سلام عليکم،
ما قبلا درباره لعل شهباز مطالبي را بيان کرده ايم؛ مي توانيد به آن مراجعه کنيد. ما در اين جا با کمک از آن مطالب و نيز مطالب جديد تر به پرسش هاي شما پاسخ مي گوييم:
الف: عثمان مروندي کي و کجا به دنيا آمد؟
سيد عثمان مروندي، ملقب به لعل (لال)(1) شهباز قلندر در سال 583 هجري زاده شد. البته درباره تاريخ ولادت و سنّ او به صورت قطعي چيزي نمي توان گفت. “لب تاريخ سند” ولادت او را 583 ق. و “حيات نامه قلندريه” 538 ق. ثبت کرده اند. تاريخ وفات وي را ۲۱ شعبان ۶۷۳ هجري دانسته اند. برخي تاريخ وفات او را 650 قمري دانسته اند(2) و در حجرهاش دفن گرديد. او نود سال عمر کرد.(3) برخي نيز سنّ او را 112 يا 118 سال دانسته اند.(4)
اصل او از مرند آذربايجان است. برخي اصل وي را از سند مي دانند.(5) و حتي برخي نيز بر اين باورند که او در مروند يا ميمند قريه اي از ناحيه هرات متولد شد.(6) البته از ميان اين اقوال، مرند ايران مشهور تر است و يکي از مؤيدات آن، اين است که لعل شهباز علاوه بر اشعار فارسي، اشعار ترکي هم داشته -که البته به دست ما نرسيده است.(7)
ب: آيا ايشان از ذريه رسول الله | بودند؟
او از سادات است و نسبش را با نه واسطه به اسماعيل فرزند امام صادق × مي رسانند.(8) البته محققان در اين زمينه اتفاق نظر ندارند برخي هم با دوازده واسطه، نسب او را به امام × مي رسانند. از اين رو لاهوري، او را از سادات حسيني مي شمارد.(9)
ج: آيا ايشان شيعه و از دوست داران آلِ محمد | بودند؟
معمولا صوفيه چندان به مذهب خاصي تعصب ندارند و گاهي پي بردن به مذهب آنان بسيار دشوار مي شود. در اين ميان، پي بردن به مذهب قلندران،که بي تقيّدي آنان به شريعت شهره بوده است، بسيار دشوار تر خواهد بود. اما مي توان احتمالاتي را در اين زمينه مطرح کرد:
الف- شيعه اسماعيلي نزاري:
برخي معتقدند که وي از شاخه اسماعيليه نزاريه ايران است و در بيان دليل مهاجرت وي از ايران به سند چنين مي نويسند:
«سقوط قلعه هاي اسماعيليان، بسياري از انديشمندان اسماعيلي را بر آن داشت که براي حفظ خود و با الزام به تقيه، به مکتب صوفيگري روي بياورند تا بتوانند از ظرفيت تصوف در راه اهداف خود استفاده کنند. اين چرخش تاکتيکي امري دور از انتظار نبود. چرا که عرفان اسماعيلي عناصري از عرفان يا گنوسيسم بابلي و بودايي را در بطن خود داشت. از اين رو بسياري از آنان يا خاندان هاي منتسب به آنان در ايران و ممالک همجوار مکاتبي را در تصوف تاسيس کردند. از جمله ايشان عثمان مرندي (لعل شهباز) است که از خاندان اسماعيليان نزاري الموت است. وي زادگاه خود (مرند) را به سبب آزاري که بر اسماعيليه مي آمد، ترک کرد و به عنوان مبلّغ به هند رفت و مصاحبت دراويش چشتي و سهروردي در آمد. تمام عمر خود را مجرد زيست و در تصوف به مقام والايي رسيد.»(10)
بنا بر اين مي توان او را يکي از مبلّغيني دانست که در اشاعه فرهنگ اسلامي نقش بسزايي داشته اند.(11) البته بايد توجه داشت که تصوف در شاخه قلندري سهروردي به مرور زمان به سمت شيعه اثني عشري پيش رفت تا جايي که در پايان قرن هجدهم(= قرن 12 قمري) بنيان گذاران خانقاه مخدوم جهانيان در اچ اعلام کردند که مذهب اثني عشري را پذيرفته اند.(12)
ب-حنفي:
از آن جا که پيروان سهرورديه در شبه قاره همانند چشتيه غالباً از نظر فقهيحنفي مذهب بودهاند، دور نيست لعل شهباز نيز حنفي مسلک باشد.(13) اگر نقل خزينة الاصفيا را صحيح بدانيم که لعل شهباز مسکرات استعمال مي کرده است و آن را به اباحي گري قلندرانه او نسبت ندهيم، ممکن است اين عمل را از انتحال او به نحله حنفي ناشي بدانيم.(14)
ج- البته احتمال دارد که مذهب ديگري داشته، که ما از آن اطلاع نداريم، خصوصا با توجه به اين که بسياري از صوفيان در رعايت تقيه سرآمد بوده اند. برخي از عارفان بزرگ شيعي معتقدند تمام اهل کمال، نورانيت اهل بيت ^ را بالعيان ديده اند از اين رو ممکن نيست کسي به کمال توحيد دست يابد مگر از طريق ولايت اهل بيت ^. عارف بزرگ مرحوم قاضي طباطبايي & مي فرموده محال است کسي به درجه توحيد و عرفان برسد و مقامات و کمالات توحيدي را پيدا نمايد و قضيه ولايت بر او منکشف نگردد. ايشان معتقد بوده اند که بزرگاني که از آنان نامي در کتب صوفيه به ميان آمده است و آنها را واصل و فاني مي شمردند و در عين حال از اهل تسنن هستند، يا واصل نبوده اند و صرفا ادعاي توحيد را داشته اند و يا حقيقتا ولايت را درک کرده اند ولي به خاطر مصلحت زمانه و شدت جور حاکمان تقيه مي کرده اند.(15) اگر ما او را-چنان چه در اشعار او آمده- شهباز لا مکان بدانيم که به درجات بالاي توحيد رسيده است آنگاه اين سخنان در حق او مصداق پيدا خواهد کرد. برخي نيز بر اين عقيده اند که بايد بين مذهب فقهي و مذهب عرفاني تفاوت گذاشته شود؛ نه تنها هيچ کدام از سلاسل صوفي با اهل بيت ^ عداوت ندارند، بلکه بي استثنا تمام آنان (حتي نقشبنديه)، سلسله خود را از طريق اهل بيت ^ به پيامبر | وصل مي کنند. امام صادق و امام رضا و امير مؤمنان ^ جايگاه ويژه اي در ميان صوفيان دارند. مقامات ولايت و نورانيت اينان در مسلک صوفيان پذيرفته شده است. خصوصا بعد از ابن عربي تصوف از لحاظ معارف نظري بسيار به شيعه نزديک شد. اين مطالب در ميان پژوهنگان تصوف از مسلمات است. اما در مذهب فقهي (که در ميان صوفيان از اهميت چنداني برخوردار نيست) ممکن است مذاهب فقهي متنوعي را بتوان در ميان ايشان پيدا کرد. مذهب حنبلي برخي عارفان خراساني مثل خواجه عبدالله انصاري، مذهب حنفي خيل کثيري از صوفيان شبه قاره هند، و مذهب اثني عشري صوفيان متاخر نعمت اللهي و جلالي سهروردي از جمله مصداق هاي اين تنوع مذهبي به شمار مي آيد. به دليل شدت تشابه هاي معارف اماميه و صوفيه غير امامي مي توان صوفيان غير امامي را- به تعبير برخي محققين(16)- سنّي دوازده امامي ناميد. از اين رو ملاحظه مي شود که مثلا لعل شهباز اشعار نيکويي در مدح حضرت علي × سروده است.(17)
د- تاثير پذيري از آيين هاي عرفاني هندي:
بايد توجه داشت همان طور که صوفيه در ترويج اسلام در شبه قاره و خاور دور تاثير گذار بوده اند، خود نيز از آنان تاثير پذيرفته اند. به عنوان مثال گياه خواري، تيغ زدن سر و ريش و سبيل و ابرو (سنت چهار ضرب)، مجرد زيستن و پرهيز از ازدواج، سفر هاي زياد، پوشيدن لباس سرخ و… از امور مشترک بين قلندران و اديان بودايي مانوي است. با توجه به قلندر بودن عثمان مروندي و وجود بخشي از اين خصوصيات در او مي توان به تاثير پذيري او از اديان بودايي مانوي نيز حکم کرد.(18) لقب قلندر به غير معمول بودن روش زندگي او اشاره دارد که بنا بر اقوال در جامه سرخ پوشيدن و استفاده از مواد مخدر و مکيف ظاهر مي شد. شعري فارسي منسوب به او جان مايه شعري رقص، يعني رقص عارفانه در آتش و بر سر دار را در بر دارد. اين گونه ابيات او را جانشين حلاج، شهيد عشق قرار مي دهد. متاسفانه ارادتمندان به او چندان به شريعت تقيدي ندارند و طبق گزارش ها، در ساليان گذشته با ظاهري عجيب و يا غير آراسته در مراسم عرس او و نيز مراسمي که به صورت هفتگي در کنار مرقد وي برقرار بوده، حاضر مي شدند و اعمال خرافي و خلاف اخلاق و شرع مرتکب مي شدند.(19) ارادتمندان او به ملنگ ها شهرت يافتند.(20) البته اطلاع دقيقي در دست نداريم که هم اکنون چگونه است. برخي نيز، با استناد به يکي از اشعار او رقصيدن در آتش را به او نسبت داده اند و آن را متاثر از آيين زرتشتي دانسته اند.(21) البته اين تاثير پذيري ها دليل نمي شود که لعل شهباز را يک زردشتي و يا بودايي مانوي بدانيم زيرا سنت ها و اديان و فرهنگ هاي گوناگون در طول تاريخ از يکديگر تاثير پذيرفته اند.
د: مزار عثمان مروندي در استان سند پاکستان قرار دارد. آيا ايشان همانجا به دنيا آمده بودند؟ اگر خير، پس چطوري و چرا به آنجا آمدند؟
وي پس ازطي دوران تحصيلات ابتدايي در وطن و تسلط بر زبان عربي و فارسي و حفظ قرآن در سن شش سالگي براي تکميل تحصيلات به نيشابور رفت و نزد استاد بزرگ سيد ابراهيم ولي کربلايي زانو زد. پس از تکميل تحصيلات به منظور زيارت امام هشتم × پياده به مشهد رفت و پس از آن براي زيارت امامان ^ راهي عراق شد. پس از آن به زيارت خانه خدا و قبر پيامبر | رفت. در راه بازگشت پس از توقف کوتاهي در عراق دوباره به زيارت امام هشتم × رفت و پس از آن از طريق بلوچستان و سند وارد هندوستان شد. در طول مسير با بزرگاني از صوفيه ملاقات کرد و از آنها بهره ها برد که تفصيل آن را بايد از منابع مفصل تر جويا شد و ما در گفتاري که سابقا درباره لعل شهباز منتشر کرديم اشاراتي در اين زمينه داشتيم.(22)
دليل مسافرت او به شبه قاره را مي توان در عوامل گوناگون جستجو کرد:
1. در مقطعي از تاريخ تصوف، صوفيه در بسياري از آداب و تعليمات خود، از اهل حديث پيروي مي کردند. به عنوان مثال اتصال سلسله مشايخ به اهل بيت ^ و شخص پيامبر |، لزوم دريافت اجازه نامه از مشايخ از جمله آدابي است که شباهت زيادي به آداب اهل حديث دارد. از جمله اين آداب سفر است. صوفيان-همانند اهل حديث- در پي يافتن مشايخ طريقت از شهري به شهر ديگر کوچ مي کردند تا آنان را ملاقات کنند و از دست آنان خرقه ارادت و يا تبرک دريافت کنند. طبيعي است که شبه قاره در آن زمان مأواي بسياري از مشايخ چشتي و سهروردي بود و سفر به آن آرزوي سالکان صوفي مسلک بود.
2. اگر بپذيريم که لعل شهباز از اسماعيليان نزاري ايران بوده است – همان طور که قبلا اشاره کرديم – در آن برهه از زمان فضا براي فعاليت اسماعيليه بسيار تنگ شده بود و لعل شهباز از آزادي عمل در شبه قاره استفاده کرد و به عنوان مبلغ به آن جا سفر کرد. به عبارت ديگر با اين سفر دو هدف داشت، درک مشايخ صوفي و تبليغ و ترويج دين اسلام با گرايش اسماعيلي، البته اسلامي که او ترويج کرد قرائت صوفيانه داشت. اساسا همان طور که مي دانيم اسلام عمدتا از طريق صوفيه وارد شبه قاره هند شد. از اين رو اسلام مردمان اين ناحيه عميقا از تصوف تاثير پذيرفته است.(23) او در مسير تبليغي خود به موفقيت هاي فراواني دست يافت. با آن که به نقل تاريخ فيروز شاهي، شاه وقت يعني محمد قاآن از ارادتمندان او شد و خواست تا در مولتان (که در آن روزگار مرکز حکومت بود) بماند و از اين جهت براي او خانقاهي ساخت ولي لعل شهباز قبول نکرد و در اواخر عمر به سهوان مرکز ايالت سند آمد. نقل است که بسياري از افراد گنهکار تحت تاثير شخصيت معنوي او، تايب شدند و از اعمال بد خود دست برداشتند.(24)
3. دليل ديگر را مي توان در رسم قلندري او جستجو کرد. از رسم هاي آنان مجرد ماندن تا پايان عمر و نيز دايم السفر بودن است. البته ايشان، طبق برخي گفته ها يک سال و طبق برخي ديگر، شش سال پايان عمر خويش را در سهوان گذراند.(25) و در آن جا به تبليغ دين و رياضت پرداخت.
ه: برخي ايشان را “عالم” و “آيت الله” نيز مي خوانند، آيا درست است؟
لعل شهباز را سخنران بليغ، نويسنده، شاعر توانا، ماهر در ادبيات فارسي و عربي و آذري، متخصص در تفسير، حديث و فقه خوانده اند.(26) شيخ محمد اکرم در کتاب موج کوثر به نقل از يک تاريخ نويس انگليسي مي نويسد شهباز قلندر عالمي بزرگ بود که به چندين زبان آشنايي داشت. دو اثر ادبي او به نام هاي ميزان الصرف و صرف صغير در دوره حکومت بريتانيا (1852م) در مدارس و مساجد تدريس مي شد. آثار ديگر او به نام هاي وجود العاشقين و کتاب عقد، از شهرت قابل ملاحظه اي برخوردار بوده اند. از ديگر آثاري که براي او نقل شده کتاب اجناس است.(27) برخي از اين کتاب ها شرح شده اند. ديوان او نيز مجموعه اي است از اشعار پراکنده موجود در کتب و نيز اشعاري که به صورت سينه به سينه از او نقل شده است و در مراسم گوناگون خوانده مي شود. او علاوه بر تبيلغ و هدايت، کار آموزش و تدريس را نيز بر عهده گرفت و کلاس هاي علم عرفان بر قرار کرد. (صافي، قاسم؛ همان.) از بزرگ ترين شاعراني است که مردم سند را تحت تاثير ادبيات فارسي قرار داده است.(28) وي توانست بعد از مدتي، سهوان را به يک مرکز فرهنگي تبديل کند.(29) اشعار او صبغه وحدت وجودي دارد. او خود را به مکتب حسين حلاج منسوب مي داند. مدح امير مؤمنان × -همان طور که اشارت رفت- از ديگر بن مايه هاي شعر اوست. زماني که در خانقاه زکرياي مولتاني بود علاوه بر رياضت، به تدريس علوم رسمي نيز اشتغال داشت.(30) او از نخستين کساني بود که زبان فارسي را در ميان اهالي سند ترويج کرد و از ظرفيت هاي بي نظير اين زبان براي اهداف فرهنگي – عرفاني خود استفاده کرد. او به تنهايي در کسوت يک مصلح اجتماعي ظاهر شد و توانست متصوفه بي قيد و لاابالي را از آن جا اخراج کند و با کمک به مردمان آن منطقه، قلوب آنان را به تصرف خود درآورد تا جايي که آوازه او به ديگر مناطق نيز رسيد.(31)
موفق باشيد.
خانه » همه » مذهبی » مي خواستم در باره عثمان مروندي (لال قلندر) بپرسم که ايشان چه کسي بودند و چه نقشي را در تاريخ اسلام ايفاء کردند؟
الف: عثمان مروندي کي و کجا به دنيا آمدند؟
ب: آيا ايشان از ذريه رسول الله | بودند؟
ج: آيا ايشان شيعه و از دوست داران آلِ محمد | بودند؟
د: مزار عثمان مروندي در استان سند پاکستان قرار دارد. آيا ايشان همانجا به دنيا آمده بودند؟ اگر خير، پس چطوري و چرا به آنجا آمدند؟
ه: برخي ايشان را “عالم” و “آيت الله” نيز مي خوانند، آيا درست است؟