نشانه های توبه کننده حقیقی
توبه حقیقی، دارای نشانه هایی است که در رفتار شخص توبه کننده نمایان گر است. و اگر تغییر رفتاری در کارهای توبه کننده صورت نگیرد، توبه واقعی صورت نگرفته است.[1] رسول خدا (ص) فرمود:
«اتَدرُونَ مَنِ التّائِبُ؟ قالُوا اللّهمَّ لا»
آیا می دانید توبه کننده حقیقی کیست؟ گفتند: نه، فرمود:
1- «اذا تابَ العَبدُ وَ لَم یرضِ الخُصماءَ فَلَیسَ بتائِبٍ»
هر گاه انسان به زبان و دل توبه کند، ولی طلبکاران و ستم کشیدگان را از خود راضی ننماید در حقیقت توبه نکرده است.
2- «مَن تاب وَلَم یزِد فی العِبادَة فَلَیسَ بِتائِبٍ»
کسی که توبه کند، ولی به عبادتش اضافه نشود، او هم توبه نکرده است.
3- «مَن تابَ وَ لَم یغیر لِباسَهُ فَلَیسَ بِتائبٍ»
هر گاه کسی توبه کند ولی در لباس او تغییراتی داده نشود باز هم توبه نکرده است. (یا مقصود این است که لباس حرام و گناه را اگر از تنش بیرون نیاورد و عوض نکند تائب شمرده نمی شود.)
4- «مَن تابَ وَ لَم یغَیر رُفقائهُ فَلَیسَ بِتائِبٍ»
در صورتی که شخصی توبه کند، ولی در مسائل اجتماعی روابط قبلی خود را با افراد فاسد همچنان ادامه دهد و آنان را عوض نکند، گویا اصلًا توبه نکرده است.
5- «مَن تاب وَلَم یغیر مَجلِسَهُ فَلَیسَ بَتائبٍ»
اگر کسی توبه کند، ولی درنشست وبرخاست ها ودعوت ها و پذیرائی های او چهره اسلامی مشاهده نشود، باز هم توبه او اساسی نیست.
6- «مَن تابَ وَ لَم یغیر فِراشَهُ وَ وِسادَتَهُ فَلَیسَ بتائبٍ»
کسی که توبه کند، ولی در مسائل خانوادگی و زناشوئی تغییری نداشته باشد، باز هم توبه نکرده است.
7- «مَن تابَ وَ لَم یغیر خُلقَهُ وَ نیتَهُ فَلَیس بِتائِبٍ»
کسی که توبه کند، ولی در حالات روحی و فکری و قلبی و برخوردهای اجتماعی او تغییراتی حاصل نشود و به جای راضی کردن خدا به فکر راضی کردن این وآن باشد و تکبر و کینه و حسادت و بخل و ریا را کنار نگذارد و انگیزه ها و هدف های مادی خود را به قصد قربت و اخلاص تبدیل نکند، باز هم توبه او ریشه و اساس ندارد.
8- «مَن تابَ وَ لَمْ یفتَحْ قَلبَهُ وَ لَم یوَسَّع کفَّهُ فَلَیسَ بتائبٍ»
کسی که توبه کند، ولی روحش باز و دستش گشاده نباشد، بلکه همان تنگ نظری های قبلی را داشته باشد و همچنین از کمک به دیگران خودداری کند، او هم توبه نکرده است.
9- «مَن تابَ وَ لَم یقَصِّر امَلَهُ وَ لَم یحفَظ لسانَهُ فَلَیسَ بِتائِبٍ
هرگاه کسی توبه کند، ولی از خیال پردازی ها و آرزوهای دور و دراز خویش دست برندارد و زبانش را از انواع تهمت ها و دروغ ها و غیبت ها و نیش هاوسوگندهای نابجا وگواهی دادن های ناروا وناسزاها وشایعه سازی ها و یاوه گویی ها و سخن چینی ها و… باز ندارد او هم در حقیقت توبه نکرده است.
10- «مَن تابَ وَ لَم یقَدِّم فَضلَ قُوتِهِ مِن بَدَنِهِ فَلَیسَ بِتائِبٍ»
کسی که توبه کند، ولی در مسائل اقتصادی و مصرف مال، نسبت به محرومان وگرسنگان جامعه بی تفاوت باشد و حاضر نباشد کمی از اموال شخصی خود را در راه رفاه آنان صرف نماید، او هم توبه نکرده است.
سپس پیامبر (ص) فرمود:
«اذَا استَقامَ عَلی هذِهِ الخِصالِ فَذاک التّائِبُ»[2]
هرگاه توبه کننده، این صفات ده گانه را مراعات کرد، توبه حقیقی کرده است.
توبه نصوح
کامل ترین توبه ای که قرآن بیان داشته توبه نصوح است؛ آنجا که می فرماید:
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً[3]
ای کسانی که ایمان آورده اید، به درگاه خدا توبه نصوح کنید.
توبه نصوح، یعنی توبه از روی خلوص، توبه ای که کامل و بادوام باشد. امام صادق (ع) فرمود:
أَنَّ التَّوْبَةَ النَّصُوحَ هُوَ أَنْ یتُوبَ الرَّجُلُ مِنْ ذَنْبٍ وَ ینْوِی أَنْ لَا یعُودَ إِلَیهِ أَبَداً[4]
توبه نصوح، این است که انسان از گناه توبه کند و تصمیم بگیرد که هرگز به آن گناه باز نگردد.
اما ماجرای توبه نصوح به این شرح است: در روزگاران گذشته، مردِ زن نمایی به نام نصوح زندگی می کرد. شکل و قیافه او همچون زنان بود. همه مردم او را به عنوان یک زن می شناختند؛ او از این موقعیت خود سوء استفاده کرد و در حمام زنانه به دلّاکی مشغول شد. او دختران امرا و فرماندهان را شستشو می داد. این شخص به زشتی کار خود، آگاه بود و بارها توبه می کرد و از خدا می خواست که از آن وضع خطرناک نجات یابد، ولی در اثر هوی پرستی، توبه اش را می شکست. روزی نصوح، در حمام مشغول دلاکی و کیسه کشی بود که ناگهان گفتند: گوشواره دختر شاه که بسیار گران قیمت بوده، گم شده است. قرار شد همه زن ها را بازدید بدنی کنند. در این موقعیت نصوح لحظه به لحظه مضطرب تر می شد و با خود می گفت: نزدیک است که طبل رسوایی ام به صدا در آید. نصوح آن چنان هراسناک شد که چهره اش زرد و لب هایش کبود گشت. گویی مرگ را در مقابل چشمش می دید. در حال تشویش و نگرانی، روی به درگاه خداوند آورد و به خلوت رفت و گفت: خدایا، بارها به سوی تو آمدم و به درگاه تو عذر آوردم، ولی هوای نفس، مرا به بیراهه برد و توبه ام در هم شکست! چقدر گنهکار و روسیاهم! چقدر آلوده و زشتکارم و اینک، نزدیک است که رسواگردم و در کام مرگ قرار گیرم! به دامن رحمت تو پناه آورده ام! پروردگارا! اکنون به سراغ من می آیند، به فریادم برس! اگر این بار پرده مرا کنار نزنی، هرگز سراغ گناه نمی روم. من توبه جدّی می کنم. توبه ام را بپذیر.
توبه ها و عذرها بشکسته ام
گر مرا این بار ستّاری کنی
توبه کردم من زِهَر ناکردنی
نوحه ها می کرد او بر جان خویش
روی عزرائیل دیده پیش پیش
ای خدا و ای خدا چندان بگفت
کان در و دیوار با او گشت جفت
توبه ای کردم حقیقت با خدا
نشکنم تا جان شود از تن جدا[5]
هنوز او را بازرسی نکرده بودند که ناگهان صدایی بلند شد، که گوهر گرانبها پیدا شد! همه زن ها غریو شادی سر دادند.
زن ها از هر سو نزد او می آمدند و متواضعانه از او طلب حلالیت کرده و می گفتند: ببخشید که ما به تو بدگمان شده بودیم.
دوز برای عذر بر می خاستند
نصوح، با خود می گفت: این فضل و رحمت الهی بود که به فریادم رسید، فقط خدای پرده پوش می داندکه من چه فرد آلوده ای هستم؛ رحمت او گناه مرا پوشید و گناهانم را نادیده گرفت و از این بنده روسیاه درگذشت.
عفو کرد آن جملگی جرم و گناه
آفرین ها بر تو بادا ای خدا
گر سرِ هر موی من گردد زبان
دوزخی بودم ببخشیدم بهشت
شد سفید آن نامه و روی سیاه
ناگهان کردی مرا از غم جدا
شکرهای تو نیاید در بیان[6]
نصوح، به این ترتیب نجات یافت و از مؤمنان پاکباز گردید.
پی نوشت ها:
[1] . درروایت آمده است:
التائب اذا لم یستبن علیه اثرالتوبة فلیس بتائب؛
جامع الاخبار، ص 87.
[2] . بحارالانوار، ج 6، ص 35.
[3] . تحریم/ 8.
[4] . وسائل الشیعه، ج 16، ص 77؛ بحارالانوار، ج 6، ص 22.
[5] . مولوى.
[6] . مثنوى معنوى، دفتر پنجم، نسخه مرحوم میرخانى.
منبع: حوزه نت