طلسمات

خانه » همه » مذهبی » نسبت علم و دين در انديشه فاضل و محقق نراقى (3)

نسبت علم و دين در انديشه فاضل و محقق نراقى (3)

نسبت علم و دين در انديشه فاضل و محقق نراقى (3)

افزون بر دانشنامه‏هاى فلسفى كه در آنها به بحثها و مقوله‏هاى اصولى طبيعيات پرداخته شده است، پژوهشهاى بسيارى در زمينه‏هاى تاريخ، جغرافيا، طب، نجوم، هيئت، علوم رياضى به خامه دانشوران مسلمان نگاشته شده به جامعه بشرى تقديم گرديده كه تا قرنها مايه‏هاى اصلى علم در شرق و غرب بوده است.

79705e8f f6bf 4226 a897 756b878bad83 - نسبت علم و دين در انديشه فاضل و محقق نراقى (3)

0010519 - نسبت علم و دين در انديشه فاضل و محقق نراقى (3)
نسبت علم و دين در انديشه فاضل و محقق نراقى (3)

 

نويسنده:محمد على رواستان

 

استقلال قلمرو علم و دين
 

نظريه دومى كه در بحث نسبت علم و دين مطرح شده است، نظريه استقلال قلمرو علم و دين است، بر اين اساس، علم و دين دو حوزه به طور كامل مستقل و جدا شده‏اند كه هيچ اثرگذارى و اثرپذيرى را بر نمى‏تابند و به كلى از يكديگر بيگانه‏اند.
در انديشه اسلامى، نوعى اشاره به استقلال قلمرو علم و دين را در آثار متكلمان نخستين ، چون: سيد مرتضى (م: 355 ـ 436) و شيخ طوسى (م: 385 ـ 460) كه لزوم نبوت و امامت را بر پايه «وجوب لطف» ثابت كرده‏اند، مى‏توان ديد.
اين دانشمندان، نبوت را به دليل ناتوانى عقل در درك مصالح و مفاسد امور دينى، لازم شمرده‏اند . (64) و حتى شيخ طوسى، به روشنى يادآور شده است:
«به خاطر منافع دنيوى كه با وجود رؤسا (ى الهى) حاصل مى‏شود، رياست واجب نيست، بلكه به خاطر مصالح دينى كه رفع ظلم و بسيارى از قبايح است، واجب است و منافع دنيوى به تبع آن حاصل مى‏شود.» (65)
اما متكلمان پسين، مانند خواجه نصير طوسى (م: 672)، علامه حلى (م: 648 ـ 726)، فاضل مقداد (م: 826) و… در استناد به قاعده لطف توسعه دادند و هم امور معاش و هم معاد را در دايره وجوب لطف الهى شمردند و حتى شناخت غذاهاى مسموم و دواهاى سودمند و زيانبار و نيز شناخت حرفه‏ها و شغلها را هم در دايره لطف الهى قرار داده و از فوايد بعثت و دلايل حسن آن شمرده‏اند. (66) چنان كه علامه حلى در شرح كلام خواجه نصيرطوسى در بيان فايده‏ها و خوبيهاى بعثت مى‏نويسد :
«از فوايد بعثت اين است كه برخى اشياء براى ما نافع است، مانند بسيارى غذاها و دواها و برخى مضر، مانند بسيارى سموم و حشيش‏ها، و عقل، همه اين امور را درك نمى‏كند و با بعثت، اين فايده بزرگ حاصل مى‏شود… نيز نوع انسان نيازمند ابزارها و اشيايى است كه در بقاى او مؤثر است، مانند لباس ، مسكن و غير آن و شناخت كيفيت اين اعمال، نيازمند معرفتى است كه قواى بشر از آن عاجز است و بنابراين، فايده وجود نبى، تعليم اين صنايع خفيه مفيد است.» (67)
فاضل نراقى نيز، در بيان دليلهاى واجب بودن بعثت مى‏نويسد:
«دليل سوم آن است كه اشتباهى نيست كه فياض على الاطلاق، نوع انسان را از براى جود و لطف ايجاد كرده است و اتمام جود و لطف موقوف است بر صلاح داشتن بندگان به حسب معاش و معاد، و صلاح معاش موقوف است بر چند امر، كه هر يك از آنها موقوف است بر وجود پيامبران.»
وى شناخت مبدء و صفات او، شناخت صفات و اخلاق پسنديده و شناخت دواها و غذاهاى سودمند و زيانبار را از اين جمله به شمار آورده است. (68)
در كتابهاى كلامى معاصر نيز، اين دليل، به عنوان ضعف علمى بشر در شناخت طريق سعادت شكل تازه‏اى گرفته و ماندگار شده است. (69) بنابراين، در ديدگاه متكلمان پسين اسلامى دين و علم، دو قلمرو كاملا مستقل نيستند كه فارغ از اثرگذارى و اثرپذيرى باشند. دست كم اثرگذارى دين در قلمرو علم قطعى است.
محقق نراقى نيز، در كتاب سيف‏الامه، در مورد نوعى جدايى يا استقلال آموزه‏هاى علمى از آموزه‏هاى دينى سخن رانده است كه البته با آنچه در نظريه استقلال در غرب مطرح است، به طور كامل، فرق دارد.
وى، امور علمى و تجربى را از دايره تكليفهاى الهى خارج مى‏داند و به نقش عقل در واقعيتهاى علمى و نيز تكليفهاى الهى مى‏پردازد.
«بدان كه هر چيزى را كه ما مى‏خواهيم آن را اثبات كنيم و حكم به ثبوت و تحقق آن كنيم، يا از قبيل تكاليف و امور متعلقه به تكليف است، بى‏واسطه يا با واسطه، يا از آن چيزهايى است كه آن را اصلا و مطلقا مدخليتى و تعلقى به تكليفى از تكاليف و اوامر و نواهى نيست . چون حكم به ثبوت تدوين و تمثيل از براى فلك زحل و اثبات كرويت براى ارض و هوا و امثال اين‏ها.» (70)
و از اين روست كه وى، پاره‏اى از امور را از دايره تكليفهاى الهى خارج شمرده است، كه محكوم به هيچ حكمى حتى اباحه نيستند. (71) وى مخاطب احكام الهى را عقل مى‏داند و پيروى از عقل را در اين مورد لازم مى‏شمرد، ولى در باب امور علمى ، عقل انسان را خطاپذير مى‏داند:
«اگر حكم عقل به سرحد بداهت و ضرورت نرسيده باشد، خصم منكر لجوج و عنود باشد و گويد: بلى، گرچه مقتضاى برهان عقلى اين است؛ اما از كجا عقل من و تو خطا نكرده باشد و شايد مطابق واقع مخالف مقتضاى برهان باشد.» (72)
بر اين اساس ، قلمرو علم و دين جداست و دين اثر مستقيم در مسايل علمى ندارد و شايد به همين جهت فاضل نراقى نيز در كتاب بزرگ «المستصقى» در علم هيئت، به هيچ روى، آيات و روايات دينى را دليل مطالب علمى قرار نداده است و به ذكر دليلهاى علمى و عقلى بسنده كرده است .
نكته اين‏جاست: با اين‏كه چنين جدايى بين علم و دين را پذيرفته، قلمرو علم و دين را به طور كامل مستقل ندانسته و اظهار نظرهاى دينى درباره امور علمى، نيز كرده‏اند.
فاضل نراقى در ذكر معناى عبارتى از دعاى امير مؤمنان (علیه السلام) كه فرموده است: «يولج كل واحد منهما فى صاحبه و يولج صاحبه فيه» يادآور مى‏شود و در بيان معناى آن، دو ديدگاه نقل مى‏كند كه دومى، داخل شدن پاره‏اى از شب و روز است، به حسب طول و عرض جغرافيايى سرزمينها .
و بر حسب اين احتمال در حديث اشارتى به كروى بودن زمين و آسمان رفته است. فاضل نراقى ديدگاه اول را نقد و دوم را بدون هيچ گونه اظهار نظرى رها مى‏كنند كه نمايانگر نوعى پذيرش اين ديدگاه است. (73)
فاضل و محقق نراقى، هر دو اصطلاحات قرآنى را درباره‏مرحله‏هاى آفرينش جنين، به كار مى‏گيرند (74) و در بيان سرعت حركت خورشيد به حديثى استناد مى‏كنند، به اين شرح:
«با وجود بزرگى و عظمت، سرعت حركت آنها را ملاحظه كن و ببين كه چون ابتدا خورشيد از مشرق سر برآورده به يك چشم بر هم زدن همه آن كه صدوشصت مقابل روى زمين است از افق طلوع مى‏كند، سرعت حركت آنها به نحوى است كه در يك طرفةالعين مسافت صدوشصت مقابل روى زمين را طى مى‏نمايد، و از اين جهت بود كه سيد رسل از روح‏الامين پرسيد كه وقت زوال داخل شده؟ گفت: لا، نعم؛ يعنى نه، آرى. حضرت فرمود: اين چه جواب بود؟ گفتم نه، پانصد سال راه را طى كرد و زوال رسيد.» (75)

يادآورى :
 

