نظريهپردازيهاي علمي قرآن
چکيده
نظريهپردازيهاي علمي يکي از مباحث ضروري و مطرح عصر ماست که در حوزههاي مختلف علوم و نيز در حوزه قرآنپژوهي مطرح است. در اين نوشتار، نخست مفهوم نظريهپردازي، علم و نظريهپردازي علمي قرآن مورد بررسي قرار ميگيرد. سپس به اقسام آيات علمي قرآن (اشارات علمي، شگفتيهاي علمي، اعجازهاي علمي، نظريهپردازيهاي علمي) پرداخته ميشود. آنگاه به مباني نظريهپردازي در حوزه قرآن و روششناسي آن و حوزهها و قلمرو آن اشاره شده. و در پايان مثالهاي متعددي از نظريهپردازيهاي علمي قرآن در حوزه علوم طبيعي و علوم انساني بيان شده است.
نظريهپردازي علمي قرآني عبارت است از خبرهاي علمي قرآني که پيش از قرآن کسي بيان نکرده و بعد از قرآن هنوز کشف نشده است و اين نظريهها ميتواند موضوع پژوهش در علوم مختلف قرار گيرد و موجب توسعه يا تضييق علوم گردد. اين نظريهها گاهي در حوزهي مباني علوم و گاهي در حوزهي اهداف و موضوعات و روشها طرح ميشود.
مقدمه
نظريهپردازيهاي علمي يکي از مسائل مهم عصر ما و ضرورتي براي پيشرفت هر دانش است. خاشتگاه نظريهها ميتواند از متن دانش مورد نظر برخيزد يا از دانشي ديگر، يعني پژوهشگر الهام يا حدس برخاسته از يک پديده طبيعي يا از يک آيه قرآن نظريهاي ارائه ميکند و با توجه به شواهد و قرائن علمي آن را سامان ميدهد.
به عبارت ديگر، نظريهپردازيهاي علمي گاهي تکتباري است و گاهي چندتباري است، يعني گاهي نظريه علمي به صورت ميانرشتهاي شکل ميگيرد. از اينجاست که نظريهپردازيهاي علمي قرآن متولد ميشود.
در اين نوشتار بر آنايم که ابعاد گوناگون اين مسئله را مورد بررسي قرار دهيم.
هر چند که درباره نظريه «نظريهپردازي علمي» در کتابهاي متعددي بحث شده است (که در مبحث مفهومشناسي به برخي از آنها اشاره ميکنيم) اما در مورد «نظريهپردازي علمي قرآن» کتاب مستقلي نيافتيم. نخستين بار اين تعبير در سال 1385 در عنوان نشست علمي به نام «نظريهپردازيهاي علمي قرآن» در جامعة المصطفي العالميه، به کار رفت که مجله افق حوزه شماره 47 در آبان ماه سال 1384 گزارش کاملي از آن منتشر ساخت، سپس در برخي محافل علمي و مقالات نگارنده از جمله مقاله «روش برداشت علمي از قرآن» مجله پژوهشهاي قرآني، شماره 45، سال 1385، به کار رفته است و اکنون کمکم در جامعه علمي و قرآني اين تعبير تسامح موجود در آن نهادينه شده است.
1. مفهومشناسي
1-1. نظريه
انديشمندان برداشتها و تفسيرهاي متفاوتي از نظريه دارند: نظريه، مجموعهاي به هم پيوسته از سازهها (Construets)، مفاهيم (Coneepts)، تعاريف و قضاياست که به منظور تبيين و پيشبيني پديدهها، از طريق تشخيص روابط ميان متغيرها، يک نظر نظامدار درباره اين پديدهها ارائه ميدهد (هومن، 1373، ص 11). نظريه مجموعهاي از تعريفها و پيشنهادها درباره تعدادي متغير به هم پيوسته است، که همه اين تعريفها و پيشنهادها، بُعد منظم و مدوني از وقايع و پديدههايي را که در اثر همبستگيها و تداخل اين متغيرها به وجود ميآيد، ارائه ميدهد (نادري – نراقي، 1375، ص 32)؛ نظريهها، در واقع دامهايي هستند که ما براي آن گستردهايم تا آنچه را که «جهان» ناميده ميشود صيد کنيم تا حلقههاي شبکه دام را تنگتر و تنگتر سازيم (پوپر، 1370، ص 63)؛ تئوري بيان کننده مجموعهاي از مفاهيم يا فرضهايي است که به صورت سيستماتيک و توجيه کرد (رابينز، 1376، ص 47) و مجموعهاي از بيانيههايي هستند است که بر مبناي قواعد منطقي و مبين بخشي از واقعيت هستند (همان، ص 95).
بنابراين در نگاهي کلي و جامع ميتوان گفت: نظريه (2) بياني منظم، انتزاعي، موجز، متشکل از قضايا، مستدل و منطقي، مبتني بر يک سلسله مطالعات علمي، مبين يک اصل کلي يا مجموعهاي از اصول مربوط به چگونگي و چرايي واقعيتها يا رويدادها در سطح خرد و يا کلان است. هر نظريه تنها انعکاس دهنده و تبيين کننده بخشي از واقعيت است که در يک کليت به هم پيوسته فهم ميشود. يک نظريه معمولاً داراي چهار بُعد شناختي (معرفت ناظر به واقع)، بعد عاطفي (تجسم تجربه و احساسات نظريهپرداز)، بازانديشي (شيوهاي براي درک واقعيات)، بعد هنجاري (ارائه مفروضات پنهان و آشکار در اينکه واقعيت چگونه بايد باشد) است. کار اصلي يک نظريه تبيين و در مرحله بعد تعميم (و بر همين اساس، اعطاي قدرت پيشبيني) است. تبيين انواعي دارد که مهم ترين و پرکاربردترين آن تبيين علي است. هر نظريه معمولاً امکان طرح سؤالات و فرضيات جديدي درباره واقعيت را براي محقق فراهم ميسازد (شرفالدين، 1386، ص 1-3).
عمده کارکردهاي مورد انتظار از يک نظريه عبارت است از: 1. محدود ساختن افق ديد و گستره علايق محقق و جهت دادن آن در تمرکز بر پديدههاي خاص يا بخشهايي از يک پديده؛ 2. تعيين و مشخص ساختن مسير مطالعات علمي با انواع اطلاعات مربوط؛ 3. امکانيابي ربط اطلاعات مربوط به يکديگر و طبقهبندي آنها؛ 4. امکاندهي به توصيف و تبيين پديدهها. اساسي ترين کاربرد يک نظريه، توضيح مجموع پديدههايي است که آن نظريه بدان معطوف است؛ 5. امکاندهي به تعميم اطلاعات و نتايج به دست آمده به ساير پديدههاي مشابه؛ 6. پيشبيني حقايق و واقعيات. يک نظريه به محقق امکان ميدهد تا موارد مشاهده نشده مرتبط را پيشبيني کند؛ 7. زمينهسازي براي طرح فرضيات جديد؛ 8. آشکار ساختن و کشف شکافهاي موجود در دانش بشري. نظريهها، ابزارهاي مناسبي براي روشن ساختن وضعيت موجود يک حوزه معرفتياند؛ 9. امکاندهي به توجيه پديدهها با حداکثر احتمال (همان، ص 5).
يک نظريه علمي و قابل قبول لزوماً بايد از ويژگيهاي ذيل برخوردار باشد: 1. استحکام دروني: يک نظريه خوب بايد متضمن قضاياي همگام و غيرمتضاد باشد، ايجاد سوءتفاهم و ابهام نکند، تناقض محتوايي نداشته باشد، فرضيات آن با يکديگر سازگار و اصطلاحات به کار رفته در آن بيابهام باشند و قضاياي آن از استحکام و تداوم منطقي برخوردار باشند. 2. استحکام بروني: منظور از استحکام بروني نظريه آن است که قضاياي آن با موازين دنياي خارج، که در واقع محکهاي استنباطات پژوهشي (Rasearch Inferecce) شمرده ميشوند، قابل تطبيق باشد. 3. مستندات قوي: يک نظريه مقبول بايد به مجموعه قابل توجهي از اطلاعات، مستندات و شواهد متقن تکيه کند. 4. قابليت سنجش: يک نظريه خوب همواره بايد قابليت سنجش داشته باشد و با ارجاع به مستندات و شواهد مختلف، آمادگي لازم براي تأييد يا رد را داشته باشد. 5. عملياتي بودن: منظور از عملياتي بودن يک نظريه آن است که در جهان واقع قابل اعمال و بهرهگيري باشد، با واقعيات مشهود رابطه برقرار کند و به عبارتي از حالت نظري و تجريدي خارج شود. برخي اين ويژگي را در ذيل «آزمون پذيري» ذکر کردهاند. در آزمونپذيري يک نظريه، برخي فيلسوفان علم قابليت ابطال (ابطالپذيري) و برخي تأييد و اثبات (اثباتپذيري) توسط شواهد تجربي را شاخص مقبوليت و اعتبار آن ذکر کردهاند. 6. قابليت تعميم: يک نظريه قابل قبول بايد تا حد امکان، عموميت داشته و به کليه موارد مشابه قابل تعميم باشد. 7. صرفهجويي علمي: يک نظريه خوب بايد تا حد امکان موجز و مختصر بوده و با حداقل فرضيات و مفاهيم به شرح و تبيين موضوع مورد نظر بپردازد (همان، ص 8-9).
