ترجمه قرآن به زبانهاى ديگر از همان صدر اسلام سابقه داشته و نمونه آن حديثى است كه از سلمان نقل شده كه در آن «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را «بنام يزدان بخشاينده» ترجمه كرده است. بنابراين مي توان سلمان فارسي را اولين مترجم قرآن دانست. برخي گفته اند كه وي سوره حمد را نيز به فارسي ترجمه كرد تا فارسي زبانان بتوانند آنرا بخوانند و بفهمند.[1] اين اتفاق در برخي كتب اينگونه نقل شده است: «مردم فارس طى نامه اى از سلمان خواستند تا براى ايشان سوره فاتحه را به فارسى بنويسد. سلمان پس از عرضه كردن نظر خود بر پيامبر(ص)، براى ايشان نوشت «بسم اللّه الرحمن الرحيم به نام يزدان بخشاينده» پس فارسيان آن را در نماز خواندند تا زبانشان بدان روان گرديد. در برخي نقل ها نيز آمده است: «گروهى از مردم فارس از سلمان خواستند تا چيزى از قرآن براى ايشان بنويسد، پس سلمان سوره فاتحه را به زبان فارسى براى ايشان نوشت»[2]
هم چنين در هجرت نخستين مسلمانان به حبشه جعفر بن ابى طالب، قسمتى از سوره مريم را، براى نجاشى و وزرا و اعيان و شخصيتهاى حاضر در مجلس، ترجمه كرد و اين كار موجب گرديد كه آنها به سوى دين اسلام و حقّانيت آن گرايش پيدا كنند. برخي معتقدند كه جعفربن ابي طالب خود زبان «أمهرى» را كه زبان مردم حبشه است مى دانسته و آيات را خود به زبان آنان ترجمه كرده است.
اما درباره نخستين ترجمه جامع قرآن بايد گفت در عهد سلطان منصور بن نوح سامانى در قرن چهارم (350- 365) به دستور او علماى ماوراء النهر قرآن را به فارسى درى ترجمه كردند. اين ترجمه در قالب ترجمه تفسير محمد بن جرير طبرى (متوفاى 310) كه از بغداد براى سلطان فرستاده بودند، به انجام رسيد.[3] اين كتاب كه هم بر ترجمه فارسي قرآن شامل بود و هم بر تفسير، مشروعيتي شگفت يافت؛ چندان كه تقريبا بر همه ترجمه هاي پس از خود و حتي بر بخشي از نثر فارسي تاثيري ژرف نهاد. چنانچه گفته شد برخي اين ترجمه را در واقع ترجمه تفسير طبري مي دانند؛ اما امروزه اعتقاد بر آن است كه اين كتاب شباهتي به تفسير طبري ندارد و در واقع مي توان آنرا «ترجمه و تفسير رسمي» در زمان خود دانست. [4] بعد از اين ترجمه، ترجمه هاي ديگري از قرآن عموما در قالب تفسير و ترجمه همزمان نگاشته شد، مانند ترجمه مسجع از قرآن به فارسي از عمر نسفي(462-538ق)، «تفسير قرآن كمبريج» بين قرن هاي 4 و 5، «تفسير بر عشري از قرآن مجيد» در قرن 5، «تاج التراجم في تفسير القرآن للاعاجم» در قرن 5، «ترجمه قرآن موزه پارس» در قرن 5 كه امروزه تنها نيمي از آن از سوره مريم تا پايان كتاب باقي مانده است. اين ترجمه، ترجمه خالص قرآن است و هيچ گونه تفسيري همراه ندارد. پس از اين موارد مي توان تفسير سورآبادي، تفسير ابوالفتوح رازي و تفسير ميبدي را كه تفاسير و ترجمه هايي از قرآن به زبان فارسي هستند و مشهورتر و قابل دسترس هستند نيز به عنوان تلفيقي از ترجمه و تفسير قرآن به فارسي نام برد.
ترجمه قرآن به زبان هاي ديگر در اين دوران اندك است و اولين بار نيز راهبان و كشيشان مسيحي بودند كه با انگيزه هاي جدلي به عنوان نوشتن رديه بر اسلام كوشيدند قرآن را به زبان هاي اروپايي ترجمه كنند. نمونه آن كار يوحناي دمشقي در قرن دوم هجري است كه در آثار جدلي خود در رد اسلام و قرآن، عبارت هايي از قرآن را معنا كرده است. اما نخستين ترجمه جامع قرآن به زبان هاي اروپايي، ترجمه لاتيني قرآن است كه در قرن ششم هجري با كوشش راهب اعظم دير كلوني، پيتر جليل (551/1156)صورت گرفت.[5]
پي نوشت:
[1] . تاريخ قرآن، محمود راميار، اميركبير، تهران، 1369، ص: 653
[2] . مناهل العرفان في علوم القرآن، محمد عبد العظيم الزرقانى، دار احياء التراث العربى، بي جا، بي تا، بي نا، ج2، ص: 56
[3] . تاريخ قرآن، محمدهادي معرفت، سمت، تهران،1382، ص: 197
[4] . دائره المعارف بزرگ اسلامي، ج15، ذيل ترجمه قرآن،ص84
[5] .ترجمه قرآن، مباني نظري و سير تاريخي، آذرتاش آذرنوش و ديگران، تهران، نشر كتاب مرجع،1389، ص27-29