نظامهای متنوع تربیت دینی
در نقاط گوناگون جهان، برای اداره تربیت دینی، نظامهای بسیار متنوعی وجود دارد. در پاره ای موارد سلسله مراتبی از مسئولان، شبکه بین المللی وسیعی از کلیساهای فرقه های خاص – مثل کاتولیک – را اداره می کنند. وظیفه این عده تعیین اهداف، مواد درسی، تشکیل دوره تربیت معلم، کارمندان سرپرستی، همایش بین کلیساها، تهیه خبرنامه آیین نامه های ارزشیابی و کمک مالی به برنامههای تربیت دینی در شبکه است. در موارد دیگر، یک سازمان ملی یا ناحیه ای این خدمات را انجام میدهد. گاهی نیز کلیساهای خاصی مستقلا و با استفاده از موضوعات درسی و روشهایی که در دروس عمومی یا تربیت دینی موجود است، آموزش دینی خود را طراحی می کنند.
فعالیتهای تشکیلاتی در دو جهت مخالف شکل گرفته است: از یک سو، گروههایی که در گذشته از هم جدا بودند برای تشکیل واحدهای فراگیر و بزرگتری ائتلاف کردهاند. این موضوع عبارت بود از نهضت وحدت کلیساها که فرقه های گوناگون از طریق آن کوشیدند به جای موارد اختلاف، بر شباهتها تأکید ورزند و در فعالیتهایی مانند تهیه برنامههای درسی و برگزاری همایش های تربیت دینی بین ادیان مشارکت کنند. از سوی دیگر، در برخی از واحدهای تشکیلاتی بزرگ انشعاباتی پدید آمده است یا دست کم قید و بندهای اداری از بین رفته تا آزادی عمل بیشتری به دست آید. این نوع انشعابات در ساختار ریشه داری که در طول قرنها زیر مجموعه ها و فرقههای فراوانی پدید آورده، به ویژه در نواحی مستعمره که پس از جنگ دوم جهانی به استقلال سیاسی دست یافتند، آشکار بوده است. در خلال سال های استعمار، در این کشورها مبلغان مسیحی تحت اشراف کلیساها و مدارسی که فرقه های مورد حمایت در اروپا و آمریکای شمالی اداره می کردند، بسیاری از آموزش های دینی و غیردینی را ارائه می کردند. با این حال، از اوایل دهه ۱۹۵۰ در قالب بخشی از حرکت عمومی ملت های استعمار شده به سمت استقلال سیاسی، شمار روزافزونی از گروههای مسیحی در کشورهای مستعمره پیشین تصمیم گرفته اند تا در اداره کلیساها به خود متکی باشند. با این حال، به فرض وجود نظارت اداری بیشتر، اکثر این گروهها هنوز هم دست کم رابطه پنهانی خود را با کلیسای اصلی در خارج حفظ کرده اند و از بودجه و تجربیات تربیت دینی در کشورهای اروپایی و آمریکا بهره می برند.
یکی از مسائل اجرایی که در سراسر دنیا اهمیت آن رو به افزایش بوده، ارتباط میان کلیسا و حکومت است. بعضی کشورها یک دین دولتی رسمی یا غیررسمی دارند که مسئولیت آن، نظارت بر تربیت دینی است که در وزارت یا سازمان مرکزی تعلیم و تربیت یا در زیر مجموعه ای از وزارت آموزش عمومی ارائه می شود. دولت ها در چنین کشورهایی دستور می دهند تا مباحث دینی همیشه در قالب یک برنامه منظم در همه مدارس عمومی و خصوصی تدریس شود. این شیوه در کشورهای فنلاند، نروژ، فرانسه، آلمان، هند، ایتالیا، اسپانیا، بسیاری از کشورهای امریکای لاتین، تایلند، اندونزی، کشورهای خاورمیانه و مانند آنها معمول است. با آنکه آموزش دینی باید در این کشورها رسما ارائه شود، اما اگر والدین بی اعتقاد باشند یا مربی آزمودهای که اعتقادات را آموزش دهد نباشد، معمولا زمینه ای فراهم می آورند تا کودکان از این ضرورت معاف شوند؛ همان گونه که در انگلستان، فنلاند، آلمان و ایتالیا عمل می شود. نیوزیلند یکی از کشورهایی است که از یک سیاست وقت آزاد پیروی می کند که بر اساس آن، شاگردان در ساعاتی از هفته، از درس های غیردینی خود آزاد می شوند تا در آموزش دینی، که شخصی از کیش خودشان ارائه می دهد، شرکت کنند.
در بعضی کشورها، سیاست آموزش دینی در سراسر کشور یکسان نیست، بلکه از ناحیه ای به ناحیه دیگر فرق می کند. در مدارس کانادا، آموزش دینی در سه ایالت اجباری، در سه ایالت مجاز، در دو ایالت ممنوع، و در دو ایالت اختیاری است. در اسکاتلند، مسئولیت اجرای سیاست آموزش دینی بر عهده مسئولان محلی است. در بعضی کشورهای دیگر، آموزش دینی – به شکل حمایت از دین خاصی – در مدارس ممنوع است. در ایالات متحده و کشورهایی که تحت سلطه نظام تک حزبی مارکسیست درآمده اند، مثل جمهوری خلق چین، جمهوری دموکراتیک خلق کره و مانند آن، وضع به همین شکل است.
تأمین مالی تربیت دینی غالبا به شدت وابسته به منابع خصوصی، به ویژه کمکهای داوطلبانه پیروان هر دین به کلیسا و هزینه هایی است که والدین برای تقویت آموزش های فرزندان خود می پردازند. با وجود این، سرمایه گذاری های عمومی نیز، که اغلب به نقش دولت در تأمین مالی تربیت دینی مربوط است، از یک دولت به دولت دیگر بسیار تفاوت دارد. در هلند هزینه های مدارس غیردینی دولتی و نیز هزینههای مدارسی را که گروه های دینی اداره می کنند (مدارس مربوط به کلیسا کام؟ دولت تأمین می کند. در اندونزی وزارت دین در برخی از بخش های کشور مدرسههای اسلامی را به طور کامل تأمین می کند، در حالی که وزارت آموزش و پرورش به مدارس مسیحی که معیارهای دولت را رعایت کنند یارانه می پردازد.
در ایالات متحده مدارس پایین تر از سطح دانشگاه، که از حمایت گروههای دینی برخوردارند، هیچ گونه بودجه دولتی ندارند، هرچند به دلیل داشتن ماهیت دینی از پرداخت مالیات معاف اند. آشکار است که خودکفایی مالی برنامههای تربیت دینی عمدتا تحت تأثیر سیاست های مالی دولتهای حاکم است. به نظر می رسد که فرصت رونق یافتن تربیت دینی در کشورهایی که سرمایه گذاری های عمومی را در جهت حمایت از آن ارائه می کنند، بیشتر است.
منبع: مجموعه مقالات تربیتی، عبد الرضا ضرابی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، قم، ۱۳۸۸