طلسمات

خانه » همه » مذهبی » می خوام یکی از بنده های خوب خدا باشم چه راه هایی است؟

می خوام یکی از بنده های خوب خدا باشم چه راه هایی است؟

مهمترین کاری که می توان در جهت خوب بودن انجام داد، خودسازی است. انسان در سه عرصه شناخت، اخلاق و معنویت ساخته می شود، پس باید هر کسی برای این سه عرصه برنامه خودسازی تنظیم کند.
از نظر شناختی برای اینکه انسان بنده خوب خدا باشد حد اقل باید ابتدا در سه مورد اطلاع و آگاهی کافی داشته باشد.
اول. شناخت کسی که می خواهد بنده او باشد و به او نزدیک شود.
دوم. راه و رسم بندگی و احکام و آداب آن را بداند تا عملا توانایی بندگی را در خویش ایجاد نماید.
سوم. فلسفه بندگی را هم بداند تا عمل و رفتارش آگاهانه انجام شود و سودمند باشد.

توضیح بیشتر:

کمال انسان در قرب به خدا و شکوفا شدن استعداد های الهی نهفته در او است. برای رسیدن به قرب الهی که همان هدف نهایی زندگی و دین است ، چاره ای جز این نیست که انسان خودش را در ظرف ایمان ، تقوا و عبودیت حق تعالی قرار دهد، منتهی این ظرفیت که همان خوسازی معنوی است، بیشتر یک ظرفیت کیفی است تا کمی، یعنی آنچه مهم است، کیفیت عمل و عبادت است تا کمیت آن. ممکن است کسی با یک عمل مخلصانه در راه خدا ،مانند شهادت در راه خدا، این راه را طی نماید و به مقصد برسد و یا عارفی با چند سال تلاش و ریاضت به کمال خود نهایی خود واصل گردد و در مقابل کسی هم صدو بیست سال عبادت کند، نماز بخواند و روزه بگیرد ولی به کمال و رشد معنوی قابل قبولی نرسد.
آنچه در این مسیر مهم است، اول . بودن در راه است و دوم. خلوص نیت و خالی بودن از هر شایبه ریا و انگیزه های غیر الهی. سرعت و کندی انسان در وصول به کمال بسته به مرتبه اخلاص او متفاوت خواهد بود. در این مسیر حتی ممکن است کسی همان گونه که در روایات هم آمده، با چهل روز رعایت اخلاص در نیت و عمل، چشمه هایی از حکمت از درونش بجوشد و به کمالات مهمی نایل گردد.
برای اینکه انسان در راه خدا قرار بگیرد و به سمت اخلاص حرکت کند و به کمال نهایی خود واصل شود، طی مراحل زیر ضرورت دارد.
1- قرب فرایض ، یعنی ظرف انجام واجبات و ترک محرمات و به عبارتی ظرف تحصیل تقوی
2- قرب نوافل، که به معنی انجام مستحبات و ترک مکروحات و به عبارتی ظرف تحصیل ورع

چند تذکرمهم :

1- انسان به وسیله نوافل و مستحبات به اوج در کمال می رسد ، ولی این ظرفیت هنگامی در ساخت انسان و تعالی او مؤثر می افتد که شخص سالک، نسبت به تحصیل تقوی و انجام واجبات به اطمینان رسیده باشد؛ زیرا مرتبه نافله پس از واجب است و بدون تقوی ، ورع حاصل نمی شود.
2- ظرف عبودیت با دو مانع بزرگ روبرو است که تا این دو مانع از سر راه انسان مرتفع نشود ،موفقیتی حاصل نمی گردد.
مانع اول: خلقیات و ملکات اخلاقی رزیله : رزایل اخلاقی مانع می شوند که شخص بتواند به وظایف عبودی خود به نحو صحیح و احسن عمل نماید ، به طور مثال، کسی که دارای رزیله بخل است ، هرگز قادر نخواهد بود به انجام واجبات مالی خود اقدام نماید.
مانع دوم: اسارت های انسان: عادتهای بد، دلبستگی به لذتها و شهوتهای دنیوی، وابستگی ها و برخی گرایشهای افراطی مادی، مانع موفقیت انسان در ظرف عبودیت و بندگی خداوند است. بدین منظور سالک اگر بخواهد در این مسیر موفق باشد باید برای تحصیل آزادی معنوی و اخلاقی تلاش مستمر نماید و خویش را از اسارت هواهای نفسانی و خواسته های شیطانی برهاند.
اگر انسان در تحصیل آزادی و تهذیب نفسانی از اسارتها و ملکات رزیله موفق شود ،آنگاه در مسیر عبودیت نیز موفق خواهد بود.
3- طی تمامی این مراحل بسته به تحصیل عقلانیت معنوی و تقویت عقل معاد است. در روایت بسیار مهمی در این زمینه آمده است «العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان؛ عقل آن چیزی است که به وسیله ان خدای عبادت می شود و بهشت به دست می آید» (اصول کافی، ج 1 – کتاب العقل و الجهل، ج 3، ص 11، از امام صادق(ع)).
هر کس به مقدار عقل خود در این مسیر حرکت می کند و موفق می شود . حتی ملاک سنجش انسانها به لحاظ ارزشی و ملاک محاسبه اعمال در قیامت به مقدار عقل انسان بستگی دارد.
راه پرورش عقل:
عقل انسان با دو چیز پرورش می یابد:
1- تحصیل دانش و بینش معنوی و الهی ( انسان شناسی- خدا شناسی- دین شناسی- جهان شناسی- معاد شناسی).
2 – کسب تجربه عملی ، انسان به هر میزان که در این مسیر حرکت می کند و مزه ، لذت و آثار عبودیت حق تعالی را با جان خویش احساس می نماید ، عقلش فراتر می رود و حرکت و زندگی عقلانیش به سوی خداوند و قرب او قوت می گیرد.
در پایان به این نکته توجه کنید که هرگز برای پیمودن راه حق و رشد و کمال، احساس ضعف و ناتوانی و یا بی لیاقتی نداشته باشید که این بزرگترین آفت و مانع حرکت است. پس با تکیه بر قدرت لایزال الهی و استمداد از ذات هستی بخش خداوند، مسیر الی الله را آغاز نموده و مطمئن باشید موفق می شوید.
لازم به ذکر است همین اندیشه که می خواهید و تصمیم گرفته اید به کمالات معنوی نزدیک و نزدیک تر شوید خود یک توفیق الهی است که خداوند در قلب پاک شما قرار داده و به شما حالت اقبال به کمالات عطا کرده است. پس حرکت را آغاز کنید و هرگز از روی کسالت و ضعف و بی اعتمادی به خود و ناامیدی به آینده، اندیشه ای را در سر خود بپرورانید. با یک رویکرد مثبت و امیدوارانه به این امر نگاه کنید و با تقویت اعتماد به نفس و اجتناب از خودکم بینی، در فکر کمالات معنوی بالاتر و بیشتر باشید.
فلسفه بندگی:
خداوند سرچشمه همه خوبیهاست و دارنده همه توانمندیهاست . و عبادت و بندگی خدا به معنای گام نهادن در مسیر خوبیها و توانمندی ها است و ثمره آن آزادی از هرگونه محدودیتها و اسارت ها است. در پرتو بندگی خدا علاوه بر اینکه آدمی به «ازادی» دست می یابد بلکه به مقام «ازادگی» در برابر هوای نفس خویش نیز می رسد. از این رو در قالب شعر گفته شده:
خدایا چو گفتی بنده من از عرش بگذرد خنده من
بنابراین اگر چه واژه بندگی با محدودیت و تحمیل امیخته است دلیل برای پرستش و بندگی خداوند ان است که خداوند «بی نیاز» است و از هرگونه ظلم و ستیز منزه و پاک است. بنابراین هر دستوری که به انسان بدهد از روی خیر خواهی و در مسیر رشد و سعادت بشر است.
اما تجربه های شخصی و یا ایین نامه های محصول فکر بشری چه بسا، ناقص و حتی براساس سود جویی و خود خواهی تنظیم شده باشد. درباره اهمیت عبادت و آثار آن در زندگی توجه شما را به مطالب زیر جلب می کنیم:
«عبادات» هدف و فلسفه اى دارد که اگر انسان به آن بى توجه باشد نصیبى از آن نمى برد. اگر انسان شرایط باطنى عبادت ها را رعایت نکند، بهره لازم از عبادت را نخواهد برد. برخى هستند که رنج و مشقت عبادت را بر خود هموار مى سازند؛ اما از روح عبادت غافل اند! عبادات آنها به جاى اینکه در روح شان خشوع و خضوع و کمالات دیگر را به وجود آورد؛ عجب و غرور و رذایل دیگر را ایجاد مى کند! چنین عبادتى قطعا جز خستگى نتیجه اى ندارد؛ اما نباید این نکته کسى را از انجام عبادت باز دارد و نا امید کند؛ بلکه فقط هشدارى است که عبادت انسان باید داراى باطن باشد و وى روح عبادت را دریابد و مراقبت کند که عبادتش همراه با خشوع و حضور قلب باشد تا از آن بهره برده و مصداق این آیه قرار گیرد: «الذینهم فى صلاتهم خاشعون». (مؤمنون (23)، آیه 2.)
پس فلسفه عبادات را تنها در پرتو بینش توحیدى اسلام، مى توان دریافت کرد. بدیهى است تا زمانى که ابعاد مختلف این بینش، به درستى شناخته نشود، جایگاه عبادات و نیز دیگر برنامه هاى عملى آن، روشن نخواهد شد. در بینش اسلام و ادیان توحیدى، انسان و مجموعه هستى، آفریده هاى خداوند و در مسیر حرکت به سوى او و معرفت مبدأ خویش اند.
در این دیدگاه، هیچ غایتى جز معرفت خداوند، براى انسان متصوّر نیست و کمال انسان، تنها در این محدوده رقم مى خورد و تمامى جاذبه هاى دیگر، جملگى براى به حرکت درآوردن آدمى و فراخوان وى به معرفت خداوند هستند. در این مسیر است که «عبادت» جایگاه خود را پیدا مى کند؛ آن هم به صورت عبادتى موزون و حساب شده که باید به صورتى خاص به جاى آورده شود. بدون این عبادت، سرّ حیات بى رنگ خواهد شد و انسان در بیغوله جاذبه هاى دیگر، راه اصلى را به فراموشى خواهد سپرد؛ مثلاً نمازهاى پنج گانه در تمامى عمر، همانند تابلوها و چراغ هایى است که در مسیرى سخت، طولانى و پرحادثه، انسان را به تبعیت از خود فرا مى خواند تا او را از پرتگاه هاى سقوط و گزند حوادث سنگین، باز دارد. بدون نماز، آدمى در مسیر زندگى، گوهر عبودیت خویش را در برابر ذات لایزال احدیت، به فراموشى خواهد سپرد و در نتیجه از کمال خویش باز خواهد ماند. از همین رو، تمامى پیامبران الهى و کتاب هاى آسمانى، آدمى را به نماز دعوت کرده اند. آنچه گفته شد، تنها اشاره اى کوتاه به فلسفه فردى نمازبود و نماز و دیگر عبادات، از جهات مختلف اجتماعى، فرهنگى، سیاسى و … داراى حکمت هاى عمیقى است. خلاصه سخن آنکه:
1. خداى متعال کمال محض است و جامع همه کمالات بلکه عین کمال است.
2. یکى از کمالات الهى حکمت است؛ به همین دلیل تمام افعال الهى هدفمند است.
3. از افعال الهى، آفرینش جهان هستى و گل سرسبد آن (انسان) است.
4. هدف آفرینش، رسیدن به کمال (تکامل) است.
5. این حقیقت جز از راه صحیح (صراط مستقیم) میسر نمى شود.
6. صراط مستقیم همان بندگى خداوند است: «أَنِ اعْبُدُونِى هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ» ؛ (یس (36)، آیه 61.) بندگى؛ یعنى، اطاعت از همه دستورات و قانون الهى که مهم ترین و بارزترین آنها، در قالب عبادت تجلى مى یابد. (براى آگاهى بیشتر ر.ک: حکمت عبادات، آیت اللّه جوادى آملى.)
سخن در این زمینه زیاد است ولی بهتر آن است که ویژگى مؤمنان و بندگان خوب خدا را در دو ساحت فردى و اجتماعى با توجه به آیات شریفه قرآن و روایات اهل بیت(ع) برای شما شمارش کنیم. البته تذکر این نکته لازم است که در صلاح و ایمان تفاوتی میان زن و مرد نیست و هر دو صنف در صفات خیر اشتراک دارند:

1ـ فردى:

1-1. توکل بر خدا (انفال / 2)
1-2. هنگام یاد خدا قلبشان ترسان و لرزان (انفال / 2، توبه / 51)
1-3. محافظت بر اداء فرایض خصوصا نماز (مؤمنون / 9)
1-4. عفت و پاکدامنى (مؤمنون / 5)
1-5. خشوع در نماز (مؤمنون / 2)
1-6. رویگردانى از امور لغو و بیهوده (مؤمنون / 3)
1-7. افزایش ایمان هنگام شنیدن آیات الهى (انفال / 2)
1-8. همسان مرد در طاعت و کمالات معنوی (احزاب / 35).

2ـ اجتماعى

1ـ2ـ امر به معروف و نهى از منکر (توبه / 71، آل عمران / 114)
2ـ2ـ تأمین حوائج مادى دیگران (توبه / 71، انفال / 3)
3ـ2ـ تعاون و همیارى با برادران ایمانى (توبه / 71)
4ـ2ـ تواضع با مردم (فرقان / 63)
5ـ2ـ پیشى گرفتن در انجام امور خیر (مؤمنون / 59)
6ـ2ـ عدم طرح دوستى با کافران (مجادله / 22)
7ـ2ـ کوشش در امانتدارى (مؤمنون / 8)
8ـ2ـ وفاى به تعهدها و قراردادها (مؤمنون / 8)
9ـ2ـ اطاعت از رسول خدا(ص) (انفال / 1)
امام صادق(ع) در یک روایت 8 ویژگى براى مؤمن ذکر فرموده اند:
1ـ به هنگام شداید و سختى ها سنگین و آرام،
2ـ در برابر گرفتاریها و آزمونهاى ناخوش آیند دنیا بردبار،
3ـ به هنگام وسعت روزى و آسایش سپاسگذار و شاکر،
4ـ به همان اندازه از روزى که خداوند متعال به او ارزانى داشته قانع و راضى،
5ـ به دشمنان ستم و تجاوز ننماید،
6ـ بارش را به دوش دوستان نیفکند و یا آنکه به خاطر عوالم دوستى بار گناه آنان را به دوش نکشد،
7ـ بدنش در طاعت از خداوند و خدمت به خلق، در رنج و سختى است،
8ـ مردم از ناحیه او در آسایش و آرامش خاطرند،
در پایان فرمود: علم یار و همدم مؤمن، حلم و بردبارى وزیر، راهبر و مشاور او، عقل و خرد فرمانرواى اعمال او.رفق و مدارا برادر و بازوى او و احسان و نیکوکارى پدر دلسوز و مهربان اوست. (سفینه البحار، ج 1، ص 37). به هر روى مؤمن حقیقى عالَمى بى منتهاست.
الحذر اى مؤمنان کآن در شماستدر شما بس عالم بى منتهاست
جمله هفتاد و دو ملت در تو استوه که روزى آن بر آرد از تو دست
(مثنوى / 1 / 3287 ـ 3288)
صلاح و تقوی در بیان امیر المومنین علی (ع)
سخنان امیرالمؤمنان(ع) درباره تقوا بسیار است که نقل همه آنها از عهده این پاسخ خارج است؛ بنابراین در این جا تنها به یکى از خطبه هاى آن حضرت درباره ویژگى هاى متقین اشاره مى کنیم:
یکى از یاران امام به نام «همام» به حضرت على(ع) عرض کرد: اى امیرالمؤمنین! پرهیزکاران را براى من آن چنان وصف کن که گویا آنان را با چشم مى نگرم! حضرت در پاسخ او درنگى کرد و فرمود: «اى همام! از خدا بترس و نیکوکار باش که خداوند با پرهیزکاران و نیکوکاران است». همام که مردى مشتاق و مستعد کمالات معنوى بود، قانع نشد و در تقاضاى خود اصرار ورزید. سرانجام امام(ع) تصمیم گرفت تا صفات پرهیزکاران را براى همام بیان فرماید. پس بعد از حمد و ثناى خداوند و درود بر پیامبر، سیماى پرهیزکاران را چنین ترسیم فرمود:

* سیماى پرهیزکاران

پرهیزکاران، در دنیا داراى فضیلت هاى برترند: سخنانشان راست، پوشش آنان میانه روى، و راه رفتنشان همراه تواضع و فروتنى است. چشمان خود را بر آنچه خدا حرام کرده است، مى پوشانند، و گوش هاى خود را وقف دانش سودمند کرده اند. و در روزگار سختى و گشایش، حالشان یکسان است. و اگر نبود مرگى که خدا بر ایشان مقدر فرموده است، روح آنان از شوق دیدار بهشت و از ترس عذاب جهنم حتى به اندازه چشم بر هم زدنى در بدن هایشان قرار نمى گرفت.
خدا درجاتشان بزرگ و دیگران کوچک مقدارند. بهشت براى آنان چنان است که گویى آن را دیده و در نعمت هاى آن به سر برده اند و جهنم را چنان باور دارند که گویى آن را دیده و در عذابش گرفتار گشته اند. دل هاى پرهیزکاران اندوهگین، و مردم از آزارشان در امان، درخواست هایشان اندک و نفس و دامنشان پاک است. در روزگار کوتاه دنیا چندى صبر پیشه کردند تا آسایش جاودانه قیامت را به دست آورند… .نهج البلاغه، همان، خطبه 193، (معروف به خطبه همام).

* شب پرهیزکاران

پرهیزکاران شب هنگام بر پا ایستاده مشغول نمازند. قرآن را جزء جزء و با تفکر و اندیشه مى خوانند و با آن جان خود را محزون مى دارند و داروى درد خود را در آن مى یابند.
وقتى به آیه اى برسند که تشویقى در آن است، با شوق و طمع بهشت به آن روى آورند و با جان پر شوق در آن خیره شوند و گمان مى برند که نعمت هاى بهشت برابر دیدگانشان قرار دارد، و هرگاه به آیه اى مى رسند که ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن مى سپارند و گویا بر هم خوردن شعله هاى آتش، در گوششان طنین افکن است. پس قامت به شکل رکوع خم کرده و پیشانى و دست و پا بر خاک مالیده، از خدا آزادى خود را از آتش جهنم مى طلبند.همان.

* روز پرهیزکاران

پرهیزکاران در روز، دانشمندانى بردبار و نیکوکارانى با تقوایند که ترس الهى آنان را چونان تیر تراشیده لاغر کرده است. کسى که به آنها مى نگرد، پندارد که بیمارند، اما آنان را بیمارى نیست و گوید خردهاشان آشفته است، در صورتى که آشفتگى ظاهرشان نشأت گرفته از امرى بزرگ است. از اعمال اندک خود خشنود نیستند و طاعت فراوان خود را بسیار نمى شمارند. نفس خود را متهم مى کنند و از کردار خود ترسناکند. هر گاه یکى از آنان را بستانید، از آنچه در تعریف او گویند، در هراس افتد و گوید: «من خود را از دیگران بهتر مى شناسم و خداى من، مرا بهتر از من مى شناسد. بار خدایا! مرا به آنچه مى گویند محاکمه نفرما! و بهتر از آنم قرار داده که مى گویند! و گناهانى را که از من نمى دانند، بیامرز!».همان.

* نشانه هاى پرهیزکاران

از نشانه هاى پرهیزکاران این است که او را در دیندارى اش نیرومند، نرم خو و دور اندیش مى یابى که داراى ایمانى پر از یقین، حریص در کسب دانش، با داشتن علم بردبار، در توانگرى میانه رو، در عبادت فروتن، در تهیدستى آراسته، در سختى ها بردبار، در جست جوى کسب حلال، در راه هدایت شادمان، و پرهیز کننده از طمع ورزى مى باشد… .
هر یک از پرهیزکاران را چنین مى بینى که آرزویش نزدیک، لغزش هایش اندک، قلبش فروتن، نفسش قانع، خوراکش کم، کارش آسان، دینش حفظ شده، شهوتش در حرام مرد و خشمش فرو خورده است. مردم به خیرش امیدوار و از آزارش درامانند.
اگر در جمع بى خبران باشد، نامش در گروه یادآوران خدا ثبت مى گردد و اگر در یادآوران باشد، نامش در گروه بى خبران نوشته نمى شود. ستمکار در حق خود را عفو مى کند. به آن که محرومش ساخته است، مى بخشد به آن کس که با او بریده است، مى پیوندد. از سخن زشت دور، گفتارش نرم، بدى هاى او پنهان، کار نیکش آشکار، نیکى هاى او به همه رسیده و آزار او به کسى نرسیده است. در سختى ها آرام، در ناگوارى ها بردبار و در خوشى ها سپاس گزار است… مردم را با لقب هاى زشت نمى خواند، همسایگان را آزار نمى رساند، در مصیبت هاى دیگران شاد نمى شود و… .همان.
براى آشنایى بیشتر با صفات و ویژگى هاى عملى مؤمنان خطبه همام در نهج البلاغه را مطالعه فرمایید.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد