در آیات قرآن تنها در دو مورد اشاره به نحوست ایام شده است. یکی در سورهی قمر و دیگری در سورهی فصلت که دربارهی همین ماجرا (قوم عاد) سخن میگوید.1کلمهی نحس به معنی شوم است.2
توضیح: در میان مردم معمول است که بعضی از روزها را روز سعد و مبارک و بعضی را روز شوم و نحس میشمارند. هر چند در یقین آن اختلاف بسیار است. سخن این جا است که این اعتقاد عمومی تا چه حد در اسلام پذیرفته شده؟ و یا اصلاْاز اسلام گرفته شده است؟ البته این از نظر عقل محال نیست که اجزاء اجزاء زمان با یکدیگر تفاوت داشته باشند. یعنی دارای ویژگیهای نحوست و بعضی ویژگیهای ضد آن. هر چند از نظر عقلی راهی برای اثبات یا نفی چنین مطلبی در اختیار نداریم. همین اندازه میگوییم، ممکن است ولی از نظر عقل ثابت نیست. قرآن جز اشارهی سر بسته به این مسئله ندارد. ولی از روایات اسلامی به احادیث زیادی در زمینهی نحس و سعد ایام برخورد میکنیم که هر چند بسیاری از آنها روایات ضعیف است و یا احیاناً آمیخته با بعضی روایات مجهول و خرافات میباشد، ولی همهی آنها چنین نیست. بلکه روایات معتبر و قابل قبولی در میان آنها بدون شک وجود دارد.3
معنای شوم بودن یک روز چیست؟
واضح است که در این جا قرآن نمیخواهد بگوید که مثلاً آن روز چون روز یکشنبه یا دوشنبه بود نحس بود و عذاب آمد. یکشنبه و دوشنبه هر هفته تکرار میشود. یا مقصود این نیست که چون مثلاً سیزده ماه صفر بود اینها عذاب میشوند. سیزده ما صفر هر سال تکرار میشود و بعلاوه در سورهی قمر تصریح میکند: «فکیف کان عذابی و نذر» یعنی عذاب به علت تکذیب و به علت حق ناشناسی و کفران نعمت بزرگ بود. پس روز شوم بود ولی شویاش نه از خود روز بود از آن جهت که (روزی از روزهایی) هفته یا ماه است، بلکه به علت حادثهای که در آن روز پیش آمد این روز شوم شد.
بعد استاد میفرمایند اگر چنین باشد که بگوئیم: از اول که این آسمان و زمین درست شده روز هیجدهم ذی الحجه روز مبارکی بوده و حادثهی غدیر در روزی که خودش مبارک بود واقع شد یا دهم محرم روزی بوده که از اول که عالم ساخته شد، اصلاً این روز بد ساخته شده و شوم بوده و حادثهی کربلا در روزی واقع شد که با لذات شوم بود… این طرز فکرها نمیتواند اساسی داشته باشد. نه عقل میتواند آن را قبول کند و نه از نظر نقل میتوانیم تأییدی برای آن بیاوریم.4
اما این که گفته میشود مثلاً مسافرت کردن در حالی که قمر در عقرب است یا مسافرت کردن فلان روز خوب نیست، مسافرت کردن در فلان روز خوب است. این چیزهایی که اصطلاحاً نجوم احکامی نامیده میشود اینها چیست؟ در مورد اینها ما یک عده روایات داریم که ظاهراً آنها همینها را تأیید میکند و از طرف دیگر یک عده روایات داریم که شدیداً اینها را نفی میکند. مثلاً آن چه در نهج البلاغه آمده است و در کتب روایات هم ذکر شده است که وقتی امام علی علیه السلام میخواستند به جنگ نهروان بروند در حالی که سوار شده و آهنگ رفتن کرده بودند اشعث بن قیس کندی آمد در حالی که یکی از خویشاوندانش همراهش بود و گفت: یا امیرالمؤمنین! توقف بفرمایید و حرکت نکنید برای این که مرد سخنی میگوید. فرمود چه میگوید؟ او آمد و گفت من منجم هستم اوضاع کواکب دلالت میکند که اگر شما در این ساعت حرکت کنید و بروید به جنگف شکست میخورید و همهی شما کشته میشوید. علی علیه السلام به شدت به او حمله کرد و فرمود هر کس که حرفهای تو را باور کند، باید خدا و قرآن را تکذیب کند. ما وظیفه داریم در کارها به خدا توکل کنیم و اعتماد کنیمو بعد فرمود: «سیروا علی اسم الله» به نام خدا حرکت کنید و هیچ به حرفهای اینها ترتیب اثر ندهید. رفتند و پیروز هم شدند و میدانیم در هیچ جنگی لشکریان حضرت علی علیه السلام به این سرعت پیروز نشدند که غیر از هشت، نه نفر از خوارج بقیه همه تار و مار شدند.5
روایات زیادی در نهی از ترتیب اثر دادن به این امور داریم. یک سلسله روایات سومی داریم که از آنها انسان این طور میفهمد که نحوست ایام و اوضاع کواکب یا اساساً در زندگی انسان اثر ندارد یا اگر هم اثری داشته باشد با توکل به خدا و توسل به ائمه علیه السلام و صدقه دادن، اثر اینها را از بین میبرد. من خودم از آن روز که این روایات را دیدم، بنایم بر این است که در هیچ کاری به این امور ترتیب اثر ندهم.
استاد در پایان میفرماید: آخر این طور نتیجه گرفتیم که یا این مسائل اساساً تأثیری در زندگی انسان ندارد و یا اگر دارد این سه چیز (چون هر سهی اینها در روایات است) که در بالا ذکر شد، اثر اینها را از بین میبرد.6
نتیجه اینکه: در مورد بحث، سه دسته روایات وجود دارد. گروهی اشاره به ایام نحوست میکنند. گروهی دیگر مقابل روایات دسته اول است. مثل روایت امام علی علیه السلام در نهج البلاغه و دستهی سوم روایات این است که نهی از ترتیب اثر دادن به این امور دارد. مثل قمر در عقرب و … و نظر استاد علامهی مطهری این است که اثر ندارد و اگر هم داشته باشد با توکل و توسل و صدقه از بین میرود.
خلاصه میتوان گفت که هیچ ایامی و هیچ روز و ساعتی فی حد ذاته نحس نیست. اگر ایامی خاص به عنوان روز و ساعت نحس یاد شده فقط بخاطر حوادث تلخ و ناگواری است که در آن زمان اتفاق افتاده و گرنه همهی ایام، ایام ا… است. ولی در عین حال بعضی از ایام به دلاتلی شرافت خاص پیدا کردهاند.
1- تفسیر نمونه، ج23، ناصر مکارم شیرازی، ص41.
2- آشنایی با قرآن، ج5، استاد مطهری، ص236.
3- تفسیر نمونه، ج23، ناصر مکارم شیرازی، ص41.
4- آشنایی با قرآن، ج5، صص238 ـ 237 با اندکی تلخیص.
5- همان، صص241 و 240.
6- همان، ص246 و 242.
برای مطالعهی بیشتر به کتب «آشنایی با قرآن» ج5، شهید مطهری، ص237 و «تفسر نمونه» ج33 و 41 ـ 48 و «تفسیر المیزان» ج19، صص137 ـ 153 مراجعه شود.
به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی
توضیح: در میان مردم معمول است که بعضی از روزها را روز سعد و مبارک و بعضی را روز شوم و نحس میشمارند. هر چند در یقین آن اختلاف بسیار است. سخن این جا است که این اعتقاد عمومی تا چه حد در اسلام پذیرفته شده؟ و یا اصلاْاز اسلام گرفته شده است؟ البته این از نظر عقل محال نیست که اجزاء اجزاء زمان با یکدیگر تفاوت داشته باشند. یعنی دارای ویژگیهای نحوست و بعضی ویژگیهای ضد آن. هر چند از نظر عقلی راهی برای اثبات یا نفی چنین مطلبی در اختیار نداریم. همین اندازه میگوییم، ممکن است ولی از نظر عقل ثابت نیست. قرآن جز اشارهی سر بسته به این مسئله ندارد. ولی از روایات اسلامی به احادیث زیادی در زمینهی نحس و سعد ایام برخورد میکنیم که هر چند بسیاری از آنها روایات ضعیف است و یا احیاناً آمیخته با بعضی روایات مجهول و خرافات میباشد، ولی همهی آنها چنین نیست. بلکه روایات معتبر و قابل قبولی در میان آنها بدون شک وجود دارد.3
معنای شوم بودن یک روز چیست؟
واضح است که در این جا قرآن نمیخواهد بگوید که مثلاً آن روز چون روز یکشنبه یا دوشنبه بود نحس بود و عذاب آمد. یکشنبه و دوشنبه هر هفته تکرار میشود. یا مقصود این نیست که چون مثلاً سیزده ماه صفر بود اینها عذاب میشوند. سیزده ما صفر هر سال تکرار میشود و بعلاوه در سورهی قمر تصریح میکند: «فکیف کان عذابی و نذر» یعنی عذاب به علت تکذیب و به علت حق ناشناسی و کفران نعمت بزرگ بود. پس روز شوم بود ولی شویاش نه از خود روز بود از آن جهت که (روزی از روزهایی) هفته یا ماه است، بلکه به علت حادثهای که در آن روز پیش آمد این روز شوم شد.
بعد استاد میفرمایند اگر چنین باشد که بگوئیم: از اول که این آسمان و زمین درست شده روز هیجدهم ذی الحجه روز مبارکی بوده و حادثهی غدیر در روزی که خودش مبارک بود واقع شد یا دهم محرم روزی بوده که از اول که عالم ساخته شد، اصلاً این روز بد ساخته شده و شوم بوده و حادثهی کربلا در روزی واقع شد که با لذات شوم بود… این طرز فکرها نمیتواند اساسی داشته باشد. نه عقل میتواند آن را قبول کند و نه از نظر نقل میتوانیم تأییدی برای آن بیاوریم.4
اما این که گفته میشود مثلاً مسافرت کردن در حالی که قمر در عقرب است یا مسافرت کردن فلان روز خوب نیست، مسافرت کردن در فلان روز خوب است. این چیزهایی که اصطلاحاً نجوم احکامی نامیده میشود اینها چیست؟ در مورد اینها ما یک عده روایات داریم که ظاهراً آنها همینها را تأیید میکند و از طرف دیگر یک عده روایات داریم که شدیداً اینها را نفی میکند. مثلاً آن چه در نهج البلاغه آمده است و در کتب روایات هم ذکر شده است که وقتی امام علی علیه السلام میخواستند به جنگ نهروان بروند در حالی که سوار شده و آهنگ رفتن کرده بودند اشعث بن قیس کندی آمد در حالی که یکی از خویشاوندانش همراهش بود و گفت: یا امیرالمؤمنین! توقف بفرمایید و حرکت نکنید برای این که مرد سخنی میگوید. فرمود چه میگوید؟ او آمد و گفت من منجم هستم اوضاع کواکب دلالت میکند که اگر شما در این ساعت حرکت کنید و بروید به جنگف شکست میخورید و همهی شما کشته میشوید. علی علیه السلام به شدت به او حمله کرد و فرمود هر کس که حرفهای تو را باور کند، باید خدا و قرآن را تکذیب کند. ما وظیفه داریم در کارها به خدا توکل کنیم و اعتماد کنیمو بعد فرمود: «سیروا علی اسم الله» به نام خدا حرکت کنید و هیچ به حرفهای اینها ترتیب اثر ندهید. رفتند و پیروز هم شدند و میدانیم در هیچ جنگی لشکریان حضرت علی علیه السلام به این سرعت پیروز نشدند که غیر از هشت، نه نفر از خوارج بقیه همه تار و مار شدند.5
روایات زیادی در نهی از ترتیب اثر دادن به این امور داریم. یک سلسله روایات سومی داریم که از آنها انسان این طور میفهمد که نحوست ایام و اوضاع کواکب یا اساساً در زندگی انسان اثر ندارد یا اگر هم اثری داشته باشد با توکل به خدا و توسل به ائمه علیه السلام و صدقه دادن، اثر اینها را از بین میبرد. من خودم از آن روز که این روایات را دیدم، بنایم بر این است که در هیچ کاری به این امور ترتیب اثر ندهم.
استاد در پایان میفرماید: آخر این طور نتیجه گرفتیم که یا این مسائل اساساً تأثیری در زندگی انسان ندارد و یا اگر دارد این سه چیز (چون هر سهی اینها در روایات است) که در بالا ذکر شد، اثر اینها را از بین میبرد.6
نتیجه اینکه: در مورد بحث، سه دسته روایات وجود دارد. گروهی اشاره به ایام نحوست میکنند. گروهی دیگر مقابل روایات دسته اول است. مثل روایت امام علی علیه السلام در نهج البلاغه و دستهی سوم روایات این است که نهی از ترتیب اثر دادن به این امور دارد. مثل قمر در عقرب و … و نظر استاد علامهی مطهری این است که اثر ندارد و اگر هم داشته باشد با توکل و توسل و صدقه از بین میرود.
خلاصه میتوان گفت که هیچ ایامی و هیچ روز و ساعتی فی حد ذاته نحس نیست. اگر ایامی خاص به عنوان روز و ساعت نحس یاد شده فقط بخاطر حوادث تلخ و ناگواری است که در آن زمان اتفاق افتاده و گرنه همهی ایام، ایام ا… است. ولی در عین حال بعضی از ایام به دلاتلی شرافت خاص پیدا کردهاند.
1- تفسیر نمونه، ج23، ناصر مکارم شیرازی، ص41.
2- آشنایی با قرآن، ج5، استاد مطهری، ص236.
3- تفسیر نمونه، ج23، ناصر مکارم شیرازی، ص41.
4- آشنایی با قرآن، ج5، صص238 ـ 237 با اندکی تلخیص.
5- همان، صص241 و 240.
6- همان، ص246 و 242.
برای مطالعهی بیشتر به کتب «آشنایی با قرآن» ج5، شهید مطهری، ص237 و «تفسر نمونه» ج33 و 41 ـ 48 و «تفسیر المیزان» ج19، صص137 ـ 153 مراجعه شود.
به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی