خانه » همه » مذهبی » نسبت اخلاق و سیاست در آموزه‌های اهل بیت (ع) با تأکید بر سیره‌ی رضوی

نسبت اخلاق و سیاست در آموزه‌های اهل بیت (ع) با تأکید بر سیره‌ی رضوی

نسبت اخلاق و سیاست در آموزه‌های اهل بیت (ع) با تأکید بر سیره‌ی رضوی

یکی از مسائل و معماهای پیچیده در حوزه‌ی سیاست و امر سیاسی نسبت میان اخلاق و سیاست است. جامعه‌ی بشری بدون سیاست و حکمرانی به ورطه‌ی هرج و مرج و ناامنی سقوط می‌کند و سیاست و حکمرانی و اقتضاهای قدرت سیاسی،

akhlagh1 - نسبت اخلاق و سیاست در آموزه‌های اهل بیت (ع) با تأکید بر سیره‌ی رضوی
akhlagh - نسبت اخلاق و سیاست در آموزه‌های اهل بیت (ع) با تأکید بر سیره‌ی رضوی

 

نویسنده: سید محمدرضا احمدی طباطبایی(1)

 

چکیده

یکی از مسائل و معماهای پیچیده در حوزه‌ی سیاست و امر سیاسی نسبت میان اخلاق و سیاست است. جامعه‌ی بشری بدون سیاست و حکمرانی به ورطه‌ی هرج و مرج و ناامنی سقوط می‌کند و سیاست و حکمرانی و اقتضاهای قدرت سیاسی، اخلاق و منش اخلاقی و انسانی را به بهانه‌ی حفظ قدرت و مصالح عمومی به محاق می‌برد. در این نوشتار تلاش شده است با استناد به آموزه‌های دینی به ویژه توجه به کلام و سیره‌ی رضوی و اجداد طاهرینی آن حضرت، نسبت میان اخلاق و سیاست مورد مداقه و واکاوی قرار گیرد. با توجه به حجیت کلام امام معصوم (علیه‌السّلام) و ضرورت تمسک به سیره و روش پیشوایان دینی، بررسی حاضر در بازشناسی رابطه‌ی اخلاق و سیاست از منظر آموزه‌های ناب و مستند به شارع مقدس می‌تواند مورد توجه قرار گیرد. روش مورد استفاده در این مقاله، توصیفی-تحلیلی است که داده‌های به دست آمده از طریق متون روایی و منابع ذیربط در چارچوب عنوان مقاله مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد.
کلید واژه : اخلاق، سیاست، آموزه‌های اهل بیت (علیه‌السّلام) ، سیره‌ی رضوی

مقدمه

بازشناسی مفهومی

از نظر لغوی، «اخلاق» جمع کلمه خلق است. این واژه به معنی طبع و عادت و سجیه‌ی خاص در رفتار و گفتار به کار رفته است. علم اخلاق نیز یکی از اقسام حکمت عملیه است که حکمت خلقیه و تهذیب اخلاق نیز نامیده می‌شود (طریحی، 1362: 194). اخلاق در مفهوم اصطلاحی و ژرف‌تر، به صفت و ملکه‌ی نفسانی و هیئت راسخه‌ای در نفس اطلاق می‌شود که موجب صدور افعال متناسب با آن ویژگی و حالت نفسانی باشد. برخی عالمان اخلاق از جمله ابن مسکویه رازی، خَلق را صورت ظاهر و خُلق را صورت باطن آدمی دانسته‌اند (1966م: 31).
نکته‌ی قابل توجه و تعمق در بحث اخلاق، قرار گرفتن این بخش از رفتار انسان در حوزه‌ی حکمت عملی است. حکمت نظری به تعبیر ابن سینا آشنایی با حقایق اشیاء و امور و هدفش آگاه کردن آدمی بوده و هدف حکمت عملی آن است که به آنچه می‌داند عمل کند (1402ق، ج 1: 12).
سیاست نیز به مفهومی که در زبان لاتین به کار رفته ریشه در حکمرانی و چگونگی تدبیر شهرها و مدن در جوامع کوچک یونان باستان که به آنها دولت شهر(2) اطلاق می‌شده، دارد. سیاست در مفهوم جدید و مدرن، هم ناظر به تحلیل روابط اجتماعی و سیاسی در جامعه‌ی داخلی و شناخت مظاهر عینی آن مثل انتخابات و مشارکت سیاسی و هم ناظر به مسائل مبتلا به بین المللی و جهانی است. در سیاست مدرن، روش‌های تجربی و عینی در تجزیه و تحلیل پدیده‌های سیاسی و اجتماعی و بین المللی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. هر چند اطلاق عنوان علمی و تجربی در تمام مسائل مربوط به سیاست از بعد از جنگ جهانی دوم محل مناقشه و تأمل واقع شده است ( (Barry Axford and Others, 2002:5).
جوامع بشری در شرق به ویژه امپراتوری ایران باستان به خوبی با حکمت عملی و سیاست و تدبیر امور، آشنا بوده و خود پیشتاز نظام برجسته و فراگیر حکمرانی قبل از ورود اسلام به ایران بودند.
در دوره‌ی تمدن اسلامی نیز سیاست و حکمرانی و رابطه‌ی آن با اخلاق و آموزه‌های اخلاقی که دین اسلام منادی آن بوده و پیامبر اکرم (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) در حدیث مهمی فرمودند: «انما بعثت لِاُتمم مکارم الاخلاق؛ من برای تکمیل مکارم اخلاقی مبعوث شدم» (مجلسی، 1403ق، ج 16: 209)، یکی از دغدغه‌های مهم در آثار و ادبیاتی است که در حوزه‌ی امر سیاسی و تدبیر ملک در جهان اسلام به رشته‌ی تحریر در آمده است. متأسفانه شواهد تاریخی گویای این واقعیت تلخ است که مسائل مربوط به سیاست و قدرت و امر سیاسی هر قدر از حوزه‌ی نظر به حوزه و ساحت عمل معطوف شده، پایبندی به اصول و موازین اخلاقی نیز با توجیه‌های گوناگون و در واقع در جهت صیانت از قدرت سیاسی حاکم، یا کمرنگ شده یا به کلی رنگ باخته است. گسست میان اخلاق و سیاست، شیوه‌ای متداول در حکمرانی بین نظام‌های مختلف در غرب و شرق در طول تاریخ بوده است. افلاطون، بانی اصلی فلسفه‌ی سیاسی یونان باستان با مشاهده رویه‌ی نامطلوب حکومت‌ها در حکمرانی و مطالعه نظام‌های موجود زمان خویش، به این نتیجه رسید که انواع نظام‌های سیاسی حاکم از لحاظ شیوه‌ی حکمرانی، دچار انحطاط اخلاقی‌اند، از عدل و انصاف دور افتاده‌اند و بر همین اساس در پی ایجاد مدینه‌ی فاضله در پرتو حکومت فیلسوفان برآمد (Plato, 1998:190).
موضوع نسبت میان اخلاق و سیاست در عرصه‌ی عمل با گذشت بیش از 2 هزار و 500 سال از زمانه‌ی افلاطون همچنان در میان متفکران و صاحب نظران دانشی سیاسی و عالمان اخلاق، محل مناقشه، مباحثه، اقبال و ادبار قرار دارد. در فرهنگ و ادبیات اسلامی و دینی که ناظر به آموزه‌ها و رهنمودهای پیامبر (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) رحمت و تبیین کننده‌ی موازین اخلاقی و الهی در دو سیاحت خصوصی و عمومی است، شاخص‌ها و مؤلفه‌های مهمی را در تبیین این دو مقوله‌ی مهم زندگی اجتماعی بشر می‌توان یافت. در این مقاله سعی می‌شود ضمن اشاره‌ای کلی به نسبت بین اخلاق و سیاست در آموزه‌های اسلامی، این موضوع از دیدگاه امام رضا (علیه‌السّلام) بررسی و تبیین شود.

