نسبت علم و دين در انديشه فاضل و محقق نراقى (1)
نسبت علم و دين در انديشه فاضل و محقق نراقى (1)
ديدگاهها
در باب سازگارى يا ناسازگارى علم و دين و بيان چگونگى پيوند آنها، ايان باربور، كه در اين باره پژوهشهاى مهمى انجام داده است، از چهار گرايش مهم گزارش مىدهد:
الف. ناسازگارى علم و دين :
به طور كلى دو گروه، از باورمندان به اين ديدگاه شمرده شدهاند: ماديون و نص گرايان گزافكار.
در اين ديدگاه، شمارى دين را به سود علم، به خطا مىانگارند و گزارههاى دينى را بىمعنى، اثباتناپذير، صدقناپذير و بىاعتبار مىدانند كه از پيروان مكتب دئيسم، اگوست كنت و هيوم، تا پيروان پوزيتيويسم منطقى را در بر مىگيرد.
و در مقابل شمارى علم را به سود دين به خطا مىانگارند و كشفهاى علمى را معتبر نمىدانند كه ظاهرگرايان دينى از اين دستهاند.
ب. ناسازگارى علم و دين ( استقلال ) :
ديدگاه دوم، دين و علم را در حوزه مستقل و ناسازگار با هم مىداند كه بين آنها هيچ بستگى و پيوند منطقى و علمى وجود ندارد:
نو ارتدوكسهاى مسيحى به خاطر جدايى و ناسانى موضوع معرفت علم و دين، آنها را مستقل مىدانند .
فلاسفه تحليل زبان، به دليل جدايى زبان علم و دين، آنها را دو حوزه جداگانه مىشمرند .
اگزيستانسياليسم، خداوند را وجودى به كلى ديگر دانسته و درك گزارههاى دينى را بدون درگيرى ايمان ممكن نمىداند.
در اين ديدگاه، معرفت علمى و دينى، هر دو، معتبر هستند؛ اما هر يك در حوزه خودش و با معناى ويژه خود، از اين روست كه هيچ يك نمىتواند در روشنگرى ديگرى اثرگذار باشد و با آن پيوند برقرار كند.
ج. وحدت علم و دين :
بنابر نظر شمارى از متفكران غرب، بين علم و دين هيچ ناسازگارى وجود ندارد، بلكه آن دو به طور كامل، برابر يكديگرند و با هم يكپارچهاند.وجود خداوند را مىتوان از شواهد طرح و تدبير در طبيعت استنباط كرد و نظريههاى علمى را نيز مىتوان در صورتبندى مجدد آموزههاى ويژه دينى، مانند آموزههاى مربوط به آفرينش و طبيعت انسان، اثرگذار دانست.
د. گفتو گوى علم و دين ( مكمل بودن ) :
در ديدگاههاى پيشين، يا تنها توجه به وجوه ناسازگارى علم و دين شده، يا تنها وجوه همانندى آنها در نظر گرفته شده است، ولى در اين ديدگاه به هر دو توجه شده است. و باورمندان به اين ديدگاه علم و دين را كامل كننده يكديگر شمردهاند. به تعبير ماكس پلانك، هرگز ناسازگارى واقع ميان علم و دين پيدا نخواهد شد، يكى از آن دو كامل كننده ديگرى است.
وى مىنويسد: شخص جدى و متفكر به عقيده من، به اين امر متوجه مىشود كه اگر بنا باشد تمام نيروهاى نفوس بشرى در حال تعادل و هماهنگى با يكديگر كار كنند، لازم است كه به عنصر دينى در طبيعت خويش معترف باشد و در پرورش آن بكوشد. (1)
و به خاطر همين ويژگى است كه آندرهليند، كيهان شناس روسى، كيوان شناختى جديد را به طور عميق اثر پذيرفته از سنت غربى توحيد مىداند و طرفداران اين ديدگاه تاكيد مىكنند كه علت اصلى به حقيقت پيوستن علم نوين تفكر استوار و بنا شده بر كتاب مقدس است كه نظم جهان را ممكن مىداند.
در اين ديدگاه تاكيد مىشود كه همبرى و توازيهاى روش شناسى بين علم و دين موجود است وبا تاكيد بر اين نكته كه برخلاف پندار گذشته، نه علم، تنها برون ذهنى و بر كنار از نظريههاست و نه دين، تنها ذهنى و سرشار از نظريه. در عين استقلال قلمرو آن دو، امكان گفتو گوى آنها را فراهم مىآورد و وحدت قوانين طبيعت و ثبات آن را با وجود يك شعور عالى در تدبير آن پيوند مىزند.
اين گرايش در دهههاى پسين، با توجه به روشن شدن كاستيهاى روش علمى و محدوديتهاى آن، در غرب جايگاه مهمى يافته است و گرايش دوباره غرب به دين، كه نشانههاى آن روز به روز بيشتر آشكار مىشود، از آثار اين رويكرد جديد است. (2)
نسبت علم و دين در جهان اسلام
برخلاف غرب، در تاريخ انديشه اسلامى، عوامل پيدايى بحث علم و دين فراهم نيامد و از آن جا كه علم در تمدن اسلامى در دامان دين رشد يافت و شكاكيت فراگير انديشه غربى نيز در انديشه اسلامى بىسابقه بوده است، اين بحث در دهههاى پسين و در پى پيوستگى با غرب، مطرح نشده است.
انديشهوران اسلامى، پندار ناسازگارى علم و دين را نتيجه حاكميت مطلق روش علمى در غرب دانستهاند و تاكيد مىكنند انتظار و چشمداشت كاربرد روشهاى علمى در كشف معنويت و روح، مسبب انكار حقايق دينى شده است. (3)
در اين ديدگاه علم و دين، در پيوند كامل با يكديگر انگاشته مىشوند:
دين، نسبت به هيچ يك از علوم، كلى يا جزئى، بىنظر و يا بىتفاوت نبوده، بلكه به همه آنها ، كليات و اصولى را كه منشأ تفريع فروع ديگر هستند، القاء مىنمايد؛ چه اين كه هيچ يك از علوم نيز نسبت به معارف دينى بىتفاوت و بىنظر نمىباشد.اين ارتباط طرفينى، نتيجه طبيعى وحدت قلمرو علم، با معارف دينى است. (4)
اين ديدگاه، در بيان و روشنگرى چگونگى پيوند علم و دين، اثرگذارى و اثرپذيرى فراگير و كاملى بين علم و دين برقرار مىبيند كه مىتوان آن را گونهاى گفت گو، بين علم و دين دانست كه البته حوزه علم و دين به طور كامل، بر هم تنيده و غير در خور جداسازى است.
در اين نظريه، بر پيوند طولى علم و دين تاكيد مىشود. (5)
بنابراين، در عرض يكديگر نيستند، تا ناسازگارى يابند، بلكه دين نقش اساسى در ماهيت علم دارد و پشتوانه متافيز يك علم، به شمار مىآيد.
به ديگر سخن، در اين گفتو گو، دين، گونهاى چيرگى بر علم دارد و علم را، بىآن كه در برخكان حاصل از روش ويژه علمى دخالت كند، به هدفهاى ويژهاى هدايت مىكند و پژوهش علمى را جهتدار مىسازد.
به باور ما، نظر بيشتر دانشمندان اسلامى، بويژه آنان كه به گفتو گوهاى عقلى علاقهمندند، در باب نسبت علم و دين به اين بيان نزديكتر است و ما شواهد اين سخن را به شرح از كلام فاضل و محقق نراقى بيان خواهيم داشت.
نسبت علم و دين در انديشه فاضل و محقق نراقى (6)
در آغاز اين بخش، نگاهى مىافكنيم به علم و علوم طبيعى در نگاه دين و آن گاه در باب نسبت علم و دين در انديشه فاضل و محقق نراقى به بررسى مىپردازيم.
علم و طبيعت ، در نگاه دين
علم: قرآن و روايات، سرشار از تأكيد بر اهميت علم و علم آموزى است، آن هم نه در برههاى از زندگى كه از آغاز ، تا پايان.
به گفته فاضل نراقى (م: 1209ه.ق) :
«ظاهر است كه هر علمى، اگر چه ابزارى و آلى موجب سعادت است؛ زيرا با هر علمى گونهاى از كمال انسان به فعليت مىرسد كه خود باعث نوعى سعادت است.» (7)
از اين روست كه ايشان نكوهش دانشهايى چون سحر ونجوم را عارضى مىداند.
محقق نراقى (1185ـ1245ه.ق) نيز تاكيد مىكند:
«مطلق علم و يقين، خواه در امورى كه متعلق به دين است يا غير دين، شخص نفس انسانى را كمال و شاهد روح را حسن و جمال است و وصول به سعادات را باعث و دخول در خيل مجردات را مورث است.» (8)
طلب چه علمى فريضه است؟
در احاديث اسلامى، طلب علم بر مسلمانان واجب شده و فريضهاى الهى به شمار آمده است. و در تفسير اين كه چه علمى فريضه است ، ديدگاههاى گوناگونى ابراز شده ، هر كس علم ويژهاى را برگزيده است. شمارى تنها طلب علوم دينى را فريضه دانستهاند. (9)
اما محقق نراقى بر اين نظر است كه:
«علم مطلوب و مفروض عام است:
قال رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم) : طلب العلم فريضة على كل مسلم، الا ان الله يحب بغاة العلم» (10)
فقهاء گويند:
«مراد علم فروع است از عبادات و معاملات، متكلمين گويند، علم كلام است… من مىگويم : اولى تعميم است مر واجبات عينيه و كفائيه و تعميم طلب را به استدلال و تقليد و كشف .» (11)
وى در تقسيم علوم به اخروى و دنيوى، مىنويسد:
«بدان كه جميع علوم، اگر چه روح را كمالاند و نفس را جمال، ليكن متفاوتند در شرافت و تكميل و وجوب تحصيل: زيرا كه علوم بر دوقسماند: اول، علم دنيا و آن علومى است كه معظم فايده آن براى دنياست، مثل طب، هندسه، نجوم، عروض، موسيقى، هيئت و حساب، و از اين علوم چندان بهجت و سعادتى در عالم عقبى حاصل نمىشود و از اين جهت تحصيل آنها واجب نيست، بلى نادرامىشود كه تحصيل بعضى مسايل بعضى از اين علوم، واجب كفايى باشد.» (12)
بنابراين فراگيرى علوم تجربى و طبيعى نيز، كفايى است نكته جالب توجه اين است كه اين دانشها نيز اگر باهدف شناخت مبادى آفرينش و قدرت الهى فرا گرفته شوند، در دايره معارف اسلامى قرار مىگيرند و علم دينى به شمار مىآيند:
«علم به شناخت حق و صفات و افعال، كمال حقيقى و باقى است و علم به نظام كلى اصلح و جميع معارفى كه در احاطه به موجودات و حقايق اشياء است، در اين علم [معرفت حق] قرار مىگيرند : زيرا همه موجودات افعال خداوند هستند و شناخت آنها، از آن جهت كه فعل خداوند هستند و مربوط به قدرت و حكمت او، تكميل معرفت الهى است.» (13)
از اين فراز مىتوان نظريه فاضل نراقى را درباره امكان علم دينى نيز كشف كرد.
