خانه » همه » مذهبی » نطق زيبا، زخامشي بهتر

نطق زيبا، زخامشي بهتر

نطق زيبا، زخامشي بهتر

درباره دنيا، دو دسته آيات و روايات داريم، دسته اول، آيات و روايتي که از دنيا به نعمت تعبير مي کنند. از جمله اين آيه شريف:
و مابکم من نعمه فمن الله ثم اذا مسکم الضر فاليه تجئرون؛ (1)

d0a4589e 9d56 4a29 afb6 9651873a269b - نطق زيبا، زخامشي بهتر
2161 - نطق زيبا، زخامشي بهتر
نطق زيبا، زخامشي بهتر

اشاره :

آنچه در ذيل آمده است متن صحبت هاي حضرت آيت الله خرازي است که در بيان دنياي پسنديده و مذموم بيان شده است.

دوستي با دنيا

درباره دنيا، دو دسته آيات و روايات داريم، دسته اول، آيات و روايتي که از دنيا به نعمت تعبير مي کنند. از جمله اين آيه شريف:
و مابکم من نعمه فمن الله ثم اذا مسکم الضر فاليه تجئرون؛ (1)
و هر نعمتي که داريد از خداست، سپس چون آسيبي به شما رسد به سوي او روي آوريد [و مي ناليد].
اين آيه شريف از حيات ما، زندگي ما، آذوقه ما و مسکن ما، به نعمت تعبير مي کند. چنين آياتي متعدد است. از جمله در سوره نحل، مي فرمايد:
والله جعل لکم مما خلق ظلالاً و جعل لکم من الجبال اکنانا و جعل لکم سرابيل تقيکم الحر و سرابيل تقيکم باسکم کذلک يتم نعمته عليکم لعلکم تسلمون؛(2)
و خدا از آنچه آفريده، به سود شما سايه هايي فراهم آورده و از کوهها براي شما پناهگاه هايي قرار داده و براي شما تن پوشهايي مقرر کرده که شما را از گرما [ و سرما] حفظ مي کند و تن پوشها [زره هايي ] که شما را در جنگتان حمايت مي نمايد. در پايان آيه مي فرمايد «اين گونه وي نعمتش را بر شما تمام مي گرداند، اميد که شما [به فرمانش] گردن نهيد» از همه اين امور تعبير به نعمت مي کند، مسکن و پوشش و …
از همه چيز، به نعمت تعبير مي کند: ( يتم نعمته عليکم لعلکم تسلمون)؛ براي اين که شما مسلم باشيد ( تسليم شويد)

دسته دوم آيات و روايات

دسته دوم از آيات و روايات، که از دنيا به غرور و فتنه تعبير کرده، و مي فرمايد: دنيا باعث انحراف شما مي شود، و نيز دنيا، متاع قليل است، و قابل توجه نيست. از جمله آيات، اين آيه شريف است:
يا ايها الناس ان وعد الله حق فلا تغرنکم الحيوه الدنيا و لا يغرنکم بالله الغرور؛ (3)
اي مردم، همانا وعده خدا حق است. زنهار تا اين زندگي دنيا شما را فريب ندهد و زنهار تا [شيطان] فريبنده شما را درباره خدا نفريبد.
و ما الحيوه الدنيا الا متع الغرور. (4)
و زندگي دنيا جز مايه فريب نيست. اين جا به اين تعبير شده که تمامش فريب است، و دنيا يک متاع فريب دهنده است.
در بيستمين آيه سوره حديد، مي فرمايد:
اعلموا انما الحيوه الدنيا لعو و لهو و زينه و تفاخر بينکم و تکاثر في الاموال و الاولاد کمثل غيث اعجب الکفار نباته ثم يهيج فتراه مصفرا ثم يکون حطاما و في الاخره عذاب شديد و مغفره من الله و رضوان و ما الحيوه الدنيا الا متع الغرور؛ (5)
بدانيد که زندگي دنيا، در حقيقت بازي و سرگرمي و آرايش و فخر فروشي شما به يکديگر و فزون جويي در اموال و فرزندان است. [مثل آنها] چون باراني است که کشاورزان آن [باران] به شگفتي اندازد، سپس [آن کشت] خشک شود و آن را زرد بيني، آنگاه خاشاک شود. و در آخرت [دنيا پرستان را] عذابي سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودي است و زندگاني دنيا جز کالاي فريبنده نيست.
طبق اين آيه شريف، دنيا با اين که متاع قليل است، مانند باراني مي ماند که مي بارد و گياهي که از اين باران مي رويد، باعث تعجب کفار مي شود. سپس اين گياه، خشک و خرد شده و مي ريزد. چيزي که ابتدا آن طور بود، در ادامه و انتها اين مي شود. دنيا همين طور است؛ همه چيزش يک روزي رونق دارد؛ ولي در انتها از بين مي رود و در آخرت، عذاب شديد يامغفرت و رضوان الهي، منتظر انسان ها است.

جمع بين دو دسته آيات

ديديم درباره دنيا دو دسته آيه و روايت هست. جمع اين دو دسته از آيات و روايات، در آيات ديگر ذکر شده است و آن اين که دنيايي که آن را مذمت کرده اند، دنيايي است که انسان از آن براي آخرت استفاده نمي کند؛ بلکه آخرت را مي دهد و دنيا را مي گيرد. بايد مواظب باشيم چگونه با دنيا رفتار کنيم؛ يک وقت دنيا را وسيله و ابزار قرار مي دهيم، براي رسيدن به کمالات، معنويات، آخرت و قرب الهي که اين، نعمت است و چه نعمتي از اين بالاتر؟!
نعمتي که همه انبيا از آن بهره مند شدند و به آن درجات عالي رسيدند، آنان فهميدند با دنيا چگونه رفتار کنند، و براي رسيدن به آخرت، دنيا را وسيله خودشان قرار دهند؛ ولي در مقابل، اهل دنيا عکس کردند. خداوند اين نعمت را به ما داد تا از آنها براي رسيدن به قرب خودش و به کمالات استفاده کنيم ؛ ولي اهل دنيا، براي دنيا آخرت را رها کردند، آخرتشان را به دنيا فروختند. خداوند، اين رفتار را که بسياري از کفار و مردم داشتند، مذمت مي کند. خداوند در آيه مبارک 86 سوره بقره، در وصف کفار مي فرمايد:
اولئک الذين اشترو الحيوه الدنيا بالاخره فلا يخفف عنهم العذاب و لا هم ينصرون؛ (6)
همين کسانند که زندگي دنيا را به [بهاي] جهان ديگر خريدند. پس نه عذاب آنان سبک گردد، و نه ايشان ياري شوند.
خداوند، کيفيت استفاده اينان از دنيا را مذمت مي کند؛ چرا که دنيا نعمت الهي است و ما خيلي وقت ها استفاده لازم و مطلوب را از آن نمي کنيم و آن را نغمت مي کنيم. همچنين در سوره ابراهيم مي فرمايد:
الذين يستحبون الحيوه الدنيا علي الاخره و يصدون عن سبيل الله و يبغونها عوجا اولئک في ضلال بعيد؛ (7)
همانان که زندگي دنيا را بر آخرت ترجيح مي دهند و مانع راه خدا مي شوند و آن را کج مي شمارند. آنانند که در گمراهي دور و درازي هستند.
همانند اين آيات، بسيار است. در برخي آيات شريف، رفتار اهل دنيا را مذمت مي کند؛ که نبايد آخرت را بدهيد و دنيا را بگيريد؛ چرا که دنيا براي اين است که با آن، آخرت را تحصيل کنيد اين آيات شريف، مي توانند مبين دو دسته آيات مذکور، باشند؛ يک دسته، آياتي که مذمت مي کند [و مي گويد دنيا نقمت است] و دسته ديگر مي فرمايد: نعمت است. اين دو دسته آيات، ناظر بر کيفيت رفتار است که ما چگونه رفتار کنيم، اگر دنيا را وسيله آخرت قرار داديم، به يک ، ديگر دنيا نيست. اين مزرعه آخرت است.
انسان، آنچه را در دنيا کشت کرده است، در آخرت درو مي کنند. در آيه شريف مي فرمايد:
ارضيتم بالحيوه الدنيا من الاخره؛ (8)
آيا يه جاي آخرت به زندگي دنيا دل خوش کرده ايد؟ بعد مي فرمايد:
فما متع الحيوه الدنيا في الاخره الا قليل؛ (9)
متاع زندگي دنيا در برابر آخرت، جز اندکي نيست.
يعني بد معامله اي کرديد و از سرمايه هايتان بد استفاده کرديد؛ دنيا را مقصد اصلي گرفتيد و حيات آخرت را فراموش کرديد و حال آن که حيات دنيا و در مقايسه با آخرت اند ک است، بهره اي بسيار کم و ناچيز است.