لازم به ذکر است که اصولاً قرآن حقايق را بيان ميکند؛ چه در حوزه عقايد، اخلاق، احکام يا علوم بشري؛ بنابراين تعبير «نظريهپردازي» در مورد مطالب قرآن کريم با نوعي تسامح قابلپذيرش است.
از اينرو ميتوان گفت که در ميان تعاريف پيش گفته تعريف دوم «رابينز» با مطالب قرآني سازگارتر است. (نظريه مجموعهاي از بيانيههاست که بر مبناي قواعد منطقي و مبين بخشي از واقعيت هستند).
1-2. علم
مقصود از علم در اينجا علوم بشري اعم از علوم عقلي، نقلي، شهودي و تجربي طبيعي و انساني است؛ هرچند نقطه اصلي بحث در عصر ما در زمينه علوم طبيعي و انساني است. لازم به يادآوري است که در مورد ماهيت و چيستي «علم» ديدگاههاي متفاوت وجود دارد (3) (مثل: اثباتپذيري، ابطالپذيري، تأييدپذيري) ولي در اين مقاله بر آن نيستيم که پيشفرض و مباني خاصي را در اين زمينه انتخاب کنيم؛ چرا که ميتوان بحث اين مقاله را فراتر از ديدگاههاي فوق ارائه کرد. از اين رو از اين مباحث صرفنظر ميکنيم.
اقسام آيات علمي قرآن
پيش از ورود به بحث لازم است نگاهي کلي به آيات علمي قرآن و اقسام آنها داشته باشيم تا موضوع بحث نظريهپردازيهاي علمي قرآن روشنتر شود. آيات علمي قرآن در حوزههاي مختلف علوم بشري حدود نيمي از قرآن را شامل ميشود. اين آيات را ميتوان به چهار دسته عمده تقسيم کرد:
اول: اعجازهاي علمي قرآن:
يعني رازگوييهاي علمي قرآن که آشکارا در آيات آمده است و در زمان نزول آيه کسي از آن اطلاع نداشته، بلکه مدتها پيش از نزول آيه مطلب علمي آن به وسيله دانشمندان کشف شده است. (4)
مثل اشاره عملي قرآن به نيروي جاذبه (رعد: 2 / لقمان: 10)، حرکتهاي خورشيد (يس: 38 / رعد: 2)، لقاح ابرها (حجر: 12) و زوجيت عام موجودات (رعد: 2 / يس: 36 / شعراء: 7) و مراحل خلقت انسان (مؤمنون: 12-14 / حج: 5 / غافر: 67 / قيامت: 37-39) که قرنها پس از نزول قرآن بشر به اين مطالب علمي دست يافت. از اين رو برخي مفسران قرآن اين مطالب را اعجازهاي علمي قرآن دانستهاند.
البته ادعاهاي ديگري نيز درباره اعجازهاي علمي قرآن شده است که مورد نقد قرار گرفته است. (5)
دوم: اشارات علمي شگفتآميز قرآن:
برخي آيات قرآن به مطالب علمي و قوانين جهان اشاره ميکند که شگفتي هر خوانندهاي را بر ميانگيزد. اما از آنجا که اين مطالب به صورت ديدگاههاي غيرمشهور در مراکز علمي از سوي برخي دانشمندان مطرح شده بود، اعجاز علمي قرآن به شمارنميآيد. بلکه نوعي مخالفت با ديدگاهها و نظريههاي مشهور در علوم آن عصر به شمار ميآيد که شگفتآور است و دلالت بر عظمت علمي قرآن دارد.
از آن جمله، اشارات قرآن به حرکت زمين (6) و پيدايش حيات از آب، (7) و ممنوعيت آميزش با زنان در حالت عادت ماهيانه، (8) ممنوعيت شرابخواري (9) و…
سوم: اشارات علمي انديشهساز قرآن:
آياتي که به آسمان، زمين، انسان، حيوانات و طبيعت اشاره دارد و انسان را به تفکر در آنها دعوت ميکند و گاهي آنها را نشانه خدا و معاد ميشمرد، ولي مطلب شگفتآميز يا اعجازآميزي از ظاهر آيات قابل استفاده نيست، اينگونه آيات توجه انسان را به نمودهاي آفرينش زيباي الهي جلب ميکند و زمينهساز رشد علمي بشر را، به ويژه در علوم تجربي، فراهم ميسازد.
مثال: «أَفَلَا ينْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيفَ خُلِقَتْ»؛ (غاشيه: 17) «و آيا به شتر نظرنميکنند که چگونه آفريده شده است؟!»
و نيز در آيات 5 – 6 – 7 – 10 – 11 – 13 – 14 سوره نحل، به منافع حيوانات، نزول باران، رويش گياهان رنگارنگ، درياها و کشتيراني در آنها و فوايد غذايي و زيورآلاتي که از آنها به دست ميآيد، به عنوان نشانههايي براي انديشمندان اشاره ميکند که به آفرينشگر جهان پي ميبرند و سپاسگزاري ميکنند. (10)
چهارم: نظريهپردازيهاي علمي قرآني
برخي از آيات علمي قرآن مطالبي را بيان ميکند که علم هنوز به آنها دسترسي پيدا نکرده و هرچند از نظر علوم تجربي به اثبات نرسيده است، اما دليلي نيز براي نفي آن مطلب قرآني نداريم و از آنجا که وحي نوعي دانش قطعي و از سرچشمه الهي است، در صحيح بودن آن شکي نيست؛ هر چند براي اثبات آنها فعلاً شواهد تجربي در دست نداريم و ممکن است مانند برخي موارد ديگر از پيشگوييهاي علمي قرآن (مانند نيروي جاذبه طبق آيه 2 سوره رعد و آيه 10 سوره لقمان و…) در آينده اثبات شود. اين موارد را ميتوان بعنوان نظريههاي علمي قرآني مطرح نمود، و همچون ديگر تئوريهاي علمي به دنبال شواهد تجربي آنها بود.
مثالها:
1. نظريه وجود موجودات زنده در آسمانها:
اين نظريه از برخي آيات قرآن همچون آيه 29 سوره شوري قابل استفاده است که ميفرمايد:
«وَمِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَثَّ فِيهِمَا مِنْ دَابَّةٍ»: و از نشانههاي اوست، آفرينش آسمانها و زمين و آنچه از جنبندگان در آنها منتشر ساخته است.
هرچند برخي نشانههاي کيهانشناختي براي وجود موجودات زنده و باشعور در کرات دور دست ادعا شده است، اما دانشمندان کيهانشناخت هنوز نظريه قطعي در اين زمينه ابراز نکردهاند و چيزي ثابت نشده است؛ ولي اين مطلب را ميتوان به عنوان يکي از نظريههاي علمي قرآني، مبناي تحقيقات تجربي کيهانشناختي وسيع قرار داد. (11)
2. نظريه گسترش آسمانها:
اين ديدگاه از برخي آيات قرآن همچون آيه 47 سوره ذاريات قابل استفاده است، که ميفرمايد: «وَالسَّمَاءَ بَنَينَاهَا بِأَيدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ»: و ما آسمان را با دست (قدرت) بنا کرديم و همواره آن را گسترش ميدهيم.
در مباحث علمي فيزيک کيهاني دو ديدگاه درباره آسمانها وجود دارد: يکي ديدگاه انبساط جهان و ديگري ديدگاه انقباض جهان. (12) و براي هر کدام شواهدي مطرح شده ولي به اثبات نرسيده است. از آيه ياد شده ديدگاه انبساط جهان قابل برداشت است (13) و ميتواند به عنوان يک نظريه علمي قرآني مبناي تحقيقات کيهانشناسي قرار گيرد.
3. نظريه هفت آسمان:
در قرآن کريم بارها از «هفت آسمان» ياد شده است، از جمله در سوره بقره: 29 / اسراء: 44 / مؤمنون: 17 و 86 / فصلت: 12 / طلاق: 12 / نوح: 15 / نبأ: 12.
درحالي که علوم کيهانشناسي از يک آسمان با هزاران کهکشان و ستاره و سياره سخن ميگويند و در مورد آسمانهاي ديگر سکوت ميکنند؛ چون وسايل ستارهشناسي فعلي بشر و سفرهاي فضايي توانايي کشف بيش از اين را ندارد، قرآن کريم مسئله هفت آسمان را به صورت قاطع مطرح کرده است و اين مسئله نيز ميتواند به عنوان يک نظريه علمي قرآني مبناي مطالعات کيهانشناختي وسيعي قرار گيرد. البته درباره هفت آسمان معاني و ديدگاههاي گوناگوني وجود دارد که در تفسير آيات ياد شده بايد به آنها توجه کرد، و مطلب فوق براساس آن بود که عدد هفت واقعي و مقصود از آسمانها، محل کرات باشد. (14)
4. نظريه آفرينش مستقيم انسان از خاک:
مسئله آفرينش نخستين آدم از خاک در کتابهاي آسماني، به ويژه قرآن کريم مطرح شده است و برخي آيات قرآن بر آفرينش انسان از خاک و گل دلالت دارد. مانند: انعام: 98 / آل عمران: 59 / رحمن: 14؛ هرچند برخي آيات دلالتهاي ديگري نيز دارد. سالهاست که نظريه تکامل توسط لامارک و داروين ابراز شده که قائل به وجود آمدن انسان از نسل حيوانات قبلي است.
معمولاً دانشمندان و مفسران خود را ميان اين دو ديدگاه محصور ميديدند. و يکي را انتخاب و ديگري را نفي ميکنند و کتابهاي متعددي نيز در اين باره نوشته شده است. (15)
ولي ميتوان نظريه سومي را که شايد وجه جمع دو ديدگاه باشد مطرح کرد و آن اينکه تکامل زيستي در موجودات (اگر با شواهد قطعي اثبات شود) پذيرفتني است و حتي ممکن است انسانهايي از نسل ميمون به وجود آمده ولي بعداً منقرض شده باشند، ولي حضرت آدمي به عنوان پدر بشر فعلي به صورت استثنايي از خاک به طور مستقيم (ولو در زمان طولاني) آفريده شده است.
البته اينکه بسياري از ويژگيهاي انسان فعلي در ميمونها موجود نيست، بلکه در نظريه تکامل حلقه مفقودهاي ميان ميمون و انسان وجود دارد؛ ميتواند شاهدي براي اين ديدگاه باشد.
اين نظريه ميتواند به عنوان يک نظريه علمي قرآني در آفرينش انسان مبناي پژوهشهاي زيستشناسي باشد و در کنار نظريه تکامل و فيکسيم مطرح شود و به دنبال شواهد تجربي آن از باستانشناسي و زيستشناسي باشيم. البته قرآن کريم درباره نظريه تکامل مباحث مفصلي وجود دارد و آيات موافق و مخالف نظريه تکامل و ديدگاه مفسران نيازمند بحث گسترده است که در برخي کتابها آمده است. (16)
5. نظريهپردازيهاي قرآن در زمينه علوم انساني، مانند مباني مديريت در قرآن، مباني و اصول اقتصاد در قرآن، مباني سياست در قرآن و مباني اصول علوم تربيتي در قرآن، که اگر اينگونه موارد به خوبي مورد توجه و کاوش قرار گيرد، ميتواند انقلابي در جهان علوم انساني پديد آورد، و چهره جهاني را در قرن بيست و يکم تغيير دهد، و به سلطه فرهنگي غرب بر شرق پايان بخشد.
براي نمونه: از آيات قرآن خدا محوري استفاده ميشود؛ يعني خدا سرچشمه همه موجودات و منتهاي سير همه موجودات است «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ» (بقره: 156) و اصولاً ارزش کارها به رنگ الهي (صِبْغَةَ اللَّهِ، بقره: 135) و في در راه خدا بودن است. درحاليکه مبناي علوم انساني جديد انسان محوري است که اين مطلب در علوم انساني بويژه علوم تربيتي و علوم سياسي تأثير بسياري دارد و جهت خاصي به آنها ميدهد.
در اقتصاد نيز مبناي اقتصاد اسلامي بدون ربا پايهگذاري شده است، درحاليکه اقتصاد جديد غرب براساس سيستم ربا (به ويژه در بانکداري) شکل گرفته است. اگر اين مبناي قرآني در بانکداري جاري شود، به سيستم جديدي رهنمون ميشويم. علوم سياسي جديد در غرب براساس جدايي دين از سياست و امور دنيوي (سکولاريسم) بنيان نهاده شده است، درحاليکه سياست در قرآن بر مبناي دخالت دين در سياست پايهگذاري شده است، از اينرو بسياري از آيات قرآن مسائل حکومتي و اصول سياست خارجي و قوانين صلح و جنگ و… را بيان ميکند.
و همچنين است لزوم رعايت مباني اخلاقي و اصل عدالت و فقرزدايي در مديريت و توجه به بعد روحاني انسان علاوه بر بعد جسماني در روانشناسي و….
آري، بسياري از آيات قرآن اشارات صريح يا غيرصريح به مباني علوم انساني دارد که شمارش آنها نگارش مقالات بلکه کتابهاي متعددي را ميطلبد. (17)
2. مباني و قواعد برداشت علمي از قرآن
از آنجا که نظريهپردازيهاي علمي قرآن زيرمجموعه مباحث تفسير علمي قرآن است، مباني و قواعد خاصي ميطلبد که در اينجا به مهم ترين آنها اشاره ميکنيم:
2-1. قطعي نبودن غالب مطالب علوم تجربي
علوم تجربي حاصل کاوشها و تجربههاي بشري است که طي قرنها بر هم انباشته شده است، تا پيش از نيمه دوم قرن بيستم ميلادي، علوم تجربي را به دو شاخه نظريههاي علمي اثبات نشده و قانونهاي علمي اثبات شده تقسيم ميکردند. اگر نظريه علمي به وسيله مشاهده و تجربههاي مکرر تأييد ميشد، آن را اثبات شده و قانون علمي ميدانستند. (18)
اما پس از آن و با پيدايش نظريات جديد در فلسفه علم، روشن شد که علوم تجربي افسانههاي مفيدي است که در صحنه طبيعت و زندگي کاربرد دارد اما هيچگاه به صورت قانون دينميآيد.
يعني در تشکيل يک نظريه علمي، نخست ما به مسئله و مشکلي برخورد ميکنيم، و در مرحله دوم راهحلي براي آن حدس ميزنيم. سپس در مرحله سوم قضاياي قابل مشاهده و تجربه از آن راهحل استنتاج ميکنيم و در مرحله چهارم اقدام به ابطال اين قضايا ميکنيم. اگر اين قضايا باطل نشود، آن نظريه، تا هنگامي که نظريهي بهتري پيدا و جايگزين آن نشود در علم باقي ميماند و مبناي عمل قرار ميگيرد. (19)
بنابراين، علوم تجربي اثباتپذير نيست، بلکه ابطالپذير است و در علم، قانون قطعي وجود ندارد.
البته اينکه قضاياي علوم تجربي قطعي نيست (به معناي قطع معرفتشناختي) يعني نميتوان گفت: فلان گزاره علمي حتماً مطابق واقع و تغييرناپذير است؛ اما برخي از قضاياي علوم تجربي قطعياند (به معناي قطع روانشناختي) يعني گاهي گزاره علمي از راه مشاهده يا به وسيله قراين ديگر مثل بديهي ميگردد. همچون «حرکت زمين» که در عصر ما مثل بديهي شده است. همانطور که گاهي انسان به وسيله قراين خارجي يا دلايل عقلي که مطلب را پشتيباني ميکند، در مورد يک گزاره علمي به قطع ميرسد.
در تفسير علمي ميان علوم تجربي قطعي و نظريههاي ظني علوم تجربي تفاوت گذاشته ميشود. استفاده از نوع دوم در تفسير علمي قرآن صحيح نيست؛ چراکه نظريههاي ظنّي علوم گاهي صدها سال در حوزه علم ميماند، سپس تغيير ميکند، (20) پس نميتوان تفسير قرآن را بر آنها بنا نهاد.
2-2. وجود اشارات علمي در قرآن و لزوم استفاده از علوم تجربي در فهم و تفسير آنها
در قرآن کريم بيش از 1322 آيه وجود دارد که به مطالب علمي و طبيعت و انسان و… اشاره دارد. (21) که اين آيات حداقل سهگانه است:
اول:
اشارات علمي به پديدههاي طبيعي مانند حيوانات و طبيعت. (22) که به ظاهر نکته شگفتانگيز يا اعجازآميزي را دربر ندارد. ولي همين اشاره علمي توجه انسان را به طبيعت و کيهان و… جلب کرده و زمينهساز پيشرفت علوم تجربي در جهان اسلام شده است.
