1. آنچه در پرسش آمده؛ در منابع روایی قابل استناد شیعه و سنی نیامده است، و بنا بر تحقیق و جستوجو این داستان را نویسنده کتاب «ناسخ التواریخ» از کتاب «بدیعیه» ابن مقری نقل کرده است.[1] ابن مقری، ابومحمد اسماعیل بن ابی بکر بن عبدالله (متوفای ۸۳۷ق)، فقیه، ادیب و شاعر یمنی میباشد که به ابن مقری نیز شهرت دارد.[2]
2. در ارتباط با این خبر مشهور باید گفت؛ با فرض پذیرش اصل روایت، سهام مندرج در وصیت (یک دوم + یک سوم+ یک نهم) جمعاً «هفده هجدهم» بوده و به «صد در صد» نمیرسیده و بر این اساس، افزودن یک شتر و باقی ماندن آن بعد از تقسیم، موضوع اعجازآمیزی نبوده بلکه ناشی از آگاه نبودن اطرافیان متوفی به یک معادله ساده ریاضی بوده که حضرتشان تنها با توجه به اینکه تکلیف «یک هجدهم» از شتران در وصیت مشخص نشده بود، از اختیارات حکومتی خود استفاده کرده و آن یکهجدهم باقیمانده را به نحوی بین وراث تقسیم کردند که رضایت تمامشان را به دنبال داشت.[3]
2. در ارتباط با این خبر مشهور باید گفت؛ با فرض پذیرش اصل روایت، سهام مندرج در وصیت (یک دوم + یک سوم+ یک نهم) جمعاً «هفده هجدهم» بوده و به «صد در صد» نمیرسیده و بر این اساس، افزودن یک شتر و باقی ماندن آن بعد از تقسیم، موضوع اعجازآمیزی نبوده بلکه ناشی از آگاه نبودن اطرافیان متوفی به یک معادله ساده ریاضی بوده که حضرتشان تنها با توجه به اینکه تکلیف «یک هجدهم» از شتران در وصیت مشخص نشده بود، از اختیارات حکومتی خود استفاده کرده و آن یکهجدهم باقیمانده را به نحوی بین وراث تقسیم کردند که رضایت تمامشان را به دنبال داشت.[3]
[1]. سپهر(متوفای 1297ق)، محمد تقی بن محمد علی، ناسخ التواریخ، به اهتمام کیان فر، جمشید، ج 14، ص 1817 – 1818، تهران، اساطیر، 1380ش. کتاب ناسخ التواریخ از کتابهای تاریخی تألیف شده در عصر قاجار است. مؤلف کتاب میرزا محمد تقى خان سپهر ملقب به لسان الملک از آوارهنگاران و مستوفیان عصر قاجار، به دستور محمد شاه قاجار و با حمایت حاج میرزا آقاسى به تألیف کتاب اقدام نمود.
[2]. حاجی خلیفة، مصطفى بن عبد الله، کشف الظنون عن أسامی الکتب و الفنون، ج 1، ص 234، بغداد، مکتبة المثنی، 1941م.
[3]. البته در این زمینه توضیحات دیگری نیز داده شده که به عنوان نمونه، ر.ک: حسینى تهرانى، سید محمد حسین، امامشناسی، ج 11 ص 304 – 306، مشهد، نشر علامه طباطبایى، چاپ سوم، 1426ق.