علوم طبيعى: از ديگر مسايلى كه در شناخت نظريه اسلام درباره علوم طبيعى مدد مىرساند، بررسى نظريه نراقى درباره تفكرى است كه در آيات قرآن كريم، خداوند، بارها انسانها را بدان امر فرموده است و آن جز تفكر در آفريدههاى الهى و طبيعت آسمان و زمين نيست:
«تفكر در تفاصيل مخلوقات ممكن است، تا معرفت و بصيرت ما را نسبت به خالق آنها بيفزايد . اين موجودات دو دستهاند: موجودات غير محسوس كه ملكوت ناميده مىشوند، چون: ملائكه، جن، شياطين، عوالم عقول و نفوس و… موجودات محسوس كه سه گروهند:
[يك] عالم افلاك، كه ستارگان و سيارات و حركت و طلوع و غروب شان مشاهده مىشود، [دو] خطه خاك كه درياها، كوهها، پست و بلنديها، معادن، نهرها، گياهان و درختان و حيوانات و جمادات در آن مشاهده مىشود و [سوم] عالم هوا كه ابرها، بارانها، برفها، رعد و برقها، و بادهاى آن مشاهده مىشود.» (14)
از اين چشم انداز، شناخت زمين و آسمان، راهى به سوى شناخت خداوند است و تفكر در آنها، سير باطنى انسان به سوى خداوند شمرده مىشود. (15) و تفكر در آفريدههاى الهى شرط سلوك راه وصال است.
از اين روى دانشمندان اسلامى در كنار توجه به مقولهها و بحثها و معارف الهى و فلسفى ، به پژوهش و كندو كاو درباره گزارههاى طبيعى پرداختهاند، تا آن جا كه فرقى بين پژوهش درباره جنبههاى دينى و پژوهشهاى تاريخى و طبيعى نديده و همه دانشها را دينى دانستهاند . (16)
در اين باره تلاشها و تكاپوهاى علمى مسلمانان را از دو چشمانداز مىتوان مورد مطالعه قرار داد:
الف. دانشنامه هاى فلسفى :
در طبقه بندى عامى كه حكيمان اسلامى از نظام فلسفى يونانى گرفته و تا مدتها مبناى پژوهشهاى خويش قرار دادهاند، فلسفه و به تعبير بهتر حكمت را به دو شاخه نظرى و عملى تقسيم كردهاند . در اين تقسيم، حكمت نظرى، در بردارنده مقولههاى منطق، رياضيات، الهيات و طبيعيات است كه علم طبيعى خود، در بر گيرنده پژوهش درباره: هيئت، نجوم، علم كون و فساد، علم جو، زمينشناسى و جغرافيا و مواليد سه گانه (معدن، نبات، حيوان) است. (17)
اين تقسيم مورد توجه عموم حكماى مسلمان بوده است. (18) و دانشنامههاى گوناگونى بدين ترتيب قوام يافتهاند كه شفاى ابنسينا، رسائل اخوان الصفا و التحصيل بهمنيار از آن جملهاند.
سپسها، با پيدايش مكتب اشراق، توجه به دانشهاى طبيعى در آثار فلسفى كمتر شد، چنان كه شيخ اشراق (549ـ587) در كتابهاى نگارش يافته بر اساس مكتب مشاء، همچون تلويحات و مطارحات، به ذكر مباحث طبيعيات پرداخته بود. (19) در كتاب حكمة الاشراق، از روش ياد شده بازگشته است. علامه قطبالدين شيرازى (634ـ710) نيز در كتاب خويش، از طبيعيات كم سخن گفته و دامنهآن را نگسترانده است. (20)
در حكمت متعاليه نيز، از طبيعيات بحث شده و سخن به ميان آمده، اما نه به طور گسترده . حاجى سبزوارى (1212ـ1295) در شرح منظومه ، به گونه خلاصه از آن بحث كرده است. (21) اما ملا صدرا (979ـ1050) در كتاب بزرگ و ارجمند اسفار، تنها به مقولات عشر بسنده كرده است. (22) وى، بسيارى دانشها و فنها و رشتههاى گوناگون علمى را سبب ممكن نبودن پژوهش گسترده علمى در رشتههاى گوناگون علمى مىشمرد. از اين روى، تمام توان خود را در نقش مهمتر به كار مىگيرد. (23) تنها در شرح الهدايه (24) و تعليقات شفا (25) به گونه گستردهترى، به طبيعيات پرداخته است و آن نيز به خاطر شرح و تعليقه بودن اين كتابهاست.
در عصر حاضر، با توجه به دگرگونى اساسى و بنيادين دانشهاى طبيعى و نيز گسترش بىسابقه و تخصصى شدن علوم، امكان پژوهشهاى فراگير علمى به شدت كاهش يافته است و نگارش چنان دانشنامههايى از توان يك فرد خارج است.
پی نوشت ها :
.1 علم به كجا مىرود، ما كس بلانك، ترجمه احمد آرام253/، شركت سهامى انتشار، تهران .
.2 علم و دين، ايان باربور، ترجمه بهاءالدين خرمشاهى، مركز نشر دانشگاهى، تهران؛ ديدگاههاى مختلف درباره ارتباط علم و دين، ترجمه پيروز فطورچى، مجله ذهن، شماره سوم87/، 107؛ شماره چهارم 60/ 86؛ از علم سكولار، تا علوم دينى، مهدى گلشنى49 ـ 55، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى.
.3 مقاله رابطه علم و دين، ابوزكاك، روزنامه خراسان، 4/11/ .1378
.4 شريعت در آينه معرفت، عبدالله جوادى آملى/151، مركز نشر فرهنگى رجاء.
.5 از علم سكولار، تا علم دينى/ .56
.6 ملامهدى نراقى (پدر)، به فاضل نراقى و ملااحمد نراقى (پسر) به محقق نراقى، نامبردار است. از اين رو ما در اين نوشتار از ملامهدى، به فاضل نراقى و از ملااحمد به محقق نراقى ياد خواهيم كرد.
.7 شرح الالهيات، من كتاب الشفاء، ملامهدى نراقى، به اهتمام دكتر مهدى محقق130/، مؤسسه مطالعات اسلامى دانشگاه مك گيل، با همكارى دانشگاه تهران.
.8 معراج السعادة، ملا احمد نراقى112/، هجرت.
.9 دهگفتار، مرتضى مطهرى166/، صدرا.
.10 دانشجويى بر هر مسلمان واجب است. هان! خداوند، جويندگان علم را دوست دارد.
.11 خزائن، ملااحمد نراقى، تصحيح و تعليق حسنزاده آملى479/، قيام.
12معراج السعادة ملا احمد نراقى99/؛ جامعالسعادات، ملامهدى نراقى، ج1/109، مطبعة النجف.
.13 جامعالسعادات، 2/ .360
.14 همان، ج1/ .167
.15 معراجالسعادة، ملااحمد140/؛ جامعالسعادات، ج1/ .164
.16 نظر متفكران اسلامى درباره طبيعت، سيد حسين نصر258/، خوارزمى، تهران.
.17 همان19/؛ احصاء العلوم، ابونصر فارابى، حسين خديو جم98/ 100، علمى و فرهنگى، تهران .
.18 الشفاء، المنطق، ابنسينا، تحقيق الاب قنواتى، محمود الخضيرى، فؤاد الاعوانى، ج1/14، انتشارات كتابخانه مرعشى نجفى؛ رسائل اخوان الصفا و خلان الوفاء، ج1/275 266، مكتب الاعلام الاسلامى، درة التاج، علامه قطبالدين شيرازى، به كوشش و تصحيح سيد محمد مشكوة151/، حكمت.
.19 مجموعه مصنفات شيخ اشراق، شهابالدين سهروردى، تصحيح و مقدمه هنرى كربين، ج1/.194 مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى.
.20 درةالتاج، علامه قطبالدين شيرازى 631/ .676
.21 شرح المنظومه، ملاهادى سبزوارى205/ 323، دارالعلم.
.22 همان، با تصحيح و تعليق حسنحسنزاده آملى، ج2/469، نشر باب.
.23 الحكمة المتعاليه، فى الاسفار العقلية الاربعة، صدرالدين شيرازى، ج1/3 2، دار احياء التراث العربى.
.24 شرح الهداية الاثيريه، صدرالدين شيرازى، با حواشى ميرزا ابوالحسن114/ 217؛ با تصحيح محمد مصطفى فولادكار13/ 257، مؤسسة التاريخ العربى.
.25 كتابشناسى جامع ملاصدرا، ناهيد باقرى خرمدشتى، با همكارى فاطمه عكسرى129/، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى.
منبع: www.naraqi.com
ادامه دارد…