نسبت اخلاق و سیاست در آموزه‌های اسلامی

قرآن مجید و تمام کتاب‌های آسمانی ادیان توحیدی ضمن دعوت به ایمان، مبدأ و معاد، گفتار و کردار نیک و تربیت نفوس آدمی برای صدور افعال نیک، اخلاقی و انسانی را سرلوحه‌ی دعوت خود قرار داده اند. آموزه‌های اسلامی، پایبندی به اصول اخلاقی در تمام شئون زندگی آدمی به ویژه در تعامل با همنوعان را مورد تأکید قرار داده است. یکی از مهم‌ترین اهداف تمام انبیای الهی از جمله پیامبر خاتم (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) در انذار نسبت به معاد و بازخواست انسان‌ها در جهان آخرت، قرار دادن انسان‌ها در مسیر رفتار اخلاقی، انسانی و عادلانه در تمام شئون زندگی و عدل و انصاف در تعامل انسان‌ها و عدم تجاوز آدمیان به حقوق یکدیگر است.
در قرآن مجید و روایت‌های منقول که دو منبع اصیل دینی است، ضمن سفارشی مؤکد به رعایت موازین اخلاقی در تمام حوزه‌ها (از جمله سیاست و حکمرانی) از عواقب دهشتناک تخلف از موازین اخلاقی و پیامدهای ویرانگر و پرخسران ظلم و ستم انسان‌ها نسبت به یکدیگر و حتی نسبت به دیگر موجودات سخن به میان آمده است. رهنمودهای اندیشه برانگیز دینی در این حوزه که در کلام و سیره پیامبر(صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)، امیرالمؤمنین و ائمه معصومین (علیه‌السّلام) وجود دارد، جایی برای القای شک و شبهه برای تعدی از اصول اخلاقی و خروج از طریق عدل و انصاف به بهانه‌ها و توجیه‌های گوناگون که در سیاست عملی رخ می‌نماید، باقی نمی‌گذارد.
از متون دینی و روایی از جمله سیره‌ امام هشتم (علیه‌السّلام) و احادیث منقول از آن حضرت، پیوستگی و عجین بودن ارزش‌های اخلاقی و دین با ساحت‌های مختلف زندگی انسان مسلمان و مؤمن از جمله حوزه‌ی قدرت سیاسی، به خوبی قابل فهم است. در قرآن مجید در آیات مختلفی، پایبندی عام به اصول و موازین اخلاقی که پیامبر (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) هدف بعثت خود را تکمیل و تمیم آن ارزش‌ها معرفی می‌کنند به چشم می‌خورد. ضرورت تطابق میان قول و فعال در آیات دوم و سوم سوره‌ی صف و آیه‌ی 144 سوره‌ی بقره؛ ضرورت پایبندی به تمام تعهدها و قراردادها در آیه‌ی اول سوره‌ی مائده؛ پایبندی به تعهدها و پیمان‌ها حتی با دشمن و پرهیز از مکر و خدعه و خروج از صراط عدل و انصاف در آیه‌ی هفتم سوره‌ی مائده؛ پرهیز از کذب و وعده‌ی کذب و پیشه کردن صداقت و راستگویی و تمجید قرآن از قول صادق (علیه‌السّلام) در آیات 119 سوره‌ی توبه، آیه‌ی 33 سوره‌ی احزاب و آیات 42 و 57 سوره‌ی مریم از آن جمله است. پرهیز از تجسس در زندگی خصوصی مردم و خودداری از اشاعه‌ی معایب آنان و دوری از تکبر و تفرعان که به ویژه در آیه‌ی 11 سوره‌ی حجرات مورد تأکید قرار گرفته، در تعمیم آموزه‌های اخلاقی از حوزه‌ی خصوصی به عمومی قابل مداقه است. موارد قابل توجه دیگری نیز در قرآن مجید در این حوزه قابل بررسی و بازشناسی است که به علت پرهیز از اطاله‌ی کلام از بیان آن خودداری می‌شود. لازم به ذکر است که تعالیم و آموزه‌های اسلامی تأکید بر پایبندی به موازین اخلاقی را صرفاً در حوزه‌ی روابط خصوصی مورد توجه و تأکید قرار نداده، بلکه رعایت این دستورالعمل‌ها را در عرصه‌ی عمومی با توجه به روایت‌های مأثوره با تأکید مضاعفی از متولیان حکمرانی طلب کرده است. علامه طباطبایی در تفسیر گرانسنگ المیزان، عبارات اندیشه برانگیزی را ذیل یکی از مهم‌ترین رهنمودهای دینی و اسلامی که پایبندی به تمام تعهدها و قراردادها باشد ذکرمی‌نماید و می‌گوید: آیه‌ی اول سوره‌‌ی مائده که می‌فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، به تمام عهد و پیمان‌ها پایبند باشید، در اواخر عمر پیامبر اکرم (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)نازل شده و متضمن تأکید مضاعفی به حفظ میثاق‌ها و قراردادها در تمام حوزه‌های مختلف زندگی اجتماعی، عمومی و حتی بین المللی است. این آیه به تعبیر علامه دعوتی عام به پایبندی به تمام پیمان‌ها و قراردادها و استنکاف از نقض تعهد است (1394 ق، ج5: 167).
ماکیاولی، متفکر سیاسی برجسته‌ی ایتالیایی در نقطه‌ی عزیمت دوران نوزایی در غرب بر اساس تجربه‌ی حکمرانی در سیاست عملی و واقعیت‌های عینی در عرصه‌ی زمامداری می‌گوید:
همه می‌دانند چه نیکوست که شهریار درست پیمان باشند و در زندگی، راست روش و بی‌مکر و نیرنگ. با این همه، آزمون‌های دوران زندگانی ما را چنین آموخته که شهریارانی که کارهای بزرگ از دستشان برآمده، کسانی بوده‌اند که درستی و راست کرداری را به چیزی نشمرده‌اند و با نیرنگ، آدمیان را به بازی گرفته‌اند و سرانجام بر آنانی که راستی پیشه کرده‌اند چیره شده‌اند (62: 2003).
هر چند کلام افرادی مانند ماکیاولی با واقعیت امر سیاسی و سیاست عملی از لحاظ تاریخی قرابت می‌یابد و لذا دیدگاهی ذاتاً واقع‌گرا در ساحت حکمرانی بوده، اما سخن ما در این نوشتار بر این پایه استوار است که در آموزه‌های دینی و اسلامی که سخن از بازخواست اخروی و کیفر و عقوبت اعمال ناشایست در سرای دیگر بوده، این تفکیک که به تعبیر ماکیاولی با واقعیت سیاسی در طول تاریخ آمیخته است تا چه حد با موازین دینی سازگاری دارد و آیا حکمرانانی که خود را پایبند به مبدأ و معاد و معتقد به پاسخگویی به بازخواست الهی در دنیا و آخرت می‌دانند مجوز چنین رفتار غیراخلاقی که ماکیاولی به آن پرداخته را در عرصه‌ی سیاست عملی خواهند داشت؟
قرآن مجید به صراحت می فرماید:
یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین لله شهداء بالقسط و لا یَجرمَنّکم شَنَانُ قوم علی أن لا تعدلوا اعدلوا هو أقرب لِلتَّقوی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، در راه خدا استوار باشید و گواه راستی و عدالت پیشه کنید (در همه حال) که به تقوی و پرهیزگاری نزدیک‌تر است(مائده/ 8).
خداوند جَلّ و علی در این آیه به صراحت امر می‌فرماید که حتی در مواقع دشمنی قومی با مسلمانان و عداوت میان مسلمانان با دشمنان اسلام، رخصتی برای زیر پا نهادن ارزش‌های اخلاقی و انساین و فاصله گرفتن از انصاف و عدالت حتی در مواجهه با دشمن وجود ندارد و در سیره‌ی نبوی و علوی، مواقف عبرت آموز و اندیشه برانگیزی در این زمینه و در رعایت موازین اخلاقی و انسانی به چشم می‌خورد که بر اساس آن حتی «اعمال ممنوع در جنگ و جهاد اسلامی» نیز از سوی حقوقدانان و فقهای عظام در مصادر حقوقی و فقهی اسلامی عنوان شده است و این گونه نبوده که در جنگ مشروع یا جهاد اسلامی در رکاب پیامبر اکرم (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) استفاده از هر شیوه برای غلبه بر دشمن و یا رفتار غیراخلاقی و غیرانسانی با اسیران جنگی مجاز باشد. واکاوی سیری اخلاقی پیامبر (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) در فتح مکه که مصداق بارز عفو و بخشش در اوج قدرت مسلمانان است، به خوبی این نگرش و رویکرد اخلاقی و دینی را به عنوان یک سند و الگو به نمایش می‌گذارد.
در واقعه‌ی فتح مکه و اوج قدرت، پیامبر رحمت (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) نهایت عفو، اغماض و بزرگواری اخلاقی را که مستظهر به آموزه‌های دینی و رهنمودهای قرآنی است در مواجهه با دشمنان اسلام از خود نشان دادند. زیرا هدف غایی ایشان تلاش برای نجات و رستگاری همه حتی دشمنان و جذب آنان به اسلام و ایمان به مبدأ و معاد و نبوت و ارزش‌های انسانی و مکارم اخلاقی بود که هدف غایی بعثت را تکمیل و تعمیم آن ارزش‌ها به منظور رستگاری آدمیان در دنیا و عقبی معرفی کرده بودند.
1. در جریان فتح مکه پیامبر اکرم (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) خانه‌ی ابوسفیان را که از دشمنان اصلی ایشان و مسلمانان بود و به ظاهر و از ترس، ادعای مسلمان شدن می‌کرد مأمن قرار دادند و فرمودند: «مَن دَخَلَ دارَ ابی سفیان فهو آمِن؛ هر کس به خانه‌ی ابوسفیان پناه ببرد در امان است» (ابن هشام، 1955 م، ج 4: 46؛ ابن اثیر، 4351، ج 251:2).
این رفتار پیامبر (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) که هم نشان دهنده‌ی سیره‌ی اخلاقی ایشان و هم به منظور جذب بیشتر یکی از سرسخت‌ترین دشمنان اسلام در مکه بود، از سوی ابوسفیان هم باور کردنی نبود و ابوسفیان در میان ناباوری در میان قریش فریاد می‌زد که «مَن دَخَلَ بیتی فهو آمِن؛ هر کس به خانه‌ی من درآید در امان است.» حتی در متون تاریخی ذکر شده که پیامبر رحمت (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) 100 شتر نیز به او بخشیدند. فردی که دشمن قسم خورده‌ی اسلام بود و تا پایان عمر نیز قلباً به پیامبر (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و تعالیم ایشان ایمان نیاورد؛
2. در واقعه‌ی فتح مکه، همسر ابوسفیان به نام هند که بسیار پیامبر (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و مسلمانان را ایذاء و اذیت کرده بود و در جنگ احد به دستور او حمزه سیدالشهداء عموی گرامی پیامبر (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)را پس از شهادت مُثلِه کردند، پس از فتح مکه در حالی که صورت خود را پوشانده بود، نزد نبی اکرم (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)آمد. هند درخواست کرد حضرت برای ازدیاد حَشَم و چارپایانش دعا کند درخواست وی را اجابت کردند (ابن اثیر، 1351، ج 2: 254).
لازم به ذکر است که غلام هند به نام «وحشی بن حرب» که قاتل حمزه در جنگ احد و به طائف گریخته بود نیز در میان هیأتی نزد پیامبر (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)آمد. در متون تاریخی گفته شده که پیامبر رحمت (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) از کیفیت قتل حمزه عموی خود از وحشی پرسیدند و او توضیح داد. سپس پیامبر (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) گریستند، وحشی را عفو کردند و فقط فرمودند «غَیِّب وجهَکَ عنی: تو را دیگر نبینم» (همان: 25).
3. پس از فتح مکه که پیامبر (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و مسلمانان در اوج قدرت بودند، قریش در مسجدالحرام گرد آمدند. پیامبر رحمت (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)فرمودند:
یا معشر قریش، ماترون انّی فاعل بکم؟ قالوا، اَخٌ کریم و ابن اخ کریم، قال اذهبوا فانتم الطلقاء، فَعَفی عنهم: ای مردم قریش، چگونه تصور می‌کنید که من با شما رفتار کنم؟ در پاسخ گفتند: این پیامبر تو برادر بزرگوار و کریم و کریم‌زاده هستی، پیامبر آنان را بخشید و فرمود بروید که همگی آزاد هستید (همان: 250).
