نسخه تفسیر ما نزل من القرآن فی أهل البیت؛ اثری از جعفر بن محمد بن مالک الفزاری
رسالة أبی غالب الزراری، ص ۱۵۰
… وجعفر بن محمد بن مالك الفزاری البزاز ، وكان كالذی ربانی ، لأن جدی محمد بن سلیمان حین أخرجنی من الكتاب جعلنی فی البزازین عند ابن عمه ، الحسین بن علی بن مالك ، وكان أحد فقهاء الشیعة وزهادهم . وظهر من بعد موته من زهده مع كثرة ما كان یجری على یده ، أمر عجیب لیس هذا موضع ذكره.
رجال النجاشی ص ۱۲۲
جعفر بن محمد بن مالك بن عیسى بن سابور ، مولى أسماء بن خارجة بن حصن الفزاری ، كوفی ، أبو عبد الله ، كان ضعیفا فی الحدیث ، قال أحمد بن الحسین كان یضع الحدیث وضعا ویروی عن المجاهیل ، وسمعت من قال : كان أیضا فاسد المذهب والروایة ، ولا أدری كیف روى عنه شیخنا النبیل الثقة أبو علی بن همام ، وشیخنا الجلیل الثقة أبو غالب الزراری رحمهما الله ، ولیس هذا موضع ذكره . له كتاب غرر الاخبار ، وكتاب أخبار الائمة وموالیدهم علیهم السلام ، و كتاب الفتن والملاحم . أخبرنا عدة من أصحابنا عن أحمد بن إبراهیم بن أبی رافع ، عن محمد بن همام عنه بكتبه وأخبرنا أبو الحسین بن الجندی عن محمد بن همام عنه
الفهرست- الشیخ الطوسی ص ۹۲
جعفر بن محمد بن مالك . له كتاب النوادر ، اخبرنا به جماعة من اصحابنا ، عن ابی محمد هارون ابن موسى التلعكبری ، عن ابی علی بن همام ، عن جعفر بن محمد بن مالك .
رجال الطوسی ص ۴۱۸
جعفر بن محمد بن مالك ، كوفی ، ثقة ، ویضعفه قوم ، روى فی مولد القائم علیه السلام اعاجیب
الرجال ابن الغضائری ص ۴۸
جعفر بن محمد بن مالک بن عیسی بن سابور، مولی مالک بن أسماء بن خارجة، الفزاری، ابو عبد الله. کذاب متروک الحدیث جملة وفی مذهبه ارتفاع ویروی عن الضعفاء والمجاهیل وکل عیوب الضعفاء مجتمعة فیه.
چنانکه می بینیم با وجود آنکه شیخ طوسی او را توثیق می کند، اما انتقادات بسیار سختی از وی در میان رجالیان بغداد مطرح بوده و حتی ابن غضائری او را کذاب می خواند. در خلاصة الأقوال علامه هم درباره او داوری شده که از نقطه نظر دیدگاه یک فقیه درباره احادیث وی حائز اهمیت است:
خلاصة الاقوال- العلامة الحلی ص ۳۳۰
جعفر بن محمد بن مالك بن عیسى بن سابور مولى اسماء بن خارجة الفزاری ، أبو عبد الله ، كوفی …. وقال ابن الغضائری رحمه الله : انه كان كذابا متروك الحدیث جملة وكان فی مذهبه ارتفاع ، ویروی عن الضعفاء والمجاهیل ، وكل عیوب الضعفاء مجتمعة فیه . وقال الشیخ الطوسی رحمه الله : جعفر بن محمد بن مالك ، كوفی ثقة ، ویضعفه قوم ، روى فی مولد القائم ( علیه السلام ) اعاجیب. والظاهر انه هو هذا المشار إلیه ، فعندی فی حدیثه توقف ، ولا اعمل بروایته.
نکته قابل توجه این است که شماری از احادیث او در نوادر الحکمة و آثار دیگر محمد بن أحمد بن یحیی اشعری نیز وجود داشته که آن دسته روایات همراه شماری دیگر از احادیث آن کتاب مورد انتقاد ابن الولید قمی و به تبع او شیخ صدوق و ابن نوح سیرافی بوده است و روایت آن را از محمد بن أحمد بن یحیی جائز نمی دانسته اند؛ این در حالی است که شیخ صدوق در کتابهای خود مکررا از ابن مالک فزاری احادیثی را نقل می کند و دلیل آن اعتماد وی به شخص ابن مالک الفزاری است، در حالی که نسبت به آن دسته از روایات ابن مالک که در نسخه نوادر الحکمة و احتمالا آثار دیگر محمد بن أحمد بن یحیی نقل شده بوده، به تبع استادش انتقاد داشته است. این مسئله به احتمال قوی به نحوه روایت آن احادیث در کتابهای اشعری مربوط بوده و نه مطلق روایات ابن مالک. در این مورد در جای دیگری مطلبی نوشته ام. عبارت منابع رجالی در این مورد را نقل می کنیم:
رجال النجاشی- النجاشی ص ۳۴۸
محمد بن أحمد بن یحیى بن عمران بن عبد الله بن سعد بن مالك الاشعری القمی أبو جعفر ، كان ثقة فی الحدیث . إلا أن أصحابنا قالوا : كان یروی عن الضعفاء ویعتمد المراسیل ولا یبالى عمن أخذ وما علیه فی نفسه مطعن فی شئ وكان محمد بن الحسن بن الولید یستثنى من روایة محمد بن أحمد بن یحیى ما رواه عن محمد بن موسى الهمدانی ، أو ما رواه عن رجل ، أو یقول بعض أصحابنا ، أو عن محمد بن یحیى المعاذی ، أو عن أبی عبد الله الرازی الجامورانی ، أو عن أبی عبد الله السیاری ، أو عن یوسف بن السخت ، أو عن وهب بن منبه ، أو عن أبی علی النیشابوری ( النیسابوری ) ، أو عن أبی یحیى الواسطی ، أو عن محمد بن علی أبی سمینة ، أو یقول فی حدیث ، أو كتاب ولم أروه ، أو عن سهل بن زیاد الادمی ، أو عن محمد بن عیسى بن عبید باسناد منقطع ، أو عن أحمد بن هلال ، أو محمد بن علی الهمدانی ، أو عبد الله بن محمد الشامی ، أو عبد الله بن أحمد الرازی ، أو أحمد بن الحسین بن سعید ، أو أحمد بن بشیر الرقی أو عن محمد بن هارون ، أو عن ممویة بن معروف ، أو عن محمد بن عبد الله بن مهران ، أو ما ینفرد ( یتفرد ) به الحسن بن الحسین اللؤلؤی وما یرویه عن جعفر بن محمد بن مالك ، أو یوسف بن الحارث ، أو عبد الله بن محمد الدمشقی . قال أبو العباس بن نوح : وقد أصاب شیخنا أبو جعفر محمد بن الحسن بن الولید فی ذلك كله وتبعه أبو جعفر بن بابویه رحمه الله على ذلك إلا فی محمد بن عیسى بن عبید فلا أدری ما رایه فیه ، لانه كان على ظاهر العدالة والثقة.
الفهرست- الشیخ الطوسی ص ۲۲۱-۲۲۲
… واخبرنا بها جماعة ، عن ابی جعفر ابن بابویه ، عن ابیه و محمد بن الحسن ، عن احمد بن ادریس ومحمد بن یحیى ، عنه . وقال أبو جعفر بن بابویه : الا ما كان فیها من غلو أو تخلیط ، وهو الذی یكون طریقه محمد بن موسى الهمدانی ، أو یرویه عن رجل ، أو عن بعض اصحابنا ، أو یقول : وروى ، أو یرویه عن محمد بن یحیى المعاذی ، أو عن ابی عبد الله الرازی الجامورانی ، أو عن السیاری ، أو یرویه عن یوسف ابن السخت ، أو عن وهب بن منبه ، أو عن ابی علی النیشابوری ، أو ابی یحیى الواسطی ، أو محمد بن علی الصیرفی ، أو یقول : وجدت فی كتاب ولم اروه ، أو عن محمد بن عیسى بن عبید باسناد منقطع ینفرد به ، أو عن الهیثم بن عدی ، أو عن سهل بن زیاد الادمی ، أو عن احمد بن هلال ، أو عن محمد بن علی الهمدانی ، أو عن عبد الله بن محمد الشامی ، أو عن عبد الله بن احمد الرازی ، أو عن احمد بن الحسین بن سعید ، أو عن احمد ابن بشیر الرقی ، أو عن محمد بن هارون ، أو عن ممویه بن معروف ، أو عن محمد بن عبد الله بن مهران ، أو ینفرد به الحسن بن الحسین بن سعید اللؤلؤی ، أو جعفر بن محمد الكوفی ، أو جعفر بن محمد بن مالك ، أو یوسف بن الحارث ، أو عبد الله بن محمد الدمشقی.
در عبارت الفهرست، کما اینکه می بینیم، از جعفر بن محمد الکوفی هم در کنار جعفر بن محمد بن مالک نام برده شده که هر دو اشاره به یک نفر است (نیز نک: طوسی، الرجال، ۴۲۰؛ نیز نک: پس از این).
همینجا این نکته را نیز اشاره کنیم که ابن حجر عسقلانی به نقل از علی بن الحکم در رجال الشیعة (ظاهرا با واسطه الحاوی ابن ابی طی)، شرحی درباره ابن مالک الفزاری در لسان المیزان می آورد و در آنجا علی بن الحکم از او ستایش می کند:
لسان المیزان ج۲ ص ۱۲۱
جعفر بن مالك ، روى عن حمدان بن منصور . روى عنه محمد بن یحیى العطار . ذكره علی بن الحكم فی رجال الشیعة ، وأثنى علیه خیرا.
جعفر بن محمد بن مالک محدث بسیار مهم و تأثیر گذاری بوده و به دلیل سعه روایی او طیفهای وسیعی از وی حدیث روایت کرده اند. هم به دلیل عمر بلندش و هم به دلیل اینکه ظاهرا در دوره ای، احتمالا در سنین جوانتریش به قم سفری کرده بوده و حامل حدیث کوفه بوده، مشایخ کهن و معاصر امامیه در شهرهای مختلف و از جمله قم و ری از او بهره برده بودند. اما از دیگر سو با وجود عمر بلندش، شماری دیگر از معاصرانش که زمان او را نیز درک کرده بودند، شاید به دلیل دوری از محل اقامتش و شاید به دلایل دیگر که از آنها در رساله دکتری بحث کرده ام، مستقیما از او روایت نمی کردند. با این وصف بیشترین استفاده ها را از او ابن همام اسکافی داشته است و بسیاری از احادیث او وسیله ابن همام برای آیندگان محفوظ مانده است. از دیگر سو از میان محدثان و عالمان اوائل دوره غیبت کبری، ابو القاسم کوفی و حسین بن حمدان الخصیبی (دست کم بنابر ادعای الهدایة الکبری) از شاگردان و راویان جعفر بن محمد بن مالک بوده اند. حتی در همین دوره محدث بلند پایه سنی سلیمان بن أحمد الطبرانی (د. ۳۶۰ق) از او روایت حدیث کرده است (نک: المعجم الکبیر، ۱۱/۲۴۸). عبارت ابو القاسم کوفی در الاستغاثة چنین است:
الاستغاثة – ابو القاسم الكوفی ج ۱ ص ۷۷
واما تزویج عمر من ام كلثوم بنت امیر المؤمنین علیه السلام فانه حدثنا جماعة من مشایخنا الثقاة منهم جعفر بن محمد بن مالك الكوفی عن احمد بن الفضل عن محمد ابن ابی عمیر عن عبد الله بن سنان قال سألت جعفر بن محمد الصادق علیه السلام…
عبارت الهدایة الکبری هم چنین است:
الهدایة الكبرى ص ۷۰
عن جعفر بن محمد بن مالك وكان جعفر بن مالك راویا علوم آل محمد ( علیهم السلام ) قال : – وكان الحسن عمه من فقهاء شیعة آل محمد – ( علیهم السلام)…
آنچه از عناوین آثار ابن مالک الفزاری می شناسیم، تعداد محدودی است؛ و احتمالا او کتابهای دیگری نیز داشته است. احتمالا از جمله آثار او کتابی هم در تفسیر و یا ما نزل من القرآن فی أهل البیت بوده است. این مسئله به دلیل کثرت روایاتی است که فرات کوفی در تفسیر و نیز ابن جحام[۲] در ما نزل خود از او در این باره روایت کرده اند. فرات در حدود ۱۰۰ مورد از او در تفسیرش نقل کرده است و موارد نقل ابن جحام هم کم نیست. در شواهد التنزیل هم به نقل از فرات کوفی، روایات زیادی از ابن مالک الفزاری نقل شده است. در آثار حدیثی دیگر هم با شماری از روایاتی از او بر می خوریم که جنبه تفسیری دارد و احتمالا آنها هم به نقل از این کتاب تفسیر او بوده و یا دست کم در آن کتاب نیز نقل شده بودند. با این وصف به دلیل آنکه ما از وجود این تفسیر اطلاعی نداریم، نمی توانیم در این خصوص حکم دقیق داشته باشیم. اما بعید است که این وسعت نقلها به کتابهای دیگر او و از آن میان النوادر مربوط باشد و احتمالا دست کم مواردی که در تفسیر فرات (و به نقل از او در شواهد حسکانی) و نیز در کتاب ابن جحام نقل شده، باید برگرفته از متنی مستقل باشد. ما در این مقاله، شماری از روایات تفسیری ابن مالک الفزاری در کتابهای دیگر را نقل می کنیم و در عین حال توجه خوانندگان را به بخشی مهمتر از روایات تفسیری او در کتابهای فرات و حسکانی و ابن جحام جلب می کنیم تا اگر کسی علاقمند به بازسازی این متن باشد، همه را یکجا منتشر کند.
پیش از آن چند نکته دیگر را درباره ابن مالک الفزاری مطرح می کنیم: یکی توجه به اینکه در منابع حدیثی گاهی از او تعبیر به جعفر بن محمد الکوفی شده و گاهی تنها با عنوان جعفر بن محمد که بر اساس طبقه و مشایخ و وضعیت طریق می توان آنها را شناسایی کرد (به ویژه در مورد کتاب الکافی). به نظر می رسد قمیان او را بیشتر با عنوان جعفر بن محمد الکوفی می شناخته اند. چرا که او طبعا در کوفه با عنوان الکوفی خوانده نمی شده بلکه در شهری مانند قم، الکوفی خواندن او طبیعی تر بوده است و در منابع روایی نیز روایت قمیان از او با همین عنوان دیده می شود.
از مواردی که جدا محتمل است که جعفر بن محمد الکوفی مربوط به ابن مالک باشد، این روایت است که وسیله ابن عیاش جوهری روایت شده است:
ذیل تاریخ بغداد – ابن النجار البغدادی ج ۲ ص ۳۱
عبید الله بن الحسن بن عیاش إبراهیم بن أیوب الجوهری : كان من الشیعة ، ویسكن فی القطیعة. روى عنه ابن ابنه أحمد بن محمد ، وقد تقدم ذكره . أنبأنا القاضی أبو الفتح محمد بن أحمد بن بختیار الواسطی قال : كتب إلى أبو جعفر محمد بن الحسن الهمدانی قال : أنبأنا السید أبو عبد الله الحسین بن زید الحسینی بجرجان ، حدثنی أبو عبد الله محمد بن وهبان البصری ، حدثنا أحمد بن محمد ابن عبید الله الجوهری ببغداد سنة ستین وثلاثمائة قال : حدثنا جدی عبید الله بن الحسن عن محمد بن عبد الجبار قال : حدثنی جعفر بن محمد الكوفی عن رجل من أصحابنا عن أبی عبد الله الصادق قال : لما انتهى رسول الله صلى الله علیه وآله إلى الركن الغربی فجازه فقال له الركن : یا رسول الله ! ألست قعیدا من قواعد بیت ربك فما لی لا أستلم ؟ فدنا رسول الله صلى الله علیه وآله منه فقال : ” اسكن علیك السلام غیر مهجور”.
همین روایت به صورت کاملتر در قصص الأنبیاء به نقل از کتاب النبوة صدوق دیده می شود:
قصص الانبیاء- الراوندی ص ۲۸۵
وعنه ، عن أبیه ، حدثنا سعد بن عبد الله ، حدثنا محمد بن عبد الجبار ، حدثنا جعفر بن محمد الكوفى ، عن رجل من اصحابنا ، عن أبی عبد الله علیه السلام قال : لما انتهى رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم إلى الركن الغربی فجازه فقال له الركن : یا رسول الله الست قعیدا من قواعد بیت ربك فما بالى لا استلم ؟ فدنا منه رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم فقال له : اسكن علیك السلام غیر مهجور و دخل حائطا ، فنادته العراجین من كل جانب : السلام علیك یا رسول الله ، وكل واحد منها یقول : خذ منى فاكل ودنا من العجوه فسجدت ، فقال : اللهم بارك علیها وانفع بها ، فمن ثم روى ان العجوه من الجنة . وقال صلى الله علیه وآله وسلم إنی لاعرف حجرا بمكه كان یسلم على قبل ان ابعث ، إنی لاعرفه الان ، ولم یكن صلى الله علیه وآله وسلم ( یمر ) فی طریق یتبعه أحد الا عرف انه سلكه من طیب عرقه ، ولم یكن یمر بحجر ولا شجر الا سجد له.
محمد بن جریر طبری مؤرخ از یک جعفر بن محمد الکوفی روایت می کند که به قرینه اینکه یکی از این روایات درباره اهل بیت است و جنبه تفسیری دارد، احتمال دارد که مقصود از او ابن مالک الفزاری باشد؛ اما این احتمال بسیار ضعیف است (نک: جامع البیان، ۲۲/۵۳؛ مقایسه کنید: تاریخ الطبری، ۳/۲۷۱ که در آن روایتی برخلاف اعتقادات شیعه روایت می کند؛ نیز نک: جامع البیان، ۵/۱۹۰ که از یک جعفر بن محمد الكوفی المروزی روایت می کند). روایت تفسیری او این است:
جامع البیان – إبن جریر الطبری ج ۲۲ ص ۵۳-۵۴
حدثنی جعفر بن محمد الكوفی ، قال : ثنا یعلى بن الاجلح ، عن الحكم بن عتیبة ، عن عبد الرحمن بن أبی لیلى ، عن كعب بن عجرة ، قال : لما نزلت : إن الله وملائكته یصلون على النبی یا أیها الذین آمنوا صلوا علیه وسلموا تسلیما قمت إلیه ، فقلت السلام علیك قد عرفناه ، فكیف الصلاة علیك یا رسول الله ؟ قال قل اللهم صل على محمد وعلى آل محمد ، كما صلیت على إبراهیم وآل إبراهیم ، إنك حمید مجید ، وبارك على محمد وعلى آل محمد ، كما باركت على إبراهیم وآل إبراهیم إنك حمید مجید.
در الکامل ابن عدی هم از یک جعفر بن محمد الکوفی روایت شده است که شاید اشاره به او باشد:
الكامل – عبدالله بن عدی ج ۴ ص ۲۵۱
ثنا بن ذریح ثنا جعفر بن محمد الكوفی ثنا عبد الله بن بكیر عن حكیم بن جبیر عن سوار أبی إدریس عن المسیب بن نجبة ها عن الحسن بن علی أن النبی صلى الله علیه وسلم قال الحرب خدعة.
یکی از شاگردان و راویان ابن مالک الفزاری، أحمد بن محمد الطبری المعروف بالخلیلی است که ابن طاووس در الیقین از کتاب فضائل أمیر المؤمنین او احادیثی را نقل کرده است (درباره احادیث او از ابن مالک، نک: نقلهای پایانی این مقاله از کتاب الیقین؛ درباره او نک: الذریعة، ۱۶/۲۵۵؛ کلبرگ، ص ۲۵۱-۲۵۲). البته در مواردی هم این الخلیلی از ابن مالک احتمالا به نام جعفر بن محمد الکوفی و یا گاه با اضافه کردن “الدلال” به آن یاد می کند؛ گرچه محتمل است منظور شخص دیگری باشد. به هر حال دو مورد از آنها به روایات تفسیری مربوط است:
الیقین- السید ابن طاووس الحسنی ص ۳۱۸-۳۲۰
فیما نذكره عن أحمد بن محمد الطبری من كتابه الذی أشرنا إلیه ، فی تسمیة مولانا علی علیه السلام بأمیر المؤمنین وولی المؤمنین ووصی رسول رب العالمین . فقال ما هذا لفظه : حدثنا أبو عبد الله جعفر بن محمد الكوفی الدلال قال : أخبرنا الحسن بن عبد الواحد الخزاز قال : حدثنا یحیى بن الحسن بن فرات القرار (القزاز) قال : حدثنا عامر بن كثیر السراج.
قال : وحدثنا الحسن (کذا: الحسین) بن سعید قال : ( با افتادگی این واسطه که در نقل فرات کوفی در تفسیر، ص ۳۹۵ دیده می شود؛ حدثنا محمد بن علی [ بن خلف العطار ])، حدثنا زیاد بن المنذر قال : سمعت أبا جعفر محمد بن علی علیه السلام وهو یقول : شجرة أصلها رسول الله صلى الله علیه وآله وفرعها أمیر المؤمنین علی علیه السلام ، وأغصانها فاطمة بنت محمد وثمرتها الحسن والحسین علیهما السلام فإنها شجرة النبوة ونبت الرحمة ومفتاح الحكمة ومعدن العلم وموضع الرسالة ومختلف الملائكة وموضع سر الله وودیعته والأمانة التى عرضت على السماوات والأرض وحرم الله الأكبر وبیت الله العتیق وحرمه . عندنا علم المنایا والوصایا وفصل الخطاب ومولد الإسلام وأنساب العرب . كانوا نورا مشرقا حول عرش ربهم فأمرهم فسبحوا فسبح أهل السماوات بتسبیحهم ، ثم اهبطوا إلى الأرض فأمرهم فسبحوا فسبح أهل الأرض بتسبیحهم ، فإنهم لهم الصافون وإنهم لهم المسبحون . فمن أوفى بذمتهم فقد أوفى بذمة الله ومن عرف حقهم فقد عرف حق الله . هم ولاة أمر الله وخزان وحی الله وورثة كتاب الله ، وهم المصطفون بسر الله والأمناء على وحی الله . وهؤلاء أهل بیت النبوة ومعدن الرسالة والمستأنسون بخفق أجنحة الملائكة بمن كان یغدوهم جبرئیل [ من ] الملك الجلیل بخیر التنزیل وبرهان التأویل . هؤلاء أهل بیت أكرمهم الله بسره وشرفهم بكرامته وأعزهم بالهدى وثبتهم بالوحى ، وجعلهم أئمة هدى ونورا فی الظلم للنجاة ، واختصهم لدینه وفضلهم بعلمه وأتاهم ما لم یؤت أحدا من العالمین ، وجعلهم عمادا لدینه ومستودعا لمكنون سره وأمناء على وحیه ، نجباء من خلقه وشهداء على بریته ، إختارهم وجعلهم للبلاد والعباد عمارا ، وأدلاء للأمة على الصراط . فهم ائمة الهدى والدعاة إلى التقوى وكلمة الله العلیا وحجة الله العظمى ، وهم النجاة والزلفى ، هم الخیرة الكرام ، هم الأصفیاء الحكام ، هم النجوم الأعلام ، هم الصراط المستقیم ، هم السبیل الأقوم . الراغب عنهم مارق والمقصر عنهم زاهق واللازم لهم لاحق . نور الله فی قلوب المؤمنین ، والبحار السایغة للشاربین ، أمن لمن التجأ إلیهم ، وأمان لمن تمسك بهم . إلى الله یدعون وله یسلمون وبأمره یعملون وبكتابه یحكمون . منهم بعث الله رسوله ، وعلیهم هبطت ملائكته ، وفیهم نزلت سكینته ، وإلیهم بعث الروح الأمین منا من الله علیهم ، فضلهم به وخصهم . وأصول مباركة ، مستقر قرار الرحمة ، خزان العلم وورثة الحلم ، وأولوا التقى والنهى والنور والضیاء ، وورثة الأنبیاء وبقیة الأوصیاء . منهم الطیب ذكره والمبارك اسمه محمد صلى الله علیه وآله ، والمصطفى المرتضى ورسوله النبی الأمی ، ومنهم الملك الأزهر والأسد المرسل حمزة ، ومنهم المستسقى به یوم الزیارة العباس بن عبد المطلب عم رسول الله صلى الله علیه وآله وصنو أبیه وذو الجناحین وذو الهجرتین والقبلتین والبیعتین من الشجرة المباركة صحیح الأدیم وواضح البرهان . ومنهم حبیب محمد وأخوه والمبلغ عنه من بعده البرهان والتأویل ومحكم التفسیر ، أمیر المؤمنین وولی المؤمنین ووصی [ رسول ] رب العالمین على بن أبی طالب ، علیه من الله الصلوات الزكیة والبركات السنیة . فهؤلاء الذین افترض الله مودتهم وولایتهم على كل مسلم ومسلمة ، فقال فی محكم كتابه لنبیه صلى الله علیه وآله : * ( قل لا أسئلكم علیه أجرا إلا المودة فی القربى ومن یقترف حسنة نزد له فیها حسنا ، إن الله غفور شكور ) * . فقال أبو جعفر محمد بن علی علیه السلام : ( إقتراف الحسنة ) مودتنا أهل البیت.
الیقین- السید ابن طاووس الحسنی ص ۳۳۱-۳۳۴
فیما نذكره عن أحمد بن محمد الطبری من كتابه المقدم ذكره فی تسمیة سید المرسلین علیا علیه السلام أمیر المؤمنین وسید المسلمین وعیبة علمی وبابى الذی أوتى منه والوصی على الأموات من أهل بیتی والخلیفة على الأحیاء من أمتی . نذكره بألفاظه : … وحدثنی أیضا جعفر بن محمد الكوفی قال : حدثنا عبد الله بن داهر الرازی قال : حدثنی أبی داهر بن یحیى عن الأعمش عن عبایة الأسدی ، قال : بینما ابن عباس یحدث الناس بمكة على شفیر زمزم ، فلما قضى حدیثه نهض إلیه رجل من الملأ فقال : یا بن عباس ، إنی رجل من أهل الشام . فقال : أعوان كل ظالم إلا من عصمه الله منهم ، فسل عما بدالك ؟ قال : یا بن عباس ، إنما جئتك لأسألك عن علی علیه السلام وقتاله أهل لا إله إلا الله ، لم یكفروا بقبلة ولا قرآن ولا بحج ولا بصیام شهر رمضان ؟ ! قال ابن عباس : ثكلتك أمك ، سل عما یعنیك ولا تسئل عما لا یعنیك . فقال : یا بن عباس ، ما جئت أضرب إلیك من ( حمص ) لحج ولا لعمرة ، ولكنی جئتك لأسئلك لتشرح لی أمر علی علیه السلام وقتاله أهل لا إله إلا الله . فقال : ویحكم إن علم العالم صعب ولا یحتمل ولا تقبله القلوب إلا قلب من عصمه الله ، إن مثل على فی هذه الأمة كمثل موسى والعالم ، وذلك إن الله تبارك وتعالى یقول فی كتابه : * ( إنی اصطفیتك على الناس برسالاتی وبكلامی فخذ ما آتیتك وكن من الشاكرین ) * . قال : * ( وكتبنا له فی الألواح من كل شئ موعظة وتفصیلا لكل شئ ) * . فكان موسى علیه السلام یرى أن جمیع الأشیاء قد أثبتت له كما ترون أنتم أن علمائكم أثبتوا لكم جمیع الأشیاء . فلما انتهى موسى إلى ساحل البحر لقی العالم فاستنطقه ، فأقر له بفضل علمه ولم یحسده كما حسدتم أنتم علیا فی علمه . فقال له موسى : * ( هل أتبعك على أن تعلمن مما علمت رشدا ) * ؟ فعلم العالم أن موسى لا یطیق صحبته ولا یصبر على علمه . فقال له العالم : * ( إنك لن تستطیع معی صبرا ، وكیف تصبر على ما لم تحط به خبرا ) * . فعلم أن موسى لم یصبر على علمه ، فقال له : * ( فإن اتبعتنی فلا تسئلنی عن شئ حتى أحدث لك منه ذكرا ) * . فركبا فی السفینة فخرقها العالم ، وكان [ فی ] خرقها لله رضی ولموسى سخطا ، ولقى الغلام فقتله وكان قتله لله رضی ولموسى سخطا . ثم أقام الحائط فكان إقامته لله رضی ولموسى سخطا . كذلك علی بن أبی طالب علیه السلام لم یقتل إلا من كان قتله لله رضی ولأهل الجهالة من الناس سخطا . إجلس أخبرك الذی سمعت من رسول الله صلى الله علیه وآله وعاینته . أخبرك أن رسول الله صلى الله علیه وآله تزوج زینب بنت جحش فأولم ، وكانت ولیمته الحیس ، فكان یدعو عشرة عشرة من المؤمنین فكانوا إذا اصابوا طعام النبی صلى الله علیه وآله استأنسوا إلى حدیثه واشتهوا النظر إلى وجهه . وكان رسول الله صلى الله علیه وآله یشتهی أن یخففوا عنه یفخلوا له المنزل ، لأنه كان حدیث عهد بعرس وكان محبا لزینب وكان یكره أذى المؤمنین . فأنزل الله تبارك وتعالى فیه قرآنا ، قوله عز وجل : * ( یا أیها الذین آمنوا لا تدخلوا بیوت النبی إلا أن یؤذن لكم إلى طعام غیر ناظرین إناه ولكن إذا دعیتم فادخلوا فإذا طعمتم فانتشروا ولا مستانسین لحدیث ، إن ذلكم كان یؤذی النبی فیستحیی منكم والله لا یستحیی من الحق وإذا سئلتموهن متاعا فاسئلوهن من وراء حجاب ) * الآیة . فكانوا إذا أصابوا طعاما لم یلبثوا أن یخرجوا . قال : فمكث رسول الله صلى الله علیه وآله ثلاثة أیام ولیالیهن ، ثم تحول إلى أم سلمة بنت أبی أمیة وكانت لیلتها من رسول الله صلى الله علیه وآله وصبیحة یومها . فلما تعالى النهار انتهى علی بن أبی طالب إلى الباب فدقه دقا خفیفا عرف رسول الله صلى الله علیه وآله دقه وأنكرت أم سلمة . قال یا أم سلمة ، قومی فافتحی الباب ، قالت : یا رسول الله ، من هذا الذی بلغ من خطره أن أفتح له الباب ؟ وقد نزل فینا بالأمس حیث یقول : * ( وإذا سئلتموهن متاعا فاسئلوهن من وراء حجاب ) * ، من الذی بلغ من خطره أن ینظر إلى محاسنی ومعاصمی ؟ فقال لها نبی الله صلى الله علیه وآله كهیئة المغضب : من یطع الرسول فقد أطاع الله ، قومی وافتحی له الباب ، فإن بالباب رجلا لیس بالخرق ولا بالنزق ولا بالعجل فی أمره ، یحب الله ورسوله ویحبه الله ورسوله . یا أم سلمة ، إنه آخذ بعضادتی الباب فلیس بفاتحه حتى تتوارى ولا داخل البیت حتى تغیب عنه الوطئ إنشاء الله . فقامت أم سلمت وهی لا تدری من بالباب غیر أنها قد حفظت المدح ، فمشت نحو الباب وهی تقول : بخ بخ لرجل یحب الله ورسوله ویحبه الله ورسوله ، ففتحت وأمسك علی علیه السلام بعضادتی الباب فلم یزل قائما حتى غاب عنه الوطئ ودخلت أم سلمخ خدرها ، ففتح الباب ودخل ، فسلم على النبی صلى الله علیه وآله . فقال رسول الله صلى الله علیه وآله : یا أم سلمة ، هل تعرفینه ؟ فقالت : نعم فهنیئا لم . هذا علی بن أبی طالب . قال : صدقت یا أم سلمة ، هو علی بن أبی طالب ، لحمه من لحمی ودمه من دمی ، وهو منی بمنزلة هارون من موسى غیر أنه لا نبی بعدی . یا أم سلمة ، اسمعی واشهدی : هذا علی أمیر المؤمنین وسید المسلمین ، وعیبة علمی وبابی الذی أوتی منه والوصی على الأموات من أهل بیتی والخلیفة على الأحیاء من أمتی ، أخی فی الدنیا وقرینی فی الآخرة ومعی فی السنام الأعلى ، إشهدی یا أم سلمة ، إنه یقاتل الناكثین والقاسطین والمارقین . فقال الشامی : فرجت عنی فرج الله عنك.
بخشی از روایات تفسیری جعفر بن محمد بن مالک الفزاری
الغیبة- الشیخ الطوسی ص ۴۲۳
وعنه ، عن أبیه (منظور الحمیری) ، عن جعفر بن محمد الكوفی ، عن إسحق بن محمد ، عن القاسم بن الربیع ، عن علی بن خطاب ، عن مؤذن مسجد الاحمر قال : سألت أبا عبد الله علیه السلام هل فی كتاب الله مثل للقائم علیه السلام ؟ فقال : نعم ، آیة صاحب الحمار أماته الله ( مائة عام ) ثم بعثه
الكافی – الشیخ الكلینی ج ۱ ص ۳۴۱
علی بن محمد ، عن جعفر بن محمد عن موسى بن جعفر البغدادی ، عن وهب بن شاذان ، عن الحسن بن أبی الربیع ، عن محمد بن إسحاق ، عن اسید ابن عن ثعلبه ام هانئ قالت : سألت أبا جعفر محمد محمد بن علی علیهما السلام ، عن قول الله تعالى : ” فلا اقسم بالخنس الجوار الكنس قالت : فقال : إمام یخنس سنة ستین ومائتین ، ثم یظهر كالشهاب یتوقد فی اللیلة الظلماء ، فإن أدركت زمانه قرت عینك (مقایسه شود با تأویل الآیات – شرف الدین الحسینی ج ۲ ص ۷۶۹ به نقل از ابن جحام که در آن به نام ابن مالک تصریح شده است).
الكافی – الشیخ الكلینی ج ۱ ص ۴۱۱-۴۱۲
محمد بن یحیى ، عن جعفر بن محمد قال : حدثنی إسحاق بن إبراهیم الدینوری عن عمر بن زاهر ، عن أبی عبد الله علیه السلام قال : سأله رجل عن القائم یسلم علیه بإمرة المؤمنین ؟ قال : لا ذاك اسم سمى الله به أمیر المؤمنین علیه السلام ، لم یسم به أحد قبله ولا یتسمى به بعده إلا كافر ، قلت جعلت فداك كیف یسلم علیه ؟ قال : یقولون : السلام علیك یا بقیة الله ، ثم قرأ ” بقیة الله خیر لكم إن كنتم مؤمنین”
كمال الدین وتمام النعمة- الشیخ الصدوق ص ۸۶
حدثنا بذلك الحسن بن أحمد بن إدریس – رضی لله عنه – عن أبیه ، عن جعفر ابن محمد بن مالك ، عن محمد بن الحسین بن زید ، عن الحسین بن علوان ، عن عمرو بن – ثابت ، عن الصادق جعفر بن محمد علیهما السلام : فالناس لم یشاهدوا الله تبارك وتعالى یناجی رسول الله صلى الله علیه وآله ویخاطبه ولا شاهدوا الوحی ووجب علیهم الاقرار بالغیب الذی لم یشاهدوه وتصدیق رسول الله صلى الله علیه وآله فی ذلك وقد أخبرنا الله عزوجل فی محكم كتابه أنه لیس منا أحد ” یلفظ من قول إلا لدیه رقیب عتید ” وقال عزوجل ” وإن علیكم لحافظین * كراما كاتبین * یعلمون ما تفعلون ” ونحن لم نرهم ولم نشاهدهم ولو لم نوقع التصدیق بذلك لكنا خارجین من الاسلام ، رادین على الله تعالى ذكره قوله ، وقد حذرنا الله تبارك وتعالى من فتنة الشیطان فقال : ” یا بنی آدم لا یفتننكم الشیطان كما أخرج أبویكم من الجنة ” ونحن لا نرى ویجب علینا الایمان بكونه والحذر منه ، وقال النبی صلى الله علیه وآله فی ذكر المسألة فی القبر : ” إنه إذا سئل المیت فلم یجب بالصواب ضربه منكر ونكیر ضربة من عذاب الله ، ما خلق الله من دابة إلا تذعر لها ما خلا الثقلین ” ونحن لا نرى شیئا من ذلك ، ولا نشاهده ولا نسمعه ، وأخبرنا عنه علیه السلام أنه عرج به إلى السماء . ونحن لم نر ( شیئا من ) ذلك ( ولا نشاهده ولا نسمعه ) . وأخبرنا علیه السلام ” من زار أخاه فی الله عزوجل شیعه سبعون ألف ملك یقولون : ألا طبت وطابت لك الجنة ” ونحن لا نراهم ولا نسمع كلامهم ولو لم نسلم الاخبار الواردة فی مثل ذلك وفیما یشبهه من أمور الاسلام لكنا كافرین بها ، خارجین من الاسلام .
كمال الدین وتمام النعمة- الشیخ الصدوق ص ۳۲۸-۳۲۹
حدثنا محمد بن إبراهیم بن إسحاق رضی الله عنه قال : حدثنا أبو علی محمد ابن همام ، عن جعفر بن محمد بن مالك قال : حدثنی الحسن بن محمد بن سماعة قال : حدثنا أحمد بن الحارث ، عن المفضل بن عمر ، عن أبی عبد الله جعفر بن محمد الصادق عن أبیه أبی جعفر الباقر علیهما السلام قال : إذا قام القائم علیه السلام قال : ” فررت منكم لما خفتكم فوهب لی ربی حكما وجعلنی من المرسلین.” (نیز نک: كتاب الغیبة- محمد بن ابراهیم النعمانی ص ۱۷۴).
كمال الدین وتمام النعمة- الشیخ الصدوق ص ۳۴۵
حدثنا جماعة من أصحابنا قالوا : حدثنا محمد بن همام قال : حدثنا جعفر ابن محمد بن مالك الفزاری قال : حدثنی جعفر بن إسماعیل الهاشمی قال : سمعت خالی محمد بن علی یروی عن عبد الرحمن بن حماد ، عن عمر بن سالم صاحب السابری ” قال : سألت أبا عبد الله علیه السلام عن هذه الایة ” أصلها ثابت وفرعها فی السماء ” قال : أصلها رسول الله صلى الله علیه وآله وفرعها أمیر المؤمنین علیه السلام ، والحسن والحسین ثمرها ، وتسعة من ولد الحسین أغصانها ، والشیعة ورقها ، والله إن الرجل منهم لیموت فتسقط ورقة من تلك الشجرة . قلت : قوله عزوجل : ” تؤتى أكلها كل حین بإذن ربها ” قال : ما یخرج من علم الامام إلیكم فی كل سنة من حج وعمرة.
كمال الدین وتمام النعمة- الشیخ الصدوق ص ۳۵۸-۳۵۹
حدثنا علی بن أحمد بن محمد بن عمران الدقاق رضی الله عنه قال : حدثنا حمزة بن القاسم العلوی العباسی قال : حدثنا جعفر بن محمد بن مالك الكوفی الفزاری قال : حدثنا محمد بن الحسین بن زید الزیات قال : حدثنا محمد بن زیاد الازدی ، عن المفضل بن عمر ، عن الصادق جعفر بن محمد علیهما السلام قال : سألته عن قول الله عزوجل : ” وإذا ابتلى إبراهیم ربه بكلمات فأتمهن ” ما هذه الكلمات ؟ قال : هی الكلمات التی تلقاها آدم من ربه فتاب الله علیه وهو أنه قا ل : ” أسألك بحق محمد وعلی وفاطمة والحسن والحسین إلا تبت على ” فتاب الله علیه إنه هو التواب الرحیم . فقلت له : یا ابن رسول الله فما یعنی عزوجل بقوله ” فأتمهن ” ؟ قال : یعنی فأتمهن إلى القائم اثنی عشر إماما تعسة من ولد الحسین علیهم السلام . قال المفضل : فقلت : یا ابن رسول الله فأخبرنی عن قول الله عزوجل : ” وجعلها كلمة باقیة فی عقبه ” قال : یعنی بذلك الامامة ، جعلها الله تعالى فی عقب الحسین إلى یوم القیامة ، قال : فقلت له : یا ابن رسول الله فكیف صارت الامامة فی ولد الحسین دون ولد الحسن علیهما السلام وهما جمیعا ولدا رسول الله صلى الله علیه وآله وسبطاه وسیدا شباب أهل الجنة ؟ فقال علیه السلام : إن موسى وهارون كانا نبیین مرسلین وأخوین فجعل الله عزوجل النبوة فی صلب هارون دون صلب موسى علیهما السلام ، ولم یكن لاحد أن یقول : لم فعل الله ذلك ، وإن الامامة خلافة الله عزوجل فی أرضه ولیس لاحد أن یقول : لم جعله الله فی صلب الحسین دون صلب الحسن علیهما السلام ، لان الله تبارك وتعالى هو الحكیم فی أفعاله ” لا یسئل عما یفعل وهم یسئلون ” (نیز نک: معانی الأخبار- الشیخ الصدوق ص ۱۲۶).
كفایة الأثر- الخزاز القمی ص ۵۳-۵۶
حدثنا احمد بن اسماعیل السلمانی ومحمد بن عبد الله الشیبانی ، قالا حدثنا محمد بن همام ، عن جعفر بن محمد بن مالك الفزاری ، قال حدثنی حسن بن محمد بن سماعة ، قال حدثنی احمد بن الحارث ، قال حدثنی المفضل بن عمر ، عن یونس ابن ظبیان ، عن جابر بن یزید الجعفی ، قال سمعت جابر بن عبد الله الانصاری یقول : لما أنزل الله تبارك وتعالى على نبیه صلى الله علیه وآله وسلم : ” یا أیها الذین آمنوا أطیعوا الله وأطیعوا الرسول وأولی الامر منكم ” قلت : یا رسول الله قد عرفنا الله ورسوله ، فمن أولو الامر منكم الذین قرن الله طاعتهم بطاعتك ؟ فقال علیه السلام : خلفائی وأئمة المسلمین بعدی ، أولهم علی بن أبی طالب ثم الحسن ثم الحسین ثم علی بن الحسین ثم محمد بن علی المعروف بالتوراة بالباقر وستدركه یا جابر فإذا لقیته فاقرأه منی السلام ثم الصادق جعفر بن محمد ثم موسى بن جعفر ثم علی بن موسى ثم محمد بن علی ثم علی بن محمد ثم الحسن بن علی ثم سمی وكنی حجة الله فی أرضه ونفسه فی عباده ابن الحسن بن علی ، ذلك الذی یفتح الله تعالى ذكره على یده مشارق الارض ومغاربها ذلك ، الذی یغیب عن شیعته وأولیائه غیبة لا یثبت فیها على القول بامامته الا من امتحن الله قلبه للایمان . قال جابر : فقلت : یا رسول الله فهل لشیعته الانتفاع به ؟ فقال علیه السلام : والذی بعثنی بالنبوة انهم لیستضیؤون بنوره وینتفعون بولایته فی غیبته كانتفاع الناس بالشمس ان سترها سحاب ، یا جابر هذا من مكنون سر الله ومخزون علم الله فاكتمه الا عن اهله . قال جابر بن یزید : فدخل جابر بن عبد الله على علی بن الحسین علیهما السلام ، فبینا یحدثه إذ خرج محمد بن علی الباقر علیهما السلام من عند نسائه وعلى رأسه ذوابة وهو غلام ، فلما بصر به جابر ارتعدت فرائصه وقامت كل شعرة على جسده ونظر إلیه ملیا ثم قال له : یا غلام أقبل فأقبل ، ثم قال له : أدبر فأدبر ، فقال جابر : شمائل رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم ورب الكعبة . ثم قام فدنى منه ثم قال له : ما اسمك یا غلام ؟ قال : محمد . قال : ابن من ؟ قال : ابن علی بن الحسین . فقال : یا بنی فداك نفسی فأنت إذا الباقر . قال : نعم فأبلغنی ما حملك رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم . قال جابر : یا مولای ان رسول الله ” ص ” بشرنی بالبقاء الى أن ألقاك وقال لی : إذا لقیته فاقرأه منی السلام ، فرسول الله یا مولای یقرأ علیك السلام . فقال أبو جعفر علیه السلام : یا جابر على رسول الله السلام ما قامت السماوات والارض ، وعلیك یا جابر بما بلغت السلام . فكان جابر بعد ذلك یختلف إلیه ویتعلم منه ، فسأله محمد بن علی علیهما السلام عن شئ فقال جابر : والله لا دخلت فی نهی رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم ، لقد أخبرنی أنكم الائمة الهداة من أهل بیته بعده ، أحكم الناس صغارا وأعلم الناس كبارا ، فقال : لا تعلموهم فانهم أعلم منكم . قال أبو جعفر علیه السلام : صدق جدی صلى الله علیه وآله وسلم ، انی أعلم بما سألتك عنه ، والله أوتیت الحكم ، وذلك بفضل الله علینا ورحمته لنا أهل البیت
دلائل الامامة ص ۴۶۴-۴۶۵
وحدثنی أبو المفضل محمد بن عبد الله ، قال : حدثنا محمد بن همام ، قال : حدثنا جعفر بن محمد بن مالك ، قال : حدثنا إسحاق بن محمد بن سمیع ، عن محمد بن الولید ، عن یونس بن یعقوب ، عن أبی عبد الله الصادق ( علیه السلام ) فی قول الله ( عزوجل ) : * ( یومئذ یفرح المؤمنون * بنصر الله ) *. قال : فی قبورهم بقیام القائم ( علیه السلام ) .
دلائل الامامة ص ۴۷۲
وأخبرنی أبو المفضل محمد بن عبد الله ، قال : أخبرنا محمد بن همام ، قال : أخبرنا جعفر بن محمد بن مالك ، قال : حدثنا علی بن یونس الخزاز ، عن إسماعیل بن عمر بن أبان ، عن أبیه ، عن أبی عبد الله ( علیه السلام ) قال : إذا أراد الله قیام القائم بعث جبرئیل فی صورة طائر أبیض ، فیضع إحدى رجلیه على الكعبة ، والاخرى على بیت المقدس ، ثم ینادی بأعلى صوته : * ( أتى أمر الله فلا تستعجلوه ) * . قال : فیحضر القائم فیصلی عند مقام إبراهیم ( علیه السلام ) ركعتین ، ثم ینصرف ، وحوالیه أصحابه ، وهم ثلاثمائة وثلاثة عشر رجلا ، إن فیهم لمن یسری من فراشه لیلا ، فیخرج ومعه الحجر ، فیلقیه فتعشب الارض .
الهدایة الكبرى- الحسین بن حمدان الخصیبی ص ۱۰۸-۱۱۱
قال الحسین بن حمدان : حدثنی جعفر بن مالك ، عن محمد بن خلف عن المخول بن ابراهیم ، عن زید الشحام عن ابی حمزة الثمالی ، عن أبی خالد بن عبد الله بن حزام الأنصاری ، عن حذیفة بن الیمان ونعیمان وسهل بن حنیف وخزیمة بن ثابت بالحدیث الذی كان لحذیفة بن الیمان مع أبی بكر وقصد داره بهؤلاء الثلاثة نفر فی یوم الجمعة فی أول یوم من شهر رمضان فرض على المسلمین صیامه ، وأكل أبی بكر الطعام ، وشربه الخمرة ، وشعره على ما تضمنه منه عمر بتذكیره لأبی بكر فی نقضه الصیام وأكله الطعام وشربه الخمرة وقوله الشعر الذی لزمه الكفر بالله عز وجل وبرسوله ( صلى الله علیه وآله وسلم ) ، اجتمعت تیم – وهی قبیلة أبی بكر – وعدی – وهی قبیلة عمر – وأمیة – وهی قبیلة عثمان – وزهرة – وهی قبیلة عبد الرحمن بن عوف الزهری – والكل من قریش فقالوا : یا رسول الله ما لأبی بكر ذنب فلا تحرم علینا الخمرة فهب لنا ذنبه وأقبل منا الكفارة فقال رسول الله ( صلى الله علیه وآله وسلم ) : لا حكم إلا حكم الله ، وأنا منتظر ما یأتی به جبریل ( علیه السلام ) عن الله ( عز وجل ) فأنزل الله تبارك وتعالى : ( والذی خبث لا یخرج إلا نكدا ) ونهى بذلك وكثر سؤال الناس عن الخمرة إلى رسول الله ( صلى الله علیه وآله وسلم ) عن شرب الخمر ، ونادى فی المدینة وكتب إلى أهل الإسلام بذلك . واحتجوا بأنه مطلق حلال ، ولم ینزل تحریمها فی كتاب من كتب الله ( عز وجل ) ، وذكروا خبر نوح ( علیه السلام ) وانه شرب وسكر من الخمرة حتى رقد وخرج ابنه حام وقد حملت الریح ثوب أبیه نوح ( علیه السلام ) حتى كشف عورته ، فوقف ینظر إلیه ویتضاحك فی وجهه ، ویعجب من أبیه فقام سام اخوه ونظر إلیه ورأى ما یصنع فقال له : ویحك یا حام بمن تهزأ ؟ فلم یخبره بشئ فنظر سام منظر حام وإذا بالریح قد كشف ثوب أبیهما ، وهو سكران نائم ، فدنا منه ومد علیه ثوبه وألقى علیه ملاءته وقعد یحرسه إلى أن أفاق ، وأنتبه من رقدته فنظر الى سام فقال : یا بنی ما لك جالسا وملاءتك على لونك متفكرا لا یكون أحد جنى علیك جنایة ، فعدت تحرسنی منها فقال له الله ورسوله اعلم فهبط جبریل ( علیه السلام ، وقال له : یا نوح ربك یقرئك السلام ویقول لك ان حاما فعل بك كیت وكیت ، وسام ابنك انكر ذلك من فعله وسترك وطرح ملاءته علیك ، وحرسك من اخیه حام ومن الریح ، فقال نوح : بدل الله ما بحام من جمال قبحا ، ومن خیر شرا ، ومن ایمان كفرا ، ولعنه لعنا وبیلا كما صنع بأبیه رسولك ولم یشكر لولادته ولا لهدایته . فاستجاب الله دعاء نبیه نوح ( علیه السلام ) فی ولده حام واستحال جماله سوادا مخبا منخلقا مجددا مقطحا طمطمانیا فوثب على أبیه نوح یرید قتله فوثب علیه سام فعلا هامته بیده وصده عنه ، فدعا نوح ( علیه السلام ) ان ینزل علیه الأمان من ذریته وان یجعل بین حام وذریته العداوة والبغضاء إلى یوم القیامة . واحتجوا بأن القرابین لها منذ قرب هابیل كانوا یشربون الخمر ویسقون القرابین منها وشرباها ووقفا یقربا منها ، وان شبر وشبیر ابنی هارون ( علیه السلام ) قربا قربانا ثم سقیاه الخمر وشراباها ووقفا یقربان ، فنزلت النار علیهما وأحرقتهما لأن الخمر فی بطونهما فقتلا بذلك . واحتجوا بقول الله عز وجل فی الزبور على لسان داود ( علیه السلام ) خمرا مریئا ، دلنا تریا مفصحا أثر فسمی لحما لنا قلب تریاشا حسر خمرا حسرا حرابا . قال داود ( علیه السلام : معنى خمرة هی الخمر ، هی شقیق لنا قلب تریاشا ابن آدم ، ویسقون القرابین منها وإنها شربت بعهد رسول الله ( صلى الله علیه وآله وسلم ) فاتخذوا الزی والمزفت الى سكرة ابی بكر فقال المسلمون لم تنهانا عن شربها یا رسول الله أنزل فیها أمر من عند الله فنعمل به ؟ فانزل الله ( عز وجل ) : ( إنما الخمر والمیسر والأنصاب والازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلكم تفلحون ) فقال المسلمون إنما امرنا بالاجتناب عنها ولم تحرم علینا فانزل الله تبارك وتعالى : ( إنما یرید الشیطان ان یوقع بینكم العداوة والبغضاء فی الخمر والمیسر ویصدكم عن ذكر الله وعن الصلاة فهل انتم منتهون ) . فقالوا : أمرنا أن ننتهی ولم تحرم علینا فانزل الله عز وجل : ( یسألونك عن الخمر والمیسر قل فیهما إثم كبیر ومنافع للناس وإثمهما اكبر من نفعهما ) فقال المسلمون : فیه منافع للناس وان كان الإثم اكبر من المنافع ولم یحرم شربها علینا فانزل الله تعالى : ( قل إنما حرم ربی الفواحش ما ظهر منها وما بطن والإثم والبغی بغیر الحق ) فصح تحریم الخمر من قولهم ان الإثم اسم م اسماء الخمر ویستشهد بما تقدم من قول امرئ القیس ابن حجر الكندی حیث یقول : شربت الإثم حتى زال عقلی * كذاك الإثم یذهب بالعقول ومما عنی به السید ابن محمد الحمیری فی الخمرة یقول : لولا عتیق وشؤم سكرته * كانت حلالا كسائغ العسل وفی قصیدة اخرى یقول كانت حلالا لساكن الزمن . وله فی لقاء امیر المؤمنین ( علیه السلام ) وحمله له إلى مسجد قبا وخبره مع رسول الله ( صلى الله علیه وآله وسلم ) وخطابه له یقول : لما لقاه أبو الفصیل بمشهد * فخلا به وقرینه لم یعلم فتناشدوا فی نقضه العهد الذی * اخذ النبی علیه غیر تكتم لتسلمن الى الوصی امامة * وامارة صارت له من آدم قال الغوی فأین لی ذو خبرة * ادری ویشهد بالذی قد تزعم قال الوصی هل لك عنی مخبر * عن النبی فقال آه حرم این النبی وكیف لی بمغیب * بین الجنادل فی ضریح مظلم قال الوصی علی ان تلقاه فی * نادی قبا فی مسجد لم یهدم قال الغوی له أبعد مماته * قال الوصی نعم برغم مرغم فأتى به فإذا النبی بمحضر * حی یحاوره بغیر تجمجم أنسیت ویلك یا عتیق وكبه * لجبینه للأرض صفة النادم قال النبی له عتیق ردها * ویلك تنجو من جریرة ظالم قال الشقی نعم ارد ظلامة * لعلی ذی الهادی بغیر تذمم وله فی هذا المعنى قصیدة اخرى : حتى لقاه أبو الفصیل بجانب * فخلا به وقرینه لم یشعر
تفسیر القمی ج ۱ ص ۳۱۴-۳۱۵
حدثنا محمد بن جعفر قال حدثنا جعفر بن محمد بن مالك عن عباد بن یعقوب عن محمد بن یعفور عن ابى جعفر عن ابی ابراهیم علیه السلام قال لما خافت بنو اسرائیل جبابرتها اوحى الله إلى موسى وهارون علیهما السلام ان تبوءا لقومكما بمصر بیوتا واجعلوا بیوتكم قبلة قال امروا ان یصلوا فی بیوتهم وقال علی بن ابراهیم فی قوله ( وقال موسى ربنا انك آتیت فرعون وملاه زینة ) أی ملكا ( واموالا فی الحیوة الدنیا ربنا لیضلوا عن سبیلك ) ای یفتنوا الناس بالاموال والعطایا لیعبدوه ولا بعبدوك ( ربنا اطمس على اموالهم ) ای اهلكها ( واشدد على قلوبهم فلا یؤمنوا حتى یروا العذاب الالیم ) فقال الله عزوجل ( قد اجیبت دعوتكما فاستقیما ولا تتبعان سبیل الذین لا یعلمون ) ای لا تتبعا طریق فرعون واصحابه .
تفسیر القمی ۲ ص ۱۱۱-۱۱۲
….عن جابر بن یزید الجعفی قال قال أبو جعفر علیه السلام : نزل جبرئیل علیه السلام على رسول الله صلى الله علیه وآله بهذه الآیة هكذا ” وقال الظالمون لآل محمد حقهم ان تتبعون إلا رجلا مسحورا انظر كیف ضربوا لك الامثال فضلوا فلا یستطیعون سبیلا ” قال إلى ولایة علی وعلی علیه السلام هو السبیل ، حدثنا محمد بن همام عن جعفر ابن محمد بن مالك قال حدثنی محمد بن المستنیر ( المثنى ط ) عن ابیه عن عثمان بن زید عن جابر ابن یزید عن ابی جعفر علیه السلام مثله
تفسیر القمی ج ۲ ص ۱۱۳
حدثنا محمد بن همام قال حدثنا جعفر بن محمد بن مالك عن محمد ابن حمدان عن محمد بن سنان عن یونس بن ظبیان عن ابی عبد الله علیه السلام قال سألته عن قول الله ” ویوم تشقق السماء بالغمام ” قال : الغمام امیر المؤمنین علیه السلام
تفسیر القمی – علی بن ابراهیم القمی ج ۲ ص ۲۹۵
حدثنا محمد بن همام قال : حدثنا جعفر بن محمد الفزاری عن الحسن بن علی اللؤلؤی عن الحسن بن ایوب عن سلیمان بن صالح عن رجل عن أبی بصیر عن أبی عبد الله علیه السلام قال قلت هذا كتابنا ینطق علیكم بالحق ، قال له ان الكتاب لم ینطق ولن ینطق ولكن رسول الله صلى الله علیه وآله هو الناطق بالكتاب قال الله هذا بكتابنا ینطق علیكم بالحق ، فقلت : إنا لا نقرأها هكذا فقال هكذا والله نزل بها جبرئیل على محمد ولكنه فیما حرف من كتاب الله ، وقال علی بن ابراهیم فی قوله ( وقیل الیوم ننساكم ) أی نترككم فهذا نسیان الترك ( كما نسیتم لقاء یومكم هذا ومأواكم النار وما لكم من ناصرین ذلكم بانكم اتخذتم آیات الله هزوا ) وهم الائمة أی كذبتموهم واستهزأتم بهم ( فالیوم لا یخرجون منها ) یعنی من النار ( ولا هم یستعتبون ) أی لا یجاوبون ولا یقبلهم الله ( فلله الحمد رب السموات ورب الارض رب العالمین وله الكبریاء ) یعنی القدرة ( فی السموات والارض وهو العزیز الحكیم )
تفسیر القمی ج ۲ ص ۳۷۸
محمد بن همام قال : حدثنا جعفر بن محمد بن مالك قال حدثنا محمد بن الحسین الصائغ عن الحسن بن علی بن ابی عثمان عن صالح بن سهل عن ابی عبد الله علیه السلام فی قوله تعالى : نورهم یسعى بین ایدیهم وبأیمانهم ، قال أئمة المؤمنین نورهم یسعى بین ایدیهم وبأیمانهم حتى ینزلوا منازلهم
تفسیر القمی – علی بن ابراهیم القمی ج ۲ ص ۳۸۹-۳۹۱
محمد بن همام قال : حدثنا جعفر بن محمد بن مالك قال : حدثنا جعفر بن عبد الله قال : حدثنا محمد بن عمر عن عباد بن صهیب عن جعفر ابن محمد عن أبیه علیهم السلام فی قول الله عزوجل ( فمن أسلم فاولئك تحروا رشدا ) الذین أقروا بولایتنا فاولئك تحروا رشدا ( واما القاسطون فكانوا لجهنم حطبا ) معاویة وأصحابه ( وان لو استقاموا على الطریقة لاسقیناهم ماء غدقا ) الطریقة الولایة لعلی ( ع ) ( لنفتنهم فیه ) قتل الحسین ( ع ) ( فلا تدعوا مع الله احدا ) إلى الاحد مع آل محمد فلا تتخذوا من غیرهم ولیا ط ( وانه لما قام عبد الله یدعوه ) یعنی محمدا صلى الله علیه وآله یدعوهم إلى ولایة علی ( ع ) ( كادوا ) قریش ( یكونون علیه لبدا ) أی یتعادون علیه قال ( قل إنما أدعوا ربی ) قال : إنما امرنی ربی ( فلا أملك لكم ضرا ولا رشدا ) ان تولیتم عن ولایته ( قل انی لن یجیرنی من الله أحد ) ان كتمت ما امرت به ( ولن أجد من دونه ملتحدا ) یعنى مأوى ( إلا بلاغا من الله ابلغكم ) ما امرنی الله به من ولایة علی بن ابی طالب علیه السلام ( ومن یعص الله ورسوله ) فی ولایة علی علیه السلام ( فان له نار جهنم خالدین فیها ابدا ) قال النبی صلى الله علیه وآله یا علی انت قسیم النار تقول هذا لی وهذا لك قالت قریش فمتى یكون ما تعدنا یا محمد من أمر علی والنار فانزل الله ( حتى إذا رأوا ما یوعدون ) یعنی الموت والقیامة ( فسیعلمون ) یعنی فلانا وفلانا وفلانا ومعاویة وعمرو بن العاص واصحاب الضغائن من قریش ( من أضعف ناصرا وأقل عددا ) قالوا فمتى یكون هذا یا محمد ؟ قال الله لمحمد : ( قل إن أدری أقریب ما توعدون أم یجعل له ربی امدا ) قال أجلا ( عالم الغیب فلا یظهر على غیبه أحدا إلا من ارتضى من رسول ) یعنی علیا المرتضى من الرسول صلى الله علیه وآله وهو منه قال الله ( فانه یسلك من بین یدیه ومن خلفه رصدا ) قال فی قلبه العلم ومن خلفه الرصد یعلمه علمه ویزقه العلم زقا ویعلمه الله إلهاما ، والرصد التعلیم من النبی صلى الله علیه وآله ( لیعلم ) النبی ( ان قد ابلغوا رسالات ربهم وأحاط ) علی علیه السلام بما لدى الرسول من العلم ( واحصى كل شئ عددا ) ما كان وما یكون منذ یوم خلق الله آدم إلى ان تقوم الساعة من فتنة أو زلزلة أو خسف أو قذف أو امة هلكت فیما مضى أو تهلك فیما بقی ، وكم من إمام جائر أو عادل یعرفه باسمه ونسبه ومن یموت موتا أو یقتل قتلا ، وكم من إمام مخذول لا یضره خذلان من خذله ، وكم من إمام منصور لا ینفعه نصرة من نصره .
وعنه عن جعفر قال : حدثنی احمد بن محمد بن احمد المدائنی قال : حدثنی هارون بن مسلم عن الحسین بن علوان عن علی بن عزاب عن الكلبی عن ابی صالح عن ابن عباس فی قوله ( ومن یعرض عن ذكر ربه ) قال ذكر ربه ولایة على بن ابى طالب وقوله ( فمن اسلم فاولئك تحروا رشدا ) أی طلبوا الحق ( واما القاسطون ) الآیة ، قال القاسط الحائد عن الطریق قوله ( وان المساجد لله فلا تدعوا مع الله أحدا ) قال المساجد السبعة التی یسجد علیها الكفان والركبتان ( وعینا الركبتین ط ) والابهامان والجبهة ، قال وحدثنی ابی عن الحسین بن خالد عن ابی الحسن الرضا علیه السلام قال المساجد الائمة علیهم السلام قوله ( وانه لما قام عبد الله ) یعنی رسول الله صلى الله علیه وآله ( یدعوه ) كنایة عن الله ( كادوا ) یعنی قریشا ( یكونون علیه لبدا ) أی ایدا قوله ( حتى إذا رأوا ما یوعدون ) قال القائم وأمیر المؤمنین علیهم السلام فی الرجعة ( فسیعلمون من اضعف ناصرا وأقل عددا ) قال هو قول امیر المؤمنین لزفر : والله یا بن صهاك ! لولا عهد من رسول الله وكتاب من الله سبق لعلمت أینا اضعف ناصرا وأقل عددا ، قال فلما اخبرهم رسول الله صلى الله علیه وآله ما یكون من الرجعة قالوا متى یكون هذا قال الله ( قل – یا محمد – ان ادری أقریب ما توعدون أم یجعل له ربی امدا
تأویل الآیات – شرف الدین الحسینی ج ۱ ص ۳۲۸-۳۲۹
قال محمد بن العباس ( ره ) : حدثنا جعفر بن محمد بن مالك ، عن محمد بن الحسن ، عن محمد بن علی ، عن محمد بن الفضیل ، عن أبی حمزة ، عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله عزوجل * ( وجعلناهم أئمة یهدون بأمرنا ) * قال أبو جعفر علیه السلام : یعنی الائمة من ولد فاطمة علیها السلام یوحى إلیهم بالروح فی صدورهم . ثم ذكرما أكرمهم الله به فقال ( فعل الخیرات ) . فعلیهم منه أفضل الصلوات وأوفر التحیات . وقوله تعالى : رب لا تذرنی فردا وأنت خیرا الورثین
تأویل الآیات – شرف الدین الحسینی ج ۱ ص ۳۶۴
تأویله : رواه علی بن ابراهیم ( ره ) أیضا عن محمد بن همام ، عن جعفر ابن محمد بن مالك ، عن محمد بن الحسن الصایغ ، عن الحسن بن علی ، عن صالح ابن سهل قال : سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول قول الله * ( أو كظلمات – فلان وفلان – فی بحر لجی یغشیه موج – یعنی نعثل – من فوقه موج – طلحة وزبیر – ظلمات بعضها فوق بعض – معاویة ، وفتن بنو امیة – إذا أخرج یده – فی ظلمة فتنهم – لم یكد یریها ومن لم یجعل الله له نورا – یعنی إماما من ولد فاطمة – فما له من نور ) * فما له من إمام یوم القیامة یمفی بنوره
تأویل الآیات – شرف الدین الحسینی ج ۱ ص ۴۱۷
تأویله : قال محمد بن العباس ( ره ) : حدثنا جعفر بن محمد بن مالك ، عن الحسن بن علی بن مروان ، عن ظاهر بن مدرار ، عن أخیه ، عن أبی سعید المدائنی قال : سألت أبا عبد الله علیه السلام عن قول الله عزوجل * ( وما كنت بجانب الطور إذ نادینا ) * قال : كتاب كتبه الله عزوجل فی ورقة آس قبل أن یخلق الخلق بألفی عام فیها مكتوب : یا شیعة آل محمد أعطیتكم قبل أن تسألونی ، وغفرت لكم قبل أن تستغفرونی ، من أتى منكم بولایة محمد وآل محمد أسكنته جنتی برحمتی
تأویل الآیات – شرف الدین الحسینی ج ۱ ص ۴۲۴
وقال أیضا : حدثنا جعفر بن محمد بن مالك ، عن الحسن بن علی بن مروان ، عن سعید بن عمر ، عن أبی مروان قال : سألت أبا عبد الله علیه السلام عن قول الله عزوجل * ( إن الذی فرض علیك القرآن لرادك إلى معاد ) * قال : فقال لی : لا والله لا تنقضی الدنیا ولا تذهب حتى یجتمع رسول الله صلى الله علیه وآله وعلی علیه السلام بالثویة فیلتقیان ویبنیان بالثویة مسجدا له اثنا عشر ألف باب . یعنی موضعا بالكوفة
تأویل الآیات – شرف الدین الحسینی ج ۲ ص ۵۴۱
تأویله : ما قال محمد بن العباس ( رحمه الله ) : حدثنا جعفر بن محمد ابن مالك ، عن القاسم بن إسماعیل الانباری ، عن الحسن بن علی بن أبی حمزة ، عن ابیه عن إبراهیم ، عن أبی عبد الله علیه السلام فی قوله عزوجل ( سنریهم آیاتنا فی الافاق وفی أنفسهم حتى یتبین لهم أنه الحق ) . قال ” فی الآفاق – انتقاص الاطراف علیهم – وفی أنفسهم – بالمسخ – حتى یتبین لهم أنه الحق ” ای أنه القائم علیه السلام
تأویل الآیات – شرف الدین الحسینی ج ۲ ص ۶۳۲-۶۳۳
تأویله : قال محمد بن العباس ( رحمه الله ) : حدثنا جعفر بن محمد بن مالك ، عن الحسن بن علی بن مهران عن سعید بن عثمان ، عن داود الرقی قال : سألت أبا عبد الله علیه السلام عن قول الله عزوجل ( الشمس والقمر بحسبان ) ؟ قال : یا داود سالت عن أمر فاكتف بما یرد علیك ، إن الشمس والقمر آیتان من آیات الله یجریان بأمره ، ثم إن الله ضرب ذلك مثلا لمن وثب علینا وهتك حرمتنا وظلمنا حقنا ، فقال : هما بحسبان ، قال : هما فی عذابی . قال : قلت ( والنجم والشجر یسجدان ) قال : النجم رسول الله ، والشجر أمیر المؤمنین والائمة علیهم السلام ، لم یعصوا الله طرفة عین . قال : قلت : ( والسماء رفعها ووضع المیزان ) . قال : ” السماء ” رسول الله صلى الله علیه وآله قبضه الله ثم رفعه إلیه . ” ووضع المیزان ” والمیزان أمیر المؤمنین علیه السلام ونصبه لهم من بعده . قلت ( ألا تطغوا فی المیزان ) قال : لا تطغوا فی الامام بالعصیان والخلاف . قلت ( وأقیموا الوزن بالقسط ولا تخسروا المیزان ) . قال : أطیعوا الامام بالعدل ولا تبخسوه من حقه. معنى قوله : هما ” بحسبان ” أی هما فی عذابی . فالحسبان بالضم لغة العذاب ومنه قوله تعالى ( ویرسل علیها حسبانا من السماء ) الآیة . والضمیر فی قوله هما ، راجع إلى من وثب علیهم وهما الاول والثانی . وقوله تعالى : فبأی ألاء ربكما تكذبان
تأویله : بالاسناد المتقدم قال : قوله تعالى ( فبأی ألاء ربكما تكذبان ) أی بأی نعمتی تكذبان ؟ بمحمد أم بعلی ؟ فبهما أنعمت على العباد
تأویل الآیات – شرف الدین الحسینی ج ۲ ص ۶۶۴-۶۶۵
وروى أیضا : عن جعفر بن محمد بن مالك ، عن محمد بن عمرو عن عبد الله بن سلیمان ، عن إسماعیل بن إبراهیم ، عن عمر بن الفضل البصری عن عباد بن صهیب ، عن جعفر بن محمد ، عن أبیه ، عن آبائه علیهم السلام قال : هبط على النبی صلى الله علیه وآله ملك له عشرون ألف رأس ، فوثب النبی صلى الله علیه وآله لیقبل یده فقال له الملك : مهلا مهلا یا محمد ، فأنت والله أكرم على الله من أهل السماوات وأهل الارضین أجمعین . والملك یقال له : محمود ، فإذا بین منكبیه مكتوب : لا إله إلا الله ، محمد رسول الله ، علی الصدیق الاكبر . فقال له النبی صلى الله علیه وآله : حبیبی محمود ! منذ كم هذا مكتوب بین منكبیك ؟ قال : من قبل أن یخلق آدم أباك بإثنی عشر ألف عام . وأما تأویل قوله عزوجل ( والشهداء عند ربهم لهم أجرهم ونورهم ) یعنی لهم ( عند ربهم ) أجر طاعتهم ، ونور إیمانهم وبه یهتدون إلى طریق الجنة . والشهید یطلق على المستشهد بین یدی النبی صلى الله علیه وآله أو الامام علیه السلام ، وعلى الشیعة الموالین لهما ، فهم الشهداء عند الله الكرام
تأویل الآیات – شرف الدین الحسینی ج ۲ ص ۶۹۹
علی بن إبراهیم ( رحمه الله ) ، عن محمد بن همام ، عن جعفر بن محمد ابن مالك ، عن محمد بن الحسین الصائغ ، عن الحسن بن علی بن أبی عثمان ، عن صالح بن سهل ، عن أبی عبد الله علیه السلام فی قوله تعالى ( نورهم یسعى بین أیدیهم وبأیمانهم ) قال : أئمة المؤمنین نورهم یسعى بین أیدیهم وبأیمانهم حتى ینزلوا منازلهم . قوله تعالى : ضرب الله مثلا للذین كفروا أمرأت نوح وأمرأت لوط كانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتاهما فلم یغنیا عنهما من الله شیئا وقیل ادخلا النار مع الداخلین
تأویل الآیات – شرف الدین الحسینی ج ۲ ص ۷۱۶
ما رواه محمد بن العباس ( رحمه الله ) ، عن جعفر بن محمد بن مالك ، عن أحمد ابن الحسین العلوی ، عن محمد بن حاتم عن هارون بن الجهم ، عن محمد بن مسلم قال : سمعت أبا جعفر علیه السلام یقول : فی قول الله عزوجل ( الذین یحملون العرش ومن حوله ) قال : یعنی محمدا وعلیا والحسن والحسین ونوح وإبراهیم وموسى وعیسى ، صلوات الله علیهمم أجمعین یعنی أن هؤلاء الذین حول العرش
تأویل الآیات – شرف الدین الحسینی ج ۲ ص ۷۶۲
تأویله : قال محمد بن العباس ( رحمه الله ) : حدثنا جعفر بن محمد بن مالك ، عن القاسم بن إسماعیل ، عن علی بن خالد العاقولی ، عن عبد الكریم بن عمرو الخثعمی عن سلیمان بن خالد قال : قال أبو عبد الله علیه السلام : قوله عزوجل ( یوم ترجف الراجفة تتبعها الرادفة ) . قال ” الراجفة ” الحسین بن علی صلوات الله علیهما و ” الرادفة ” على بن أبی طالب علیه السلام ، وأول من ینفض عن رأسه التراب الحسین بن علی علیهما السلام فی خمسة وسبعین ألفا وهو قوله عزوجل ( إنا لننصر رسلنا والذین ءامنوا فی الحیاة الدنیا ویوم یقوم الاشهاد یوم لا ینفع الظالمین معذرتهم ولهم اللعنة ولهم سوء الدار ). وهذا مما یدل على الرجعة إلى الدنیا ، ولله الآخرة والاولى وقوله تعالى : قالوا تلك إذا كرة خاسرة
تأویل الآیات – شرف الدین الحسینی ج ۲ ص ۷۶۹
وقال محمد بن العباس ( رحمه الله ) : حدثنا جعفر بن محمد بن مالك ، عن محمد بن إسماعیل بن السمان ، عن موسى بن جعفر بن وهب ، عن وهب بن شاذان عن الحسن بن الربیع ، عن محمد بن إسحاق ، قال : حدثتنی أم هانی قالت : سألت أبا جعفر علیه السلام عن قول الله عزوجل ( فلا أقسم بالخنس الجوار الكنس ) ؟ فقال : یا أم هانی إمام یخنس نفسه سنة ستین ومائتین ، ثم یظهر كالشهاب الثاقب فی اللیلة الظلماء ، فإن أدركت زمانه قرت عینك یا أم هانی . وقوله تعالى : إنه لقول رسول كریم ذی قوة عند ذی العرش مكین مطاع ثم أمین
تأویل الآیات – شرف الدین الحسینی ج ۲ ص ۷۷۱
تأویله : قال محمد بن العباس ( رحمه الله ) : حدثنا جعفر بن محمد بن مالك ، عن محمد بن الحسین ، عن محمد بن علی ، عن محمد بن الفضیل عن أبی حمزة ، عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله عزوجل ( إن الابرار لفی نعیم وإن الفجار لفی جحیم ) قال : ( إن ) الابرار نحن هم ، والفجار : هم عدونا
الیقین- السید ابن طاووس الحسنی ص ۳۱۶-۳۱۷ (به نقل از الخلیلی)
حدثنا محمد بن الحسین الخثعمی العدل وعلی بن العباس البجلی وعلی بن أحمد بن الحكم التمیمی العدل وجعفر بن محمد بن مالك وعلی بن أحمد بن الحسین العجلی والحسین بن السكن الأسدی الكوفیون ، قالوا : حدثنا عباد بن یعقوب الأسدى قال : أخبرنا السری بن عبد الله السلمى عن علی بن حرور قال : دخلت أنا والعلاء بن هلال علی أبى إسحاق السبیعی حیث قدم من خراسان ، فقال : حدثنى أخوك أبو داود السبیعی عن بریدة بن خصیب الأسلمی ، قال : كنت عند رسول الله صلى اله علیه وآله فدخل علینا أبو بكر ، فقال رسول الله صلى الله علیه وآله : قم یا أبا بكر فسلم على علی بإمرة المؤمنین . فقال أبو بكر : أمن الله أم من رسوله ؟ فقال صلى الله علیه وآله : من الله ومن رسوله . ثم جاء عمر ، فقال له رسول الله صلى الله علیه وآله : سلم على علی بإمرة المؤمنین . فقال عمر : من الله أو من رسوله ؟ فقال صلى الله علیه وآله : من الله ومن رسوله . ثم جاء سلمان كرم الله وجهه فسلم ، فقال له رسول الله صلى الله علیه وآله : سلم على علی علیه السلام بإمرة المؤمنین ، فسلم . ثم جاء عمار فسلم ثم جلس . فقال له رسول الله صلى الله علیه وآله : قم یا عمار فسلم على علی أمیر المؤمنین ، فقام فسلم ثم دنا فجلس . فأقبل رسول الله صلى الله علیه وآله بوجهه فقال : إنی قد أخذت میثاقكم على ذلك كما أخذ الله میثاق بنی آدم فقال لهم : ألست بربكم ؟ قالوا : بلى ، وسألتمونی أنتم : ( أمن الله أو من رسوله ؟ ) فقلت : بلى . أما والله لئن نقضتموه لتكفرون . فخرجوا من عند رسول الله صلى الله علیه وآله ، ورجل من القوم یضرب بإحدى یدیه على الأخرى . ثم قال : كلا ورب الكعبة ! فقلت : من ذلك الرجل ؟ قال : لا تتحمله ، وجابر من خلفی یغمزنی أن سله . فألححت علیه فقال : الإعرابی یعنی عمر بن الخطاب
الیقین- السید ابن طاووس الحسنی ص ۳۲۹-۳۳۰ (به نقل از الخلیلی)
حدثنا محمد بن الحسین بن حفص الخثعمی العدل وعلی بن أحمد بن حاتم التمیمی وعلی بن العباس البجلی وعلى بن الحسین العجلی وجعفر بن محمد بن مالك الفزارى والحسن بن السكن الأسدی الكوفیون ، قالوا : حدثنا عباد بن یعقوب ، قال : أخبرنا علی بن هاشم بن زید عن أبی الجارود زیاد بن المنذر عن عمران بن میثم الكیال عن مالك بن ضمرة الرؤاسی عن أبی ذر الغفاری ، قال : لما نزلت هذه الآیة على رسول الله صلى الله علیه وآله : * ( یوم تبیض وجوه وتسود وجوه ) * ، قال رسول الله صلى الله علیه وآله : ترد أمتی یوم القیامة على خمس رایات : فأولها مع عجل هذه الأمة ، فآخذ بیده فترجف قدماه ویسود وجهه وجوه أصحابه . فأقول : ما فعلتم بالثقلین ؟ فیقولون : أما الأكبر فحرقناه ومزقناه ، وأما الأصغر فعادیناه وأبغضناه ، فأقول : ردوا ظماء مظمئین مسودة وجوهكم . فیؤخذ بهم ذات الشمال لا یسقون قطرة . ثم ترد علی رایة فرعون هذه الأمة ، فأقوم فآخذ بیده ثم ترجف قدماه ویسود وجهه ووجوه أصحابه ، فأقول : ما فعلتم بالثقلین [ بعدی ] ؟ فیقولون : أما الأكبر فمزقناه وأما الأصغر فبرئنا منه ولعناه . فأقول : ردوا طمآء مظمئین مسودة وجوهكم ، فیؤخذ بهم ذات الشمال لا یسقون قطرة . ثم ترد علی رایة ذی الثدیة معها أول خارجة وآخرها ، فأقوم فآخذ بیده فترجف قدماه وتسود وجهه ووجوه أصحابه ، فأقول : ما فعلتم بالثقلین بعدى ؟ فیقولون : أما الأكبر فمرقنا منه ، وأما الأصغر فبرئنا منه ولعناه . فأقول : ردوا ظماء مظمئین مسودة وجوهكم فیؤخذ بهم ذات الشمال لا یسقون قطرة . ثم ترد علی رایة أمیر المؤمنین وسید المسلمین وإمام المتقین وقائد الغر المحجلین ، فأقوم فآخذ بیده فیبیض وجهه ووجوه أصحابه ، فأقول : ما فعلتم بالثقلین بعدی ؟ فیقولون : أما الأكبر فاتبعناه وأطعناه وأما الأصغر فقاتلنا معه حتى قتلنا . فأقول : ردوا روآء مرویین مبیضة وجوهكم فیؤخذ بهم ذات الیمین ، وهو قول الله عز وجل : * ( یوم تبیض وجوه وتسود وجوه ، فأما الذین اسودت وجوههم أكفرتم بعد إیمانكم فذوقوا العذاب بما كنتم تكفرون وأما الذین ابیضت وجوههم ففى رحمة الله هم فیها خالدون ) *
پینوشتها:
[۱] درباره او نک: فصل ویژه وی در رساله دکتری ما.
[۲] نخستین بار در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، جلد سوم نویسنده این سطور به اهمیت نقلهای منابع از کتاب ابن جحام اشاره کرد و منابع آنها را شناسایی نمود و بعدها مرحوم فارس حسون آن موارد را با بهره گیری از مقاله اینجانب و با اشاره به آن در کتابی گرد آورد.
منبع مقاله :
http://ansari.kateban.com/