بيانهاى آيه‏ها و روايتها، استعاره‏اى و تمثيل‏آميز نيستند، بلكه نگرش دين در اين موردها، دست كم در پاره‏اى موردها واقع‏نگرانه و در مقام بيان واقعيتها و بود و هست عالم بوده است. از اين روى، فاضل نراقى از آموزه‏هاى دينى براى تأييد مسايل علمى استفاده برده است؛ چنانكه براى ثابت كردن وجود افلاك نه گانه، افزون بر دليل طبيعى به آموزه‏هاى قرآنى تمسك جسته، مى‏نويسد:
«علاوه بر آن، اين قول با آنچه در شرع وارد شده است كه ثبوت آسمانهاى هفت‏گانه و كرسى و عرش است موافق است.»
همراه نقل تأويل ديگرى در مورد كرسى و عرش ، ديدگاه ياد شده را مى‏پذيرد:
«كرسى اگر بر علم و عرش بر جميع ممكنات يا زمان حمل نشود، بلكه كرسى بر فلك هشتم و عرش بر فلك نهم حمل گردد، چنان‏كه ظاهر و نظريه مشهور و معتبر در نزد جمهور است.» (76)
در غرب، بين قلمرو علم و دين استقلال همه جانبه و فراگير قايل شده‏اند، چنانكه نوارتدوكسها، خداوند را موجودى «به كلى ديگر» دانسته‏اند كه جز در عيسى (علیه السلام) متجلى نيست و شناخت خداوند از راه طريق اتقان صانع را نامعقول مى‏شمارند. (77)
واگزيستانسها، در گير شدن با موضوع الهى را لازم دانسته و پژوهش در اين عرصه را بدون درگير شدن قلبى و عاطفى ناممكن انگاشته‏اند. (78)
دليل استقلال قلمرو علم و دين از نظر آنان ، ناممكن بودن بررسى علمى در حوزه دين است . اما محقق نراقى، در عين پذيرفتن حكمت‏آميز بودن كشف و تأثير ايمان و دل سپردن در شناخت خداوند و الهام او، شناخت خداوند را منحصر در اين نوع شناخت نمى‏داند:
«براى تحصيل معرفت دو راه است: اولى كه طريق اعلاست ، استدلال، به واسطه حق بر خلق است، بدان نحو كه خداوند به ذات خودش شناخته مى‏شود و به واسطه معرفت او، شناخت غير يعنى افعال و آثارش شناخته مى‏شود و همين است كه در كتاب الله فرمود:
«او لم يكف بربك انه على كل شى‏ء شهيد.» (79)
و اين راه، مشكل است و فهم آن بر اكثر انسانها مشكل، كه در برخى كتابهاى خود در الهيات به كيفيت آن پرداخته‏ايم. (80) و راه دوم كه مرتبه پايين‏تر است: استدلال به واسطه خلق است بر حضرت حق. و اين راه، در نهايت وضوح است و اكثر فهمها بدان توانا هستند و اين راه، جوانب وسيع و شعبه‏هاى زيادى دارد؛ زيرا هيچ ذره‏اى از اوج آسمان تا حضيض خاك نيست، جز آن‏كه عجائب و غرائب آيات و بيناتى كه در آن است، بر وجود واجب و كمال قدرت و غايت حكمت او، دلالت مى‏كند .» (81)
«و از اين جهت است كه شناخت حق تعالى براى كافر و مؤمن، هر دو، ممكن است.» (82)
«و عدم راهيابى برخى افهام به شناخت حق به دليل اعراض از تفكر و تدبر و اشتغال به شهوات دنيوى و هواهاى نفسانى است.» (83)
ديدگاه نراقى، اتقان صنع، مى‏تواند رهنماى شناخت خداوند شود و البته شناخت شهودى بالاتر از شناخت عقلى است و از اين روى، مرتبه‏هاى بالاتر توحيد و ايمان، از شناخت شهودى سرچشمه مى‏گيرد. (84) بنابراين، نراقى استقلال قلمرو علم و دين را بيش‏تر به خاطر رسالت هدايت دين مى‏داند كه مسايل علمى را به تلاش و توان بشر نهاده است نه اين‏كه اظهار نظر دينى درباره امور علمى ناممكن باشد، يا پژوهش علمى وعقلى درباره امور دينى، نشدنى.
در ديدگاه فاضل و محقق نراقى، استقلال اين دو قلمرو، مقدمه‏اى است براى گفت‏و گوى علم و دين و فراهم‏آورنده زمينه اثرگذارى ژرف دين در هويت علم و نيز اثرگذارى علم در دين، چنانكه باربور نيز نظريه استقلال را گام اول براى نظريه گفت‏و گوى علم و دين شمرده است . (85)

گفت‏و گوى علم و دين
 

بر اساس آنچه بيان كرديم، فاضل و محقق نراقى علم و دين را دو حوزه اثر پذيرفته يكديگر مى‏دانند. علوم طبيعى و الهى، هر يك ديگرى را در روشن‏گرى گزاره‏هاى آن مدد مى‏رساند . (86) فاضل نراقى درباره اثرگذارى علم هيئت در علم الهى، بر اين نظر است كه با شناخت نظام واحدى كه در علم هيئت وجود دارد، شناخت مجردات تغيير ناپذير، آسان مى‏گردد:
«نيز با شناخت اين آسمان رفيع و آفرينش بديع بر وجود فاعل و صانع تواناى ازلى حكيم استدلال شده كه حكمت بالغه‏اش، بهترين نظام رامقتضى است.» (87)
از اين روى، اثرگذارى و اثرپذيرى علم و دين را از دو چشم‏انداز مى‏توان مورد بررسى قرار داد: يكى از چشم‏انداز بيان و روشن‏گرى آموزه‏هاى هر يك از آنها به واسطه ديگرى و ديگرى اثرگذارى بنيادين دين بر علم كه به متافيزيك علم مربوط مى‏شود و هدفها و انتظارهاى ويژه‏اى را بر علم بار مى‏كند.

پی نوشت ها :
 

.64 تمهيد الاصول فى علم الكلام، شيخ طوسى‏313/؛ شرح جمل العلم و العمل، مرتضى علم الهدى، تصحيح و تعليق الشيخ يعقوب الجعفرى المراغى‏169/، دارالاسوة للطباعة والنشر.
شيخ مفيد در اوائل المقالات، علم ائمه (ع) را به همه حرفه‏ها، صنعتها و حتى ضمير افراد، لازم نمى‏شمرد، هر چند منع نمى‏كند. (مصنفات شيخ مفيد، ج‏4/67، كنگره هزاره شيخ مفيد) اما در تعليقه بر كتاب اعتقادات صدوق، علم طب را جز از طريق ائمه (ع) ممكن نمى‏داند (همان، ج‏5/144) .
.66 به عنوان نمونه ر.ك: انوار الملكوت فى شرح الياقوت، علامه حلى، تحقيق محمد نجمى الزنجانى‏202/، رضى، بيدار، قم؛ اللوامع الالهيه فى المباحث الكلاميه، جمال‏الدين مقداد السيورى، تحقيق سيد محمد على قاضى طباطبايى‏166/. مطبعة شفق، تبريز؛ گوهر مراد، ملاعبدالرزاق لاهيجى، تصحيح زين‏العابدين قربانى لاهيجى‏359/، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى.
.67 كشف المراد فى شرح تجريد الاعتقاد، علامه حلى، تصحيح و تعليق: حسن‏زاده آملى‏359/، مؤسسة النشر الاسلامى.
.68 انيس الموحدين‏93/.
.69 الالهيات، جعفر سبحانى، تلخيص: على ربانى گلپايگانى‏360/ 361، مؤسسه النشر الاسلامى، آموزش عقايد، محمد تقى مصباح، ج‏2/11 10، سازمان تبليغات.
.70 سيف‏الامه، ملااحمد نراقى‏43/.
.71 عوائد الايام، ملا احمد نراقى‏371/، دفتر تبليغات اسلامى، قم.
.72 سيف الاامه‏43/.
.73 مشكلات العلوم‏69/ .70
.74 جامع‏السعادات، ملامهدى نراقى، ج‏1/183 172؛ معراج السعادة65/ .71
.75 معراج‏السعادة، ملااحمد نراقى‏74 65؛ جامع السعادات‏194/.
.76 المستصقى، ملامهدى نراقى، نسخه خطى كتابخانه مركزى آستان قدس رضوى شماره .11567 (بدون شماره صفحه) .
.77 علم و دين، ايان باربور145/ .147
.78 همان‏150/ .151
.79 سوره فصلت، آيه .59
.80 اشاره است به شرح الالهيات من كتاب الشفا158/ كه شأن صديقين و كاملان را چنين معرفى دانسته است.
.81 جامع‏السعادات، ج‏3/ .168
.82 خزائن‏489/.
.83 جامع‏السعادات، ج‏1/ .168
.84 مشكلات العلوم‏362/ ؛ قرة العيون‏490/.
.85 ديدگاه‏هاى مختلف درباره ارتباط علم و دين، ايان باربور، نشريه ذهن، شماره سوم‏105/ .
.86 شرح الالهيات من كتاب الشفا، محمد مهدى نراقى‏145/ .146
.87 المستصقى.
 

منبع:www.naraqi.com
ادامه دارد…

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد