1. انسان به يک اعتبار به مؤمن و غيرمؤمن (كافر، مشترك و…) تقسيم ميگردد.
هر يك از دو دسته يا عامل به عمل صالحاند و يا عامل به عمل زشت و يا عملشان مخلوطي است از پسنديده و ناپسند. حاصل ضرب (6=2*3)شش دستة مفروض را در برابر ما قرار ميدهد. جايگاه شيعه در اين فروض كجاست؟ اگر مقصود از شيعه شيعة شناسنامهاي و جغرافيايي باشد، در هركدام از دستههاي فوق ميتواند جاي داشته باشد. امّا اگر منظور از شيعه، شيعة حقيقي باشد که در تمام اعمال و نيّاتش (اعمال قلبي و جوارحي) علي ـ عليه السّلام ـ را مشايعت و همراهي كند و چنان باشد كه در اخلاص و ايمان و عمل صالح سرآمد باشد، فقط در دستة اول (مؤمن) و رتبههاي ميانه جاي ميگيرد كه نور ايمان و عمل صالح همراه با درجاتي از شرك خفي و يا عمل ناپسند در آنها موجود است.
2. سخن شما ناظر به تئوري نجات است.[1] خوب است بدانيد كه از منظر اسلام، آنگونه كه از قرآن و روايات بدست ميآيد، نجات فقط به معناي دخول در بهشت است.[2] و راه نجات فقط ايمان و عمل صالح است.[3] اينكه ايمان چيست و مؤمن كيست، عمل صالح چيست و عامل به عمل صالح كيست در كتب مفصل بايد جست. امّا در يك فرض كلّي، انسانها يا در حدّ كمال از مائدة ايمان و عمل صالح بهرهمنداند ـ اين دسته بدونشك اهل نجاتاند ـ يا هيچ بهرهاي از ايمان و عمل صالح ندارند. اين دسته بدون شك در جهنم جاويدان باقي خواهند ماند[4] در اين ميان مراتبي است كه با اختلاف درجه شدّت و ضعف ايمان و عمل صالحشان، برخي ميتوانند از مجاري رحمت الهي نظير شفاعت، عفو و… قبل از ورود به جهنّم استفاده كنند و نجات يابند، دستة ديگر به دليل ضعف ايمان به ناچار بايد وارد جهنّم شوند، امّا همان مقدار كم ايمان نيز ميتواند روزنة اميد نجاتشان از آتش باشد.
3. بهشت مسكن پاكان است و آلودهدامنان را در آن راه ندهند. اگر آدميزاده تا آن اندازه آلوده باشد كه حتّي مطهّراتي چون شفاعت نيز نتواند پاكش سازد، رحمت خداوند مجراي ديگري براي تطهير قرار داده است. هرچند كه اين راه بسيار دردناك است، آتش جهنّم، هم انجاز وعدة الهي است و هم مظهر عدالت حق و هم مطهّر گناهان مؤمنان. با اين نظر، جهنّم نيز مظهر رحمت حق است امّا براي مؤمنان. هر چند مظهر قهر و غضب خداوند است براي آنانكه اميدي به نجاتشان نيست.
4. با توجه به بحث تجسّم اعمال روشن مي شود كه پاداشها و مكافاتهاي اخروي از قبيل اعتباريات نيست كه با اعلام عفو بشود از آن گذشت، هرچند كه اين سخن به هيچ عنوان به معناي مقهوريت خداوند در برابر نتايج اعمال و محدوديت قدرتش، نميباشد. او خود خواسته است در ربوبيتش وسايط و مجاري را نقش دهد و اين مقتضاي حكمت اوست. و جهنّم و سوختن يكي از اين مجاري است.
5. اينكه مدّت زمان تطهير چه مقدار است، به درستي براي ما روشن نيست، امّا فرمول كلّي حاكم اين است كه ميزان غلظت قذارت و ناپاكي ناشي از گناهان از يكسو و ضعف ايمان از جانب ديگر در طول زمان تطهير نقش اساسي دارد. شايد گناهي كه ما آن را كوچك ميشماريم سالها صاحب خود را گرفتار عذاب بکند تا پاك گردد. اما پيرامون چگونگي زندگي بايد گفت مسلّماً زندگي سخت و دردناك است. سوختن در آتش، آنهم آتشي كه ما اسيران عالم طبيعت را حتي ياراي تصوّر روشن از آن نيست، خود هويداست كه چگونه است!! و البته كه مرگ، با تمام تلخيهايش بر چنان زندگي فضيلت فراوان دارد، شاهد آنكه اهل جهنّم از خداوند مرگ ميطلبند، امّا خود مرگ براي هميشه مرده است و ديگر اتفّاق نخواهد افتاد.[5]نتيجه اينكه فرجام، شيعه كه همان مؤمن (به اصطلاح قرآن كريم) است؛ نجات است، يا با عمل صالح، يا با رحمت و عفو يا با شفاعت و يا با تطهير آتشين[6]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. شهيد مطهري، مرتضي، مجموعة آثار، ج 1، بخشهاي هفتم الي نهم، ص 213 الي ص338، انتشارات صدرا، قم، ايران.
2. علامه طباطبائي، تفسيرالميزان، ج 11، ص 23ـ42، مؤسسة الاعلمي، بيروت، لبنان، ص 1411 و نيز حديث بسيار عالي در اين مضمون كه در علم اليقين مرحوم فيض كاشاني ج2، ص1267، آمده است، مطالعة آن بسيار مفيد است.
پي نوشت ها:
[1] . مقصود تئوري نجات مسيحي نيست، تفسير اسلامي آن تئوري در نظر است. نگاه كنيد به: ايمان و آزادي، مجتهد شبستري، محمد، ايمان و سنّت، تهران، طرح نو، 1378، مقاله هفتم.
[2] . اصحاب الجنه هم الفائزون (حشر/ 20).
[3] . و الّذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك اصحاب الجنه(بقره/ 82)
[4] . و الذين كفروا و كذّبوا بآياتنا اولئك اصحاب النّار هم فيها خالدون.(بقره/ 39). ناظر به بعد ايماني و بلي من كسب سيّته و احاطت به خطيئته فاولئك اصحاب النّار هم فيها خالدون(بقره 81) ناظر به بعد عملي.
[5] . و نادوا يا مالك ليقض علينا ربك قال انكم ماكثون(زخرف/ 77).
[6] . السيّد كمال الحيدري، التربيته الروحيه، قم، دارالصادقين، 1421 هـ ، ص 197.