4. در سیره‌ی پیامبر اعظم (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) این گونه رفتار حتی نسبت به دشمنان مسلم اسلام متعدد و متنوع است که پرداختن به آن خود نیازمند پژوهشی دیگر است. حضرت علی امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) نیز که وصی و خلیفه‌ی بر حق و بلافصل پیامبر (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و حجت خدا بر خلق خدا بودند، چه در ساحت گفتار و چه در عرصه‌ی عمل و رفتار سیاسی، مثال و الگویی ممتاز از آمیخته بودن اخلاق و سیاست در حوزه‌ی عمومی چه در زمان صلح و چه در زمان جنگ و جهاد به تصویر کشیدند. نامه حضرت امیر (علیه‌السّلام) به والی خویش، مالک اشتر نخعی، که از آن می‌بایست به منشور و به تعبیر ادبیات سیاسی جدید «مانیفست سیاست اخلاقی اسلامی» نام برد، به خوبی رویکرد اخلاقی امام (علیه‌السّلام) را به سیاست از منظر دین ترسیم می‌کند. رفتار نیک و اخلاقی نسبت به تمام مردم اعم از مسلمان و غیرمسلمان، بخشش و گذشت از لغزش‌ها، نرمخویی و فروتنی نسبت به آحاد مردم، عدل و انصاف نسبت به همه اعم از ضعیف و قوی، فقیر و غنی را به یک چشم نگریستن، پرهیز از تجسس در زندگی خصوصی، پرهیز از ظلم و ستم و خونریزی به ناحق، دوری جستن از ثناگویان قدرت و عیب جویان از مردم، پرهیز از مکر و فریب، استقبال از صلح و آشتی حتی با دشمنان، وفای به عهد و پیمان و پایبندی به قراردادها با دشمنان، تطابق میان گفتار و کردار و پرهیز از خلف وعده یا وعده‌ی کاذب، توجه تام به طبقات فرودست و نیازمند جامعه و مواجهه و گفت‌وگوی مستقیم با مردم و نمایندگان آنان بدون حاجب و واسطه و مانند آنها، از مهم‌ترین مؤلفه‌های سیاست اخلاقی حضرت امیر (علیه‌السّلام) در فرمان حکومتی به کارگزار حکومتی خویش است (سید رضی،1389: 325-341).
حضرت امیر (علیه‌السّلام) به صراحت به مالک اشتر و در ضمن بحث مربوط به ضرورت پایبندی به قرارداد با دشمن می‌فرمایند: «… پس در پیمان نه خیانتی توان کرد و نه فریبی داد و نه مکری پیش آورد و پیمانی مبند که آن را تأویلی توان کرد» (همان: 339).
ایشان در نامه‌ی حکومتی خویش در موضوع حکمرانی، منشور جاویدی را از مؤلفه‌های اخلاقی در حوزه‌ی سیاست عملی و رویکرد دینی در ضرورت پایبندی به موازین اخلاقی و شرعی در حکمرانی ترسیم نموده که قبلاً به اختصار به آن اشاره شد. این منشور جاوید امام علی (علیه‌السّلام)، الگویی جامع در ضرورت اتخاذ رویکرد اخلاقی در حوزه‌ی قدرت سیاسی را ترسیم می‌کند. در پایان این مبحث، ذکر فرازهایی از شاخص‌های سیاست اخلاقی آن حضرت در عهدنامه‌ی مالک اشتر که در واقع مبین رویکرد اسلامی و دینی به مقوله‌ی آمیختگی احکام شرعی و موازین اخلاقی با سیاست و حکمرانی در ساحت عمل و تابلویی گویا از رهیافت معصومین (علیه‌السّلام) در این مقوله است به عنوان حسن ختام و فصل الخطاب به اختصار یادآوری می‌شود. حضرت امیر (علیه‌السّلام) در این فرمان حکومتی خطاب به مالک اشتر نخعی که او را به عنوان والی مصر برگزیدند، در فرازی از عهدنامه‌ی خویش می‌فرمایند:
… (ای مالک) … و اگر با دشمنت پیمانی نهادی و در ذمه‌ی خود او را امان دادی، به عهد خویش وفا کن و آنچه را بر ذمه داری ادا. خود را چون سپری برابر پیمانت برپا، چه مردم در هیچ چیز از واجب‌های خدا چون بزرگ شمردن وفای به عهد سخت هم داستان نباشند با همه‌ی هواهای گوناگون که دارند و رأی‌های مخالف یکدیگر که در میان آرند. مشرکان نیز جدا از مسلمانان، وفای به عهد را میان خود لازم می‌شمردند چه زبان پایان ناگوار پیمان شکنی را بردند. پس در آنچه به عهده گرفته‌ای خیانت مکنی و پیمانی را که بسته‌ای، مشکن و دشمنیت را (که در پیمان تویست) مَفَریب که جز نادان بدبخت برخی دلیری نکند. خدا پیمان و زینهار خود را امانی قرار داده، از درِ رحمت به بندگان، رعایت آن را به عهده‌ی همگان نهاده و چون حریمی استوارش ساخته تا در استواری آن بیرمند و رخت به پناه آن کشند. پس در پیمان، نه خیانتی توان کرد، نه فریبی داد و نه مکری پیش آورد… (همان).
در فرازی دیگر، امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) و اسدالله الغالب، در بیان اندیشه‌برانگیزی می‌فرمایند:
و بپرهیز از خون‌ها و ریختن آن به ناروا که چیزی چون ریختن خون به ناحق (آدمی) را به کیفر نرساند، گناه را بزرگ نگردان، نعمت را نَبَرد و رشته‌ی عمر را نَبُرد. خداوند سبحان روز رستاخیز، نخستین داوری که میان بندگان کند در خون‌هایی باشند که از یکدیگر ریخته‌اند. پس حکومت خود را با ریختنی خونی به حرام، نیرومند مکانی که خون به حرام ریختن، قدرت را به ناتوانی و سستی کشاند، بلکه دولت را از صاحب آن به دیگری گرداند (همان).
حضرت امیر (علیه‌السّلام) همچنین در ادامه‌ی عهدنامه‌ی خویش می‌فرمایند: «هیچ چیز چون ستمکاری، نعمت خدا را دگرگون نکند و خشم خدا را برنینگیزد، زیرا خداوند دعای ستمدیدگان را می‌شنود و در کمین ستمکاران است» (سید رضی، 1376، ج2: 323).
امام (علیه‌السّلام) همچنین نسبت به روزنه‌ی ورود شیطان از مدح و ثنای اطرافیان و ثناگویان قدرت و کبر و غرور ناشی از آن به والی خویش و در واقع والیان مسلمان هشدار می‌دهند و می‌فرمایند: «و بپرهیز از خودپسندیدن و به خودپسندی مطمئن بودن و ستایش را دوست داشتن که این‌ها همه از بهترین فرصت‌های شیطان است تا بتازد و کرده‌ی نیکوکاران را نابود سازد» (همان، 1389: 340).

نسبت اخلاق و سیاست در فرهنگ و سیره‌ی رضوی

قبل از پرداختن به نسبت یا رابطه‌ی اخلاق و سیاست در فرهنگ و سیره‌ی رضوی ذکر این نکته ضروری است که آمیختگی اخلاق و سیاست در آموزه‌های اسلامی و قرآنی و سیره‌ی نبوی و علوی و همچنین گفتار و کردار تمام ائمه (علیه‌السّلام) یکسان است. در یک قاعده‌ی کلی، تمام این بزرگان به عنوان پیشوایان معصوم و برحق دینی در حوزه‌های مختلف فردی، اجتماعی، سیاسی و عمومی یک رویکرد و نگرش دارند، هر چند وقایع و اقتضاهای زمان ائمه هدی (علیه‌السّلام) تفاوت‌هایی دارد. از آنجا که در دوره‌ی کشمکش میان بنی امیه و بنی عباس، امام صادق (علیه‌السّلام) و تا حدودی امام باقر (علیه‌السّلام) فرصت بیشتری برای تبیین معارف حقه‌ی دینی در حوزه‌های مختلف یافتند، بخش مهمی از معارف و احکام دینی از سوی آنها به ویژه امام صادق (علیه‌السّلام) تبیین شده تا جایی که مکتب شیعه که ریشه در زمان پیامبر خاتم (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) دارد به مکتب جعفری نیز اشتهار یافته است. شیعه افتخار دارد که معارف اصیل دینی را از صاحب شریعت اخذ کرده که به تعبیر آخوند خراسانی در تقریظ بر کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله علامه نائینی و با استناد به فرازی از زیارت جامعه‌ی کبیره در زمان‌ها و شرایط مختلف (معالم دینی اسلام» به واسطه‌ی ولایت و امامت آنان تبیین شده و در اختیار ما قرار گرفته است (1:1327). بنابراین استشهاد از امام صادق (علیه‌السّلام) جد بزرگوار امام رضا (علیه‌السّلام) با کلام و سیره‌ی ایشان تهافت و تعارضی ندارد و کلام تمام معصومین (علیه‌السّلام) از مصدری واحد صادر شده است.
معرفت به امام معصوم (علیه‌السّلام) که اوصیای پیامبر خاتم (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) یکی پس از دیگری هستند و همه‌ی آنان در حکم نور واحد‌اند، در بازشناسی سیره‌ی معصومین (علیه‌السّلام) از اهمیت وافری برخوردار است. در این مقال و به تناسب، صرفاً به دو حدیث مهم و اندیشه‌برانگیز در مورد علم و اشراف امام(علیه‌السّلام) از حضرت علی بن موسی الرضا (علیه‌السّلام) بسنده می‌شود و دانش پژوهان می‌توانند به احادیث مبسوط دیگر در این حوزه مانند کتاب شریف کافی با عنوان باب الحجه که تقریباً نیمی از آن اثر گرانقدر را شامل می‌شود و کتاب‌های روایی دیگر مراجعه کنند.
… یكَلِّم الناسَ بِلغاتهم وكان والله افصح الناس وأعلَمَهم بِكُلِّ لسانٍ و لغه فقلتُ له یوماً: یا بن رسول… إنّى لَأعجبُ مِن معرفتكَ بهذه اللّغات على اختلافها، فقال (علیه‌السّلام): یا ابالصلت أنا حُجّه الله على خلقِهِ و ما كان الله لیتخذ حَجّةً على قومٍ و هو لا یعرفُ لُغاتهم، أوَ ما بَلَغك قولُ امیرالمومنین (علیه‌السّلام) اوتینا فصل الخطاب و ما کان فصل الخطاب الّا معرفة اللّغات؛ اباصلت هروى می‌گوید حضرت رضا (علیه‌السّلام) با آحاد مردم (از اقوام و ملل مختلف) به زبان‌های آنان سخن می‌گفت و به خدا سوگند، فصیح‌ترین و عالم‌ترین افراد به زبان ملل و اقوام مختلف (حتی نسبت به خود آنان) بود. روزی به امام (علیه‌السّلام) عرض کردم ای فرزند رسول خدا (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) من از شناخت و اشراف شما به زبان‌های گوناگون علی رغم اختلاف آنها متعجب و در حیرت‌ام. امام (علیه‌السّلام) فرمودند: ای اباصلت من حجت خداوند بر خلق خدا هستم و خداوند کسی را حجت خود بر قومی برنمی‌گزیند در حالی که او زبان آن قوم را نداند. آیا قول امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) به تو نرسیده که فرمودند: به ما فصل الخطاب داده شده و فصل الخطاب جز شناخت زبان‌ها و گویش‌های مختلف) نیست (طبرسی، بی‌تا: 332).
حدیث دوم نیز در امام شناسی و شناخت جایگاه امام معصوم (علیه‌السّلام) در اشراف به خلق به اذن خداوند صرفاً به عنوان مثال و نمونه ذکر می‌شود.
ابن شهرآشوب از موسی بن سیار به این مضمون روایت کرده که می‌گوید:
با حضرت رضا (علیه‌السّلام) بودم و ایشان به دیوارهای شهر توس نزدیک شده بودند که صدای شیونی شنیدیم. چون جلوتر رفتیم به جنازه‌ای برخورد کردیم امام رضا (علیه‌السّلام) از اسب پیاده شدند، نزدیک جنازه رفتند، او را بلند کردند و در آغوش گرفتند، سپس به من فرمودند: ای موسی بن سیار هر کسی جنازه دوستی از دوستان ما را مشایعت کند، از گناهان خود بیرون شود مانند روزی که از مادر متولد شده و هیچ گناهی بر او نیست و چون جنازه را نزدیک قبر بر زمین نهادند دیدم امام رضا (علیه‌السّلام) به طرف میت رفتند، مردم را کنار زدند و خود را به جنازه رساندند. پس دست خود را بر سینه‌ی او نهادند و فرمودند ای فلان بن فلان، بشارت باد تور را به بهشت؛ بعد از این ساعت دیگر وحشت و ترسی برای تو نیست. من گفتم فدای تو شوم آیا می‌شناسی این میت را در حالی که به خداوند سوگند، شما تا به حال این سرزمین را نیامده و ندیده بودی؟ حضرت فرمودند: ای موسی آیا می‌دانی که اعمال شیعیان ما در هر صبح و شام بر ما گروه ائمه عرضه می‌شود، پس اگر تقصیری در اعمال ایشان دیدیم از خدا می‌خواهیم عفو کند و اگر کار خوب از او دیدیم از خداوند شکرگزاری می‌کنیم یعنی پاداش از برای او طلب می‌کنیم (محدث قمی، 1377: 912).
این دو حدیث به عنوان مدخلی برای شناخت جایگاه امام و اشراف تمام ائمه (علیه‌السّلام) به اذن خداوند و به عنوان حجج الهى و جانشینان پیامبر خاتم(صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) بر امور مختلف و همچنین شناخت وحدت سیره‌ی آن بزرگواران و رویکرد یکسان آنان به مسائل و احکام مختلف در حوزه‌ی خصوصی و عمومی است. البته شرایط مختلف و گاه تقیه از دشمن را در زمان‌های مختلف نباید نادیده گرفت.
همان‌گونه که گفته شد، بخش مهمی از حوادث و وقایع تاریخی مشعر به آمیختگی اخلاق و سیاست در سیره‌ پیامبر (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و حضرت امیر (علیه‌السّلام) که مدتی عهده‌دار زعامت دینی و سیاسی جامعه اسلامی توأمان بودند در کتاب‌های تاریخی و روایی درج شده و از ائمه معصومین (علیه‌السّلام) نیز بیشترین روایت‌ها در این حوزه با توجه به فرصت تاریخی پیش آمده برای جد بزرگوار امام رضا (علیه‌السّلام) یعنی امام جعفر صادق (علیه‌السّلام) از ایشان نقل شده است. در عین حال گاه از زبان امام رضا (علیه‌السّلام) بخشی از سیره‌ی پیامبر اعظم (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) هم به عنوان نقل تاریخی و هم به عنوان الگو ذکر شده است. در کتاب شریف عیون اخبار الرضا از شیخ المحدثین مرحوم صدوق(رحمه‌الله‌علیه) بخشی از مهم‌ترین احادیث امام رضا (علیه‌السّلام) در حوزه‌های مختلف گردآوری شده و در میان احادیث مزبور، احادیثی مربوط به سیره‌ی پیامبر(صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) از زبان امام رضا (علیه‌السّلام) و همچنین برخی از روایت‌ها از زبان ایشان در تعمیم آموزه‌های اخلاقی بر حوزه‌ی عمومی که نتیجه‌ی آن آمیختگی اخلاق و سیاست بوده ذکر شده است.
مرحوم صدوق در ذکر ویژگی‌ها و صفات ممتاز اخلاقی پیامبر(صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) از طریق امام هشتم (علیه‌السّلام) می‌گوید:
صفات و سیره‌ی پیامبر خاتم‌ (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) را از مشایخ و استادان مختلف روایت کرده‌ام و آن استادان را در کتاب نبوت ذکر نموده‌ام ولی در کتاب عیون اخبارالرضا چون این ویژگی‌ها و صفات پیامبر(صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) از طریق حضرت رضا (علیه‌السّلام) ذکر شده بود با اسناد ایشان آورده‌ام. صفات و ویژگی‌های پیامبر (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)که امام رضا (علیه‌السّلام) از اجداد خود و از امیرالمومنین (علیه‌السّلام) که نقل نموده‌اند به دو بخش قابل تقسیم است. بخش اول، ویژگی‌ها و صفات اخلاقی پیامبر (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)در حوزه‌ی زندگی خصوصی و بخش دوم، ناظر به تعامل با دیگران در حوزه‌ی عمومی و اجتماعی است.
امام رضا (علیه‌السّلام) ضمن توصیف دقیقی ویژگی‌های ظاهری و خَلقی پیامبر(صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)، ویژگی‌های خُلقی ایشان را از طریق جد خود و نهایتاً از حضرت امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) برشمرده‌اند. با توجه به طولانی بودن حدیث امام رضا (علیه‌السّلام)، مراجعه به این حدیث مهم که سند آن از طریقی امام رضا به امیرالمومنین (علیه‌السّلام) در ذکر صفات اخلاقی و اخلاقی پیامبر خاتم (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)است به پژوهشگران توصیه می‌شود (1387، ج 2: 286-290).
آمیختگی اخلاق و سیاست در گفتار و کردار پیامبر(صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)، امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) و ائمه هدی (علیه‌السّلام) در فرازهای مختلف کتاب‌های روایی و تاریخی به چشم می‌خورد. احادیث مهم و قابل تأملی از امام رضا (علیه‌السّلام) نیز در این حوزه وارد شده که تفصیل بیشتر و گسترده‌تر آن در کلام جد بزرگوار آن حضرت یعنی امام صادق (علیه‌السّلام) آورده شده است.
در این بخش، فرازهایی از کلام علی بن موسی الرضا(علیه‌السّلام) که ناظر به موضوع نوشتار حاضر است، ذکر می‌شود.
1. امام رضا (علیه‌السّلام) از پدران خود و از امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) روایت کرده که حضرت امیر(علیه‌السّلام) از قول رسول خدا (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) فرمودند:
من كان مسلماً فلا یَمكُر و لا یخدَع فانّى سمعت جبرائیل علیه السلام یقول: «ان الكر والخدیعه فی النار» ثمّ قال (علیه‌السّلام): لیس مِنّا مَن غشّ مسلما ولیس مّنا مَن خان مسلما ثم قال (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) انّ جیرئیل الروح الامین نزل علىّ مِن عند ربّ العالین فقال یا محمد! علیك بحسنٍ الخُلق فانه ذهب بخیر الدنیا و الاخره و انَّ اشبَهَکُم بی أحسَنُکم خُلقاً؛ «کسی که مسلمان است باید مکر و خدعه نکند زیرا از جبرئیل شنیدم که می‌گفت مکر و خدعه در آتش است.» پس از آن فرمودند: از ما نیست کسی که با دورویی با مؤمنی رفتار نماید یا نسبت به او خیانت کند. سپس فرمودند جبرئیل روح الامین (علیه‌السّلام) که از جانب خداوند بر من نازل شد و گفت: «ای محمد! برتو باد حسن خلق، زیرا سوء خلق خیر دنیا و آخرت را از بین می‌برد و شبیه‌ترین شما به من، نیکوترین شما است در اخلاق (حسن خلق) (صدوق، 1387، ج2: 357).
2. امام رضا (علیه‌السّلام) همچنین از قول حضرت امیر (علیه‌السّلام) روایت اندیشه‌برانگیزی را ذکر نمودند که پیامبر خاتم (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) فرمودند:
لا تنظروا إلى كثرة صلاتهم و صومهم وكثره الحج و المعروف، و طنطنهم باالّیل، ولكن اُنظروا إلى صدق الحدیث و أداء الامانه؛ به بسیار نماز خواندن مردم، بسیار روزه گرفتن، زیاد حج کردن آنان و زمزمه و ناله‌ی ایشان در شسب، توجه نکنید (کنایه از اینکه فریب ظواهر را نخورید) بلکه نظر کنید و توجه کنید به راستگویی و ادای امانت آنان (همان: 358).
این حدیث اندیشه‌برانگیز به خوبی جایگاه آموزه‌های اخلاقی را در شریعت نبوی از زبان امام هشتم (علیه‌السّلام) نشان می‌دهد و به خوبی اشعار می‌دارد که ظواهر دینی و اقامه‌ی شعائر، بدون پایبندی به اصول اخلاقی نمی‌تواند معرف شخصیت دینی فرد در هر جایگاه و پست و مقامی باشد.
3. حسن بن علی وشّاء از امام رضا (علیه‌السّلام) نقل می‌کند که می‌فرمودند: «رسول خدا (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) فرموده‌اند: خداوند لعنت کرده هر کسی را که فسادی ایجاد نماید یا مُحدثی را پناه دهد. پرسیدم مُحدِث کیست؟ فرمودند: هر کسی مرتکب قتل شود» (صدوق، 1363: 638).
4. از ابراهیم بن محمد ثقفی مروی است که گفت از حضرت رضا (علیه‌السّلام) شنیدم که می‌فرمودند:
هر کسی که معصیت کاری را دوست بدارد، معصیت کار است (مَن أَحَبَّ عاصیاً فهو عاصٍ)، هرکس اطاعت کننده (فرامین الهی) را دوست دارد، مطیع است (وَ مَن اَحَبَّ مطیعاً فهو مُطیع)، هرکسی ستمگری را یاری کند، ستمگر است (و مَن اعان ظالماً فهو ظالم) و هر کس عادلی را خوار و مخذول کند، خود را خوار کرده است (و مَن خَذَلَ عادلاً فهو خاذل). بعد فرمودند: «انّه لیس بین … و بینَ أحدٍ قرابَةٌ؛ میان خداوند و احدی خویشاوندی نیست و لاینالُ اَحَدٌ ولایةَ … إلّا بالطاعة و هیچ کس به دوستی و ولایت خداوند جز با اطاعت از خداوند و رسول خدا (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و ائمه‌ هدی (علیه‌السّلام)) نرسد و پیامبر خدا (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) به فرزندان عبدالمطلب فرمودند: اعمال خود را نزد من آورید نه انساب خود را» و در ادامه این آیه‌ی قرآن را تلاوت فرمودند: «هنگامی که در صور دمیده شود انساب و نسبت‌ها در میان نباشد تا آخر آیه‌ی شریفه (همان، 1387، ج2: 589-590).
لازم به یادآوری است که به تعبیر ابن خلدون، گرایش به رذائل اخلاقی و صفات ناپسند، در ذات بشر ریشه دارد و مبارزه با آن به ممارست سخت و به تعبیر پیامبر اعظم (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) به جهاد اکبر نیازمند است. چنان که مولوی این فرمایش نبی (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) را در مثنوی به خوبی به تصویر کشیده است:
ای شهان کشتیم ما خصم برون *** ماند زان خصمی بَتر در اندرون
(1377، دفتر اول: 64).
چنین نیست که امت اسلامی به صرف اسلام آوردن، از این گرایش‌ها مبرا شوند. لذا حضرت رضا (علیه‌السّلام) از طریق پدران بزرگوار خویش با ذکر روایتی از امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) نسبت به این آفات که در جوامع و امت‌های دیگر وجود داشته و در میان مسلمانان نیز رخنه کرده هشدار داده‌اند.
امام رضا (علیه‌السّلام) از قول حضرت علی امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) و آن حضرت از رسول خاتم (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) نقل می‌کنند که فرمودند: «دبَّ الیکم داءُ الاُمم قبلکم، البغضاء و الحسد؛ دو بیماری اخلاقی (که منشأ مفاسد عمده است) در میان شما رخنه کرده، یکی بغض و کینه (که عامل جنگ‌ها و کشتارها در جامعه جاهلی بوده) و دوم حسادت و رشک بردن سوء» (که این نیز منشأ مخالفت‌ها، مقابله‌ها و گریز از فرمان حق و ولایت حق است و در تحول دولت اسلامی از امامت به خلافت و سپس سلطنت نقش عمده ایفا نموده است). امام رضا (علیه‌السّلام) و معصومین از پیامبر خاتم (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) تا آخرین حجت الهی، همگی در راستای پایبندی به اصول اخلاقی از سوی آحاد جامعه اعم از عالی و دانی سخن گفته و کردارشان نیز کاملاً مؤید گفتارشان بوده است. در تأیید این مطلب باز حضرت رضا (علیه‌السّلام) فرموده‌اند: «ما اهل بیتی هستیم که حتی وعده‌ی خود به شخصی را دین خود می‌بینیم (یعنی اگر قول و وعده‌ای به شخصی دادیم) ملتزم هستیم که مانند دین و بدهی آن را ادا کنیم. سپس فرمودند: همچنان که پیامبر (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) چنین کرد» (محدث قمی، 1377: 929).
همان‌گونه که ملاحظه می‌شود امام (علیه‌السّلام) در این بیان صرف حتی وعده دادن را در سیاست اخلاقی چه در حوزه‌ی خصوصی و چه عمومی برای خاندان عصمت و طهارت (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) الزام آور شمرده‌اند. همان گونه که پیامبر (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) در حدیث سابق الذکر اشاره نمودند، رخنه‌ی رذائل اخلاقی به جامعه‌ی اسلامی یکی از آفات مهم اجتماعی و سیاسی و مخاطره‌ی عمده‌ای است که جامعه‌ی اسلامی را همواره تهدید می‌کند. امام باقر (علیه‌السّلام) نیز در روایت اندیشه‌برانگیزی به حَیثَمه از یاران آن حضرت فرمودند:
أبلغ شیعَتَنا أنّه لن یُنال ما عندالله ألا بِعَمل و أبلغ شیعتنا أنّ اعظم الناس حسرةً یوم القیامه مَن وصف عدلاً ثمَّ یخالفه إلی غیره؛ به شیعیان ما ابلاغ کن هرگز پاداش الهی به کسی جز با عمل (صالح) نرسد و به شیعیان ما برسان که پرحسرت‌ترین مردم روز قیامت، کسی است که عدالت و دادگری را بستاند و در عمل به خلاف آن گراید (کیانی رازی، بی‌تا، ج 3: 409).
چنان که امام صادق (علیه‌السّلام) نیز از قول پیامبر اکرم (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) نقل نمودند: «یَجیءُ کلُّ غادرٍ بامام یوم القیامه مائلاً شَدقُه حتی یَدخُلَ النار؛ هر پیمان‌شکن مکاری، روز قیامت با پیشوایش وارد محشر می‌شود، در حالی که دهان او کج شده است (حرعاملی، بی‌تا، ج 52:11).
امام امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) در رعایت موازین اخلاقی در سیاست تا اندازه‌ای به اصول اخلاقی و شرعی پایبندی عملی داشتند که در روایت‌های تاریخی ذکر شده گروهی از یاران حضرت خواستند فردی را که با ایشان مخالفت دارد ولی در عین حال خواهان به قدرت رسیدن است ابتدا به حکمرانی منصوب کند و سپس او را عزل کند تا نزد مردم خوار و کوچک شود. امام (علیه‌السّلام) ضمن رد این درخواست فرمودند: «مکار، خدعه‌گر و خیانت‌کار در آتش خواهد بود» (طباطبایی بروجردی، 1407ق، ج 13، کتاب الجهاد: 558).
از مصادیق مهم سیاست غیراخلاقی و غیرشرعی که در آموزه‌های دینی نسبت به پیامدهای آن بسیار هشدار داده شده، ظلم و پایمال کردن حقوق و کرامت افراد است. بدیهی است که ستم افراد نسبت به یکدیگر در اجتماع وجود دارد، اما در حوزه‌ی حکمرانی با توجه به قدرت حاکم و گسترش عرصه حکمرانی و مردمی که بر آنان اعمال قدرت می‌شود، دایره‌ی ظلم و ستم در مقیاس وسیعی گسترش می‌یابد و در نتیجه‌ی آثار و عواقب آن نیز مضاعف می‌شود. قرآن مجید آخرین منبع آسمانی و الهی، در آیات متعددی نسبت به پرهیز از ستم در اشکال مختلف و پیامدهای نامطلوب آن سخن گفته است. از جمله در آیات 42 و 43 سوره‌ی ابراهیم می‌فرماید:
گمان مبرکه خداوند از کرده‌ی ستمکاران غافل است. مهلتی که به ایشان داده به جهت آن است که کیفر و عذاب رفتارشان را به روزی موکول کند که چشم‌ها (از شدت نگرانی و وحشت) از گردش بازماند. روزی که مردم در آن سرگردان و شتابان و پلک‌ها از ترس به هم نخورد و دل‌ها از بیم، بی‌تاب خواهد بود.
همچنین خداوند در آیه‌ی دیگری می‌فرماید: «زود باشد آنان که ستم کردند، بدانند بازگشت ایشان به کدام مکان خواهد بود» (شعرا/ 227).
درباره‌ی آثار و پیامدهای ستم در دنیا و آخرت در منابع روایی معتبر، هشدارهای اندیشه‌برانگیزی از بزرگان و متولیان دین بازگو شده است. دسته‌ای از روایت‌ها در مذمت مطلق ظلم، دسته‌ای در پیامدهای آن، دسته‌ای در مصادیق و انواع ستم و بالاخره دسته‌ای در عذاب و کیفر افرادی گفته شده که با بهانه‌های مختلف برای توجیه و تبرئه‌ی ستمگر از ستم وی عذرتراشی و تعلیل کنند. ستم افراد نسبت به یکدیگر و ستمی که مربوط به حوزه‌ی عمومی است، با توجه به گستردگی پیامدها از مشکل‌ترین نوع ستم از جهت انابه و بازگشت به درگاه خداوند است. از جد اعلای علی بن موسی الرضا، امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) نقل شده ظلم و ستمی که بخشوده نمی‌شود، ستم بندگان نسبت به یکدیگر است و خداوند به عزت و جلال خویش سوگند یاد کرده که از ستم هیچ ستمکاری (بدون کیفر) نگذرد (کلینی رازی، بی‌تا، ج4: 178).
سلمان فارسی از رسول خاتم (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)روایت مهمی نقل نموده که فرمودند:
هیچ والی و حاکمی که متصدی امری از امور مسلمانان شود، نیست، مگر آنکه روز رستاخیز به محشر آورده می‌شود در حالی که در دست او بر گردنش بسته شده است. هیچ چیز جز عادل و داد (که در دنیا پیشه کرده بود) دو دست او را نگشاید (همدانی، 1358: 218).
این روایت و روایت‌های مشابه که در منابع عامه و خاصه نقل شده و به علت پرهیز از اطاله‌ی کلام از ذکر آنها خودداری شده، مشعر به این معنی است که در حوزه‌ی عمومی و ساحت قدرت سیاسی، اصل اولی و ابتدایی محکوم بودن و گرفتار بودن است، مگر آنکه عملکرد حاکم در دنیا از جهت دادگری خلاف آن را اثبات کند. از جد بزرگوار امام رضا، امام صادق (علیه‌السّلام) نیز روایت شده که فرمودند:
هر کسی برای تبرئه و توجیه ستمکار به واسطه‌ی ستمی که انجام داده، عذرتراشی کند (در رفع ظلم ظالم به بهانه‌های مختلف بکوشد)، پروردگار عالم، کسی را بر او مسلط کند که با او نیز به ستم رفتار کند و هر چه دعا کند (برای رفع ظلم) اجابت نشود و پاداشی در برابر ظلمی که تحمل کرده به او ندهد (حرعاملی، بی‌تا، ج1: 625). تخلف از موازین دینی و اخلاقی در سطوح مختلف، از مصادیق معصیت و نافرمانی الهی است. معصیت خداوند نیز از سوی هر کسی باشد، از سوی متولیان دین و اهل بیت عصمت و طهارت (علیه‌السّلام) مطرود است. حسن بن جهم از حضرت رضا (علیه‌السّلام) روایت می‌کند هنگامی که نزد آن حضرت بوده و زید بن موسی برادر امام رضا (علیه‌السّلام) نیز حضور داشته، حضرت می‌فرمودند: «ای زید! از خدا بترس و تقوای الهی پیشه کن که ما به هر مرتبه‌ای که رسیده‌ایم از پرهیزگاری و تقوا بوده است و کسی که تقوای الهی پیشه نکند و دین خدا را (تعالیم دینی) را مراعات ننماید از ما نیست و ما نیز از او نیستیم…» (صدوق، 1387، ج2: 589).

نتیجه‌گیری

آمیختگی و پیوند میان اخلاق و سیاست، یکی از استوارترین بنیادها در حوزه‌ی سیاست دینی و اسلامی است. دین و آئینی که پیامبر (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)آن، خود را پرچمدار اعتلای مکارم اخلاقی در جامعه‌ی بشری می‌دانند و می‌فرمایند: من برای تکمیل و تتمیم مکارم اخلاقی مبعوث شدم، مکارم اخلاقی مرتبه‌ی والاتر و مهم‌تری از فضائل اخلاقی است که در آراء و اندیشه‌های متفکران برجسته‌ای مانند ارسطو به آن پرداخته شده است (Aristotle, 1998: 4-35)
کلام و عمل تمام معصومان (علیه‌السّلام)اعم از پیامبر خاتم (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و ائمه اطهار (علیه‌السّلام) در این حوزه‌ی مهم فاقد تهافت و اختلاف است. از اجداد بزرگوار امام هشتم (علیه‌السّلام) مانند امام علی، امام باقر و امام صادق (علیه‌السّلام) با توجه به فرصت بیشتر در بیان معارف دینی، روایت‌های بیشتری در این زمینه نقل شده است و امام علی بن موسی الرضا (علیه‌السّلام) نیز گاه بیان خود را در مسائل مختلف با انتساب به نقل اجداد امجاد خود و گاه شخصاً بیان کرده‌اند. مهم‌ترین اثر مربوط به بیانات امام هشتم (علیه‌السّلام) در کتاب گرانسنگ عیون اخبارالرضا توسط شیخ المحدثین صدوق گردآوری شده که احادیث منقول از امام رضا (علیه‌السّلام) و دیگر ائمه هدی (علیه‌السّلام) در موضوع‌های مختلف از زبان مبارک حضرت بیان شده است. این احادیث یا به طور مستقیم از امام رضا (علیه‌السّلام) نقل شده یا توسط ایشان از اجداد طاهرینشان نقل قول شده است. باید توجه داشت که برخی احادیث هر چند به صورت کلی مثلاً در مذمت مکر و حیله یا ظلم و ستم یا عهدشکنی و مانند آنها بیان شده باشد ولی با ملاحظه‌ی منظومه‌ی معارف اسلامی اعم از قرآن و سنت، شکی باقی نمی‌ماند که این سخنان به حوزه‌ی عمومی و سیاست عملی به توان مضاعفی تعمیم می‌یابد. ستم حاکم را رعیت، قابل قیاس با ستم یک فرد نسبت به فردی دیگر نیست. از سوی دیگر، ستم زمامداران باعث گستاخی رعیت در دست تطاول و تجاوز به حقوق یکدیگر دراز کردن نیز خواهد شد. به تعبیر زیبای سعدی در گلستان:
اگر از باغ رعیت ملک خورد سیبی *** برآورند غلامان او درخت از بیخ
به پنج بیضه که سلطان ستم روا دارد *** زنند غلامان او هزار مرغ به سیخ
(1362: 105).
و به تعبیر مولوی در مثنوی معنوی:
چرخ اخضر خاک را خضرا کند *** خوی شاهان در رعیت جا کند
آن رسول حق قلاووز سلوک*** گفت الناس علی دین الملوک
(1377: 805).
مولوی در اَشعار خود اِشعار می‌دارد که جمله‌ی معروف «الناس علی دین ملوکهم» در واقع حدیث نبوی است. البته ابعاد آمیختگی اخلاق و سیاست و مؤلفه‌ها و شاخص‌های آن در آموزه‌های اسلامی سیره‌ی نبوی، علوی، رضوی و کلام ائمه بسیار گسترده و در هر بخش نیازمند پژوهشی مستقل و مستوفی است.

پی‌نوشت‌ها:

1- دانشیار علوم سیاسی دانشگاه امام صادق (علیه‌السّلام) tabatabai(a)isu.ac.ir
2- City-state

منابع تحقیق :
قرآن مجید.
ابن اثیر، عزالدین علی، (1350). الکامل فی التاریخ، مترجم عباس خلیلی، تهران: علمی.
ابن سینا، ابوعلی، (1405ق). الشفا. قم: منشورات مکتبه آیت الله مرعشی نجفی.
ابن مسکویه رازی، ابوعلی، (1966م). تهدیب الاخلاق و تطهیر الاعراقی، بیروت: دار مکتبه الحیاه.
ابن هشام، ابومحمد عبدالمالک، (1955 م). السیرة النبویه. قاهره: منشورات الحلبی.
امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام)، (1376). نهج البلاغه. سیدرضی، مترجم عبدالمحمد آیتی، تهران: بنیاد نهج البلاغه.
امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام)، (1389). نهج البلاغه. سید رضی، مترجم سید جعفر شهیدی، چاپ 29، تهران: علمی و فرهنگی.
حر عاملى، محمد بن حسن، (بى‌تا). وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة. محقق الشیخ عبدالرحیم الربّانى الشیرازی، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
سعدی، مصلح الدین، (1362). گلستان، به کوشش خلیل خطیب رهبر، تهران: صفی علیشاه. صدوق، محمد بن علی، (1363). ثواب الاعمال و عقاب الاعمال. مترجم علی اکبر غفاری، تهران: رستم خانی.
صدوق، محمد بن علی، (1374). امالی، مترجم کریم فیضی، قم: وحدت بخش. صدوق، محمدبن علی، (1387). عیون اخبارالرضا. مترجم آقا نجفی اصفهانی، قم: پیام علمدار. طباطبایی، محمد حسین، (1493ق). المیزان فی تفسیر القران، تهران: دارالکتب الاسلامیه. طباطبایی بروجردی، سید حسین و محققون، (1407ق). جامع احادیت الشیعه. قم: منشورات مدینه العلم.
طبرسی، ابوعلی، فضل بن حسن، (بی‌تا)، إعلام الوری بأعلام الهدی، طهران: دارالکتب الاسلامیه.
طریحی، فخرالدین، (1362). مجمع البحرین، قم: مرتضوی.
علامه نائینی، محمد حسین، (1327ق). تنبیه الامة و تنزیه الملة. بغداد: ولایت.
کلینی رازی، محمدبن یعقوب بن اسحاق، (بی‌تا). اصول کافی، مترجم سید جواد مصطفوی، تهران: علمیه اسلامیه. مجلسی، مولی محمد، (1403ق)، بحارالانوار الجامعة لِدُرَر اخبار ائمة الاطهار. بیروت، الوفاء.
محدث قمی، حاج شیخ عباسی، (1377). منتهی الامال. قم: جاویدان.
مولوی، جلال الدین محمد، (1377). مثنوی معنوی، تهران: اقبال.
همدانی، میرسید علی، (1358)، ذخیرة الملوک. مصحح و تعلیق سیدمحمد انوری، تبریز، تاریخ و فرهنگ ایران. Aristotle, (1998). The Nicomachean Ethics. Translated by David Ross, Oxford: Oxford University Press.
Barrie Axford, Gary K.Browning, Richard Huggins, Ben Rosamond, (2002). Politics London: Routledge Press.
Machiavelli, Nicolo, (2003). The Prince Edited by Quentin Skinner and Russel Price, Cambridge Cambridge University Press..
Plato, (1998). Republic. Translated by D.Lee, Oxford: Oxford University Press.

منبع مقاله :
بنیاد بین‌المللی فرهنگی هنری امام رضا (علیه‌السّلام)؛ (1394)، فصلنامه‌ی فرهنگ رضوی علمی پژوهشی، مشهد مقدس: دفتر نشریه، شماره‌ی دهم

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد