طلسمات

خانه » همه » مذهبی » نامه اعمال

نامه اعمال

سلام
همه کارهاى انسان – اعم از چهره ظاهرى آنها و چهره باطنى آنها – در نامه عمل او ثبت و ضبط شده است و هیچ چیز از آن پوشیده نیست و ظاهراً در موقف میزان، مشخص مى شود که سمت و سوى او به کدام جهت است؛ به سمت حق است یا باطل:
«وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما کانُوا بِایاتِنا یَظْلِمُونَ»؛ «و وزن در آن روز حق است. کسى که میزان هاى [عمل ] آنان سنگین است، همان رستگارانند و کسانى که میزان هاى آنها سبک است، افرادى اند که سرمایه خود را به خاطر ستمى که نسبت به نشانه هاى ما مى کردند، از دست داده اند». (اعراف (7)، آیه 8 و 9؛ همچنین ر.ک: مومنون (23)، آیات 101 – 108.)
در روایتى آمده است: زندیق درباره این آیه از امام صادق(ع) مى پرسد: «قال أو لیس توزن الأعمال قال(ع) لا إن الأعمال لیست بأجسام و إنما هى صفة ما عملوا و إنما یحتاج إلى وزن الشى ء من جهل عدد الأشیاء و لایعرف ثقلها أو خفتها و إن الله لا یخفى علیه شى ء. قال: فما معنى المیزان؟ قال(ع): العدل. قال فما معناه فى کتابه فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ؟ قال(ع): فمن رجح عمله». (الاحتجاج، ج 2، ص 351.)
«پرسید: آیا اعمال را وزن نمى کند؟ امام فرمودند: خیر! اعمال اجسام نیستند؛ بلکه آنچه عمل مى گردد، توزین مى شود. کسى نیازمند وزن کردن چیزها است که به عدد آن نادان باشد و همچنین سنگینى و سبکى آن را نداند؛ و از خداوند هیچ چیزى پنهان نیست.
او پرسید: معناى میزان چیست؟ امام فرموند: عدل. او گفت: معناى این آیه «کسى که میزانش سنگین است» چیست؟ امام فرمودند: کسى که عملش راجح باشد».
همچنین امیر المومنین(ع) در تفسیر این آیه مى فرماید: «و معنى قوله (فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ» وَ (مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ» فهو قلة الحساب و کثرته و الناس یومئذ على طبقات و منازل فمنهم من یحاسب حساباً یسیراً و ینقلب إلى أهله مسروراً و منهم الذین یدخلون الجنة بغیر حساب لأنهم لم یتلبسوا من أمر الدنیا و إنما الحساب هناک على من تلبس بها هاهنا و منهم من یحاسب على النقیر و القطمیر و یصیر إلى عذاب السعیر و منهم أئمة الکفر و قادة الضلالة فأولئک لایقیم لهم وزناً و لا یعبأ بهم بأمره و نهیه یوم القیامة و هم فى جهنم خالدون (و تلفح وجوههم النار و هم فیها کالحون» (مومنون (23)، آیه 104.) «فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (الاحتجاج، ج 1، ص 244.)؛ «و معناى «کسى که میزانش سنگین باشد» و «کسى که میزانش سبک باشد» عبارت از کمى و زیادى حساب است و مردم در آن روز بر طبقات و جایگاه هاى مختلفى هستند: گروهى به سرعت محاسبه مى شوند و با شادمانى به سوى خاندان خود باز مى گردد؛ گروهى بدون حساب وارد بهشت مى شوند؛ زیرا خود را به دنیا آلوده نکرده اند و حساب قیامت براى کسانى است که در دنیا خود را آلوده کرده اند؛ و گروهى بر کمترین و کوچکترین [امر ]محاسبه مى شوند و به سوى عذاب دردناک رانده مى شوند و از ایشان است پیشوایان کفر و رهبران گمراهى که براى آنها هیچ میزانى برپا نمى شود؛ آنها در روز قیامت هیچ ارجى ندارند و در دوزخ جاودانه هستند و (شعله هاى سوزان آتش [همچون شمشیر] به صورت هاى شان نواخته مى شود و در دوزخ چهره اى عبوس دارند»؛ پس کسانى که میزان هاى شان سنگین باشد، آنها رستگاراند».
در آن روز حساب در دستان خداوند متعال است و همگى از روى عدالت حسابرسى مى شوند: (وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ إِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنا بِها وَ کَفى بِنا حاسِبِینَ»؛ «ما ترازوى عدل را در روز قیامت برپا مى کنیم. پس به هیچ کس کمتر ستمى نمى شود و اگر به مقدار سنگینى یک دانه خردل باشد، ما آن را حاضر مى کنیم. و کافى است که ما حساب کننده باشیم». (انبیاء (21)، آیه 47.)
امام صادق(ع) در تفسیر آیه «وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ» مى فرمایند: «الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَوْصِیَاءُ»؛ یعنى، انبیا و اوصیاى آنان موازین قسط هستند که دیگرن با آنها سنجیده مى شوند». (کافى، ج 1، ص 419.) آرى اگر آنها در دنیا راهنمایان مردمان هستند که براى هدایت باید بدان ها اقتدا کنند، در قیامت نیز موازین قسط و عدل هستند که هر کس با نسبتش با آنها سنجیده مى شود.
[از روایت حضرت على(ع) روشن شد که همه مردمان در «موقف میزان» توقف ندارند؛ بلکه سران ایمان و سران شرک، مستقیماً به بهشت و جهنم مى روند. بنابراین میزان فقط براى «متوسطین» است. حضرت زین العابدین امام سجاد(ع) سخنى دارند که با توجه به آن بسیارى از مطالب روشن مى شود:
«اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ أَهْلَ الشِّرْکِ لَا یُنْصَبُ لَهُمُ الْمَوَازِینُ وَ لَا یُنْشَرُ لَهُمُ الدَّوَاوِینُ وَ إِنَّمَا یُحْشَرُونَ إِلَى جَهَنَّمَ زُمَراً وَ إِنَّمَا نَصْبُ الْمَوَازِینِ وَ نَشْرُ الدَّوَاوِینِ لِأَهْلِ الْإِسْلَامِ فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یُحِبَّ زَهْرَةَ الدُّنْیَا وَ عَاجِلَهَا لِأَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِهِ وَ لَمْ یُرَغِّبْهُمْ فِیهَا وَ فِى عَاجِلِ زَهْرَتِهَا وَ ظَاهِرِ بَهْجَتِهَا وَ إِنَّمَا خَلَقَ الدُّنْیَا وَ خَلَقَ أَهْلَهَا لِیَبْلُوَهُمْ فِیهَا أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً لآِخِرَتِهِ» ؛ (همان، ص 75.)؛ «بندگان خدا اگاه باشید! براى مشرکان میزان ها نصب نمى شود و دیوان ها (نامه هاى عمل) منتشر نمى گردد. آنها گروه گروه به سوى جهنم محشور مى شوند. بلکه نصب میزان و نشر دیوان تنها براى مسلمانان است. پس بندگان خدا! از خدا پروا داشته باشید و آگاه باشید که خداوند عزو جل، گل زود گذر دنیا را براى هیچ یک از دوستانش دوست ندارد و آنها را بر زیبایى هاى زودگذر و شادمانى هاى ظاهرى آن ترغیب نمى کند؛ بلکه دنیا و اهل دنیا را تنها براى این آفریده تا آنها را بیازماید که کدام یک در آن براى آخرتش نیکوتر کار مى کند».
برخى، از این دسته روایات استفاده کرده اند که مواقف میزان و حساب فقط مخصوص مؤمنان است. اما به نظر مى رسد که چنین نباشد. زیرا آیات قرآن مردم را در قیامت به یک اعتبار به دو دسته و به اعتبار دیگر، به سه دسته و به اعتبار سوم به شش دسته تقسیم مى کند. ابتدا این آیات را بررسى مى کنیم و بعد نظر خود را درباره آنها بیان مى کنیم.
در موقف «میزان» عمل سنجیده مى شود. اما در موقف «حساب» عامل و عمل کننده به سنجش در مى آیند. این موقف نیز از توقفگاه هاى سخت قیامت است که مى بایست خود را براى آن آماده کرد:
«اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فِى غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ»؛ «حساب مردم نزدیک شده در حالى که آنها در غفلت و روى گردانى اند». (انبیاء (21)، آیه 1.)
در آن روز همه مردمان – بجز گروهى که قبلاً استثنا شده بودند – در دادگاه عدل الهى حاضر مى شوند و پاسخ گو خواهند بود:
«وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ»؛ «آنها را نگهدارید، که باید بازپرسى شوند». (صافات (37)، آیه 24.)
روزى که کتاب ها بیرون مى آیند: «وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ»؛ (تکویر (81)، آیه 10.) «در آن هنگام که نام هاى اعمال گشوده مى شود».
و هر کس کتاب خود را به گردن خود دارد: «وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِى عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُوراً اقْرَأْ کِتابَکَ کَفى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً»؛ (اسراء (17)، آیه 13 – 14.) «و هر انسانى، اعمالش را بر گردنش آویخته ایم؛ و روز قیامت، کتابى براى او بیرون مى آوریم که آن را در برابر خود، گشوده مى بیند کتابت را بخوانى، کافى است که امروز، خود حسابگر خویش باشى».
یعنى در دنیا به دنبال چه کسى بودید، در آخرت نیز پشت سر او به صحنه قیامت وارد مى شوید. مردم به رغم اختلاف هاى بسیارى که دارند، در روز حسابرسى به دو دسته کلى تقسیم مى شوند، یا نامه عملشان به دست راست شان داده مى شود و آنها کسانى اند که موقف حساب را به سلامت گذرانده اند و پاداش آنان نیز بهشت برین است و یا نامه عملشان از پشت سر یا به دست چپشان داده مى شود و آنها کسانى اند که نقد دنیا را به بیهودگى باخته اند و جزاى آنها دوزخ است:
«یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِىَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتِیلاً»؛ (اسراء (17)، آیه 71.) «روزى را که هر گروهى را با پیشوایشان مى خوانیم. کسانى که نامه عملشان به دست راست شان داده شود، آن را مى خوانند؛ و به قدر رشته شکاف هسته خرمایى به آنان ستم نمى شود».
«یَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لا تَخْفى مِنْکُمْ خافِیَةٌ فَأَمَّا مَنْ أُوتِىَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَیَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَهْ إِنِّى ظَنَنْتُ أَنِّى مُلاقٍ حِسابِیَهْ فَهُوَ فِى عِیشَةٍ راضِیَةٍ فِى جَنَّةٍ عالِیَةٍ قُطُوفُها دانِیَةٌ کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِیئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِى الْأَیَّامِ الْخالِیَةِ»؛ (حاقه (69)، آیات 18 – 24.) «در آن روز همگى به پیشگاه خدا عرضه مى شوید و چیزى از کارهاى شما پنهان نمى ماند. پس کسى که نامه اعمالش را به دست راستش دهند، فریاد مى زند: نامه اعمال مرا بگیرید و بخوانید، من یقین داشتم که به حساب کردارم مى رسم؛ او در زندگانى رضایت بخشى قرار خواهد داشت؛ در بهشتى عالى که میوه هایش در دسترس است. بخورید و بیاشامید، گوارا در برابر کردارى که در روزگاران گذشته انجام دادید».
این دسته اول، مؤمنانى اند که حسابشان پاک بوده و پاداش نیکو از خداوند متعال دریافت مى کنند. اما دسته دوم، گرفتار عمل ناشایسته خود مى شوند:
«وَ أَمَّا مَنْ أُوتِىَ کِتابَهُ بِشِمالِهِ فَیَقُولُ یا لَیْتَنِى لَمْ أُوتَ کِتابِیَهْ وَ لَمْ أَدْرِ ما حِسابِیَهْ یا لَیْتَها کانَتِ الْقاضِیَةَ ما أَغْنى عَنِّى مالِیَهْ هَلَکَ عَنِّى سُلْطانِیَهْ خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ ثُمَّ فِى سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُکُوهُ إِنَّهُ کانَ لایُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ وَ لایَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْکِینِ فَلَیْسَ لَهُ الْیَوْمَ هاهُنا حَمِیمٌ وَ لا طَعامٌ إِلاَّ مِنْ غِسْلِینٍ لا یَأْکُلُهُ إِلاَّ الْخاطِؤُنَ» (مراتب کوتاه خواهیم داشت.)؛ «اما کسى که نامه اعمالش را به دست چپش بدهند، مى گوید: اى کاش هرگز نامه کردارم را به من نمى دادند! و نمى دانستم حساب من چیست؟ اى کاش مرگم فرا مى رسید! مال و ثروتم هرگز مرا بى نیاز نکرد! قدرت من نیز از دست رفت! او را بگیرید و در بند و زنجیرش کنید؛ سپس او را در دوزخ بیفکنند. بعد او را به زنجیرى که هفتاد ذراع است، ببندید؛ زیرا او هرگز به خداوند بزرگ ایمان نمى آورد و هرگز مردم را بر اطعام مستمندان تشویق نمى کرد. از این رو، امروز هم در اینجا یار مهربانى ندارد و نه طعامى، جز از چرک و خون، غذایى که جز خطاکاران آن را نمى خورند».
ما خداوند را ملاقات مى کنیم؛ منتها برخى به پاى خود مى روند و به اسم جمال الهى دیدار مى کنند و در عیش و رحمت هستند و حسابشان نیز ساده و سریع است؛ اما برخى را مى برند و به جلال الهى مى برند و به آنها سخت خواهد گذشت:
«یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَسَوْفَ یُحاسَبُ حِساباً یَسِیراً وَ یَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُوراً وَ أَمَّا مَنْ أُوتِىَ کِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ فَسَوْفَ یَدْعُوا ثُبُوراً وَ یَصْلى سَعِیراً إِنَّهُ کانَ فِى أَهْلِهِ مَسْرُوراً إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ یَحُورَ بَلى إِنَّ رَبَّهُ کانَ بِهِ بَصیراً» ؛ ((2)، آیه 284؛ زلزال (99)، آیات 6 – 8.) ؛ «اى انسان! تو با تلاش و رنج به سوى پروردگارت مى روى و او را ملاقات خواهى کرد. پس کسى که نامه اعمالش به دست راستش داده شود، به زودى حساب آسانى براى او مى شود و خوشحال به اهل و خانواده اش بازمى گردد. اما کسى که نامه اعمالش به پشت سرش داده شود، به زودى فریاد مى زند؛ واى بر من که هلاک شدم! و در شعله هاى سوزان آتش مى سوزد؛ زیرا او در میان خانواده اش پیوسته [از کفر و گناه خود] شادمان بود. او گمان مى کرد هرگز بازگشت نمى کند! آرى، پروردگارش نسبت به او بینا بود».
از بعضى از آیات قرآن چنین استنباط مى شود که یکى از کتاب هاى عالم وجود، کتابى است که تمام جزئیات اعمال و حرکات انسان و جلوه هاى باطنى آنها در آنجا نگاشته مى شود.
کتابى که آنجا نوشته مى شود، خود یک عالَم است که بر ما محیط بوده؛ ولى براى ما محسوس و مرئى نیست. این عالم خود شامل کتاب هایى است که هر انسانى به سهم خود دارد؛ یعنى، به تعداد انسان ها، کتاب ها وجود دارد و هر انسانى با خودش کتابى و نظامى دارد که باطن عمل، صفت، خلق و عقیده او در آنجا مضبوط بوده و از چشم سطحى نگر ما مستور است.
این کتاب و نظام، نویسنده و قلم حقى هم دارد؛ یعنى، وسیله حق و نگارنده حقى که به وسیله آن، حقایق را مى نویسد و هم صورت ظاهر و هم صورت باطن اعمال، عقاید، افکار، روش ها، اوصاف و اخلاق را در آنجا ضبط مى کند. به یک نظر، گویا خود انسان نویسنده کتاب خویش است و با عمل، کردار و روش خود در آن صحیفه مى نگارد و در این نوشتن هیچ چیزى را جا نمى گذارد.
آیات قرآن و روایات وارده از معصومین(ع)، با لحن هاى گوناگون به حقیقت نامه اعمال، اشاره ها دارد: (وَ تَرى کُلَّ اُمَّةٍ جاثِیَةً کُلُّ اُمَّةٍ جاثیَةً کُلُّ اُمَّةٍ تُدْعى اَلى کِتابها الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ، هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ اِنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ)؛جاثیه (45)، آیه 28 و 29.
«و هر امتى را به زانو درآمده مى بینى؛ هر امتى به سوى صحیفه عمل خویش فراخوانده مى شود [ و بدیشان مى گویند: ]«آنچه را مى کردید امروز پاداش مى یابید»، این است کتاب ما که به حق سخن مى گوید. حقیقت آن است که ما از آنچه مى کردید، نسخه بر مى داشتیم».
این آیه نیز بیانگر این حقیقت است که هر کسى، در صحیفه عمل خویش قرار گرفته و نامه عمل، عین عمل است. هم چهره ظاهرى عمل در آنجا است که براى ما معلوم مى کند عمل ما است و هم چهره باطنى عمل در آنجا مضبوط است که در واقع جزا و تجسّم عمل ما است. و چون این کتاب هم قلم حقى دارد و هم نویسنده حق و هم نگارش حق، پس حقایق را به حق براى ما بازخوانى مى کند.
امام صادق(ع) فرمود:«عن اَبى عَبدِاللَّهِ عَلَیهِ السلامُ قالَ: اِذا کانَ یَومُ القِیامَةِ دَفَعَ اِلَى الاِنسانِ کِتابَهُ ثُمَّ قیلَ لَهُ: اِقْرَأْ، قُلتُ: فَیَعْرِفُ ما فیهِ؟ فَقالَ: اِنَّ اللَّهَ یُذَکِّرُهُ فَما مِنْ لَحْظَةٍ وَلا کَلِمَةٍ وَلا نَقْلٍ قُدِمَ وَلا شَى ءٍ فَعَلَهُ اِلاَّ َکَرَهُ، کَأَنَّهُ فَعَلَهُ تِلْکَ السّاعَةِ فَلِذلِکَ قالُوا: «یا وَیْلَتَنا ما لِهذَا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغیرَةً وَلا کَبیرَةً اِلاَّ اَحْصیها» بحار الانوار، ج 7، ص 315، ح 10.
«هنگامى که روز قیامت مى شود، نامه [ اعمال ] انسان به او داده مى شود، سپس به او گفته مى شود که: بخوان [ کتابت را]، [ راوى مى گوید] گفتم: [ آیا ]مى شناسد آنچه که در آن صحیفه هست؟ [ امام صادق(ع) در پاسخ ] فرمود: حقیقت آن است که خداوند آن را به یاد او مى اندازد. پس هیچ لحظه اى، هیچ کلمه اى، هیچ حرکت و قدمى و هیچ چیزى نیست که او انجام داده باشد؛ مگر آنکه متذکر آن شود [ و به یادش افتد به صورتى که ] گویا همان ساعت آن عمل را انجام داده است و به همین جهت است که مى گویند: اى واى بر ما! این چه نامه اى است که هیچ [ کار] کوچک و بزرگى را فرونگذاشته، جز این که همه را به حساب آورده است».
به هر روى، نامه عمل، همان عالم و نظامى است که انسان ها خود با افکار، عقاید، اعمال، اوصاف و اخلاق خویش ساخته اند. صحیفه اى است که تمام حرکات و سکنات – چه با وجه ظاهرى آن و چه با جنبه باطنى آن – در آنجا ثبت است.ر.ک: مواقف حشر، صص 31 – 37.
نامه اى آید به دست بنده اى سر سیه از جرم و فسق آکنده اى
اندرو یک خیر و یک توفیق نه جز که آزار دل صدیق نه
پر ز سر تا پاى زشتى و گناه تسخر و خنبک زدن بر اهل راه
آن دغل کارى و دزدى هاى او و آن چو فرعونان أنا و انّاى او
چون بخواند نامه خود آن ثقیل داند او که سوى زندان شد رحیل
پس روان گردد چو دزدان سوى دار جرم پیدا بسته راه اعتذار
مثنوى معنوى، دفتر پنجم، ابیات 1806 – 1811
[انتخابی از کد32251]در سوره مبارکه واقعه، چگونگی حال مردم در روز قیامت را بیان می کند و مردم را در این روز به سه گروه تقسیم می کند: «و کنتم ازواجاً ثلاثه»؛ (واقعه / 7) گروه اول اصحاب میمنه یا اصحاب یمین می باشند. اصحاب پسین کسانی هستند که نامه اعمالشان را به دست راستشان می دهند و این امر در قیامت نشانه و علامتی برای مؤمنان نیکوکار و اهل نجات است و احتمال دارد، میمنه و یمین از ماده «یمن» به معنای سعادت و خوشبختی باشد، یعنی گروه اول که همان اصحاب یمین باشند، گروه سعادتمندان و خوشبختان می باشند. گروه دوم اصحاب مشئمه یا اصحاب شمالند؛ گروهی بیچاره و بدبخت که نامه اعمالشان را به دست چپشان می دهند و این نشانه و رمزی برای جرم و جنایت و تیره روزی آن گروه است[پایان کد انتخابی]
آیاتی‌ در قرآن‌ مجید داریم‌ که‌ دلالت‌ دارد بر آنکه‌ بعضی‌ از افراد، نامه عملشان‌ از سمت‌ راست‌ و دسته‌ای‌ نامه‌ عملشان‌ از سمت‌
چپ‌ میباشد.
یَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لَا تَخْفَی‌ مِنکُمْ خَافِیَةٌ * فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَـٰبَهُ و بِیَمِینِهِ فَیَقُولُ هَآؤُمُ اقْرَؤُاْ کَتَـٰبِیَهْ * إنِّی‌ ظَنَنتُ أَنِّی‌ مُلَـٰقٍ حَسَابِیَةً * فَهُوَ فِی‌ عِیشَةٍ رَّاضِیَةٍ فِی‌ جَنَّةٍ عَالِیَةٍ * قُطُوفُهَا دَانِیَةٌ * کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِیئًٓا بِمَآ أَسْلَفْتُمْ فِی‌ الایَّامِ الْخَالِیَةِ * وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَـٰبَهُ و بِشِمَالِهِ فَیَقُولُ یَـٰلَیْتَنِی‌ لَمْ أُوتَ کِتَـٰبِیَهْ * وَ لَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِیَهْ * یَـٰلَیْتَهَا کَانَتِ الْقَاضِیَةَ * مَآ أَغْنَی‌ عَنِّی‌ مَالِیَهْ * هَلَکَ عَنّیً سُلْطَـٰنِیَهً. [2]رسیدن نامه عمل از طرف راست وچپ
چون‌ یکی‌ از مقامات‌ عالم‌ قیامت‌ عالم‌ عَرْض‌ است‌؛ انسان‌ را به‌ پیشگاه‌ خداوند عزّوجلّ عرضه‌ میدارند. «آن‌ روزی‌ است‌ که‌ جملگی‌ شما عرضه‌ داشته‌ میشوید و هیچ‌ عملی‌ و کاری‌ از اسرار و پنهانی‌های‌ شما پنهان‌ نخواهد ماند. امّا آن‌ کسیکه‌ به‌ سبب‌ راست‌ او نامۀ عملش‌ داده‌ شود، آنقدر مبتهج‌ و مسرور و خوشحال‌ است‌ که‌ پیوسته‌ صدا میزند: ای‌ مردم‌ بیائید جمع‌ شوید و نامه عمل‌ مرا بخوانید! من‌ به‌ چنین‌ روز حساب‌ و جزائی‌ اعتقاد و ایمان‌ داشتم‌! چنین‌ کسی‌ پیوسته‌ در عیش‌ و زندگی‌ دل‌ پسند و خوشایند، متنعّم‌ است‌ و در بهشت‌های‌ عالی‌ مرتبه‌ و رفیع‌ الدّرجه‌ زیست‌ میکند؛ آن‌ بهشت‌هائی‌ که‌ میوه‌هایش‌ نزدیک‌ و در دسترس‌ است‌. و به‌ آنان‌ چنین‌ خطاب‌ میشود که‌: بخورید و بیاشامید گوارا باد بر شما این‌ نعمت‌های‌ خداوندی‌ که‌ به‌ شما در مقابل‌ آن‌ أعمالی‌ که‌ در دنیا انجام‌ دادید و سابقاً برای‌ ما فرستاده‌اید ارزانی‌ داشته‌ است‌.

(در آن‌ ایّامی‌ که‌ گذشت‌ و سپری‌ شد. در آن‌ ایّامی‌ که‌ متمرّدین‌ و منکرین‌ چنان‌ می‌پنداشتند که‌ تُو پُر است‌ ولی‌ خالی‌ شد؛ از همۀ محتویات‌ خالی‌ شد؛ از شما و از همه آنان‌ خالی‌ شد و آن‌ ایّام‌ ظرفی‌ بود برای‌ تربیت‌ و تکامل‌ شما! آن‌ ایّام‌ شما را خالی‌ کرد و به‌ چنین‌ مقام‌ و موقفی‌ فرستاد. گوارا باد بر شما که‌ بیدار بودید! و در آن‌ زمان‌، بدان‌ زمان‌ و زمانه‌، بدان‌ ظرف‌ و مظروف‌ دل‌ نبستید! و خود را برای‌ کوچ‌ کردن‌ و بار سفر بستن‌ به‌ این‌ منزلگاه‌ تُو پُر و پر محتوی‌ آماده‌ نمودید!)
و امّا آن‌ کسیکه‌ نامه عملش‌ به‌ سبب‌ چپ‌ او داده‌ شود با نهایت‌ شرمساری‌ و سرافکندگی‌ و ذلّت‌ میگوید: ای‌کاش‌ نامه عمل‌ من‌ به‌ من‌ داده‌ نشده‌ بود! ای‌کاش‌ من‌ از حساب‌ و کتاب‌ خود اطّلاع‌ پیدا نمیکردم‌ و از سرگذشت‌ خود چیزی‌ نمی‌فهمیدم‌! ای‌کاش‌ حکم‌ خدا میرسید و نابودی‌ و نیستی‌، مرا در کام‌ خود فرو میبرد و اثری‌ از من‌ باقی‌ نمی‌گذاشت‌، و من‌ خود را در چنین‌ مقام‌ و موقفی‌ نمیدیدم‌! ای‌ داد که‌ مالی‌ را که‌ جمع‌ کردم‌ و اندوختم‌ به‌ کار من‌ نیامد و دستی‌ از من‌ نگرفت‌ و مرا بی‌نیاز ننمود؛ قدرت‌ و سلطنت‌ من‌ نیز تباه‌ شد و توانائی‌ و اقتدار من‌ دستخوش‌ نابودی‌ و هلاکت‌ قرار گرفت‌.»
به‌ چنین‌ افراد متمرّد و سرکش‌ که‌ مال‌ و قدرت‌ را وسیله تباهی‌ قرار دادند و از راه‌ عدالت‌ تجاوز کردند و به‌ حقوق‌ ضعفاء و فقراء تعدّی‌ نمودند، از طرف‌ فرشتگان‌ عوالم‌ عالیه‌ و ارواح‌ قدسیّه‌، به‌ فرشتگان‌ مأمور عذاب‌ خطاب‌ میشود: بگیرید او را و در غلّ و زنجیر درآورید و سپس‌ او را در آتش‌ دوزخ‌ و جهنّم‌ آتش‌ زنید و بسوزانید و پس‌ از آن‌ به‌ زنجیری‌ که‌ در ازای‌ آن‌ هفتاد ذراع‌ است‌ او را در سلسله‌ بکشید!
به‌ علّت‌ آنکه‌ او چنین‌ کسی‌ بود که‌ به‌ خداوند بزرگ‌ ایمان‌ نمی‌آورد و بر اطعام‌ فقراء و مساکین‌ کوشا و ساعی‌ نبود؛ و بدین‌ جهت‌ در امروز هیچ‌ یار و یاور و غمگساری‌ برای‌ او نیست‌ و غذائی‌ جز چرک‌ و خون‌ که‌ طعام‌ دوزخیان‌ است‌ ندارد؛ آن‌ طعام‌ و غذائی‌ که‌ جز خوراک‌ دوزخیان‌ و گناهکاران‌ غذای‌ کسی‌ دیگر نیست‌ و هیچکس‌ از آن‌ نمی‌خورد.
آن‌ کسانی‌ که‌ در دنیا امور خود را گذراندند به‌ عصیان‌ و خطا، سرمایه‌های‌ وجودی‌ خود را از دست‌ دادند، بر مسند غرور و استکبار تکیه‌ زدند، و ایمان‌ به‌ خداوند عظیم‌ نیاوردند، و در برابر فرامین‌ و قوانین‌ حضرت‌ او سر تسلیم‌ فرود نیاوردند، و بدین‌ جهت‌ دست‌ به‌ تعدّی‌ و تجاوز گشودند و حقوق‌ ضعیفان‌ و مستمندان‌ را تاراج‌ کردند، و فقرا و بیچارگان‌ و محرومان‌ را در سر سفرۀ خود ننشاندند، و برای‌ حفظ‌ و حراست‌ و مراقبت‌ امور مادّی‌ و معنوی‌ آنان‌ اهتمام‌ نکردند؛ باید امروز از این‌ طعام‌؛ از غِسلین‌ که‌ چرک‌ و خون‌ عَفِن‌ است‌ و غذای‌ تبهکاران‌ و مُنغمران‌ در شهوت‌ و غضب‌ است‌ بخورند.
آن‌ کسانی‌ که‌ ایمان‌ نمی‌آورند و عمل‌ فاسد انجام‌ میدهد، از دو نقطه نظر: هم‌ از جهت‌ باطن‌ که‌ قلبشان‌ خراب‌ است‌ و هم‌ از جهت‌ ظاهر که‌ فقدان‌ عدالت‌ در بین‌ مردم‌ ضعیف‌ و مستضعف‌ است‌، گرفتارند.
از بین‌ بردن‌ حقّ محرومان‌ و تعدّی‌ به‌ فقیران‌ و مسکینان‌، و از زندگانی‌ مترفّهانه‌ بهرمند شدن‌ در مقابل‌ دیدگان‌ آنها؛ همان‌ بهرمند شدن‌ از چرک‌ و خون‌ است‌ که‌ در آخرت‌ به‌ صورت‌ غِسلین‌ ظهور پیدا میکند.
باری‌ در این‌ آیات‌ مبارکات‌ مردم‌ را به‌ دو دسته‌ تقسیم‌ کرده‌ است‌: یک‌ دسته‌ افرادی‌ هستند که‌ نامه عمل‌ به‌ وسیله طرف‌ راست‌، و دستۀ دیگر افرادی‌ هستند که‌ نامه‌ از جانب‌ چپ‌ به‌ آنان‌ داده‌ میشود.
حال‌ باید دید معنای‌ یمین‌ و شِمال‌ (راست‌ و چپ‌) چیست‌؟
معنای رسیدن نامه عمل از سمت راست وچپ
یمین‌ و شمال‌ را در لغت‌ به‌ دو طرف‌ انسان‌ که‌ قویّ و ضعیف‌ هستند میگویند؛ یا به‌ دو دست‌ که‌ در جانب‌ قوّت‌ و جانب‌ ضعف‌ قرار دارد؛ و یا به‌ طرف‌ سعادت‌ و نیکبختی‌ و طرف‌ شقاوت‌ و بدبختی‌ اطلاق‌ می‌کنند.
ولی‌ در این‌ آیات‌ مسلّماً مراد از یمین‌ و شمال‌ همان‌ ناحیه سعادت‌ و کامیابی‌، و ناحیه شقاوت‌ و خسران‌ و محرومیّت‌ است‌. و چون‌ در لغت‌ عرب‌ به‌ راست‌ و یمین‌ تقأُّل‌ به‌ امور خیرات‌ و مبرّات‌ و سعادت‌ و عافیت‌ و رحمت‌ میزنند و راست‌ را به‌ فال‌ نیک‌ میگیرد، و به‌ چپ‌ و شمال‌ تشأُّم‌ به‌ امور کدورت‌ آمیز و نکبت‌ بار و ذلّت‌آور میزنند و چپ‌ را به‌ فال‌ بد میگیرند؛ بنابراین‌ یمین‌ و شمال‌ کنایه‌ از دو ناحیه سعادت‌ و شقاوت‌ استعمال‌ شده‌ است‌. یعنی‌ نامه عمل‌ از ناحیه سعادت‌ و رحمت‌ و عافیت‌ و سلامت‌، و یا از ناحیه شقاوت‌ و نکبت‌ و مذلّت‌ به‌ آنها میرسد.
بسیاری‌ از محدّثین‌ و اهل‌ تفسیر، یمین‌ و شمال‌ را در این‌ آیات‌ به‌ معنای‌ دست‌ راست‌ و دست‌ چپ‌ گرفته‌اند و گفته‌اند که‌: مراد اینست‌ که‌ نامه عمل‌ به‌ دست‌ راست‌ بهشتیان‌ و به‌ دست‌ چپ‌ دوزخیان‌ داده‌ میشود؛ و این‌ معنی‌ از چند جهت‌ درست‌ نیست‌، زیرا:
نامۀ عمل‌ حقائق‌ اعمالیست‌ که‌ انسان‌ در دنیا انجام‌ داده‌ است‌. و رسیدن‌ به‌ نامه عمل‌ عبارتست‌ از سیطره روحیّه انسان‌ بعد از فنآء فی‌ الله‌ به‌ بقآء بالله‌، در حالت‌ بقاء؛ آن‌ سیطره‌ و احاطه‌ای‌ که‌ بر عالم‌ کثرت‌ پیدا میکند و بر تمام‌ موجودیّت‌ خود در دنیا با تمام‌ اخلاق‌ و ملکات‌ و افعال‌ و کرداری‌ که‌ ظاهراً و باطناً بجا می‌آورده‌ است‌، بر تمام‌ آنها مسلّط‌ میشود و مُسیطر و مُهیمن‌ میگردد، و جملۀ آنها در برابر او محسوس‌ و ملموس‌ و ممسوس‌ و مشهود میگردند؛ بلکه‌ اصولاً خود را وجدان‌ میکند و می‌یابد که‌ دارد این‌ کارها را انجام‌ میدهد. بنابراین‌، نامه عمل‌ أصلاً بدست‌ نمیرسد؛ رسیدن‌ نامه عمل‌ همانطور که‌ آیات‌ قرآن‌ بیان‌ می‌دارد: لَیُوَفِیَّنَّهُمْ رَبُّکَ أَعْمَالَهُمْ، بطور کامل‌ و شامل‌ به‌ هر نفسی‌ از نفوس‌، أعمالی‌ را که‌ در دنیا انجام‌ داده‌ با تمام‌ خصوصیّات‌ وارد کردن‌ و خوراندن‌ و إشباع‌ کردن‌ است‌؛ یعنی‌ به‌ هر نفسی‌ عملی‌ را که‌ انجام‌ داده‌ است‌ به‌ نحو کامل‌ میرسد و از آن‌ عمل‌ سیر و سیراب‌ میشود و خودش‌ را واجد آن‌ کردار می‌یابد.
پس‌ این‌ اصلاً ربطی‌ به‌ دست‌ ندارد، اعمالی‌ که‌ انسان‌ انجام‌ داده‌، در دنیا چشم‌ بوده‌ است‌، عمل‌ چشم‌ را به‌ دست‌ نمیدهند، عمل‌ گوش‌ و زبان‌ را به‌ دست‌ نمیدهند، عمل‌ پا را به‌ دست‌ نمیدهند.
ثانیاً آیه‌ میفرماید: وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَـٰبَهُ بِیَمِینِهِ. «باء» باء سببیّت‌ است‌، یعنی‌ نامه عمل‌ به‌ سبب‌ جانب‌ راست‌ به‌ او داده‌ شد، نمی‌فرماید: وَ أَمَّا مَنْ اُوتیَ کِتابَهُ لِیَمینِهِ. اگر با «لام‌» آورده‌ میشد معنایش‌ این‌ بود که‌ نامه عمل‌ را در دست‌ راستش‌ میگذاشتند.
باء سببیّت‌ برای‌ توسّط‌ و توسیط‌ است‌. یعنی‌ آن‌ کسانیکه‌ نامه عمل‌ بوسیله‌ و به‌ توسّط‌ و به‌ سبب‌ طرف‌ راست‌ که‌ کنایه‌ از همان‌ ناحیۀ سعادت‌ است‌ به‌ آنها میرسد؛ و آن‌ کسانی‌ که‌ نامه عمل‌ بوسیله و به‌ توسّط‌ و به‌ سبب‌ جانب‌ چپ‌ که‌ اشاره‌ به‌ همان‌ ناحیه شقاوت‌ است‌ به‌ آنها میرسد؛ نه‌ به‌ دست‌ راست‌ و به‌ دست‌ چپ‌. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 21/100105404)

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد