نامههای عام یا کاتولیکی
برخی از نویسندگان سه نامهی منسوب به یوحنا را نیز از نامههای عام شمرده و تعداد این نامهها را به هفت عدد رسانیدهاند (2) و برخی تنها نامهی اول یوحنا را شایستهی این نام دانستهاند. (3)
1. نامهی یعقوب
این نوشته با این جمله آغاز میشود: «یعقوب بندهی خدا و بندهی عیسی مسیح، خداوند، به دوازده طایفهی اسرائیل که در سراسر عالم پراکندهاند سلام و درود میفرستد». پس نام نویسنده یعقوب است و او این نوشته را برای شهر یا گروه خاصی ننوشته و به همین دلیل آن را جزو نوشتههای عام یا کاتولیکی به حساب میآورند. به هر حال گفته میشود که این نوشتار کمتر شکل و شمایل یک نامه را دارد و بیشتر به یک مقالهی تعلیمی شباهت دارد که برای استفاده عموم نوشته شده است. آنچه بیشتر در این نوشته به چشم میآید موعظهی اخلاقی است به گونهای که انسان را به یاد موعظه روی کوه (متی، 5-7) یا کتاب یشوع بن سیراخ، از کتابهای اپوکریفایی عهد قدیم، میاندازد. همچنین گفته میشود اثر و رنگ و بوی یهودی در این نوشته محسوس است و تنها دو بار اسم عیسی را ذکر کرده است. (4)
برخی از مسیحیان آن را اثری سطح پایین که با مسیحیت واقعی سازگاری ندارد، معرفی کردهاند. مارتین لوتر، از رهبران نهضت پروتستان، این اثر را «نامهی سست» و پایینتر از نامههای پولس به حساب میآورد و میگوید: در این نوشته اینکه انسان تنها به وسیلهی فیض بیپایان خدا نجات مییابد، به صراحت بیان نشده است. (5) او مؤلف نامه را فردی یهودی میداند و میگوید باید از مجموعه قانونی کتاب مقدس حذف شود. (6)
“برخی از نویسندگان مسیحی از ظلمی تاریخی که بر این نوشته رفته است سخن گفتهاند. از کسانی که در سدههای نخست میلادی در این تردید کردهاند که این نوشته را جزو متون مقدس قانونی بپذیرند تا مارتین لوتر که در قرن شانزدهم آن را نوشتهای ناقص خواند و تا نقادان جدید در قرن هجدهم که آن را در تناقض با نامههای پولس دانستهاند، همه به گونهای به آن ظلم کردهاند. (7)”
این نامه از آخرین نوشتههایی است که در میان کتابهای قانونی عهد جدید پذیرفته شده است. این در حالی است که آثاری از این نامه در نوشتههای پدران اولیه (90-155) دیده میشود و قدیمترین یاد کرد از این نامه با نام از آنِ اریجن (حدود 250 م.) است. او این نامه را قانونی به حساب میآورد، اما نسبت به پذیرش عمومی آن نگران است. یوسبیوس در حدود سال 323 م. این نامه را در میان نوشتههای رد شده میآورد، اما میگوید که آن در بیشتر کلیساها قرائت میشود. این نامه در کلیساهای شرقی زودتر پذیرفته شد، ولی در کلیساهای غربی تا اواخر قرن چهارم به عنوان نوشتهای قانونی مورد قبول واقع نشد. (8) با این حال هم در اشارههایی که ادعا شده که در قرن دوم به این نامه شده و هم در آنچه منسوب به اریجن است تشکیکهایی شده است. کلیسای غرب از این جهت این نامه را قانونی نمیدانسته که قانون موراتوری (مربوط به آخر قرن دوم) آن را در برنداشته است. (9) حتی جروم قدیس که در قرن چهارم آن را در مجموعهی کتاب مقدس قرار میدهد، میگوید در این باره شکهای زیادی وجود دارد: یکی از آن شکها دربارهی قانونی بودن این نوشته است و از آنجا ناشی شده که نام یعقوبِ مذکور در ابتدای رساله، کدام یعقوب است. (10)
الف) نویسندهی نامه
از ابتدای این نامه بر میآید که نویسنده آن فردی به نام «یعقوب» است که خود را بندهی خدا و بنده عیسی مسیح میخواند؛ اما در عهد جدید از پنج نفر به نام یعقوب نام برده شده است: یعقوب پسر زِبِدی که از حواریان عیسی بود (متی، 4: 21؛ 10: 2؛ مرقس، 3: 17؛ لوقا، 6: 14 و…)؛ یعقوب پسر حِلفی که او نیز از حواریان بود (متی، 10: 3؛ مرقس، 3: 18؛ لوقا، 6: 15 و…)؛ یعقوب جوان فرزند مریم (متی، 27: 56؛ مرقس، 15: 40؛ لوقا، 24: 10)؛ یعقوب پدر یهودای (در متی و مرقس نام این فرد تدّی است) حواری (لوقا، 6: 16؛ اعمال، 1: 13)؛ و یعقوب برادر عیسی که تنها دوبار نام او در اناجیل آمده است (متی، 13: 55؛ مرقس، 6: 3). البته برخی در اینکه این پنج نام واقعاً پنج نفر باشند تردید دارند و برخی از آنها را بر دیگری تطبیق میدهند. (11)
سنت مسیحی همین یعقوب آخر، یعنی برادر عیسی، را نویسندهی این نامه میدانسته است. (12) از عهد جدید بر میآید که او مسیح را پس از برخاستن از قبر ملاقات کرده (اول قرنتیان، 15: 7) و به زودی به موقعیت برجستهای در کلیسای اورشلیم دست یافته است (اعمال، 12: 17؛ غلاطیان، 1: 19). از کتاب اعمال رسولان باب 15 بر میآید که در شورای شهر اورشلیم او از رهبران بوده است. او از حواریان نبوده و حتی در زمان حیات زمینی عیسی به او ایمان نیاورده است (یوحنا، 7: 5).
با این حال برخی بر آن رفتهاند که اسم یعقوب در این نامه یک اسم مستعار است و نه یک اسم حقیقی؛ در واقع نویسندهای ناشناخته این نامه را نوشته و برای اعتبار دادن به آن، آن را به یعقوب منسوب کرده است. اما باز جای این سؤال باقی میماند که نویسنده، نامهی خود را به کدام یعقوب منسوب کرده؟ برخی میگویند این یعقوب غیر حقیقی همان یعقوب پدر اسباط است که در عالم خیال نویسنده برای فرزندانش نامه نوشته است. و باز برخی بر آن رفتهاند که نویسندهی آن فردی یهودی بوده و بعداً شخص دیگری در دو جای این نامه نام عیسی را افزوده است. (13)
به هر حال سنت مسیحی نویسندهی این نامه را همان یعقوب، برادر عیسی، میدانسته است و کسانی مانند کلمنت اسکندرانی، اریجن و اپیفانوس در قرن دوم این نظر را داشتهاند. اینان یعقوب را برادر واقعی عیسی، میدانستهاند. برخی او را فرزند یوسف از ازدواج قبلیاش میدانستهاند. اما در قرن چهارم کسانی هرگونه نسبت خونی واقعی را رد کرده و جروم او را عموزادهی عیسی میدانسته است. (14)
اما نقادان جدید دیدگاه سنتی را به شدت رد کردهاند و ادلهی زیادی برای اثبات این امر آوردهاند که نویسندهی نامه نمیتواند یعقوب برادر عیسی باشد. برخی از مهمترین ادلهی آنان به قرار زیر است:
1. نامه به زبان یونانی فصیح و با اسلوبی خاص نوشته شده و نمیتواند نوشتهی کسی باشد که در فلسطین زیسته و زبان مادری او آرامی بوده و در فرهنگ یونانی تحصیلاتی نداشته است. پس باید نویسنده یک یهودی یونانی زبان بوده باشد.
2. اگر این نامه از آن یعقوب برادر عیسی بوده چرا کلیسا این اندازه در پذیرش آن تردید کرده است. آیا میشود که آبای کلیسا نویسندهی نامه را یعقوب دانسته و در عین حال در پذیرش آن تردید کرده باشند؟
3. چرا اگر این نامه توسط یعقوب که متوفای 62 تا 66 میلادی است نوشته شده این اندازه شبیه نامهی برنابا و شبان هرماس نامهی کلمنت رومی است که در پایان قرن اول و اوایل قرن دوم نوشته شدهاند؟
4. اگر نویسندهی نامه یعقوب برادر عیسی است چرا دربارهی عمل به شریعت موسوی سخن نگفته و فقط دربارهی واجبات اخلاقی سخن گفته است؟
5. اینکه در این نامه دربارهی زندگی و اعمال عیسی به ندرت سخن گفته شده نشان میدهد که آن را کسی غیر از یعقوب برادر عیسی نوشته است. (15)
بر این اساس برخی بر این عقیدهاند که نویسندهی نامه فردی مسیحی از نسل دوم بوده که آن را نوشته و به روح یعقوب منسوب کرده است. (16) و نیز تعداد زیادی از نویسندگان بر آناند که یکی از شاگردان یعقوب مواعظ او را در این نوشته گرد آورده است. پس مادهی اصلی از یعقوب بوده، ولی قلم و سبک از شاگردان اوست. (17)
البته برخی تلاش کردهاند اشکالات را جواب دهند و از دیدگاه سنتی دفاع کنند و حتی شواهدی از درون متن به سود این دیدگاه بیاورند. (18)
ب) تاریخ و مکان نگارش
تاریخ نگارش این نامه به این بستگی دارد که نویسندهی آن را چه کسی بدانیم. اگر نویسنده را یعقوب برادر عیسی بدانیم نامه باید قبل از اواسط دههی شصت میلادی، زمان فوت یعقوب، نوشته شده باشد. معتقدان به این امر دربارهی تاریخ نگارش آن دو نظر داشتهاند: یکی اوایل دههی شصت یعنی اندکی قبل از وفات یعقوب و دیگری اواسط دههی چهل. طرفداران نظریهی دوم میگویند از این نامه بر میآید که نظام کلیسا هنوز پیچیده نشده بوده و نیز هنوز غیر یهودیان به صورت گسترده وارد مسیحیت نشده بودهاند. بنابراین، نامه نمیتواند بعد از دههی چهل نوشته شده باشد. طرفداران نظریهی اول، یعنی دههی شصت، میگویند باید زمانی از تاریخ کلیسا گذشته باشد که انحطاط آن معنا دهد و نیز نویسنده اقتدار قابل توجهی داشته و این زمان میطلبد. (19)
البته معلوم است که دانشمندان جدید که نویسنده را فردی دیگر و احیاناً از شاگردان یعقوب میدانند، تاریخ نگارش آن را زمانی متأخرتر میدانند. آنان اواخر قرن اول را مدنظر دارند. (20)
دربارهی مکان نگارش نامه گفته میشود که اگر نامه را یعقوب نوشته باشد احتمالاً در اورشلیم نوشته است؛ اما کسانی که قائلاند نامه را فرد دیگری از یهودیان یونانی زبان نوشته میگویند این نامه در هر نقطهای از امپراتوری بزرگ روم میتواند نوشته شده باشد هر چند برخی سوریه را ترجیح میدهند. (21)
ج) ساختار محتوایی
گفته میشود نامهی یعقوب موضوع خاصی ندارد و در واقع مجموعهای از مطالب پراکنده است به گونهای که دستهبندی مطالب آن مشکل است. (22) هر چند مطالب این نامه پراکنده است، اما شاید بتوان «ایمان واقعی و آفتهای آن» را موضوع اصلی این نامه به حساب آورد و برخلاف برخی از نویسندگان که مطالب این نامه را تحت عناوینی بیارتباط با یکدیگر ارائه کردهاند، (23) میتوان مطالب آن را تحت همین عنوان دستهبندی کرد. (24)
1. مقدمه: معرفی نویسنده، مخاطبان و سلام (1: 1).
2. عناصر اصلی ایمان واقعی (باب دوم):
الف) ثبات (1: 2-11).
ب) صبر (1: 12-18).
ج) عمل (1: 19-27).
3. برخی از آفات ایمان و جامعهی ایمانی (2: 1-3: 12).
الف) تبعیض بین فقیر و غنی (2: 1-13).
ب) ایمان بدون عمل (2: 14-26).
ج) زبان، منشأ بسیاری از گناهان (3: 1-12).
د) دوری از حکمت آسمانی و چنگ زدن به حکمت نفسانی و شیطانی (3: 13-18).
ه) هواپرستی و دنیاپرستی (4: 1-4).
4. چند اخطار و توصیه برای ایمانداران (4: 1-5: 6).
الف) توجه به کلام خدا و اطاعت از او و تقرب به او و توبه و… (4: 6-10).
ب) پرهیز از بدگویی و داوری نادرست دربارهی دیگران (4: 11-12).
ج) مؤمنان نمیدانند که تا کی زنده هستند، پس همه چیز در دست خداست (4: 13-17).
د) ثروتمندان باید بدانند که ثروت آنان از بین خواهد رفت و آنان باید نسبت به فسادها و بیعدالتیهای خود پاسخگو باشند (5: 1-6).
ه) در انتظار آمدن دوبارهی مسیح صبور باشید و مشکلات را تحمل کنید (5: 7-11).
و) قسم نخورید و فقط آری و نه بگویید و صادق باشید (5: 12).
ز) در بلایا صبور باشید و دعا کنید و به گناهان خود اعتراف کنید (5: 13-18).
ح) همدیگر را به راه حق و حقیقت هدایت کنید (5: 19-20).
2. نامههای منسوب به پطرس
در مجموعهی عهد جدید دو نامه به پطرس منسوب است و در واقع در ابتدای هر دو نامه تصریح شده که نویسندهی آنها پطرس رسول، بزرگترین حواری و شاگرد عیسی مسیح، است. قبل از ورود به بحث دربارهی نویسنده، تاریخ نگارش، مخاطب و محتوای این دو نامه، لازم است به اختصار پطرس را معرفی کنیم.
نام او «شمعون» و نام پدر او «یونا» است (متی، 16: 17؛ یوحنا، 1: 42). او ماهیگیری فقیر بود که همراه با برادرش اندریاس در دریای جلیل ماهیگیری میکرد و با دعوت عیسی از نخستین حواریان او گردیدند (متی، 4: 18؛ مرقس، 1: 16-17). به گفتهی اناجیل، عیسی به او عنوان پطرس را داد که ترجمهی کلمهی آرامی «کیفا» به معنای صخره، بود (متی، 16: 19؛ مرقس، 3: 16؛ یوحنا، 1: 42). او ازدواج کره (مرقس، 1: 30) و در برخی از سفرهای تبلیغی همسر خود را همراه خود برده است (اول قرنتیان، 9: 5).
عیسی به شمعون پطرس مأموریتی بس عظیم میدهد. شمعون در پاسخ عیسی که از هویت خود پرسیده بود، او را مسیح میخواند و عیسی در پاسخ میگوید:
“خوشا به حال تو ای شمعون بن یونا! زیرا جسم و خون این را بر تو کشف نکرده، بلکه پدر من که در آسمان است. و من نیز تو را میگویم که تویی پطرس و بر این صخره کلیسای (25) خود را بنا میکنیم و ابواب جهنم بر آن استیلا نخواهد یافت. و کلیدهای آسمان را به تو میسپارم و آنچه بر زمین ببندی [جایز بدانی] در آسمان بسته گردد و آنچه در زمین گشایی [جایز بدانی] در آسمان گشاده شود (متی، 16: 18-19).”
و در فقرهای دیگر آمده است:
“و بعد از غذا خوردن، عیسی به شمعون پطرس گفت: «ای شمعون، پسر یونا، آیا مرا بیشتر از اینها محبت مینمایی؟» بدو گفت: «بلی خداوندا (26)، تو میدانی که تو را دوست میدارم» بدو گفت: «برههای مرا خوراک بده.» باز در ثانی به او گفت: «ای شمعون، پسر یونا، آیا مرا محبت مینمایی؟» به او گفت بلی خداوندا، تو میدانی که تو را دوست میدارم». بدو گفت: «گوسفندان مرا شبانی کن». مرتبهی سوم بدو گفت ای شمعون پسر یونا، مرا دوست میداری؟» پطرس محزون گشت، زیرا مرتبهی سوم بدو گفت «مرا دوست میداری؟» پس به او گفت: «خداوندا، تو به همه چیز واقف هستی. تو میدانی که تو را دوست میدارم.» عیسی بدو گفت: «گوسفندان مرا خوراک ده… (یوحنا، 21: 15-17).»”
از دو فقرهی فوق به روشنی بر میآید که حضرت عیسی مسئولیت امور دینی پس از خود را به شمعون پطرس سپرده است.
پس از رستاخیز مسیح او اولین مردی بود که با عیسی ملاقات کرد (لوقا، 24: 34؛ اول قرنتیان، 15: 5). دوازده باب اول کتاب اعمال رسولان به روشنی نشان میدهد که پطرس رهبری امت مسیحی را برعهده داشته است.
او مسیحیت را تبلیغ میکرد (اعمال، 2: 14-36؛ 3: 12-26 و…)، بیماران را شفا میداد (اعمال، 3: 1-10؛ 9: 32-42)، برای نظارت بر کار دیگر مبلغان به جاهای دیگر، غیر از اورشلیم، سر میزد (اعمال، 8: 14-25). او در راه ایمان خود فشار و شکنجه را تحمل میکرد (اعمال، 4: 13-22؛ 5: 17-41؛ 12: 1-11)، او در رؤیایی به سوی آن هدایت شد که نخستین کسی باشد که امتها [غیر یهودیان] را هدایت کند و آنان را به مسیحیت دعوت کند (اعمال، بابهای دهم و یازدهم).
به هر حال اناجیل چهارگانه و دوازده باب اول کتاب اعمال رسولان و گاهی نامههای پولس نکات ریزی را دربارهی شخصیت پطرس ارائه میدهند. آنچه در این میان برجستگی دارد، مخالفت پولس با پطرس است. این مخالفت بر سر عمل به شریعت بود. پولس میگوید:
“اما چون پطرس به انطاکیه آمد، او را روبه رو مخالفت نمودم، زیرا که مستوجب ملامت بود، چون که قبل از آمدن بعضی از جانب یعقوب، با امتها غذا میخورد؛ ولی چون آمدند، از آنانی که اهل ختنه بودند ترسیده، باز ایستاد و خویشتن را جدا ساخت. و سایر یهودیان هم با وی نفاق کردند، به حدی که برنابا نیز در نفاق ایشان گرفتار شد (غلاطیان، 2: 11-13).”
پولس مأموریت پطرس را میپذیرد اما آن را به یهودیان محدود میکند و خود را نیز در آن مأموریت شریک میسازد و مدعی میشود که بشارت به غیر یهودیان به او سپرده شده است:
“بشارت نامختونان به من سپرده شد، چنان که بشارت مختونان به پطرس؛ زیرا او که برای رسالت مختونان در پطرس عمل کرد، در من هم برای امتها عمل کرد (غلاطیان، 2: 7-8).”
پس پولس را باید رقیب پطرس به حساب آورد و هر یک از این دو را نمایندهی یک طرز تفکر دانست. حال با این زمینه باید به بحث دربارهی دو نامهی منسوب به پطرس بپردازیم. این دو نامه چه اندازه با اندیشههای پولسی، که در بحث نامههای پولس گذشت، هم سو هستند؟ اگر هم سویی وجود دارد چگونه میتواند پطرس نویسندهی آنها باشد؟
نامهی اول پطرس
الف) هدف نامه
نویسندهای مسیحی میگوید هدف نویسنده از این نامه نه آموزش عقاید دینی بوده و نه توصیه به اخلاقیات خاص، بلکه هدف او این بوده که به مخاطبان بگوید که در مقابل دشمنها و فشارها ایمان خود را حفظ کنند و آن را رها نکنند. نویسنده برای رسیدن به این هدف از استراتژی سهگانه استفاده کرده است: نخست اینکه اموری را گوشزد میکند که آنان به عنوان مسیحی دریافت کردهاند (1: 3، 10-12، 18-21؛ 2: 9-10). دوم اینکه آیندهی خویش و پاداش آنان را گوشزد میکند (1: 4-5، 13؛ 5: 4، 6، 10) و سوم یادآوری رنج معصومانهی مسیح است (2: 21-23؛ 3: 18؛ 4: 13). (27)
ب) نظام الهیاتی
برخی بر این عقیدهاند که این نامه به لحاظ الهیاتی شباهت زیادی به نامههای پولس دارد و بخش زیادی از اندیشههای الهیاتی پولس را دربردارد، برای نمونه اهمیتی که در این نامه به صلیب مسیح داده شده مانند نامههای پولس است و نیز در موارد زیادی اصطلاحات پولس در آن به کار رفته است. این امور باعث شده که برخی تعجب کنند که چگونه پطرس چنین مطالبی را به قلم آورده است. (28)
اما چنین دفاع شده که اولاً برخی از افکار مهم پولس مانند عادل شمردگی به وسیلهی ایمان، آزادی از شریعت و… در این نامه نیامده، و ثانیاً برخی از اندیشهها در این نامه آمده که در نامههای پولس نیامده مانند اطاعت از پیمان و بشارت مسیح به ارواحی که در زنداناند و غیره. (29)
و باز برخی بر آناند که این نامه چون بحث الهیاتی چندانی ندارد مورد توجه عالمان الهیات قرار نگرفته است. در مجموع این نامه به لحاظ الهیاتی شبیه اناجیل همنواست و به لحاظ اخلاقی به برخی از نامههای پولس شباهت دارد. (30)
اما به نظر میرسد که حق با کسانی است که این نامه را به لحاظ الهیاتی شبیه نامههای پولس میدانند. درست است که در این نامه همهی عناصر الهیات پولسی به تفصیل نیامده، اما باید توجه داشت که در هر یک از نامههای پولس هم همهی این عناصر نیامدهاند. نامهای که به مناسبتی خاص نوشته میشود، بر عناصری خاص تأکید میورزد. این نامه از این جهت که به الوهیت مسیح تصریح نکرده مانند اناجیل همنواست، اما از حیث مسئلهی نجات و نقش مسیح در نجاتبخشی همان سخنان پولس را دربردارد:
1. نقش رستاخیز مسیح در نجات: «به وسیلهی رستاخیز عیسی مسیح از مردگان تولد تازه و امید زنده به ما بخشیده است» (1: 3)؛ «… به وسیله رستاخیز مسیح نجات مییابد» (3: 21).
2. نجات به وسیلهی قبض: «در خصوص این نجات، پیامبران نه فقط پیشگویی کردند که از راه فیض خدا به شما خواهد رسید…» (1: 10).
3. کفاره شدن مسیح برای گناهان: «مسیح شخصاً بار گناهان ما را بر دوش گرفته و آنها را بر صلیب برد تا ما هم نسبت به گناه بمیریم و برای نیکی مطلق [عادل شمردگی] زیست کنیم، زیرا به سبب زخمهای اوست که شما شفا یافتهاید (2: 24). «مثلاً خود مسیح یک بار برای همیشه به خاطر گناه بشر مرد، یعنی یک شخص بیگناه در راه گناهکاران مرد تا ما را به حضور خدا بیاورد» (3: 18).
4. آزادی از شریعت با خون مسیح: «فراموش نکنید که شما از قید روشهای بیهودهی زندگی که از پدران خود آموخته بودید آزاد شدید و این آزادی با پرداخت چیزهای فانی مثل طلا و نقره نبود، بلکه با خون گرانبهایی مانند خون برهای بینقص و عیب یعنی با خون مسیح آزاد شدید. خدا قبل از آفرینش جهان او را برای همین کار معین فرمود، ولی او در زمان آخر به خاطر شما ظاهر شده است» (1: 18-20).
موارد مذکور به روشنی عناصر اساسی نظام الهیاتی پولسی را نشان میدهد و باید پذیرفت که نویسندهی نامه نظام الهیاتی پولس را پذیرفته است.
ج) نویسنده
این نامه با عبارت «پطرس، رسول عیسی مسیح به…» آغاز میشود که از آن بر میآید که نویسندهی آن پطرس است. همچنین نویسنده خود را شاهد رنجهای مسیح میشمارد (5: 1) پس یکی از حواریان آن را نوشته است.
در پایاننامه آمده است: «به توسط سِلوانُس که او را برادر امین شما میشمارم مختصری نوشتم» (5: 12). پس مطابق ظاهر این عبارت، پطرس املا کرده و سلوانس نوشته است. بر همین اساس سنت مسیحی این نامه را به پطرس منسوب میکرده است. در نامهی دوم پطرس به این شهادت داده شده که پطرس قبل از آن نامهی دیگری نوشته است (3: 1) و این نخستین شهادت به حساب میآید. ایرنئوس و ترتولیان و کلمنت اسکندرانی از نخستین کسانی هستند که به این نامهی به عنوان نامهی پطرس اشاره کردهاند و احتمالاً پلیکارپ در نامهی خود به فیلپیان (حدود 130 م.) از این نامه نقل کرده است. به هر حال سنت مسیحی از قرن دوم این نامه را به عنوان نامهی پطرس پذیرفته است. (31)
اما اکثر محققان جدید رأی سنت را نمیپذیرند و اشکالاتی جدی مطرح میکنند:
1. براساس ادبیات یونانی بسیار قوی نامه، نویسنده فردی تحصیل کرده بوده است و نمیتواند یک ماهیگیر سادهی اهل جلیل باشد.
2. عقاید و اندیشههای نامه شبیه نامههای پولس است و نمیتواند از پطرس باشد.
3. نامه به آزار و شکنجهی مسیحیان اشاره دارد و این آزار و شکنجه یا به حادثهای اشاره دارد که بعد از سال 96 م. رخ داده و یا آنچه بین سالهای 110-111 م. واقع شده است و این زمانها دهها سال پس از کشته شدن پطرس است.
4. نویسنده از نسخهی سبعینیه عهد قدیم استفاده کرده و بنابراین باید فردی یونانی زبان بوده باشد و نه پطرس جلیلی. (32)
برخی برای حل این مشکل گفتهاند اندیشهی اصلی نامه از آن پطرس بوده، اما سلوانُس احتمالاً بعد از مرگ پطرس آن را نوشته است؛ ولی غالب محققان برآناند که نویسنده فردی دیگر بوده که طبق رسم آن زمان نامه را نوشته و برای موثق کردن، آن را به پطرس منسوب کرده است.
د) مکان و زمان نگارش، مخاطب
در خود این نامه دربارهی مکان نگارش آن اشارهای وجود دارد: «خواهر برگزیدهی با شما که در بابل است [کلیسای شهر بابل که مثل شما برگزیده خداست]… به شما سلام میرساند» (5: 13). بسیاری از مفسران و محققان میگویند مقصود از شهر بابل شهر رم مرکز امپراتوری روم است، چرا که در سنت یهودی – مسیحیِ باستان رسم بر این بوده که مرکز جهان شرک را بابل بنامند و در خود متون مقدس موارد دیگری نیز وجود دارد (برای نمونه: مکاشفه، 17: 5 و 18: 10) (33)؛ با این حال کسانی نظر دیگری دارند و مکانهای دیگری از جمله شهری باستانی در کنار فرات یا شهری در نزدیکی اسکندریه در مصر را احتمال دادهاند. (34) کسانی این ادعا که این نامه را پطرس در رم نوشته با دیدگاه کاتولیک که میگوید پطرس اولین اسقف رم بوده مرتبط میدانند و میگویند بیشتر عالمان کاتولیک این دیدگاه را اتخاذ کردهاند که مقصود از «بابل» شهر رم است و پروتستانها به این نظر معترض شدهاند. (35)
در رابطه با زمان نگارش این نامه اگر دیدگاه سنتی را در نظر بگیریم یعنی اینکه این نامه را پطرس در شهر رم نوشته پس باید بعد از سال 60 م. و قبل از سال 67 م. (دربارهی سال کشته شدن پطرس در شهر رم بین 64 تا 67 م. اختلاف است) نوشته شده باشد، چرا که حضور پطرس در رم بعد از سال 60 م. بوده و علاوه بر این، نویسنده با اندیشههای پولس آشنا بوده و این آشنایی حداقل با نامههای رومیان و افسسیان بوده است، چرا که ردپای این دو در این نامه دیده میشود (برای نمونه: نامهی اول پطرس، 2: 13 را با رومیان، 13: 1-4 و رومیان، 12: 17 و نامهی اول پطرس، 5: 5 را با افسسیان، 5: 21 مقایسه کنید). آشنایی نویسنده با این نامهها تنها بعد از سال 60 م. ممکن بوده است. (36)
اما از سوی دیگر نگارش نامه نمیتواند بعد از سال 120-130 م. بوده باشد چرا که کسانی از این زمان به بعد به این نامه اشاره کردهاند. (37)
به هر حال کسانی که میگویند نگارندهی نامه پطرس است زمان نگارش آن را قبل از سال 67 م. میدانند و کسانی که میگویند سلوانُس آن را نوشته زمان نگارش را بین سالهای 64 تا 95 م. تعیین میکنند و کسانی که آن را به نویسندهی دیگری نسبت میدهند زمان نگارش آن را بین سالهای 96 تا 111 م. میدانند. (38)
دربارهی مخاطبان نامه در خود نامه آمده است که از پطرس «به غریبانی که در پُنطُس، غلاطیه، کاپادوکیه و آسیا و بطانیه» پراکندهاند» (1: 1). این شهرها در آسیای صغیر هستند و نیز به کسانی از بنیاسرائیل که در خارج از فلسطین میزیستهاند غریبان پراکنده گفته میشده است. پس مقصود کل مسیحیان پراکنده بوده است. (39)
ه) ساختار محتوایی
این نامه به لحاظ ساختاری شبیه نامههای پولس است و از سرآغاز و متن اصلی و خاتمه تشکیل شده است. موضوع اصلی این نامه رفتار مسیحیان تحت فشار و شکنجه است. کلید واژهی این نامه نجات است، نجاتی که در زمان آخر مکشوف میشود. (40)
با توجه به این کلید واژه این نامه را میتوان به چند بخش تقسیم کرد: (41)
1. مقدمه:
معرفی نویسنده و مخاطبان، برگزیدگی ازلی مخاطبان و تقدیس آنان به وسیلهی روحالقدس و اشاره به اینکه خون مسیح برای پاک شدن گناهان ریخته شد (1: 1-2).
2. ماهیت نجات.
نجات به وسیلهی رستاخیز عیسی مسیح میسر شده و این نجات برای شما حفظ خواهد شد، هر چند مدتی در فشار و شکنجه هستید. پیامبران این نجات در مسیح را پیشگویی کردند (1: 3-12).
3. وظایف نجات یافتگان (1: 13-2: 10).
الف) پاک و پاکیزه و مقدس باشید (1: 13-21)
ب) در اجتماع با دیگران به درستی رفتار کنید و همدیگر را دوست بدارید (1: 22-25).
ج) از کلیسا و بنای روحانی اطاعت کنید و آن را حفظ کنید (2: 1-10).
4. رفتار نجات یافتگان (2: 11-3: 12):
الف) در مقابل دیگران (2: 13-17).
ب) در مقابل دولت (2: 18-3: 7).
ج) در مقابل اعضای خانواده (3: 8-12).
د) خلاصه (3: 13-4: 11).
5. اعتماد نجات یافتگان (3: 13-4: 11):
الف) اعتماد در دفاع (3: 13-22).
ب) اعتماد در رفتار (4: 1-6).
ج) اعتماد در خدمت (4: 7-11).
6. نصیحت به نجات یافتگان در مورد زحمات (4: 12-5: 11):
الف) تحمل زحمات (4: 12-19).
ب) خدمت در موقع زحمات (5: 1-11).
7. خاتمه:
اشاره به اینکه این نامه با کمک سیلوانس نوشته شده و اشاره به هدف از نگارش نامه و سلام و دعای پایانی (5: 12-4).
ب) نامهی دوم پطرس
در این نامه نیز نویسنده خود را پطرس حواری معرفی میکند و حتی اشاره دارد که قبل از آن نامهی دیگری نیز فرستاده و این دومین نامه است (1: 1 و 3: 1).
مهمترین ویژگی این نامه آن است که نویسنده به گونهای پولس و اندیشهها و نامههای او را تأیید میکند:
چنان که برادر حبیب ما، پولس، نیز بر حسب حکمتی که به وی داده شد، به شما نوشت. و همچنین در سایر رسالههای خود این چیزها را بیان مینماید که در آنها بعضی چیزهاست که فهمیدن آنها مشکل است و مردمان بیعلم و ناپایدار آنها را مثل سایر کتب تحریف میکنند تا به هلاکت خود برسند (3: 15-16).
پس هم شخص پولس و حکمتی را که به او داده شده تأیید میکند و هم محتوای نامههای او را، هر چند برخی از مطالب آن را دیر فهم میداند. اما آیا واقعاً نویسنده این سطور پطرس حواری است؟
الف) تاریخچهی نامه
گفته میشود در تاریخ مسیحیت و مطالعهی کتاب مقدس این نوشته از دو جهت در مجموعهی عهد جدید منحصر به فرد بوده است: یکی از جهت میزان اختلافی که دربارهی نویسندهی واقعی آن وجود داشته و دیگری روند بسیار کندی که در پذیرش آن در مجموعهی کتاب مقدس قانونی طی کرده است. در دو قرن اول مسیحی هیچ نویسندهای به این نوشته اشاره و از آن اقتباس نکرده است. تنها در دو نوشتهی غیر رسمی که منسوب به همین پطرس است یکی «اعمال پطرس» و دیگری «مکاشفهی پطرس»، به آن اشاره شده است. در قانون موراتوری این نامه نیامده و کسانی مانند ایرنئوس و ترتولیان و دیگران نامی از آن نبردهاند.
اولین شخصی که به این نامه اشاره کرده و از آن اقتباس کرده اریجن اسکندرانی در قرن سوم است؛ اما وی هم گفته که بسیاری از مسیحیان این نامه را نپذیرفتهاند. یوسبیوس این کتاب را در نوشتههای مشکوک قرار میدهد و البته رأی خود او این است که آن نوشتهی پطرس نیست. کلیسای اسکندریه این نوشته را در سال 200 م. جزو کتابهای قانونی پذیرفته است، اما مکاتب انطاکیه و قسطنطنیه تا سال 400 م. این نامه را در مجموعهی قانونی عهد جدید نیز نپذیرفته بودند. کلیسای غربی آن را در حدود سال 360 م. قانونی و رسمی به حساب آورد. (42) گفته میشود که اکثر کلیساها این نامه را در قرن پنجم و برخی در قرن ششم به عنوان متن قانونی پذیرفتند. (43)
ب) نویسندهی نامه
دربارهی نویسندهی این نامه اختلافات زیادی وجود دارد و هرگز حتی خود سنت، تا چه رسد به نقادان جدید، دربارهی نویسنده این نامه توافق نداشتهاند. سه نظر در این باره وجود دارد:
1. نامه واقعاً از آنِ پطرس است و میتوان آن را به پطرس منسوب کرد. دربارهی اینکه آیا آن را خود پطرس نوشته یا فرد دیگری تحت نظر پطرس نوشته است، دو نظر وجود داشته و به تدریج قول دوم غلبه یافته است. (44) برخی از عالمان پروتستانی که روحیهی محافظهکاری شدیدی داشتهاند و نیز بسیاری از عالمان کاتولیک این دیدگاه را اختیار کردهاند. (45) آنان برای رأی خود ادلهای آوردهاند که برخی از مهمترین آنها عبارتاند از:
الف) شهادت خارجی: کلیسای اولیه در نفس نسبت این نامه به پطرس جازم نبوده است؛ مثلاً اریجن که در حدود سال 220 م. میگوید برخی در انتساب این نامه به پطرس تردید کردهاند، خود او این تردید را تأیید یا تکذیب نمیکند، پس به رأس قاطعی نرسیده است. (46) همچنین جروم در قرن چهارم سخنی شبیه سخن اریجن دارد. و نیز از قرن دوم در مصر این نامه به عنوان نامهی پطرس پذیرفته و به کار گرفته شده است. (47)
ب) شواهد درونی: در خود متن شواهدی بر این مطلب وجود دارد که نویسنده پطرس حواری است. اولاً در ابتدای نامه آمده است که: «از طرف شمعون پطرس، غلام و رسول عیسی» (1: 1)؛ ثانیاً نویسنده میگوید که در مقاطع مهمی از زندگی عیسی مانند هنگامی که صدایی از آسمان رسید که میگفت: «این است پسر عزیز من که از او خشنودم» آنجا بوده است (1: 16-18). و ثالثاً نویسنده میگوید که این نامهی دومی است که نوشته (3: 1) و بدین وسیله به نامهی اول پطرس اشاره میکند. و رابعاً خود را دوست و برادر پولس میخواند (3: 1) و خامساً پیشگویی عیسی دربارهی کشته شدن پطرس (یوحنا، 21: 18) را بر خود منطبق میکند (1: 14). (48)
ج) این نامه با نوشتههای مجعول دیگری که به پطرس نسبت داده شده مانند «اعمال پطرس»، «انجیل پطرس» و «مکاشفهی پطرس» بسیار متفاوت است و با مطالب اناجیل و سنت کلیسایی بسیار نزدیک است و به همین جهت کلیسا آن را در ضمن کتاب قانونی پذیرفته است. (49)
2. نامه هیچ ارتباطی با پطرس ندارد و شخصی در زمانهای بعد از شهادت او این نامه را نوشته و برای اینکه به آن اعتبار بخشد آن را به پطرس منسوب ساخته است. البته این عمل در آن زمان یک شیوهی متعارف بوده و جعل دروغ محسوب نمیشده است. اکثریت قاطع عالمان مسیحی (50) یا به تعبیر برخی، اغلب عالمان پروتستان و برخی از عالمان کاتولیک، این نظر را اختیار کردهاند. (51) اینان میگویند اینکه نویسنده در چند جای متن آن را به پطرس منسوب کرده هرگز دلیل بر این نیست که نویسنده واقعاً پطرس بوده، بلکه این روشی پذیرفته شده بوده است.
اما شهادت خارجی به سود نظر اول ضعفش واضح است. بر فرض اریجن در قرن سوم و جروم در قرن چهارم در رد انتساب نامه به پطرس تردید کرده باشند و نتوانند این انتساب را قاطعانه رد کنند، آیا این برای اثبات انتساب کافی است؟ ضعف دلیل سوم نیز واضح است. اینکه این نوشته با دیگر نوشتههای مجعول منسوب به پطرس شباهت ندارد یا اینکه برخی از مطالب این نامه با مطالب اناجیل و دیگر قسمتهای عهد جدید و نیز سنت کلیسایی هماهنگ است، به هیچوجه نشان نمیدهد که پطرس نویسندهی نامه است. پس ادله قول قبل به هیچوجه تمام نیست.
مدافعان نظریهی دوم نیز شواهد متعددی به سود موضوع خود ارائه کردهاند:
الف) بخش قابل توجهی از این نامه با نامهی یهودا دقیقاً منطبق است. 19 شماره از نامهی یهودا عیناً با همان الفاظ باب دوم این نامه آمده و بخش زیادی از آن در بابهای اول و سوم آمده است.
محققان برآناند که نامهی یهودا قبل از این نامه نوشته شده و نویسندهی این نامه مطالب زیادی را از آن اخذ کرده است. بنابراین هم به لحاظ زمانی ممکن نیست که این نامه را پطرس نوشته باشد و هم نفس اخذ از یک نامهی دیگر نمیتواند کار پطرس بوده باشد. (52)
ب) از خود این نامه بر میآید که آن در زمانی نوشته شده که نامههای پولس منتشر شده و به عنوان متن قانونی پذیرفته شده است (3: 15-16). انتشار و پذیرش عمومی نامههای پولس سالها پس از مرگ پولس، که هم زمان با وفات پطرس بوده، و در واقع در قرن دوم م. رخ داده است. پس این نامه سالهای زیادی پس از فوت پطرس نوشته شده است. (53)
ج) نویسندهی نامه بین شاگردان عیسی و آبای کلیسا مقابله ایجاد میکند و میگوید «آبای ما مردند» (3: 4) و این نشان میدهد که این نامه در زمانی بسیار متأخرتر از پطرس نوشته شده است. (54)
د) این نامه در زمانی نوشته شده که دربارهی بازگشت مسیح سؤال ایجاد شده است و نویسنده میکوشد به آن پاسخ دهد (3: 3-10). این ماجرا نمیتواند در زمان پطرس رخ داده باشد و حداقل بعد از تخریب معبد در سال 70 م. رخ داده است. (55)
ه) در این نامه به شبهات گنوسیها پرداخته شده است. نمونهی آن افسانههای ماهرانه (1: 16) با اعمال خود باعث انکار فدای مسیح میشوند (2: 2). آنان برای متون مقدس و گفتههای انبیا شرحهای خاصی ارائه میکنند که با فهم کلیسا توافق ندارد (1: 20-21). متهم کردن ورد فرشتگان و قدرت آنان (2: 11) و… به هر حال در این نامه شواهد زیادی وجود دارد که آن بر ضد گنوسیها نوشته شده و گنوسیها بسیار بعد از پطرس و در واقع بیشتر در قرن دوم در مسیحیت فعال شده بودند. (56)
و) نامهی دوم پطرس از هر جهت، چه از جهت ادبیات و چه محتوا و اصطلاحات، با نامهی اول متفاوت است. و هرگز نمیتواند نوشتهی یک قلم باشد. کسانی که میگویند نامه اول را پطرس نوشته، هرگز نباید این نامه را نیز نوشتهی او بدانند. (57)
3. قول سوم، که نادر است، از کسانی است که از یک سو ادلهی مخالفان انتساب نامه به پطرس را قوی مییابند و از سوی دیگر نمیخواهند مطالب موجود در نامه را سبک به حساب آورند. اینان میگویند نامه را بعد از وفات پطرس شخص دیگری، و احتمالاً یکی از شاگردان او، اما با تکیه بر سخنان خود پطرس نوشته است. (58)
به هر حال اکثریت قاطع عالمان قول دوم را پذیرفتهاند و دو قول دیگر طرفدار زیادی ندارد.
ج) زمان و مکان نگارش نامه
کسانی که نویسندهی نامه را پطرس میدانند دربارهی زمان و مکان نگارش آن، سخنی ندارند، چرا که در نامه اشاره به نامهی اول پطرس شده، پس بعد از آن نامه یعنی اواخر عمر پطرس و در شهر رم نوشته شده است؛ (59) اما مخالفان این نظریه دربارهی زمان نگارش این نامه اختلاف کردهاند و گاهی حدود 100 تا 150 م. (60) و حتی 120 تا 180 م. (61) را احتمال دادهاند. گفته میشود پروتستانها بیشتر زمان متأخرتر را ترجیح دادهاند. گروه دوم دربارهی تعیین مکان نگارش نامه با مشکل روبهرو هستند. (62)
د) مخاطبان نامه
در ابتدای نامه مخاطبان اینگونه معرفی شدهاند: «به آنانی که ایمان گرانبها را به مساوی ما یافتهاند…» (1: 1)، هر چند در این نامه آمده است که این نامهی دوم نویسنده است و اشاره به نامهی اول پطرس میکند و در نامهی اول تا حدودی مخاطبان مشخص شده بودند، اما این نمیتواند مخاطب را مشخص کند. به هر حال این نوشته بیشتر وصیتی عمومی است تا یک نامه که برای مخاطبان خاصی نوشته شده باشد. (63)
ه) ساختار محتوایی
واژهی کلیدی این نامه «معرفت» است که مکرر در هر سه باب این نامه آمده است و اغلب اشاره به معرفت و شناخت مسیح دارد. این معرفت و شناخت آکادمیک نیست بلکه روحانی است و با تجربهی مسیح حاصل میشود (3: 18). (64) براساس این کلید واژه این نامه را میتوان به مقدمه و سه بخش تقسیم کرد: (65)
1. مقدمه:
معرفی نویسنده و مخاطب و اشاره به ازدیاد شناخت مخاطبان و دعا برای آنان (1: 1-2).
2. ماهیت شناخت، چگونگی حصول آن و علت اطمینان به شناختی که از مسیح دارند (1: 3-21):
الف) معرفت بخشی از ناحیهی خداست (1: 3-4).
ب) معرفت با کوشش انسان و ثبات او در ایمان حاصل میشود (1: 5-11).
ج) علت اطمینان به مسیحشناسی و اینکه ما افسانه نمیبافیم و آنچه دربارهی مسیح دیدهایم میگوییم (1: 11-21).
3. خطر ترک معرفت و شناخت واقعی (باب دوم):
الف) هجوم بدعتها و خطرهای آنها و مجازات آنها (2: 1-10).
ب) نمونههایی از بدعتها و فسادهای اخلاقی بدعتگذاران و عاقبت آنان (2: 11-22).
4. امید به آینده و معرفت واقعی (باب سوم):
ج) اشکال دربارهی بازگشت مسیح و پاسخ به آن (3: 1-14).
د) آمادگی برای آن روزی که مسیح میآید (3: 14-18).
در پایان باید به این نکته اشاره شود که هر چند در این نامه سخنی از الوهیت مسیح نیست و از این جهت با اناجیل همنوا هماهنگ است، اما گاهی تعابیری دربارهی نجاتشناسی در آن وجود دارد که به نظر شبیه به سخنان پولس میرسند (ر.ک.: 2: 1 و 20؛ 3: 2)، هر چند شاید نتوان از این تعابیر برداشتی قطعی کرد.
3. نامهی یهودا
این نامهی کوتاه که منسوب به فردی به نام یهوداست در زمینهای مشابه نامهی دوم منسوب به پطرس نوشته شده است. گویا نویسنده با احساس خطر از سقوط اخلاقی جامعهی مسیحی و انحرافاتی که افرادی در این زمینه به وجود آورده بودند، مطالبی را در این رابطه گوشزد کرده است. افرادی چنین تعلیم میدادهاند که دیانت مسیحی با روح افراد سروکار دارد و بنابراین لذتهای جسمانی، هرگونه که باشند، لطمهای به این هدف وارد نمیکنند. نویسنده در پی آن است که خطای این انحرف را گوشزد کند. (66)
الف) تاریخچهی نامه در تاریخ کلیسا
وضعیت تاریخی این نامه به لحاظ پذیرش از سوی کلیسا بهتر از نامهی دوم پطرس بوده و بیشتر مورد توجه قرار گرفته است، هر چند پذیرش عمومی این نامه نیز متأخر بوده است. قانون موراتوری در اواخر قرن دوم آن را جزو متون قانونی آورده و ترتولیان در کلیسای لاتین آن را معتبر دانسته است. در مکتب اسکندریه کلمنت آن را پذیرفته و اریجن آن را به کار برده است. یوسبیوس مورخ آن را از کتب قانونی شمرده است. با این حال عالمان مکتب اسکندریه و یوسبیوس تذکر دادهاند که برخی از دوائر کلیسایی آن را در ضمن کتابهای مشکوک آوردهاند که ظاهراً مقصودشان مکتب انطاکیه بوده است. جروم نیز در قرن چهارم تردید برخی از معاصرانش را دربارهی این نامه نقل میکند. به هر حال پذیرش عمومی این نامه در ابتدای قرن پنجم رخ داده است. (67) در قرن شانزدهم نیز مارتین لوتر نسبت به این نامه (همراه با نامهی یعقوب و کتاب مکاشفه) تحقیر و بیاعتنایی کرده است. (68)
ب) نویسنده و تاریخ نگارش
در ابتدای این نوشته آمده است: «یهودا، غلام عیسی مسیح و برادر یعقوب، به…». پس نام نویسنده یهوداست و او برادر یعقوب است. اینکه نویسنده خود را برادر یعقوب معرفی میکند نشان میدهد که یعقوب فردی مهم و شناخته شده بوده است. پس باید همان برادر عیسی، اسقف اورشلیم باشد که در عهد جدید از او زیاد سخن رفته است (اعمال، 12: 17؛ 15: 13، 21: 18، غلاطیان، 1: 19، 2: 9) این عبارت میگوید که یهودا برادر یعقوب است، پس با یهودای پسر یعقوب (لوقا، 6: 16؛ اعمال، 1: 13؛ یوحنا، 14: 22) که یکی از حواریان دوازدهگانه است و متی و مرقس او را تدّی مینامند (متی، 10: 3؛ مرقس، 3: 18) متفاوت است.
اما مشکل این است که اگر این یهودا برادر یعقوب است پس برادر عیسی نیز است و باید عنوان «برادر عیسی» را برای خود استفاده میکرد. برخی پاسخ دادهاند که یهودا نخواسته است که از این عنوان استفاده کند.
پس تا اینجا سنت میگوید که یهودا همان برادر یعقوب و در واقع برادر عیسی است، اما بسیاری از محققان جدید این انتساب را رد میکنند و میگویند عنوان «یهودا برادر یعقوب» یک نام مستعار است و در واقع نویسنده فردی ناشناخته است که نامهی خود را به یک شخصیت معروفتر منتسب کرده است. دلیل این امر این است که اولاً نویسنده با فرهنگ و زبان یونانی آگاهی کامل داشته و یهودای برادر یعقوب این گونه نبوده و ثانیاً برخی از قسمتهای نامه با تعالیم گنوسی مرتبط است و این نشان میدهد که نامه باید در زمانی متأخرتر از زمان یهودا نوشته شده باشد. ثالثاً در خود نامه عبارتی آمده که نشان میدهد آن در زمانی بعد از نسل اول و عصر رسولان نوشته شده است. (شماره 17). (69)
دربارهی تاریخ نگارش این نامه کسانی که یهودا برادر عیسی را نویسندهی آن میدانند تاریخ نگارش آن را حدود 70 م. و کسانی که به مستعار بودن این نام قائلاند 80-90 م. میدانند. البته گروه سومی تاریخ نگارش آن را اواسط قرن دوم میدانند و دلیل آن اشاره به برخی از تعالیم گنوسی در این نامه است؛ (70) اما نکتهی قابل توجه آن است که این نامه قبل از نامهی دوم پطرس نوشته شده، چرا که در آن از مطالب این نامه استفاده شده است.
ج) مخاطب و مکان نگارش
در ابتدای این نامه مخاطبان آن این گونه معرفی شدهاند: «… به خواندهشدگانی که در خدای پدر، حبیب و برای عیسی، مسیح محفوظ میباشید» (1: 1). پس مخاطب یک یا چند کلیسای خاص نیست و مقصود همهی مسیحیان است. بنابراین در واقع این نوشته یک نامه نیست و بیشتر به وصیتی عمومی شبیه است؛ (71) اما اینکه این نامه در کجا نوشته شده، هیچ چیز مشخصی نیست و در جاهای مختلفی میتواند نوشته شده باشد. (72)
د) ساختار محتوایی
برخی محتوای این نوشتهی کوتاه را به چند بخش تقسیم کردهاند: (73)
1. معرفی نویسنده و مخاطبان و سلام و دعای رحمت (1-2).
2. زمینهی نوشته شدن نامه و اینکه نوشتن آن ضرورت فوری داشته است (3-4).
3. ذکر نمونههایی از عهد قدیم و تاریخ دربارهی سرنوشت گناهکاران (5-7).
4. بیان گناهان و فسادهای معلمان دروغین و گمراهیهایی که ایجاد کردهاند (8-16).
5. نصیحت به ایمانداران و دعوت آنان به پایداری در ایمان و دوری از گناهان (17-23).
6. دعای پایانی (24-25).
پینوشتها:
1. المدخل الی العهد الجدید، ص 706-707.
2. الفغالی، المدخل الی الکتاب المقدس، ج 5، ص 364.
3. کلید عهد جدید، ص 218.
4. الفغالی، المدخل الی الکتاب المقدس، ج 5، ص 366.
5. کلید عهد جدید، ص 215.
6. الکتاب المقدس، الجزء الثانی، ص 721.
7. المدخل الی العهد الجدید، ص 710.
8. The New International Dictionary of the Bible, p. 494.
9. المدخل الی العهد الجدید، ص 710.
10. همان، ص 711.
11. همان، ص 711-712؛ Who’s Who in the Bible, p. 293; The New International Dictionary of the Bible, p. 492-494.
12. The New International Dictionary of the Bible, p. 494.
13. المدخل الی الکتاب المقدس، ج 5، ص 366.
14. The Oxford Bible Commentary, p. 1256.
15. الفغالی، المدخل الی الکتاب المقدس، ج 5، ص 367-368؛ المدخل الی العهد الجدید، ص 714-715؛ الکتاب المقدس، الجزء الثانی، ص 721، 722؛ Harper’s Bible Dictionary, p. 447.
16. الفغالی، المدخل الی الکتاب المقدس، ج 5، ص 367-368.
17. المدخل الی العهد الجدید، ص 716.
18. The New International Dictionary of the Bible, p. 404.
19. Ibid, p. 494.
20. الفغالی، المدخل الی الکتاب المقدس، ج 5، ص 368؛ The Oxford Companion to the Bible, p. 340.
21. Ibid, p. 1256.
22. الفغالی، المدخل الی الکتاب المقدس، ج 5، ص 369؛ معرفی عهد جدید، ج 2، ص 26؛ Harper’s Bible Dictionary, p. 446.
23. الفغالی، المدخل الی الکتاب المقدس، ج 5، ص 369-370.
24. معرفی عهد جدید، ج 2، ص 27.
25. کلمهی کلیسا از واژهی ecclesia یونانی به معنای «جامعهی شهروندان» است و در این متن معادل «امت» است. این واژه در مسیحیت مجازاً به معانی دیگری مانند فرقه یا محل خاص عبادت به کار رفته است.
26. خداوند در ادبیات فارسی قدیم به معنای ارباب بوده و هرگز نام خاص خدا نیست. این واژه در انگلیسی «لرد» و در عربی «سید» است.
27. The Oxford Bible Commentary, p. 1264.
28. المدخل الی العهد الجدید، ص 731.
29. همان، ص 732.
30. الکتاب المقدس، ج 2، ص 735.
31. الکتاب المقدس، ج 2، ص 736؛ Ibid, p. 1263.
32. المدخل الی العهد الجدید، ص 729-731؛ الفغالی، المدخل الی الکتاب المقدس، ج 5، ص 379-380؛ الکتاب المقدس، ج 2، ص 736؛ The Oxford Bible Commentary, p. 584 Harper’s Bible Dictionary, p. 779.
33. الفغالی، المدخل الی الکتاب المقدس، ج 5، ص 384؛ المدخل الی العهد الجدیدع ص 733.
34. The New International Dictionary of the Bible, p. 774.
35. سعید، المدخل الی الکتاب المقدس، ص 361-362.
36. loc. cit.
37. The Oxford Companion to the Bible, p. 585.
38. الفغالی، المدخل الی الکتاب المقدس، ج 5، ص 384.
39. همان، ص 381.
40. The New International Dictionary of the Bible, p. 774.
41. ر.ک.: معرفی عهد جدید، ج 2، ص 91؛ loc. cit.
42. المدخل الی العهد الجدید، ص 743؛ الفغالی، المدخل الی الکتاب المقدس، ج 5، ص 411؛ الکتاب المقدس، ج 2، ص 754.
43. همان.
44. The Oxford Bible Commentary, p. 1271.
45. المدخل الی العهد الجدید، ص 744.
46. همانجا.
47. الفغالی، المدخل الی الکتاب المقدس، ج 5، ص 407-408.
48. همان، ص 407؛ المدخل الی العهد الجدید، ص 744.
49. همان، ص 745.
50. The Oxford Bible Commentary, p. 1271.
51. همانجا.
52. همان، ص 746؛ کلید عهد جدید، ص 239.
53. همان، ص 749؛ الفغالی، المدخل الی الکتاب المقدس، ج 5، ص 408.
54. الفغالی، المدخل الی الکتاب المقدس، ج 5، ص 408.
55. همانجا؛ المدخل الی العهد الجدید، ص 746-747.
56. الفغالی، المدخل الی الکتاب المقدس، ج 5، ص 408.
57. المدخل الی العهد الجدید، ص 747-748.
58. همان، ص 750.
59. همانجا.
60. کلید عهد جدید، ص 239.
61. همان، ص 750.
62. الفغالی، المدخل الی الکتاب المقدس، ج 5، ص 406.
63. همانجا.
64. The New International Dictionary of the Bible, p. 775.
65. ر.ک.: معرفی عهد جدید، ج 2، ص 106-107؛ loc. cit.
66. کلید عهد جدید، ص 235-236.
67. الفغالی، المدخل الی الکتاب المقدس، ج 5، ص 437؛ المدخل الی العهد الجدید، ص 757-758؛ الکتاب المقدس، ج 2، ص 787.
68. The Oxford Bible Commentary, p. 1284.
69. الفغالی، المدخل الی الکتاب المقدس، ج 5، ص 437-438؛ المدخل الی العهد الجدید، ص 758-759؛
The Oxford Companion to the Bible, p. 397; The Oxford Bible Commentary, p. 1248.
70. الفغالی، المدخل الی الکتاب المقدس، ج 5، ص 439؛ الکتاب المقدس، ج 2، ص 787.
71. Harper’s Bible Dictionary, p. 514.
72. الفغالی، المدخل الی الکتاب المقدس، ج 5، ص 439.
73. ر.ک.: معرفی عهد جدید، ج 2، ص 109؛ The Oxford Bible Commentary, p. 396.
منبع مقاله :
سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم؛ (1396)، بررسی متنی و سندی متون مقدس یهودی – مسیحی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، پژوهشکدهی تحقیق و توسعهی علوم انسانی، چاپ اول.