وقتي سخن از بدعت در دين به ميان مي آيد، نيازمند داشتن معياري براي تشخيص راست كيش از بدعت گذار مي باشيم.
معياري كه همه مسلمانان در جدايي راست كيش از بدعت گذار پذيرفته اند، ريشه داشتن آن عقيده و عمل در كتاب و سنت مي باشد. از سوي ديگر بنابر آنچه در تاريخ اسلام آمده است، سنت پيامبر(ص) تا يكصد سال پس از مرگ آن حضرت، يعني تا زمان عمربن عبدالعزيز، تدوين نشد. و جعل روايات به ويژه در زمان بني اميه در اوج خود بوده است. چه كسي مي تواند براي ما بازگو كنندة سنت اصيل پيامبر(ص) باشد؟ اگر چاره اي دربارة اين دو مطلب به دست آيد، دستيابي به سنت اصيل آسان خواهد بود. امّا قبل از آن ابتدا بايد بدعت و نقطه مقابل آن كه سنت است را بشناسيم.
بدعت و سنت:
بدعت در لغت به معناي نوآوري است. يعني بوجود آوردن چيزي كه سابقه وجود نداشته، بدعت ناميده مي شود. و در اصطلاح دانش كلام و علوم ديني، پديد آوردن رسم و آيين و باوري است كه ريشه در قرآن و سنت ندارد.[1] بدعت در دين، به نص قرآن حرام است: «قل آللَّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ». (آيا ـ در آنچه انجام مي دهيد ـ خداوند به شما اجازه داده، يا بر خدا دروغ مي بنديد.)[2] و در احاديث پيامبر نيز از بدعت نهي شده است. چنان كه فرموده: راست ترين سخن، كتاب خداست؛ و برترين هدايت، هدايت محمد مي باشد؛ و بدترين چيز، نوآوري (در دين) است و هر بدعتي، گمراهي مي باشد.»[3]نقطه مقابل بدعت، سنت قرار دارد. سنت در لغت به معناي راه و روش است. و در اصطلاح عبارت از قول و فعل و تقرير معصوم مي باشد. شيعه مراد از معصوم را پيامبر و ائمه مي داند. ولي اهل سنت، سنت را منحصر در سنت نبوي دانسته كه از طريق صحابه به دست ما مي رسد. آنها با پذيرفتن پيش فرض «عدالت صحابه» هر چه را كه صحابه روايت كنند به منزله سنت پيامبر مي دانند.
حجيت سنت پيامبر و ائمه ـ عليهم السلام ـ
سنت پيامبر كه پس از قرآن، دومين منبع دريافت احكام و دستورات اسلام مي باشد، مشروعيت خود را از ناحيه خداوند كسب نموده كه مي فرمايد: «… ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا…» آنچه كه رسول خدا براي شما آورده را بگيريد و از آنچه نهي نموده خودداري نماييد.[4] چرا كه پيامبر(ص) از روي هوي و هوس سخن نگفته، بلكه تمام سخنانش براساس وحي است.[5] و تنها فرقي كه ميان سخن خدا و سخن پيامبر وجود دارد اين است كه در اولي هم لفظ و هم معني از خداست و در دومي معني از خدا و لفظ از پيامبر مي باشد.
دربارة حجيت سنت ائمه ـ عليهم السلام ـ، دليل هاي بسياري در قرآن و سنت پيامبر(ص) وجود دارد. از قرآن مي توان به آيه اولي الامر[6] و آيه ولايت[7] و آيه تطهير[8] اشاره نمود.
و از سنت مي توان به حديث ثقلين اشاره كرد كه در آن پيامبر، ائمه ـ عليهم السلام ـ را در رديف قرآن قرار داده است.[9] البته بايد توجه داشت كه هرگاه حديثي از طريق راوي موثق، بيانگر سنت پيامبر باشد، از نظر شيعه معتبر است خواه اين روايت در كتابهاي حديثي شيعه باشد يا اهل سنت. و شيعه در صورتي به قول صحابه پيامبر عمل مي كند كه بيان كنندة سنت پيامبر باشد.[10] با توجه به اين آيات و احاديث، سنت ائمه نيز همانند سنت پيامبر از حجيت برخوردارند. زيرا همانطور كه پيامبر(ص) براساس وحي الهي سخن مي گويد، ائمه نيز با برخورداري از صفت عصمتي كه توسط آيات و روايات مذكور براي شان ثابت شده،سخني از روي هوي وهوس نگفته و بيان شان براساس گنجينه هاي علمي است كه توسط پيامبر ـ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ـ در اختيار آنها گذاشته شده است. امام باقر ـ عليه السّلام ـ در اين باره به يكي از ياران خود مي گويد: «اي جابر، اگر احاديث ما براساس رأي و هواي نفساني بود نابود مي شديم، ولي احاديثي را كه براي شما مي گوييم، گنجينه هايي از جانب رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ مي باشد كه در اختيار ما قرار دارد…»[11] و هنگامي كه بدست آورديم دانش ائمه برگرفته از علمي است كه پيامبر ـ صلّي اللّه عليه وآله و سلّم ـ در اختيارشان گذاشته و از نظر فضيلت اخلاقي، خداوندبه حكم آيه تطهير، آنها را متصف به عصمت نموده، اگر خواستار سنت اصيل باشيم، براساس سفارش قرآن بايد به ائمه(ع) مراجعه نمائيم. چرا كه قرآن مي فرمايد: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (اگر نمي دانيد از آگاهان بپرسيد) و طبري از جابر جعفي حكايت نموده، هنگامي كه اين آيه نازل شد، علي ـ عليه السّلام ـ گفت: ما اهل ذكر هستيم.[12]بنابراين ائمه هيچگونه بدعتي را در دين ايجاد ننموده اند. بله البته اگر ديگران بدعتي را در دين ايجاد نموده، آنها متذكر سنت مي شدند. هرچند متأسفانه امروزه برخي از بدعتهاي گذشتگان، به عنوان سنت در جوامع اسلامي معرفي مي شود. چنان كه عمر سه چيز را كه در زمان رسول خدا رواج داشت نهي نموده و گفت: «اي مردم سه چيز در زمان رسول خدا معمول بود كه من از آنها نهي مي كنم و هر كس را كه مرتكب آنها گردد مورد عقاب و كيفر قرار مي دهم. آن سه چيز عبارتند از: متعه زنان، متعة حج و حي علي خير العمل.»[13] و جالب اين است كه نهي وي در رابطه با مورد اول و مورد سوم كارساز واقع شد و اهل سنت از انجام آن امتناع مي ورزند. ولي متعة حج را همه مسلمانان انجام مي دهند.[14] حال اگر امام سنت متروكي را احياء نمايد يا به مسلمين دستور دهد تا آنچه را كه برخي بر اساس هواهاي نفساني و عدم اطلاع و آگاهي، به عنوان سنت رواج داده اند، ترك نمايند؛ از موارد ايجاد بدعت و تغيير سنت پيامبر نمي باشد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. ملل و نحل، شهرستاني، ج 1، ص 21ـ29.
2. البدعة، جعفر سبحاني، مؤسسه امام صادق ـ عليه السّلام ـ .
3. الشيعه هم اهل السنة، دكتر محمد تيجاني سماوي، مؤسسه الفجر.
پي نوشت ها:
[1] . طريحي، فخرالدين، مجمع البحرين،ج1، ص 164،دفتر نشر فرهنگ اسلامي، دوم، 1408ه .
[2] . يونس/59.
[3] . امام احمد بن حنبل، المسند،ج3،ص310، دارالفكر، ندارد.
[4] . حشر/7.
[5] .نجم/3ـ4.
[6] . نساء/59.
[7] . مائده/56.
[8] . احزاب/33.
[9] . صحيح مسلم، ج 5، ص 122، باب فضيلت علي، و صحيح ترمذي، ج 5، ص 328 و مستدرك حاكم، ج 3، ص 148 و مسند امام احمد بن حنبل، ج 3، ص 17.
[10] . محمدباقر، مجلسي، بحار الانوار، بيروت، دار احياء التراث العربي، سوم، 1403 ه ، ج2، ص172.
[11] . نحل/43 و انبياء/7.
[12] . تفسير طبري، بيروت، دارالكتب العلميه، 1420، ج9، ص6.
[13] . قوشچي، شرح تجريد، مبحث امامت، ص464.
[14] . مقصود از متعه حج آن است كه زائر خانه خدا ميان عمره و اعمال حج از حال احرام بيرون آمده و محرمات در حال احرام بر وي حلال مي شود.