اين که عده بسياري از مردم عالم، در همه اعصار آمدند و دنيا را بر آخرت ترجيح دادند و در مقابل دادن آن کثير راضي شدند به اين اندک، به دليل محبتي است که به دنيا دارند. محبت به دنيا است که افراد را به سوي خودش مي کشد و جذب مي کند. وقتي انسان به دنيا محبت پيدا کرد، منشأ فسادها، معصيت ها و گرفتاري ها است. هماني که در روايات و اخبار متعدد با عبارات گوناگون آمده است:
حب الدنيا راس کل خطيئه؛
محبت دنيا منشأ همه خطاهاست.
راس کل خطيئه حب الدنيا و راس العباده حسن الظن بالله؛
وقتي اشخاص به دنيا محبت پيدا کردند، مثلا به دليل محبتي که به پول دارند، حق ديگران را ضايع مي کنند، حق ديگران را نمي دهند؛ چون به دنيا علاقمندند. به همين دليل، در انجام تکاليف هم سستي مي کنند؛ مي بينند اگر بخواهند نماز بخوانند يا حج بروند، از دنيا عقب مي مانند، لذا اعتنايي ندارند، و حج را ترک مي کنند، نماز را در پنج وقت ترک مي کنند تا از دنيا عقب نمانند. پس محبت به دنيا، انسان را به سوي ترک واجبات و انجام محرمات مي کشاند. البته محبت به دنيا، فرع بر معرفت ما است. اگر انسان در معارفش راه صحيح را رفته باشد و دل به قرآن کريم و سنت ثابت از رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم و اهل آن حضرت عليهم السلام، داده باشد، شناختش از دنيا و آخرت، شناخت ديگري مي شود. اگر آن شناخت در وجود انسان راه يابد، طبعا به دنيا محبت نخواهد داشت؛ چون شناخته است که چيست؛ مثل سيب گاز زده اي که در يک سطل زباله است ما همه مي دانيم آن آلوده به ميکروب هاي مختلف است. به همين جهت هيچ رغبتي، فرع بر معرفت است؛ چون معرفت داريم که سيب آلوده است، نسبت به خوردن آن بي رغبت مي شويم.
اگر انسان تحت تعليمات دين ، کلمات الهي و کلمات انبيا قرار گيرد، به دنيا بي رغبت مي شود، وقتي بي رغبت شد، خودش را آلوده نمي کند؛ اما کساني که دنبال تعليمات الهي، تعليمات پيغمبر، تعليمات امامان عليهم السلام نمي روند، دنيا جذبشان مي کند و به آن محبت پيدا مي کنند، و فکر مي کنند همه چيزشان به دنيا وابسته است و نسبت به رسيدن به آن؛ تنافس و تکالب مي کنند؛ مي بينيم براي رسيدن به دنيا و عقب نماندن از آن ، از هم سبقت مي گيرند؛ مثل يک کلب، براي استفاده از لاشه اي که يافته اند هجوم مي آورند. اين ها نتيجه جهل و دور ماندن از کتاب الهي و اهل بيت معصوم عليهم السلام است که موجب اين بدبختي ها مي شود. اگر کسي دلش به معرفت الهي روشن شده و دنيا را شناخته باشد، هيچ وقت محبت دنيا در قلبش نمي آيد؛ لذا در اخبار و احاديث فرموده اند: محبت خدا و محبت دنيا با همديگر ضد هستند؛ يعني دو وجودي هستند که با همديگر جمع نمي شوند. اگر حب خدا بخواهد در وجود انسان باشد و حب دنيا هم وجود داشته باشد، ممکن نيست و بايد فقط يکي از آن ها باشد. اگر معرفت انسان، کامل باشد، حب خدا در دل انسان جاي مي گيرد، و اگر معرفت انسان، ناقص باشد، حب دنيا در دل انسان مي آيد؛ نه حب الهي.
روايات متعددي براي توضيح اين مطلب نقل شده است:
ان کنتم تحبون الله فاخرجوا من قلوبکم حب الدنيا؛
اگر ادعا داريد که خدا را دوست داريد، محبت دنيا را از دل هايتان بيرون کنيد.
کيف يدعي حب الله من سکن قلبه حب الدنيا؛ چگونه ادعاي محبت خدا مي کند کسي که در قلب خود، حب دنيا را جاي داده است؟ و در حديثي ديگر فرمودند:
کما ان الشمس و الليل لايجتمعان کذلک حب الله و حب الدنيا لا يجتمعان؛
همانگونه که خورشيد و شب با هم جمع نمي شوند، حب خدا و حب دنيا نيز با هم جمع نمي شوند.
قطب راوندي در روايتي نقل کرده است که حضرت سليمان، ابليس را ملاقات کرد و به او گفت: تو با امت محمد چه مي کني؟ گفت : «من راضي هستم از آنان به محقرات [گناهان کوچک]، مي خواهم آنان را مشرک کنم ؛ ولي اطاعت نمي کنند، لذا دنيا را در نظر آنان جلوه مي دهم، تا به آن محبت پيدا کنند، آن گونه که از محبت خدا و رسول بيشتر مي شود. پس کارد شيطان در اين جا خيلي برندگي دارد؛ يعني کاري مي کند که ما به دنيا علاقمند شويم؛ در نتيجه اگر کافر نمي شويم، گرفتار ترک واجبات و عمل به محرمات بشود. در روايتي از حضرت علي عليه السلام نقل شده است: دنيا و آخرت، به منزله مشرق و مغرب هستند. کسي که بين اين دو حرکت مي کند، اگر به طرف شرق برود، هر چه مي رود، از طرف مغرب دور مي شود، و – بالعکس- هر چه به طرف مغرب برود، از طرف مشرق دور مي شود بنابراين، اين دو قابل جمع نيستند.
حضرت صادق عليه السلام در تفسير آيه شريفه 89 سوره شعرا فرمودند: قلب سليم آن قلبي است که در آن حب دنيا نيست. صاحب چنين قلبي روز آخرت گرفتاري ندارد. بعد فرمود: حب دنيا انسان را کور کر مي کند. ديدني ها را همه مي بينند؛ اما آن هايي که اهل آخرت هستند، از همه اين ديدني ها عبرت مي گيرند و به خدا نزديک مي شوند؛ مايه حرکت و تکامل آنان مي شود. همه شنوايي دارند؛ اما آن هايي که اولياي خدا هستند، از آيه آيه ي قرآن، برايشان ارتقا حاصل مي شود و معنوياتشان بالا مي رود؛ ولي آنان که به دنيا محبت دارند، آيات را مي خوانند، مي بينند و مي شنوند، اما برايشان تأثيري ندارد. حب دنيا، عارضه بدي است و لذا در اخبار بسيار به بغض دنيا خيلي توصيه شده است؛ از جمله اين روايت در کتاب شريف کافي آمده است که از حضرت پرسيدند: چه عملي نزد خدا با فضيلت تر است؟ حضرت مي فرمايد:
ما من عمل بعد معرفه الله عزوجل و معرفه الرسول افضل من بغض الدنيا فان ذلک لشعبا کثيرا؛
هيچ عملي بعد از معرفت خداوند عزوجل و رسولش، بالاتر از بعض دنيا نيست، که آن هم رشته هاي مختلفي دارد. انسان وقتي به دنيا بغض پيدا مي کند، گرفتار آن مفاسد نمي شود. بنابراين، اگر انسان، صرفا از دنيا متنعم باشد و آن را وسيله آخرت قرار ندهد، تعريفي ندارد و اگر از آن استفاده اخروي شد، نعمت و خير است، و تعريف دارد.
در کافي از حضرت صادق عليه السلام روايت شده است که خداوند در مناجات حضرت موسي فرمود:
يا موسي! ان الدنيا دار عقوبه عاقبت فيها آدم عند خطيئه و جعلتها ملعونه ملعون ما فيها الا ما کان فيها لي؛
اي موسي! دنيا، دار عقوبت است که در آن، آدم را در اثر خطايش عقوبت کردم. و دنيا را ملعون قرار دادم. هرچه در دنيا هست ملعون است، مگر آنچه براي من باشد.
انسان مي تواند، از دنيا براي اعمال خير، حج، نماز، روزه، زندگي مشروع استفاده کند؛ تمام اين استفاده ها خير است و نعمت، و سبب بعدي نمي شود، که ملعون شود؛ ملعون يعني و آن براي کساني است که آخرت را به دنيا فروخته اند و مفتون آن گرديده اند.

پي نوشت :

1. نحل، آيه 53.
2. نحل، آيه 81.
3. فاطر، آيه 5.
4. آل عمران، آيه 158.
5. حديد، آيه 20.
6. بقره، آيه 86.
7. ابراهيم، آيه 3.
8. توبه، آيه 38.

منبع:ماهنامه ي خلق شماره ي دوم

نطق زيبا، زخامشي بهتر

نطق زيبا، زخامشي بهتر

درباره دنيا، دو دسته آيات و روايات داريم، دسته اول، آيات و روايتي که از دنيا به نعمت تعبير مي کنند. از جمله اين آيه شريف:
و مابکم من نعمه فمن الله ثم اذا مسکم الضر فاليه تجئرون؛ (1)

d0a4589e 9d56 4a29 afb6 9651873a269b - نطق زيبا، زخامشي بهتر
2161 - نطق زيبا، زخامشي بهتر
نطق زيبا، زخامشي بهتر

اشاره :

آنچه در ذيل آمده است متن صحبت هاي حضرت آيت الله خرازي است که در بيان دنياي پسنديده و مذموم بيان شده است.

دوستي با دنيا

درباره دنيا، دو دسته آيات و روايات داريم، دسته اول، آيات و روايتي که از دنيا به نعمت تعبير مي کنند. از جمله اين آيه شريف:
و مابکم من نعمه فمن الله ثم اذا مسکم الضر فاليه تجئرون؛ (1)
و هر نعمتي که داريد از خداست، سپس چون آسيبي به شما رسد به سوي او روي آوريد [و مي ناليد].
اين آيه شريف از حيات ما، زندگي ما، آذوقه ما و مسکن ما، به نعمت تعبير مي کند. چنين آياتي متعدد است. از جمله در سوره نحل، مي فرمايد:
والله جعل لکم مما خلق ظلالاً و جعل لکم من الجبال اکنانا و جعل لکم سرابيل تقيکم الحر و سرابيل تقيکم باسکم کذلک يتم نعمته عليکم لعلکم تسلمون؛(2)
و خدا از آنچه آفريده، به سود شما سايه هايي فراهم آورده و از کوهها براي شما پناهگاه هايي قرار داده و براي شما تن پوشهايي مقرر کرده که شما را از گرما [ و سرما] حفظ مي کند و تن پوشها [زره هايي ] که شما را در جنگتان حمايت مي نمايد. در پايان آيه مي فرمايد «اين گونه وي نعمتش را بر شما تمام مي گرداند، اميد که شما [به فرمانش] گردن نهيد» از همه اين امور تعبير به نعمت مي کند، مسکن و پوشش و …
از همه چيز، به نعمت تعبير مي کند: ( يتم نعمته عليکم لعلکم تسلمون)؛ براي اين که شما مسلم باشيد ( تسليم شويد)

دسته دوم آيات و روايات

دسته دوم از آيات و روايات، که از دنيا به غرور و فتنه تعبير کرده، و مي فرمايد: دنيا باعث انحراف شما مي شود، و نيز دنيا، متاع قليل است، و قابل توجه نيست. از جمله آيات، اين آيه شريف است:
يا ايها الناس ان وعد الله حق فلا تغرنکم الحيوه الدنيا و لا يغرنکم بالله الغرور؛ (3)
اي مردم، همانا وعده خدا حق است. زنهار تا اين زندگي دنيا شما را فريب ندهد و زنهار تا [شيطان] فريبنده شما را درباره خدا نفريبد.
و ما الحيوه الدنيا الا متع الغرور. (4)
و زندگي دنيا جز مايه فريب نيست. اين جا به اين تعبير شده که تمامش فريب است، و دنيا يک متاع فريب دهنده است.
در بيستمين آيه سوره حديد، مي فرمايد:
اعلموا انما الحيوه الدنيا لعو و لهو و زينه و تفاخر بينکم و تکاثر في الاموال و الاولاد کمثل غيث اعجب الکفار نباته ثم يهيج فتراه مصفرا ثم يکون حطاما و في الاخره عذاب شديد و مغفره من الله و رضوان و ما الحيوه الدنيا الا متع الغرور؛ (5)
بدانيد که زندگي دنيا، در حقيقت بازي و سرگرمي و آرايش و فخر فروشي شما به يکديگر و فزون جويي در اموال و فرزندان است. [مثل آنها] چون باراني است که کشاورزان آن [باران] به شگفتي اندازد، سپس [آن کشت] خشک شود و آن را زرد بيني، آنگاه خاشاک شود. و در آخرت [دنيا پرستان را] عذابي سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودي است و زندگاني دنيا جز کالاي فريبنده نيست.
طبق اين آيه شريف، دنيا با اين که متاع قليل است، مانند باراني مي ماند که مي بارد و گياهي که از اين باران مي رويد، باعث تعجب کفار مي شود. سپس اين گياه، خشک و خرد شده و مي ريزد. چيزي که ابتدا آن طور بود، در ادامه و انتها اين مي شود. دنيا همين طور است؛ همه چيزش يک روزي رونق دارد؛ ولي در انتها از بين مي رود و در آخرت، عذاب شديد يامغفرت و رضوان الهي، منتظر انسان ها است.

جمع بين دو دسته آيات

ديديم درباره دنيا دو دسته آيه و روايت هست. جمع اين دو دسته از آيات و روايات، در آيات ديگر ذکر شده است و آن اين که دنيايي که آن را مذمت کرده اند، دنيايي است که انسان از آن براي آخرت استفاده نمي کند؛ بلکه آخرت را مي دهد و دنيا را مي گيرد. بايد مواظب باشيم چگونه با دنيا رفتار کنيم؛ يک وقت دنيا را وسيله و ابزار قرار مي دهيم، براي رسيدن به کمالات، معنويات، آخرت و قرب الهي که اين، نعمت است و چه نعمتي از اين بالاتر؟!
نعمتي که همه انبيا از آن بهره مند شدند و به آن درجات عالي رسيدند، آنان فهميدند با دنيا چگونه رفتار کنند، و براي رسيدن به آخرت، دنيا را وسيله خودشان قرار دهند؛ ولي در مقابل، اهل دنيا عکس کردند. خداوند اين نعمت را به ما داد تا از آنها براي رسيدن به قرب خودش و به کمالات استفاده کنيم ؛ ولي اهل دنيا، براي دنيا آخرت را رها کردند، آخرتشان را به دنيا فروختند. خداوند، اين رفتار را که بسياري از کفار و مردم داشتند، مذمت مي کند. خداوند در آيه مبارک 86 سوره بقره، در وصف کفار مي فرمايد:
اولئک الذين اشترو الحيوه الدنيا بالاخره فلا يخفف عنهم العذاب و لا هم ينصرون؛ (6)
همين کسانند که زندگي دنيا را به [بهاي] جهان ديگر خريدند. پس نه عذاب آنان سبک گردد، و نه ايشان ياري شوند.
خداوند، کيفيت استفاده اينان از دنيا را مذمت مي کند؛ چرا که دنيا نعمت الهي است و ما خيلي وقت ها استفاده لازم و مطلوب را از آن نمي کنيم و آن را نغمت مي کنيم. همچنين در سوره ابراهيم مي فرمايد:
الذين يستحبون الحيوه الدنيا علي الاخره و يصدون عن سبيل الله و يبغونها عوجا اولئک في ضلال بعيد؛ (7)
همانان که زندگي دنيا را بر آخرت ترجيح مي دهند و مانع راه خدا مي شوند و آن را کج مي شمارند. آنانند که در گمراهي دور و درازي هستند.
همانند اين آيات، بسيار است. در برخي آيات شريف، رفتار اهل دنيا را مذمت مي کند؛ که نبايد آخرت را بدهيد و دنيا را بگيريد؛ چرا که دنيا براي اين است که با آن، آخرت را تحصيل کنيد اين آيات شريف، مي توانند مبين دو دسته آيات مذکور، باشند؛ يک دسته، آياتي که مذمت مي کند [و مي گويد دنيا نقمت است] و دسته ديگر مي فرمايد: نعمت است. اين دو دسته آيات، ناظر بر کيفيت رفتار است که ما چگونه رفتار کنيم، اگر دنيا را وسيله آخرت قرار داديم، به يک ، ديگر دنيا نيست. اين مزرعه آخرت است.
انسان، آنچه را در دنيا کشت کرده است، در آخرت درو مي کنند. در آيه شريف مي فرمايد:
ارضيتم بالحيوه الدنيا من الاخره؛ (8)
آيا يه جاي آخرت به زندگي دنيا دل خوش کرده ايد؟ بعد مي فرمايد:
فما متع الحيوه الدنيا في الاخره الا قليل؛ (9)
متاع زندگي دنيا در برابر آخرت، جز اندکي نيست.
يعني بد معامله اي کرديد و از سرمايه هايتان بد استفاده کرديد؛ دنيا را مقصد اصلي گرفتيد و حيات آخرت را فراموش کرديد و حال آن که حيات دنيا و در مقايسه با آخرت اند ک است، بهره اي بسيار کم و ناچيز است.
اين که عده بسياري از مردم عالم، در همه اعصار آمدند و دنيا را بر آخرت ترجيح دادند و در مقابل دادن آن کثير راضي شدند به اين اندک، به دليل محبتي است که به دنيا دارند. محبت به دنيا است که افراد را به سوي خودش مي کشد و جذب مي کند. وقتي انسان به دنيا محبت پيدا کرد، منشأ فسادها، معصيت ها و گرفتاري ها است. هماني که در روايات و اخبار متعدد با عبارات گوناگون آمده است:
حب الدنيا راس کل خطيئه؛
محبت دنيا منشأ همه خطاهاست.
راس کل خطيئه حب الدنيا و راس العباده حسن الظن بالله؛
وقتي اشخاص به دنيا محبت پيدا کردند، مثلا به دليل محبتي که به پول دارند، حق ديگران را ضايع مي کنند، حق ديگران را نمي دهند؛ چون به دنيا علاقمندند. به همين دليل، در انجام تکاليف هم سستي مي کنند؛ مي بينند اگر بخواهند نماز بخوانند يا حج بروند، از دنيا عقب مي مانند، لذا اعتنايي ندارند، و حج را ترک مي کنند، نماز را در پنج وقت ترک مي کنند تا از دنيا عقب نمانند. پس محبت به دنيا، انسان را به سوي ترک واجبات و انجام محرمات مي کشاند. البته محبت به دنيا، فرع بر معرفت ما است. اگر انسان در معارفش راه صحيح را رفته باشد و دل به قرآن کريم و سنت ثابت از رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم و اهل آن حضرت عليهم السلام، داده باشد، شناختش از دنيا و آخرت، شناخت ديگري مي شود. اگر آن شناخت در وجود انسان راه يابد، طبعا به دنيا محبت نخواهد داشت؛ چون شناخته است که چيست؛ مثل سيب گاز زده اي که در يک سطل زباله است ما همه مي دانيم آن آلوده به ميکروب هاي مختلف است. به همين جهت هيچ رغبتي، فرع بر معرفت است؛ چون معرفت داريم که سيب آلوده است، نسبت به خوردن آن بي رغبت مي شويم.
اگر انسان تحت تعليمات دين ، کلمات الهي و کلمات انبيا قرار گيرد، به دنيا بي رغبت مي شود، وقتي بي رغبت شد، خودش را آلوده نمي کند؛ اما کساني که دنبال تعليمات الهي، تعليمات پيغمبر، تعليمات امامان عليهم السلام نمي روند، دنيا جذبشان مي کند و به آن محبت پيدا مي کنند، و فکر مي کنند همه چيزشان به دنيا وابسته است و نسبت به رسيدن به آن؛ تنافس و تکالب مي کنند؛ مي بينيم براي رسيدن به دنيا و عقب نماندن از آن ، از هم سبقت مي گيرند؛ مثل يک کلب، براي استفاده از لاشه اي که يافته اند هجوم مي آورند. اين ها نتيجه جهل و دور ماندن از کتاب الهي و اهل بيت معصوم عليهم السلام است که موجب اين بدبختي ها مي شود. اگر کسي دلش به معرفت الهي روشن شده و دنيا را شناخته باشد، هيچ وقت محبت دنيا در قلبش نمي آيد؛ لذا در اخبار و احاديث فرموده اند: محبت خدا و محبت دنيا با همديگر ضد هستند؛ يعني دو وجودي هستند که با همديگر جمع نمي شوند. اگر حب خدا بخواهد در وجود انسان باشد و حب دنيا هم وجود داشته باشد، ممکن نيست و بايد فقط يکي از آن ها باشد. اگر معرفت انسان، کامل باشد، حب خدا در دل انسان جاي مي گيرد، و اگر معرفت انسان، ناقص باشد، حب دنيا در دل انسان مي آيد؛ نه حب الهي.
روايات متعددي براي توضيح اين مطلب نقل شده است:
ان کنتم تحبون الله فاخرجوا من قلوبکم حب الدنيا؛
اگر ادعا داريد که خدا را دوست داريد، محبت دنيا را از دل هايتان بيرون کنيد.
کيف يدعي حب الله من سکن قلبه حب الدنيا؛ چگونه ادعاي محبت خدا مي کند کسي که در قلب خود، حب دنيا را جاي داده است؟ و در حديثي ديگر فرمودند:
کما ان الشمس و الليل لايجتمعان کذلک حب الله و حب الدنيا لا يجتمعان؛
همانگونه که خورشيد و شب با هم جمع نمي شوند، حب خدا و حب دنيا نيز با هم جمع نمي شوند.
