خانه » همه » مذهبی » نبش قبر فاطمه(س)

نبش قبر فاطمه(س)

در پاسخ به این سوال ابتدا دو روایتی که در این زمینه وجود دارد را خدمتتان عرض می کنیم سپس با توجه به این روایات به بررسی علت این عکس العمل حضرت می پردازیم:
روایت شده شبی که جنازه حضرت زهرا( سلام الله علیها ) را دفن کردند در قبرستان بقیع صورت چهل قبر تازه احداث کردند.
و وقتی که مسلمانان از دفن حضرت زهرا( س )آگاه شدند به قبرستان بقیع رفتند در آنجا چهل قبر تازه یافتند ، قبر حضرت فاطمه ( سلام الله علیها ) را پیدا نکردند صدای ضجه و گریه از آنها برخاست همدیگر را سرزنش می کردند و می گفتند : پیامبر شما جز یک دختر در میان شما نگذاشت ولی او از دنیا رفت و به خاک سپرده شد و در مراسم نماز و دفن او حاضر نشدید و قبر او را نمی شناسید.
سران غاصب خلافت گفتند بروید عده ای از زنان را بیاورید تا این قبرها را نبش کنند تا جنازه فاطمه (س) را پیدا کنیم و بر او نماز بخوانیم .
امام علی ( علیه السلام ) از این تصمیم با خبر شد خشمگین از خانه بیرون آمد آنچنان خشمگین بود که چشمهایش سرخ شده بود و رگهای گردنش پر از خون گشته بود و قبای زردی که هنگام ناگواریها می پوشید پوشیده بود و با شمشیر ذوالفقارش به قبرستان بقیع آمد و مردم را از نبش قبرها ترسانید .
مردم گفتند : این علی بن ابیطالب (ع)است که می آید در حالی که سوگند یاد کرده که اگر یک سنگ از قبرها جابجا شود تمام شما را خواهد کشت .
در این هنگام عمر با جمعی از اصحابش با علی (ع) ملاقات کردند . عمر گفت : « ای ابوالحسن ! این چه کاری است که انجام داده ای سوگند به خدا قطعاَ قبر فاطمه (س) را نبش می کنیم و بر او نماز می خوانیم ».
حضرت امام علی ( ع ) دست بر دامن او زد و آن را پیچید و به زمین کشید و عمر به زمین افتاد ، امام علی (علیه السلام) به او فرمود :
« ای پسر سودای حبشیه ! من از حق خودم گذشتم از بیم آنکه مردم از دین خارج نگردند ، اما در مورد نبش قبر فاطمه ( س ) سوگند به خدائی که جانم در اختیار او است اگر چنین کنید زمین را از خون شما سیراب می کنم چنین نکنید تا جان سالمی از میان بدر برید».
ابوبکر به حضور امام علی (ع) آمد و عرض کرد: ترا به حق رسول خدا(ص) و به حق آن کسی که بالای عرش است ( یعنی خدا ) سوگند می دهم عمر را رها کن ما چیزی را که شما نپسندید انجام نمی دهیم.
آنگاه امام علی ( علیه السلام )عمر را رها کرد و مردم متفرق شدند و از فکر نبش قبر منصرف گردیدند. (دلائل الامامه،طبری، ص 45 – 47)
در روایتی دیگر و در کتاب علل الشرایع ( تألیف شیخ صدوق ) آمده : شخصی از امام صادق ( علیه السلام ) درباره تصمیم بر نبش قبر حضرت فاطمه زهرا( سلام الله علیها ) سؤال کرد آن حضرت در پاسخ فرمود:
امام علی ( علیه السلام ) شبانه جنازه را از خانه بیرون آورد چند چوب از درخت خرما را با آتش روشن کرد و از نور روشنائی آنها به راه افتاد تا آنکه بر آن نماز خواند و آن را شبانه به خاک سپرد صبح آن شب ابوبکر و عمر، مردی از قریش را ملاقات کردند و از او پرسیدند : از کجا می آئی ؟
او گفت : از خانه علی( علیه السلام ) می آیم رفته بودم در مورد وفات فاطمه ( سلام الله علیها ) به علی (ع) تسلیت بگویم.
آنها پرسیدند : مگر فاطمه( سلام الله علیها ) از دنیا رفت ؟
او گفت : آری ، در نیمه شب او را دفن کردند .
آن دو نفر سخت پریشان شدند و از خوف سرزنش مردم بسیار هراسان گشتند به حضور امام علی (ع) آمدند و عرض کردند: « سوگند به خدا از حیله و دشمنی با ما هیچ فرو گذار ننمودی اینها همه بر اثر کینه هائی است که در دل نسبت به ما داری این عمل تو نظیر آنست که پیامبر خدا(ص) را تنها غسل دادی و به ما خبر ندادی و به پسرت حسن (ع) یاد دادی که به مسجد بیاید و خطاب به ابوبکر فریاد بزند که از منبر پدرم پائین بیا ».
حضرت امام علی ( علیه السلام ) به آنها فرمود : اگر سوگند یاد کنم حرف مرا تصدیق می کنید؟
ابوبکر گفت : آری.
امام علی ( علیه السلام) فرمود : پیامبر خدا(ص) به من وصیت کرد که دیگری را در غسل دادن او شریک نکنم .
و فرمود : کسی جز پسرعمویم علی ( علیه السلام ) به بدن من نگاه نکند ….اما در مورد فرزندم حسن ( علیه السلام ) و آمدن او به مسجد و اعتراض او به ابوبکر شما همه مردم مدینه می دانید که حسن (ع) در وسط نماز جماعت در بین صفوف مردم عبور می کرد و خود را به رسول خدا(ص) می رسانید و بر پشت آن حضرت در سجده سوار می شد وقتی که رسول خدا(ص) سر از سجده بر می داشت یک دست بر پشت امام حسن (علیه السلام) می گرفت و یکدست بر پاها و اینگونه او را بر دوش خود نگه می داشت تا از نماز فارغ گردد.
گفتند : آری این موضوع را می دانیم.
حضرت علی ( علیه السلام ) افزود : باز شما مردم مدینه می دانید که گاهی رسول خدا( ص ) بالای منبر بود وقتی که حسن ( علیه السلام ) وارد مسجد می شد آن حضرت در وسط سخنرانی از منبر پائین می آمد و حسن (علیه السلام) را بر گردن خود سوار می نمود و پاهای او را به سینه اش می گرفت تا خطبه را تمام کند و مردم برق خلخال ( پابند ) حسن (ع) را در آخر مسجد می دیدند .
با توجه به این که حسن (ع) این محبتها را از پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله ) دیده بود وقتی به مسجد آمد دیگری را بر بالای همان منبر دید بسیار بر او سخت آمد از این رو آن کلام را به زبان آورد سوگند به خدا من فرزندم را به چنین کاری دستور نداده بودم.
اما در مورد فاطمه( س ) او همان بانوئی است که من برای شما از او اجازه طلبیدم که نزد او بیائید و آمدید و گفتار او را شنیدید و از خشم او نسبت به خودتان آگاه شدید . سوگند به خدا ، به من وصیت کرد که شما را کنار جنازه اش نیاورم و شما در نماز بر او شرکت نکنید من نخواستم که با وصیت او مخالفت نمایم.
عمر گفت : این سخنان را رها کن من اکنون خودم می روم و قبر فاطمه(س) را می شکافم و جنازه او را از قبر بیرون می آورم و بر او نماز می خوانم.
حضرت امام علی ( علیه السلام ) فرمود : سوگند به خدا اگر چنین کاری بکنی و تصمیم بر این کار بگیری سرت از بدنت جدا می سازم و در این صورت رفتار من با شما شمشیر خواهد بود و بس.
بین امام علی(ع) و عمر بگو و مگوی سختی در گرفت که نزدیک بود به همدیگر حمله کنند در این هنگام جمعی از مهاجرین و انصار آمدند و آن دو را از هم جدا کردند و گفتند : سوگند به خدا ! ما راضی نیستیم که به پسر عمو و برادر و وصی پیامبر خدا ( ص ) چنین سخنانی گفته شود نزدیک بود که فتنه و آشوبی بر پا گردد که متفرق شدند. (علل الشرایع، ج 1، ص 611، ترجمه ذهنی تهرانی)

با توجه به این دو روایت علت چنین عکس العملی را می توان در این موارد خلاصه کرد؟
اولا نبش قبر حرام است و یکی از مواردی است که به شدت از سوی خداوند تبارک و تعالی نکوهش شده است.
ثانیا خلفای غاصب تا آن زمان جسارتها و هتاکیهای بسیاری را در حق امیر المومنین علی علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها انجام داده بودند که این دو بزرگوار در مقابل تمامی آنها صبر پیشه کرده بودند اما جسارت نبش قبر موردی نبود که بتوان در مقابل آن سکوت کرده و صبر پیشه کرد آنهم نبش قبر یک زن مقابل دیدگان نامحرمان و نااهلان.
ثالثا: خود حضرت امیر هم به علت این امر در روایتی که ذکر شد اشاره فرموده اند: آنحضرت در جواب عمر که گفت نبش قبر می کند فرمودند: ای پسر سودای حبشیه ! من از حق خودم گذشتم از بیم آنکه مردم از دین خارج نگردند، یعنی تاکنون که صبر کردم فقط به جهت حفظ اسلام و دستاوردهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بوده اما این موضوع دیگر هیچ ربطی به حفظ اسلام نداشته لذا تا پای جان در مقابل آن خواهد ایستاد.
رابعا: حضرت امیر به دستور و وصیت دخت گرامی پیامبر اکرم عمل کرده بود و آن صدیقه طاهره خود از حضرت خواسته بود که مخفیانه نماز بر وی بخوانند و غسل داده شود و به خاک سپرده شود با این وجود مشخص است که حضرت صدیقه طاهره حاضر نبود که هیچیک از غاصبان خلافت و حامیان آنها بر بدنش نماز بخوانند، حال چگونه انتظار است که امیر المومنین در مقابل غاصبان خلافت کوتاه آمده و حتی اجازه دهد که علاوه بر نبش قبر، آنان برخلاف وصیت زهرای اطهر عمل کرده و بر وی نماز بخوانند.
خامسا: امیرالمومنین که به خاطر حفظ اسلام و نیز سفارشات پیامبر اکرم بر همه آن مصائب صبر کرد اکنون با هجمه های ناجوانمردانه ای چون بی غیرتی و ترسو بودن و .. در میان وهابیون و برخی از تندروهای اهل سنت لقب گرفته است حال اگر اجازه نبش قبر همسرش را مقابل دیدگان نامحرمان و نا اهلان می داد دیگر چه قضاوتی را برای آن حضرت می کردند.
به هر حال این سوال نیز ناشی از عدم آگاهی و درک عمیق از این فاجعه بشری است که متاسفانه گریبانگیر بسیاری از مسلمانان شده است. در حالی که باید سیر فکری ما درباره این موضوع در جایی دیگر باشد اما متاسفانه در مطالبی سطحی اینچنینی می گذرد. عجب از ماست که چگونه به علل واقعی بروز این فاجعه نمی نگریم و علت مخفی بودن قبر آن مظلومه عالم و وصیت اینچنینی آن بزرگوار و ظلمها و ستمهای وارده بر آنحضرت و نیز شهادت آنحضرت تنها پس از مدت کوتاهی از رحلت پیامبر و … را فراموش کرده و به مطالب و سوالات اینچنینی سوق داده شده ایم.
واقعا چرا خورشید عُمْر فاطمه ( س ) به آن زودى غروب کرد ؟ آیا به مرگ طبیعى بود ؟
چرا پهلوی حضرت شکسته شد؟ چرا محسنش سقط شد؟ چرا سیلی به صورتش زده شد؟
چرا از ارث و حق طبیعی اش محروم شد؟ چرا درب خانه اش را سوزاندند؟ چرا بین در و دیوار قرارش دادند؟
چرا اینگونه وصیت کرد که تنها و شبانه و غریبانه به خاک سپرده شود؟
مگر او تنها یادگار پیامبر آخر الزمان نبود؟ مگر او صدیقه طاهره و معصومه عالم نبود؟ مگر او مادر تنها نوه های پیامبر اکرم نبود؟ مگر خداوند در حق او سوره کوثر نازل نفرموده بود؟ مگر او همان کسی نبود که خداوند تبارک و تعالی وی را در قرآن کریم معصومه و عاری از هر گونه رجس و پلیدی نامیده بود ؟…
به هر حال مصائب بانوی دو عالم و آزار و اذیتهایی که در دوران کوتاه پس از پیامبر از سوی غاصبان خلافت دید واقعیتی است که قابل انکار نمی باشد و مصیبتی است که تا روز قیامت رنج و محنت آن از دل عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت بیرون نخواهد رفت.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد