف) بعد انساني و الهي که عمده ترين ارزش هاي انساني در آن مطرح است، فرقي ميان مرد و زن نيست، هر دو در پيشگاه خدا يکسانند و هر دو مي توانند راه قرب الي الله را تا بي نهايت ادامه دهند، لذا خطابات قرآني در اين زمينه شامل هر دو به طور مساوي است: «هر کس کار شايسته انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالي که مومن است، او را به حيات پاک زنده مي داريم و پاداش آن ها را به بهترين اعمالي که انجام ميدادند، خواهيم داد.»[10] و آيات متعدد ديگر که دلالت صريح بر اين مطلب دارند.
ب) بعد علمي فرهنگي، در اين قسمت نيز، فرقي ميان زن و مرد وجود ندارد، يعني راه فراگيري علم و دانش به روي هر دو به طور يکسان باز است و حديث معروف: «طلب العلم فريضة علي کل مسلم و مسلمة»[11]دليل اين ادعا است. حتي اگر کلمه «مسلمة» نيز جزء حديث نباشد، زيرا مسلم در اين جا به معناي نوع انسان است همان گونه که در بعضي روايات چنين است. بنابراين محدوديتي از نظر اسلامي، در فراگيري علوم براي زنان وجود ندارد.
ج) بعد اقتصادي، که از اين نظر نيز فرقي ميان زن و مرد نيست، يعني آن ها مي توانند نتيجه کار خود را مالک شوند همان گونه که مردان مي توانند.
اما با وجود همه اين ها بايد تفاوت هاي طبيعي اين دو جنس را پذيرفت و با شعارهاي دروغين، خود را در بيراهه گرفتار نسازيم. و وجود پاره اي از تفاوت ها که به برخي از آن ها کلام حکيمانه امير المومنين علي ـ عليه السلام ـ اشاره دارد هرگز نمي تواند اصول کلي برابري را در ميان اين دو جنس در بعد الهي و انساني و در بعد علمي و فرهنگي و در بعد اقتصادي بر هم بزند.[12]سخن نهايي اين که برتري ميزان تعقّل و تدبّر در بين جنس مرد و افزايش عواطف و احساسات در غالب زنان جاي ترديد ندارد و اين مربوط به جنس و اغلب افراد است نه اين که عموميت داشته باشد، و قطعاً زناني مثل حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ از حيث عقلانيت و تدبير و مديريت و… وجود دارند که برتر از مردان هستند.
معرفي منبع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ پيام امام، شرح نهج البلاغه، ج3، آيت الله مکارم.
پي نوشت ها:
[1]. فيض الاسلام، نهج البلاغه، خطبه 79.
[2]. مکارم شيرازي، ناصر، پيام امام، ج3، ص289.
[3]. معارج / 19 ـ21.
[4]. احزاب / 72.
[5]. علق / 6ـ 7.
[6]. زخرف / 15.
[7]. اسراء / 70.
[8]. پيام امام، همان، ج3، ص294ـ295.
[9]. همان.
[10]. نحل / 97.
[11]. پيام امام، همان، ج3، ص298.
[12]. همان.