دوم:
اشارت شگفتانگيز علمي قرآن، يعني آياتي که به مطالب علمي ويژهاي اشاره ميکند، صدور آنها از يک فرد درسناخوانده در محيط جزيرة العرب در صدر اسلام بسيار بعيد بوده است، براي مثال اشارات قرآن به حرکت زمين (نحل: 89) که برخلاف هيئت بطلميوسي و ديدگاه مشهور کيهانشناسي در آن عصر بوده است.
البته اينگونه موارد اعجاز علمي قرآن به شمارنميآيد؛ چراکه مثلاً در مورد حرکت زمين ديدگاه غير مشهور در يونان پيش از اسلام وجود داشته است. (23)
سوم: اشارات اعجازآميز علمي قرآن، يعني گاهي قرآن کريم به زوجيت عام موجودات (يس: 36)، نيروي جاذبه (رعد: 2 / لقمان: 10)، حرکتهاي خورشيد (يس: 38)، مراحل آفرينش انسان (حج: 5 / مؤمنون: 12-14) و لقاح ابرها (حجر: 22) اشاره کرده که تا قرنها بعد از اسلام کسي از اين حقايق علمي باخبر نبوده است، اين اشارات نوعي رازگويي و اخبار غيبي قرآن به شمار ميآيد. تفسير علمي قرآن شرحي بر همين اشارات علمي قرآن است.
2-3. همه علوم از ظواهر آيات قرآن قابل استفاده نيست
هرچند اشارات علمي زيادي در قرآن کريم وجود دارد، و حتي قرآن خود را بيان کننده همه چيز معرفي ميکند: «وَنَزَّلْنَا عَلَيكَ الْكِتَابَ تِبْيانًا لِكُلِّ شَيءٍ» (نحل: 89) اما همه علوم بشري در ظواهر آن وجود ندارد؛ چراکه چنين ادعايي خلاف بداهت است و آيه شريفه نيز قيد لُبي دارد، يعني هر چيزي که در رابطه با هدايت بشر است در قرآن موجود است. (24)
بنابراين همانطور که گذشت، استخراج علوم از قرآن صحيح نيست چون مبناي آن «وجود همه علوم در ظواهر قرآن است» و اين مبنا مخدوش است. (25)
2-4. رابطه سازگارانه ميان قرآن و علم
قرآن کريم بارها انسانها را به دانشافزايي فراخوانده است، و يا دانشمندان را تشويق و تمجيد کرده است. و همانطور که گذشت، در موارد متعددي مطالب اعجازآميز يا شگفتآميز علمي بيان کرده است، قرآن کريم هيچگاه سرستيز با علم و عالمان راستين نداشته است، بلکه رابطه قرآن و علم سازگارانه و مثبت است. تفسير علمي قرآن نوعي توضيح همين مبناست.
البته برخي تعارضات ظاهري و ابتدايي ميان قرآن و علم ادعا يا توهم شده که با تأمل و دقت در آيات و علوم، برطرف ميشود، و تعارض مستقر و حقيقي ميان قرآن و علم وجود ندارد. و همين مطلب نيز در ضمن تفسير علمي روشن ميشود.
2-5. هدايت مردم به سوي خدا، هدف اصلي قرآن
در قرآن مکرر بيان شده که اين کتاب براي هدايت مردم (26) و خارج ساختن آنان از تاريکيها به سوي نور است (ابراهيم: 1)، بنابراين اگر اشارات علمي در قرآن وجود دارد، در همين راستاست؛ يعني اشارات علمي قرآن گاهي به عنوان نشانههاي خدا (27) و گاهي به عنوان شواهد معاد (28) بيان شده است؛ پس بيان مطالب علمي هدف اصلي قرآن نيست و قرآن کتاب کيهانشناسي و فيزيک و… نيست.
3. روششناسي برداشت علمي از قرآن
از آنجا که نظريهپردازيهاي علمي قرآن، زيرمجموعه روش تفسير علمي قرآن قرار ميگيرد و اين روش تفسيري داراي گونههاي مختلف است، لازم است اين گونهها مشخص شود تا جايگاه نظريهپردازي و رمز آن از تفسير به رأي و تحميل بر قرآن روشن شود.
3-1. استخراج همه علوم از قرآن کريم
طرفداران قديمي تفسير علمي؛ مانند: ابن أبيالفضل المرسي، غزالي و… کوشيدهاند تا همه علوم را از قرآن استخراج کنند؛ زيرا عقيده داشتند که همه چيز در قرآن وجود دارد و در اين راستا، آياتي را که ظاهر آنها با يک قانون علمي سازگار بود، بيان ميکردند و هرگاه ظواهر قرآن کفايت نميکرد، دست به تأويل ميزدند و ظواهر آيات را به نظريات و علومي که در نظر داشتند، بر ميگرداندند و از اينجا بود که علم هندسه، حساب، پزشکي، هيأت، جبر، مقابله و جدل را از قرآن استخراج مينمودند.
براي مثال، از آيه شريفه «وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يشْفِينِ» (شعرا: 80) ابراهيم نقل ميکند که: وقتي من بيمار شدم، اوست که شفا ميدهد، علم پزشکي را استخراج کردند (غزالي، [بيتا]، ص 27) و علم جبر را از حروف مقطعه اوايل سورهها استفاده کردند (معرفت، 1419، ج 2، ص 481، به نقل از ابن ابيالفضل مرسي) و از آيه شريفه «إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا» زمين لرزه سال 702 هجري قمري را پيشبيني کردند (البحراني، 1334، ج 2، ص 181-182).
روشن است که اين نوع تفسير علمي، به تأويلات زياد در آيات قرآن، بدون رعايت قواعد ادبي، ظواهر و معاني لغوي آنها منجر ميشود.
از همين روست که بسياري از مخالفان، تفسير علمي را نوعي تأويل و مجازگويي دانستهاند (29) که البته در اين قسم از تفسير علمي، اشکالات وارد است.
3-2. تطبيق و تحميل نظريات علمي بر قرآن کريم
اين شيوه از تفسير علمي، در يک قرن اخير رواج يافته و بسياري از افراد با مسلم پنداشتن قوانين و نظريات علوم تجربي سعي کردند تا آياتي موافق آنها در قرآن بيابند و هرگاه آيهاي موافق با آن نمييافتند، دست به تأويل يا تفسير به رأي زده و آيات را برخلاف معاني ظاهري، حمل ميکردند.
مثال اينگونه تفسير، در تفسير آيه 189 سوره اعراف از عبدالرزاق نوفل بيان شد که «نفس» را به معناي پروتون و «زوج» را الکترون معنا کردند و گفتند: منظور قرآن، اين است که همه شما را از پروتون و الکترون که اجزاي مثبت و منفي اتم است، آفريديم (نوفل، 1393، ص 156). در اين تفسير، حتي معناي لغوي و اصطلاحي نفس را نکردند.
اينگونه تفسير علمي، در يک قرن اخير، در مصر و ايران رايج شد و موجب بدبيني برخي دانشمندان مسلمان نسبت به مطلق تفسير علمي گرديد و يکسره تفسير علمي را به عنوان تفسير به رأي و تحميل نظريات و عقايد بر قرآن طرد کردند؛ چنانکه علامه طباطبايي، تفسير علمي را نوعي تطبيق اعلام کرد. (30)
البته درباره اين نوع تفسير علمي، حق با مخالفان آن است؛ چرا که مفسر در هنگام تفسير بايد از هرگونه پيشداوري خالي باشد، تا بتواند تفسير صحيح انجام دهد و اگر با انتخاب يک نظريه علمي، آن را بر قرآن تحميل کند، پا در طريق تفسير به رأي، گذاشته که در روايات وعده عذاب به آن داده شده است.
3-3. استخدام علوم براي فهم و تبيين بهتر قرآن
در اين شيوه از تفسير علمي، مفسر با دارا بودن شرايط لازم و با رعايت ضوابط تفسير معتبر، اقدام به تفسير علمي قرآن ميکند. يعني تلاش ميکند با استفاده از مطالب قطعي علوم – که از طريق دليل عقلي پشتيباني ميشود – و با ظاهر آيات قرآن – طبق معناي لغوي و اصطلاحي – موافق است، به تفسير علمي بپردازد و معاني مجهول قرآن را کشف و در اختيار انسانهاي تشنه حقيقت قرار دهد. اين شيوه تفسير علمي، بهترين نوع و بلکه تنها نوع صحيح از تفسير علمي است.
ما در مبحث آينده، معيار اينگونه تفسير را به طور کامل بيان خواهيم کرد، اما در اينجا تأکيد ميکنيم که در اين شيوه تفسيري، بايد از هرگونه تأويل و تفسير به رأي، پرهيز کرد و تنها به طور احتمالي از مقصود قرآن سخن گفت؛ زيرا علوم تجربي به خاطر استقراي ناقص، و مبناي ابطالپذيري که اساس آنهاست، کمتر ميتواند مطلب علمي قطعي بيان کند.
براي مثال، آيه شريفه «وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا» (يس: 38): خورشيد در جريان است تا در محل خود استقرار يابد. در زمان صدر اسلام که نازل شد، مردم همين حرکت حسي و روزمره خورشيد را ميدانستند؛ به اين ترتيب از اين آيه همين حرکت را ميفهميدند، درحاليکه حرکت خورشيد، از مشرق به مغرب کاذب است؛ زيرا خطاي حس باصره ماست و در حقيقت، زمين در حرکت است. از اينرو ما خورشيد را متحرک ميبينيم، همانطور که شخص سوار بر قطار، خانههاي کنار جاده را در حرکت ميبيند و با پيشرفت علوم بشري و کشف حرکت زمين و خورشيد، روشن شد که خورشيد هم، خود داراي حرکت انتقالي است (نه حرکت کاذب، بلکه واقعي) و خورشيد، بلکه تمام منظومه شمسي و حتي کهکشان راه شيري در حرکت است (اوبلاکر، 1370، ص 45-48). پس ميگوييم اگر بهطور قطعي اثبات شد که خورشيد در حرکت است و ظاهر آيه قرآن هم ميگويد که خورشيد در جريان است، پس منظور قرآن حرکت واقعي (حرکت انتقالي و…) خورشيد است. علاوه بر آن، قرآن از «جريان» خورشيد سخن ميگويد نه حرکت آن، و در علوم جديد کيهانشناسي بيان شده که خورشيد حالت گازي شکل دارد که در اثر انفجارات هسته مرتب زير و زبر ميشود (همان، ص 45-48) و در فضا جريان دارد و همچون گلولهاي جامد نيست که فقط حرکت کند، بلکه مثل آب در جريان است. (31)
4. عناصر نظريهپردازي علمي قرآني
با توجه به مطالبي که گذشت، ميتوان نظريهپردازي علمي قرآني را اينگونه تعريف کرد: «خبر دادن قرآن از حقايق علمي، پيش از تأييد آن در علوم، که گاهي موجب توسعه يا تضييق حوزهها و ابعاد علم ميشود».
در اين تعريف عناصر زير لحاظ شده است:
1. نظريههاي علمي قرآني، زيرمجموعه اخبار غيبي قرآن است که به صورت پيشگويي علمي جلوهگر و به جامعه علمي عرضه ميشود.
2. قرآن حقايق علمي را بيان ميکند؛ بنابراين ترديدهايي که در نظريه و تئوريهاي علمي وجود دارد در نظريهپردازيهاي علمي قرآن وجود ندارد. به عبارت ديگر، تعبير «نظريه» درباره مطالب قرآني با تسامح استعمال ميشود. البته از آنجا که نظريه قرآني توسط اشخاص از قرآن برداشت ميشود، امکان خطا در استنباط اشخاص وجود دارد، ولي حقايق قرآني خطاناپذير است.
3. اخبار غيبي قرآن دوگونه است؛ برخي اخبار مربوط به گذشته است و برخي مربوط به آينده، که موضوع بحث نظريهپردازي قسم اخير است و اخبار غيبي مربوط به آينده نيز دو بخش است؛ يک بخش اخباري است که پس از نزول قرآن تاکنون از سوي دانشمندان يکي از علوم بشري تأييد يا اثبات شده است که اعجاز علمي ناميده ميشود (البته اگر شرايط ديگر اعجاز علمي را داشته باشد) و بخش دوم اخبار غيبي است که هنوز در علم تأييد نشده است، مثل مسئله هفت آسمان «سَبْعَ سَمَاوَاتٍ» و وجود موجودات زنده در آسمانها «وَمِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَثَّ فِيهِمَا مِنْ دَابَّةٍ وَهُوَ عَلَى جَمْعِهِمْ إِذَا يشَاءُ قَدِيرٌ»: و از نشانههاي اوست آفرينش آسمانها و زمين و آنچه از جنبندگان در آن دو پراکنده کرده است؛ و او هرگاه بخواهد بر جمعآوري آنها تواناست. (شوري: 29)؛
موضوع نظريهپردازي علمي قرآني همين بخش اخير از اخبار غيبي قرآن است.
4. نظريهپردازيهاي علمي قرآني گاهي موجب توسعه در علوم ميشود.
براي مثال، وقتي نظريه «شفاء بودن قرآن» «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ». و از قرآن، آنچه را که آن درمان و رحمتي براي مؤمنان است، فرو ميفرستيم (اسراء: 82). ميگويد فضاي جديدي را به روي علوم پزشکي ميگشايد و عامل معنوي قرآن را در رديف عوامل ديگر در شفاي دردهاي جسماني ميگشايد، همانطور که قرآن شفاي دردهاي عقيدتي، اخلاقي و روحي – رواني انسان است. گاهي نيز قرآن سخن از اقتصاد بدون ربا ميگويد: «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا»: آنکه خدا معامله را حلال کرده و ربا را حرام نموده است، (بقره: 275). اين نظريه قرآني اقتصاد جديدي را سامان ميدهد و موجب تضييق حوزه اقتصادي ميشود؛ هرچند نتايج مفيدي نيز در شکوفايي و رشد هماهنگ و درست اقتصاد در پي خواهد داشت.
5. ضوابط نظريهپردازيهاي علمي قرآن
براي استنباط نظريههاي علمي از قرآن (علاوه بر مباني، روششناسي و شرايطي که در تفسير قرآن و در روش خاص تفسير علمي بيان شده است)، (32) ضوابط و مقرراتي وجود دارد که رعايت آنها موجب ميشود تا برداشت نظريه علمي از قرآن معتبر گردد و بيتوجهي به اين ضوابط موجب بياعتباري نظريه علمي قرآن يا گاهي منتهي به تفسير به رأي ميشود. از اينرو رعايت اين ضوابط ضروري است.
در اينجا به مهم ترين ضوابط برداشت نظريههاي علمي از قرآن اشاره ميکنيم:
1. نظريه علمي قرآني از نص يا ظاهر آيات قرآن قابل برداشت باشد؛ يعني نظريه علمي بر قرآن تحميل نشده باشد وگرنه تفسير به رأي ميشود، بلکه قرائن درون قرآني و مستنداتي در متن آيات داشته باشد. به عبارت ديگر، دلالت مطابقي، تضمني يا التزامي آيات قرآن بر آن نظريه دلالت کند تا بتوان آن را به قرآن نسبت داد و از نظر تفسيري معتبر باشد.
2. نظريه علمي استنباط شده از قرآن پيش از نزول قرآن در آثار علمي مطرح نشده باشد و پس از نزول قرآن نيز تاکنون دانشمندان آن را مطرح و تأييد نکرده باشند. به عبارت ديگر، آن نظريه علمي از ابتکارات قرآن به شمار آيد.
3. نظريه علمي قرآني، نوعي نوآوري در يکي از حوزههاي علم مانند مباني، روش، نظام و… به شمار آيد. (33) يعني اثبات آن در بخشي از علم تحولساز باشد. البته به خاطر گستره موضوعات و معارف قرآني اين نوآوري و تحول ميتواند در مباحث نظري و يا مباحث علمي باشد.
4. نظريهپردازي علمي قرآن امکان اثبات و تأييد علمي داشته باشد. البته ابزارهاي تأييد و اثبات هر نظريه علمي، براساس حوزه دانش مربوطه متفاوت است. براي مثال، نظريه هفت آسمان، مسئلهاي ميانرشتهاي ميان دانش قرآني و کيهانشناسي است و به صورت طبيعي اثبات آن با ابزارهاي نجومي و با روش تجربي است، اما براي اثبات و تأييد نظريه شفا بودن قرآن در بُعد اعتقادي، اخلاقي و معنوي نيازمند ابزارها و روشهاي خاص آن هستيم.
به هر حال اگر نظريه علمي اصلاً امکان اثبات و رد نداشته باشد، قابل طرح در محافل علمي نخواهد بود؛ چون در اين صورت نظريه علمي به شمارنميآيد.
البته لازم به يادآوري است که نظريهپردازيهاي علمي قرآني به اعتبار شخص نظريهپرداز که آن مطلب علمي را از قرآن برداشت کرده است، قابل رد است نه اصل حقايق قرآني. چون ممکن است آن شخص در برداشت خود خطا کرده باشد.
6. حوزههاي نظريهپردازيهاي علمي قرآني
نظريهپردازيهاي علمي معمولاً در يکي از حوزهها و ابعاد دانش نوآوري ميکنند و تحول آفرين ميشوند، نظريه پردازيهاي علمي قرآني نيز همينگونه است. مهم ترين حوزههاي نظريهپردازي در هر دانش عبارتند از:
6-1. مباني
گاهي نظريهپردازيهاي قرآني در حوزه مباني علوم است، يعني مباني جهانشناسي و انسانشناسي قرآن در جهتدهي به علوم مؤثر واقع ميشود. براي مثال، علوم تربيتي يا علوم سياسي در عصر کنوني براساس انسانمحوري سامان يافته است و همين علوم را ميتوان براساس خدامحوري و توحيد سامان داد که مبنايي متخذ از قرآن کريم است.
6-2. روشها
در هر دانش روشهاي عام عقلي يا نقلي يا شهودي و يا تجربي وجود دارد که تأثير تام در شکلگيري آن علم دارد، اما در هر دانش روشهاي خاص نيز وجود دارد، مانند روشهاي تربيت در علوم تربيتي.
قرآن کريم در آيات متعدد به روشهاي عام علوم اشاره کرده است (34) و نيز گاهي به روشهاي خاص اشاره کرده است.
جالب اين است که آموزههاي قرآني گاهي در روشهاي عام علوم و گاهي در روشهاي خاص آنها عناصري را داخل ميکند و نظريهاي نو را در حوزه روشهاي يک دانش مطرح ميکند.
براي مثال، علوم تربيتي براساس روش تجربي استوار است، اما قرآن در کنار اين روش عام روش شهودي را در آن مطرح ميکند و علاوه بر طرح عنصر وحي در تربيت انسان، از الهامات خوب و بد به نفس انسان سخن ميگويد. «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا»: سوگند به نفس و آنکه آن را مرتب ساخت * و بدکارياش و پارسايياش را به او الهام کرد! (شمس: 7-8) و حتي از معلمي سخن ميگويد که با علم لدني به تعليم و تربيت ميپردازد: «وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا»: و دانشي از نزد خويش به او آموخته بوديم، (کهف: 65).
همانطور که از نقش تجربه در تربيت انسان غافل نيست و همگان را به گردشگري در زمين و عبرتآموزي از تجارت و آثار گذشتگان فرا ميخواند: «يسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَينْظُرُوا كَيفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ»: پس آيا در زمين گردش نکردهاند، تا بنگرند چگونه بوده است فرجام کساني که پيش از آنان بودند؟ (يوسف: 109).
و نيز قرآن در روشهاي خاص تربيتي از روش تزکيه و تلاوت ياد ميکند: «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يتْلُو عَلَيهِمْ آياتِهِ وَيزَكِّيهِمْ وَيعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ»: او کسي است که در ميان درسناخواندگان فرستادهاي از خودشان برانگيخت؛ که آياتش را بر آنان ميخواند [و پيروي ميکند] و رشدشان ميدهد [و پاکشان ميگرداند] و کتاب [خدا] و فرزانگي به آنان ميآموزد؛ درحاليکه قطعاً از پيش در گمراهي آشکاري بودند (جمعه: 2). که در روشهاي مرسوم علوم تربيتي رايج مطرح نيست.
6-3. هدفدهي
يکي از حوزههاي نظريهپردازيهاي علمي قرآن، جهتدهي به اهداف علوم است. قرآن کريم جهان را از خدا و به سوي خدا ميداند: «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ»: در حقيقت ما از آن خداييم و در واقع ما فقط به سوي او باز ميگرديم، (بقره: 156) و لقاءالله را نهايت کمال انسان معرفي ميکند: «يا أَيهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ»: اي انسان! در حقيقت، تو به سوي پروردگارت کاملاً تلاش ميکني (و رنج ميکشي) و او را ملاقات ميکني، (انشقاق: 6).
از اينرو بايد تمام فعاليتهاي انساني در اين مسير رهبري شود.
بنابراين لازم است که انسان براي خدا علم بياموزد و در راه او به کار برد و بر اين اساس علوم با هدف الهي و در خدمت کمال بشر سامان مييابد. از اينرو علوم طبيعي مانند فيزيک هستهاي نميتواند با هدف بمبسازي و نابودي بشر جهتدهي شود و نيز علوم انساني مانند اقتصاد و سياست بايد در خدمت بشر و در چارچوب آموزههاي قرآني جهتدهي شود. از اينرو علوم انساني سکولار و اومانيستي به کنار ميرود.
6-4. نظامسازي
از آيات قرآن با روش تفسير موضوعي ميتوان نظامهاي حقوقي، اقتصادي، سياسي، اجتماعي، تربيتي و… را برداشت کرد که هر کدام از آنها ميتواند به عنوان نظريههاي علمي قرآن مطرح شود؛ چراکه شامل عناصر نوآمد و متمايز از نظامهاي همخوان در علوم جديد است.
براي مثال، نظامهاي سياسي معاصر عموماً از پايين به بالا طراحي شده است و مشروعيت رهبران جامعه از مردم گرفته ميشود، درحاليکه نظام سياسي قرآني از بالا به پايين طراحي شده است: «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»: خدا را اطاعت کنيد و فرستاده[ي خدا] و صاحبان امر (خود)تان را اطاعت نماييد (نساء: 59)، يعني رأي مردم به رهبران جامعه از باب مقبوليت است و مشروعيت آنها بايد از ناحيه نصب الهي تأمين شود.
6-5. موضوعسازي
گاهي نظريهپردازيهاي علمي قرآن در حوزه موضوعسازي براي علوم گوناگون است که اين مطلب گاهي افقهاي جديدي را در برابر دانشمندان ميگشايد.
براي مثال، در روانشناسي سخن از انسان دو بعدي است که مرکب از جسم و روان است و حتي روان يکي از خواص مادي انسان معرفي ميشود، ولي سخني از روح گفته نميشود. اما قرآن علاوه بر جسم سخن از روح الهي انسان ميگويد: «وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي»: و از روح خود در او دميدم (حجر: 29 و 72). اگر به اين نظريه قرآني توجه شود و حوزه پژوهشهاي روانشناسي به روحشناسي و نفسشناسي و مراتب آن در قرآن گسترش يابد مطمئناً چهره اين دانش تغيير ميکند.
7. نمونههايي از نظريهپردازيهاي علمي قرآن
در قرآن کريم آيات متعددي وجود دارد که ميتوان از آنها نظريههاي علمي جديد استنباط کرد که جمعآوري اين نمونهها خود کتابي مستقل ميطلبد. اينک در اينجا به صورت فهرستوار به شماري از مهم ترين آنها براساس رشتههاي علمي اشاره ميکنيم:
7-1. در حوزه علوم طبيعي
7-1-1. کيهانشناسي
الف) وجود موجودات زنده در آسمان که هنوز در کيهانشناسي اثبات نشده است: «وَمِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَثَّ فِيهِمَا»: و از نشانههاي اوست آفرينش آسمانها و زمين و آنچه از جنبندگان در آن دو پراکنده کرده است، (شوري: 29).
ب) هفت آسمان که در آيات متعدد قرآن مطرح شده ولي هنوز در کيهانشناسي يک آسمان بيشتر کشف نشده است. «اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ»: خدا کسي است که هفت آسمان را آفريد و از زمين (نيز) همانند آنها را، (طلاق: 12).
ج) وجود نيروهايي غير از نيروي جاذبه ميان کرات آسماني که هنوز کشف نشده است؛ چرا که «عمد» جمع عمود است: «خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَيرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا»: (خدا) آسمانها را بدون ستونهايي که آنها را ببينيد آفريد، (لقمان: 10).
7-1-2. زيستشناسي
الف) سخن گفتن حيوانات با همديگر از جمله مورچه در مواجهه با حضرت سليمان و لشکريانش و فهميدن زبان آنها توسط انسان. «حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يحْطِمَنَّكُمْ سُلَيمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يشْعُرُونَ»: تا هنگامي که [لشکريان سليمان] به سرزمين مورچگان رسيدند، مورچهاي گفت: اي مورچگان، به خانههايتان داخل شويد تا سليمان و لشکريانش هرگز شما را پايمال نکنند، درحاليکه آنان (با درک حسّي) متوجه نميشوند، (نمل: 18).
ب) سخن گفتن انسان با حيوانات و بالعکس در جريان هدهد و سليمان.
«فَمَكَثَ غَيرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطْتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يقِينٍ»: و (مدتي) نهچندان دراز درنگ کرد (تا هدهد آمد) و گفت: «به چيزي احاطه يافتم که تو بدان احاطه نيافتهاي؛ و از (سرزمين) سبأ خبر بزرگ يقيني، براي تو آوردهام، (نمل: 22).
7-1-3. پزشکي
شفا بودن قرآن براي دردهاي جسماني، روحي، رواني و… «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ»: و از قرآن، آنچه را که آن درمان و رحمتي براي مؤمنان است، فرو ميفرستيم. (اسراء: 82).
7-1-4. هواشناسي
تأثير امور معنوي در بارش باران: «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيكُمْ مِدْرَارًا»؛ و گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهيد؛ [چرا] که او بسيار آمرزنده است * تا (باران) آسمان را پيدرپي بر شما [فرو] فرستد، (نوح: 10-11).
7-2. در حوزه علوم انساني
7-1-1. علوم تربيتي
الف) نظام تربيتي قرآني
ب) تأثير آموزههاي جهانشناسي و انسانشناسي قرآن در مباني علوم تربيتي
ج) تأثير آموزههاي قرآني در حوزه روشهاي تربيتي
د) تأثير آموزههاي قرآني در حوزه اهداف تربيت
تذکر: مثالهاي متعددي در اين موارد گذشت.
7-1-2. اقتصاد
الف) نظام اقتصادي مبتني بر قرآن
ب) اقتصاد بدون ربا (مثال آن گذشت)
ج) تأثير عوامل معنوي (تقوا) در رشد اقتصادي
«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يكْسِبُونَ»: و اگر (بر فرض) اهل آباديها ايمان ميآوردند و خويشتنداري ميکردند، حتماً برکاتي از آسمان و زمين بر آنان ميگشوديم؛ وليکن (آنان حق را) تکذيب کردند؛ پس به خاطر آنچه همواره کسب ميکردند، گرفتارشان کرديم (اعراف: 96)
7-1-3. روانشناسي
تشکيل انسان از جسم و روح الهي (توضيح آن گذشت)
7-1-4. حقوق
نظام حقوقي خاص قرآن
7-1-5. سياست
نظام سياسي قرآني (مشروعيت از بالا به پايين)
7-1-6. جامعهشناسي
الف) نظام اجتماعي مبتني بر قرآن
ب) سنتها و قوانين ثابت حاکم بر جامعه
7-1-7. مديريت
الف) نظام مديريتي مبتني بر قرآن (مديريت رحماني)
ب) طرح عنصر شرح صدر در مديريت
«قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي * وَيسِّرْ لِي أَمْرِي * وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي»؛ [موسي] گفت: پروردگارا! سينهام را برايم بگشا و کارم را برايم آسان گردان و گره از زبانم بگشاي (طه: 25-27).
نتيجهگيري
قرآن کريم در حوزههاي گوناگون علوم حقايق علمي بيان کرده که هنوز در علم کشف و تأييد نشده است و اين موارد ميتواند به عنوان نظريهپردازيهاي علمي قرآن به دانشمندان علوم جديد عرضه شود تا زمينه پژوهشهاي جديد و جهتدهي به مباني و اهداف علوم فراهم گردد و به توليد علم جديد منتهي گردد. البته استنباط نظريههاي علمي از قرآن داراي مباني، روش و ضوابط خاصي است که اگر رعايت شود، نظريهاي معتبر ارائه ميشود.
پينوشتها:
1. دانشيار و عضو هيئت علمي جامعه المصطفي العالميه.
2. در خصوص نحوه ارتباط نظريه با واقعيت چهار تعبير وجود دارد که باربور در کتاب «علم و دين» بدان اشاره کرده است: 1. نظريه به عنوان ملخص دادهها (پوزيتيويسم): بسياري از دانشمندان تجربي مفاهيم و نظريهها را ملخص دادهها و محصول مشاهدات حسي و تجربي ميدانند (باربور، 1374: 198). 2. نظريه همچون وسيلهاي مفيد (وسيلهانگاري): رايج ترين تعبير در ميان فيلسوفان تحليل زباني در تلاش براي روشن کردن انواع و نقشهاي مختلف زبان علم، برداشت وسيلهانگارانه از نظريههاي علمي است. 3. نظريه به عنوان صورت ذهني (ايدئاليسم): ايدئاليسم [= اصالت صورت ذهني] در تأکيدش بر سهم داننده در علم، حتي از وسيلهانگاري هم فراتر ميرود؛ 4. نظريه همچون بازنمود جهان (اصالت واقع): اصالت واقعيان [=رئاليستها] برخلاف پوزيتيويستها حکم ميکنند. آنچه واقعي است يعني در واقع هست، مشاهدهپذير نيست و برخلاف وسيلهانگاران، طرفدار اين رأياند که مفاهيم معتبر، همانقدر که مفيدند، صادق و حقيقي هم هستند و برخلاف ايدئاليستها برآناند که مفاهيم، ماهيت حوادث واقعه در جهان را باز مينمايند. انگارههاي دادهها فرافکنده ما نيست، بلکه تا حد زيادي ريشه در روابط عيني متن طبيعت دارد. آنچه در تکوين دانش يا معرفت ما سهم تعيين کننده دارد عين معلوم [= ابژه] است نه ذهن عالم [= سوژه]. لذا علم کشف و اکتشاف است، نه صرفاً جعل و اختراع. (شرفالدين، حسين، 1386، ص 6-7).
3. ر.ک به: کارل پوپر؛ حدسها و ابطالها و نيز منطق اکتشافات؛ چالمرز؛ چيستي علم؛ محمدعلي رضايي اصفهاني؛ درآمدي بر تفسير علمي قرآن.
4. نک: مدخل «اعجاز علمي قرآن» از همين دانشنامه و رضايي اصفهاني، پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، ص 85.
5. نک: مدخل «اعجاز علمي قرآن» از همين دانشنامه و پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، پيشين.
6. نک: نمل / 89 و… (صاحب تفسير نمونه اين مطلب را از اعجازهاي علمي قرآن ميشمارد، نمونه، ج 15، ص 568-569).
7. نک: نور / 45 و انبياء / 30 (صاحب التمهيد اين مطلب را از اعجازهاي علمي قرآن به شمار ميآورد، التمهيد في علوم القرآن، ج 6، ص 36).
8. نک: بقره / 222 و تفسير نمونه، ج 2، ص 93-94 و طب در قرآن، ص 50-51.
9. نک: مائده / 90-91 و بقره / 219.
10. البته در ميان آيات 5 تا 17 سوره نحل برخي نکات علمي شگفتآور نيز وجود دارد که اينگونه مطالب به قسم بعدي ملحق ميشود.
11. ر.ک به: تفاسير قرآن ذيل آيه 29 سوره شوري مثل نمونه، عبدالغني الخطيب؛ الجواهر الطنطاوي و قرآن و علم امروز.
12. ر.ک به: استفن هاوکينگ؛ تاريخچه زمان، ترجمه دادفرما، ص 58.
13. ر.ک به: دکتر محمدعلي رضايي اصفهاني؛ پژوهشي در اعجاز علمي قرآن؛ ج 1، ص 142 به بعد.
14. ر.ک به: ايمان مرادي؛ رازهاي آسمانهاي هفتگانه / محمدباقر بهبودي؛ هفت آسمان / دکتر محمدعلي رضائي اصفهاني؛ پژوهشي در اعجاز علمي قرآن؛ ج 1، ص 126 به بعد.
15. ر.ک به: خلقت انسان، يدالله سحابي در اثبات تکامل، و نظريه تکامل از ديدگاه قرآن از مسيح مهاجري در ردّ تکامل.
16. ر.ک به: تکامل در قرآن، علي مشکيني؛ پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، دکتر محمدعلي رضائي اصفهاني، ج 2 و…
17. در اين موارد ر.ک به: محمد عثمان نجاتي؛ قرآن و روانشناسي / مباني اقتصاد اسلامي، دفتر همکاري حوزه و دانشگاه / نوروزي؛ نظام سياسي اسلام / محمدحسن نبوي؛ مديريت اسلامي، و…
18. در اين مورد اشکالات متعددي به نحوه استقراي ناقص علوم شده است و پاسخهايي نيز داده شده است. (ر.ک به: دکتر علي اکبر سياسي؛ مباني فلسفه؛ ص 210-244 / ايان باربور؛ علم و دين؛ ترجمه خرمشاهي، صص 3 و 213-214 / شهيد صدر؛ الأسس المنطقيه للإستقراء؛ صص 135 و 383-400 / درآمدي بر تفسير علمي قرآن، نگارنده، ص 185-200).
19. اين ديدگاه پوپر (متوفي – 1373) است، نک: حدسها و ابطالها و منطق اکتشافات، تأليف پوپر، ترجمه احمد آرام؛ محمدعلي رضايي اصفهاني؛ درآمدي بر تفسير علمي قرآن؛ ص 200-204.
20. همچون نظريه بطلميوسي (ptoemaos – قرن دوم ميلادي) در مورد اينکه زمين مرکز جهان است و خورشيد و ستارگان در هفت فلک به دور آن ميچرخند. اين نظريه حدود چهارده قرن بر فکر بشر سايه افکنده بود. سپس توسط کپلر و کپرنيک و گاليله دگرگون شد و ديدگاه کنوني (يعني حرکت زمين به دور خورشيد) جاي آن را گرفت.
21. ر.ک به: الحبّال، محمد چمپل و مقداد مرعي الجواري، العلوم في القرآن، ص 35-36.
22. ر.ک به: غاشيه: 17 و نحل: 5-14 و…
23. اولين بار فيثاغورث سپس فلوتهخوسوار شميدس به حرکت زمين معتقد شدند (شهرستاني، سيد هبةالدين، اسلام و هيئت)، ص 44.
24. برخي از مفسران تصريح کردهاند که مقصود آيه 89 / سوره نحل بيان مسائل هدايتي است از جمله: الميزان، ج 14، ص 325 / مجمع البيان، ج 4، ص 298 / کشاف، ج 2، صص 21 و 31.
25. در اين باره ذيل مباحث آينده همين مقاله مطالب تکميلي بيان ميشود.
26. ر.ک به: بقره: 2 و 97 و 185 / آل عمران: 138 / اعراف: 203 / يونس: 57 و…
27. ر.ک به: رعد: 2-4.
28. ر.ک به: حج: 5.
29. ر.ک به: التفسير و المفسّرون، ج 2، صص 454 تا 495.
30. ر.ک به: مقدمه تفسير الميزان، ج 1، ص 6 به بعد.
31. براي اطلاع از مثالهاي بيشتر ر.ک به: محمدعلي رضايي اصفهاني؛ پژوهشي در اعجاز علمي قرآن و درآمدي بر تفسير علمي قرآن.
32. ر.ک به: محمدعلي رضايي اصفهاني؛ منطق تفسير قرآن (1) مباني و قواعد تفسير قرآن و نيز منطق تفسير قرآن (2) روشها و گرايشهاي تفسير قرآن (مبحث روش تفسير علمي) و نيز درآمدي بر تفسير علمي قرآن.
33. در مورد نوآوري و نظريهپردازي هنوز مرزبندي دقيقي صورت نگرفته است، ليکن روشن است که هر نظريهپردازي منطقاً بايد شامل نوآوري نيز باشد.
34. قرآن کريم به روشهاي علمي يعني چهار قسم علوم فوق و منابع مختلف علم اشاره کرده است؛ يعني گاهي به شيوه عقلي توجه کرده و انسانها را به خردورزي و تفکر فرا ميخواند و تشويق ميکند (درباره تعقل ر.ک به: بقره: 73 و 242 / يوسف: 2 / انبياء: 10 / مؤمنون: 80 / زخرف: 3 و در مورد تفکر ر.ک به: بقره: 219 / روم: 8 / آل عمران: 191 / نحل: 44 / حشر: 21 و…).
و گاهي توجه انسان را به طبيعت جلب ميکند و او را به کيهانشناسي و طبيعتشناسي و انسانشناسي و… تشويق ميکند (ر.ک به: آيات سوره رعد: 2 به بعد / حج: 5 / مؤمنون: 12-21 / نحل: 3-17 و…).
و گاهي توجه انسان را به عمق تاريخ جلب ميکند و داستانهاي عبرتآموز پيامبران و ملتهاي پيشين را بيان ميکند، و يا وقايع تاريخي صدر اسلام (همچون جنگها و…) را گزارش ثبت ميکند (نک: سوره انبياء، يونس، يوسف و کهف و…).
و گاهي از وحي و الهامات الهي به انسانها سخن ميگويد (شوري: 51 / مؤمنون: 27 / طه: 38) و علم الهي را که از نزد خدا به برخي انسانها ميرسد (= علم لدني) گوشزد ميکند («وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا» (کهف: 65)).
کتابنامه :
1. استفن ويليام، هاوکينگ؛ تاريخچه زمان؛ مترجم: حبيب الله دادفر؛ تهران: کيهان، 1375.
2. البحراني، سيد هاشم الحسيني؛ البرهان في تفسير القرآن؛ ج 5 ج، قم: دار الکتب العلميه، 1334.
3. الخطيب، عبدالغني؛ قرآن و علم امروز؛ ترجمه دکتر اسدالله مبشري؛ تهران: مؤسسه مطبوعاتي عطائي، 1362.
4. الطبرسي، ابوعلي الفضل بن الحسن (امين الاسلام) م 548 ق)؛ تفسير مجمع البيان في تفسير القرآن؛ چ 5، تهران: المکتبة الاسلاميه، ده جلد در پنج مجلد، 1395 ق.
5. اوبلاکر، دکتر اريک؛ فيزيک نوين؛ ترجمهي بهروز بيضائي؛ تهران: انتشارات قدياني، 1370.
6. باربور، ايان؛ علم و دين؛ ترجمه بهاءالدين خرمشاهي؛ چ 5، تهران: مرکز نشر دانشگاهي، 1385.
7. پوپر، کارل؛ حدسها و ابطالها؛ ترجمه احمد آرام؛ تهران: 1368.
8. ___؛ منطق اکتشاف علمي؛ مترجم حسين کمالي، ويراستار عبدالکريمي سروش؛ تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، 1381.
9. جوهري، طنطاوي؛ الجواهر في تفسير القرآن؛ 13 ج، [بيجا]: دارالفکر، [بيتا].
10. چالمرز، آلن فرانسيس؛ چيستي علم: درآمدي بر مکاتب علمشناسي فلسفي؛ ترجمه سعيد زيباکلام؛ شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، 1387.
11. حبال، محمد جميل؛ مقدار مرعي الجواري، العلوم في القرآن (منهج تربوي الدراسه و التطبيق)؛ بيروت: دارالنفائس، 1418 ق.
12. دياب، عبدالحميد و قرقوز؛ طب در قرآن؛ ترجمه چراغي؛ تهران: انتشارات حفظي، [بيتا].
13. دفتر همکاري حوزه و دانشگاه، مباني اقتصاد اسلامي، سازمان سمت، چ 3، تهران: 1379.
14. رضايي اصفهاني، محمدعلي؛ درآمدي بر تفسير علمي قرآن؛ قم: انتشارات اسوه، 1376.
15. ___؛ منطق تفسير قرآن (1) روشها و گرايشهاي تفسير قرآن؛ قم: نشر جامعه المصطفي العالميه، 1385.
16. ___؛ منطق تفسير قرآن (2) روشها و گرايشهاي تفسير قرآن؛ قم: نشر جامعه المصطفي العالميه، 1385.
17. ___؛ پژوهشي در اعجاز علمي قرآن؛ چ 1، قم: کتاب مبين، 1380.
18. زمخشري، محمد؛ تفسير الکشاف عن حقائق غوامض التنزيل؛ بيروت: انتشارات دارالکتاب العربي، 1365.
19. سبحاني، يدالله؛ خلقت انسان در بيان قرآن؛ چ 3، تهران: شرکت سهامي انتشارات، 1351.
20. سياسي، علي اکبر؛ مباني فلسفه؛ تهران: دانشگاه تهران، 1366.
21. شهرستاني، سيد هبةالدين؛ (الاسلام و الهيئة) اسلام و هيئت؛ ترجمهي سيد هادي خسروشاهي؛ چ 4، تهران: شرکت سهامي انتشار.
22. صدر، سيد حسن؛ الاسس المنطقيه للاسنقراء؛ بيروت: دارالمتعارف للمطبوعات الطبعه الرابغه، 1402 ق.
23. طباطبايي، سيد محمدحسين؛ تفسير الميزان في تفسير القرآن؛ قم: مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان، 1393 ق.
24. غزالي، ابوحامد (م 505 ق)؛ جواهر القرآن؛ دمشق – بيروت: المرکز العربي للکتاب، [بيتا].
25. مشکيني اردبيلي، علي؛ تکامل در قرآن؛ ترجمه حسينينژاد؛ دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، [بيتا].
26. معرفت، محمدهادي؛ التفسير و المفسرون؛ مشهد: الجامعه الرضويه للعلوم الاسلاميه، 1419 ق.
27. ___؛ التمهيد في علوم القرآن؛ ج 6، قم: مؤسسه النشر الاسلامي، 1417 ق.
28. مکارم شيرازي، ناصر و همکاران؛ تفسير نمونه؛ تهران: دارالکتب الاسلاميه، 1386.
29. مهاجري، مسيح؛ نظريه تکامل از ديدگاه قرآن؛ تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1363.
30. نجاتي، محمد عثمان؛ قرآن و روانشناسي؛ ترجمه عباس عرب؛ مشهد: بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1369.
31. نبوي، محمد حسن؛ مديريت اسلامي؛ قم: بوستان کتاب، 1385.
32. نوروزي، محمدجواد؛ نظام سياسي اسلام؛ قم: مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1385.
33. نوفل، عبدالرزاق؛ القرآن و العلم الحديث؛ بيروت: دار الکتاب العربي، 1393 ق.
منبع مقاله :
قائمينيا، عليرضا؛ (1392)، قرآن و معرفتشناسي، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول.