نگاهی به یك اصطلاح در علم اصول
مُخَصِّص
نگاهی به یك اصطلاح در علم اصول
هر عبارتی كه دامنه عام را محدود كند، «مخصّص» (1) نام دارد. مثال: اصل 82 قانون اساسی میگوید: «استخدام كارشناسان خارجی از طرف دولت ممنوع است. مگر در موارد ضرورت با تصویب مجلس شورای اسلامی.» پس ممنوعیت استخدام كارشناسان خارجی عمومیت دارد. ولی جمله «مگر در موارد ضرورت» به عنوان مخصّص آن را استثناء كرده است. خداوند میفرماید: «همهی انسانها در خسارت و زیان هستند مگر آنان كه به خدا ایمان آورده و نیكوكار شدند و به درستی و راستی و پایداری در دین یكدیگر را سفارش كردند.» (2) «الا الذین آمنوا…» مخصّص است.
مُخصّص لُبّی
به مخصّصی كه در لفظ و كلام نباشد «مخصّص لبّی یا عقلی»گویند. مثل اجماع و عقل. میرزای قمی و علامه حلّی معتقدند: كه آیات قرآنی به وسیلهی «اجماع» تخصیص خواهد خورد. همانند تخصیص حكم زنا به وسیلهی اجماع. توضیح اینكه: در قرآن حد زن و مرد زناكار صد ضربه تازیانه تعیین شده است. (3) در حالی كه علما متفقاً میگویند اگر زن و مرد زناكار برده و عبد باشند حدّ مزبور نصف میشود یعنی پنجاه تازیانه در حق آنان جاری میشود. (4)
تخصیص آیات قرآنی با «عقل» نیز مورد قبول علامه حلّی و غزالی است. آنان میگویند، در قرآن آمده است: خداوند خالق همهی چیزهاست (5). و این آیه به وسیلهی حكم عقل تخصیص خورده است زیرا ذات و صفات خداوند مخلوق او نیست. (6)
مُخَصّص لَفْظی
هر دلیل لفظیای كه دایرهی عام را به تنگنا بكشد، به آن مخصّص لفظی گویند. مثال: خداوند میفرماید: انسانها همه زیان كارند الا مؤمنین.» (7) در اصل 37 قانون اساسی آمده است: «اصل برائت است، و هیچكس از نظر قانون مجرم شناخته نمیشود مگر اینكه جرم او در دادگاه ثابت گردد.» و همانند مادهی 976 قانون مدنی: اشخاص ذیل تبعهی ایران محسوب میشوند: 1.كلیهی ساكنین ایران به استثنای اشخاصی كه تبعیت خارجی آنها مسلم باشد… عبارت «الّا» در آیه و مگر اینكه جرم او… در جملهی دوم و «به استثنای اشخاصی كه…» در جملهی سوم مخصّص لفظی هستند.
مُخَصّص مبیّن
به مخصّصی كه معنی آن كاملاً روشن باشد، و هیچ ابهام و اجمالی در آن نباشد، «مخصّص مبیّن» نامند.
مُخَصّص مُتَّصل
هرگاه متخصص به عام چسبیده و همراه آن باشد، به آن «مخصّص متّصل» گویند. خداوند میفرماید: «انسانها همه زیان كارند الا مؤمنین» (8). در اصل 37 قانون اساسی آمده است: «اصل برائت است، و هیچكس از نظر قانون مجرم شناخته نمیشود مگر اینكه جرم او در دادگاه ثابت گردد». در دو عبارت فوق كلمهی «الا» و «مگر» مخصّصی هستند كه همراه عام آمدهاند.
مخصص متصل بر پنج قسم است: 1.صفت مثل: «علمای عادل را احترام كن»؛ 2.شرط مثل: «اگر علماء عادلاند، آنان را احترام كنید.»؛ 3.استثناء مثل: «به جز محمد همهی علماء را احترام كن»؛ 4.بدل بعض از كلّ مثل: «تمام اندیشمندان حقوق را احترام كن»؛ 5.غایت مثل: مادهی 833 قانون مدنی «ورثه نمیتواند در موصی به تصرف كند، مادام كه مصی له ردّ یا قبول خود را به آنان اعلام نكرده است.»
مخَصّص مُجْمَل
مجمل در برابر مبیّن است، و آن مخصّصی است كه مفهوم یا مصداق آن مبهم و دارای اجمال باشد.
مُخَصّص مُنْفَصل
مخصّص منفصل مخصصی است كه به عام نه چسبیده، بلكه در كلامی دیگر به صورت مستقل آمده باشد كه عرف آن را جزء جمله عام یا ملحقات آن به شمار نمیآورد. مخصص منفصل نیز یا لبّی است و یا لفظی.
مُخَصّص مُنْفَصل لُبّی یا عَقْلی
مثال: رأی شمارهی 335 مورخه 1326/1/26 شعبهی سوم دیوان كشور در مورد اعمال مادهی 489 قانون آیین دادرسی مدنی. مادهی 489 میگوید: «دادخواست را میتوان مستقیماً به دادگاه مرجع رسیدگی پژوهشی یا… تقدیم كرد.» رأی دیوان كشور می گوید: «اگر پژوهش خواه طبق تصدیق دفتر زندان در موقع ابلاغ قرار یا حكم پژوهش خواسته زندانی ممنوع از ملاقات بوده و نمیتوانسته است با تعیین وكیل هم دادخواست پژوهشی را در ظرف مدت به مرجع قانونی تسلیم دارد چارهای جز تسلیم آن به دفتر زندان نداشته و اگر به موقع دادخواست خود را به دفتر زندان داده باشد چون اتخاذ طریق دیگری برای تقدیم دادخواست از حیطهی اقتدار او خارج بوده بنابراین قصور مأمور زندان را در رسانیدن دادخواست به مرجع قانونی نباید قصور پژوهش خواه تلقی كرد.» (9) و همانند آیهی عدّه طلاق كه به وسیلهی آیهی حمل تخصیص خورده است. زیرا در سورهی بقره عدّه طلاق را سه طهر میداند و در سورهی طلاق این عام در مورد خانمهای حامله كه طلاق داده میشوند تخصیص خورده، و عدّه آنان را در وضع حمل آنان دانسته است. (10)
مُخصّص مُنْفَصل لَفْظی
مثال: مادهی 445 قانون مدنی میگوید: هر یك از خیارات بعد از فوت منتقل به وارث میشود. در حالی كه در مادهی 446 قانون مدنی آمده است: «خیار شرط ممكن است به قید مباشرت و اختصاص به شخص مشروط له قرار داده شود در این صورت منتقل به وارث نخواهد شد.» پس عام در مادهی 445 به وسیلهی مخصّص منفصل لفظی در مادهی 446 تخصیص خورده است.
پینوشتها:
1.مبادی الوصول الی علم الاصول، ص129؛ الوافیه فی علم الاصول، ص125؛ قوانین الاصول، ج1، ص 308؛ اصول الفقه، ج1، ص 139؛ تهذیب الاصول، ج2، ص1؛ المستصفی من علم الاصول، ج2، ص 138؛ نهایةالاصول، ص331؛ فوائد الاصول، ج1 و2، ص523.
2.«إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» سورهی مباركهی عصر، آیهی 2و3.
3.«الزَّانِیَةُ وَ الزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ» سورهی مباركهی نور، آیهی 2.
4.قوانین الاصول، ج1، ص 308؛ مبادی الوصول الی علم الاصول، ص142.
5.«اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ» سورهی مباركهی زمر، آیهی 62.
6.مبادی الوصول الی علم الاصول، ص140؛ المستصفی من علم الاصول، ج2، ص 138.
7.«إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ…» سورهی مباركهی عصر، آیهی 2و 3.
8.«إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ…» سورهی مباركهی عصر، آیهی 2و 3.
9.مقدمه عمومی علم حقوق، ص 265.
10.«وَ الْمُطَلَّقَاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوءٍ» سورهی مباركهی بقره، آیهی 228 و «وَ أُولاَتُ الْأَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ» سورهی مباركهی طلاق، آیهی 4.
منبع مقاله :
ولائی، عیسی، (1391)، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، تهران: نشر نی، چاپ نهم