قطب راوندي در روايتي نقل کرده است که حضرت سليمان، ابليس را ملاقات کرد و به او گفت: تو با امت محمد چه مي کني؟ گفت : «من راضي هستم از آنان به محقرات [گناهان کوچک]، مي خواهم آنان را مشرک کنم ؛ ولي اطاعت نمي کنند، لذا دنيا را در نظر آنان جلوه مي دهم، تا به آن محبت پيدا کنند، آن گونه که از محبت خدا و رسول بيشتر مي شود. پس کارد شيطان در اين جا خيلي برندگي دارد؛ يعني کاري مي کند که ما به دنيا علاقمند شويم؛ در نتيجه اگر کافر نمي شويم، گرفتار ترک واجبات و عمل به محرمات بشود. در روايتي از حضرت علي عليه السلام نقل شده است: دنيا و آخرت، به منزله مشرق و مغرب هستند. کسي که بين اين دو حرکت مي کند، اگر به طرف شرق برود، هر چه مي رود، از طرف مغرب دور مي شود، و – بالعکس- هر چه به طرف مغرب برود، از طرف مشرق دور مي شود بنابراين، اين دو قابل جمع نيستند.
حضرت صادق عليه السلام در تفسير آيه شريفه 89 سوره شعرا فرمودند: قلب سليم آن قلبي است که در آن حب دنيا نيست. صاحب چنين قلبي روز آخرت گرفتاري ندارد. بعد فرمود: حب دنيا انسان را کور کر مي کند. ديدني ها را همه مي بينند؛ اما آن هايي که اهل آخرت هستند، از همه اين ديدني ها عبرت مي گيرند و به خدا نزديک مي شوند؛ مايه حرکت و تکامل آنان مي شود. همه شنوايي دارند؛ اما آن هايي که اولياي خدا هستند، از آيه آيه ي قرآن، برايشان ارتقا حاصل مي شود و معنوياتشان بالا مي رود؛ ولي آنان که به دنيا محبت دارند، آيات را مي خوانند، مي بينند و مي شنوند، اما برايشان تأثيري ندارد. حب دنيا، عارضه بدي است و لذا در اخبار بسيار به بغض دنيا خيلي توصيه شده است؛ از جمله اين روايت در کتاب شريف کافي آمده است که از حضرت پرسيدند: چه عملي نزد خدا با فضيلت تر است؟ حضرت مي فرمايد:
ما من عمل بعد معرفه الله عزوجل و معرفه الرسول افضل من بغض الدنيا فان ذلک لشعبا کثيرا؛
هيچ عملي بعد از معرفت خداوند عزوجل و رسولش، بالاتر از بعض دنيا نيست، که آن هم رشته هاي مختلفي دارد. انسان وقتي به دنيا بغض پيدا مي کند، گرفتار آن مفاسد نمي شود. بنابراين، اگر انسان، صرفا از دنيا متنعم باشد و آن را وسيله آخرت قرار ندهد، تعريفي ندارد و اگر از آن استفاده اخروي شد، نعمت و خير است، و تعريف دارد.
در کافي از حضرت صادق عليه السلام روايت شده است که خداوند در مناجات حضرت موسي فرمود:
يا موسي! ان الدنيا دار عقوبه عاقبت فيها آدم عند خطيئه و جعلتها ملعونه ملعون ما فيها الا ما کان فيها لي؛
اي موسي! دنيا، دار عقوبت است که در آن، آدم را در اثر خطايش عقوبت کردم. و دنيا را ملعون قرار دادم. هرچه در دنيا هست ملعون است، مگر آنچه براي من باشد.
انسان مي تواند، از دنيا براي اعمال خير، حج، نماز، روزه، زندگي مشروع استفاده کند؛ تمام اين استفاده ها خير است و نعمت، و سبب بعدي نمي شود، که ملعون شود؛ ملعون يعني و آن براي کساني است که آخرت را به دنيا فروخته اند و مفتون آن گرديده اند.

پي نوشت :

1. نحل، آيه 53.
2. نحل، آيه 81.
3. فاطر، آيه 5.
4. آل عمران، آيه 158.
5. حديد، آيه 20.
6. بقره، آيه 86.
7. ابراهيم، آيه 3.
8. توبه، آيه 38.

منبع:ماهنامه ي خلق شماره ي دوم

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد