خانه » همه » مذهبی » نظري به شخصيت اخلاقي آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي (8)

نظري به شخصيت اخلاقي آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي (8)

نظري به شخصيت اخلاقي آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي (8)

حجت الاسلام والمسلمين حاج سيد رضا سيادت موسوي مي گفت :«ايان وفيات ائمه (ع)و يا روزهاي شهادت ،درمدرسه ي صدر دراتاقمان توسلي پيدا مي کرديم . ايشان عاشق روضه و مصيبت براي امام حسين (ع) و نيزمقيد به منبر بودند . يکي از روزها منبر را که طي کردند به ايشان گفتم : امروزجلسه خيلي حال پيدا کرد و حاضرين متحول شدند ،حاجي با قطعه شعري جوابم را دادند و فرمودند :«افسرده دل افسرده کند انجمني را » (1)

1bfe08db ef48 43aa 860b bde27243b8ef - نظري به شخصيت اخلاقي آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي (8)
m197 - نظري به شخصيت اخلاقي آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي (8)
نظري به شخصيت اخلاقي آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي (8)

نويسنده:محمد حسين رياحي

حجت الاسلام والمسلمين حاج سيد رضا سيادت موسوي مي گفت :«ايان وفيات ائمه (ع)و يا روزهاي شهادت ،درمدرسه ي صدر دراتاقمان توسلي پيدا مي کرديم . ايشان عاشق روضه و مصيبت براي امام حسين (ع) و نيزمقيد به منبر بودند . يکي از روزها منبر را که طي کردند به ايشان گفتم : امروزجلسه خيلي حال پيدا کرد و حاضرين متحول شدند ،حاجي با قطعه شعري جوابم را دادند و فرمودند :«افسرده دل افسرده کند انجمني را » (1)
شهيد مطهري در مقدمه ي سيري در نهج البلاغه ازعشق سوزان اين استادش به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسين (ع) سخن گفته و انگيزه ي منبر رفتن حاجي را همين اشتياق معنوي ذکر کرده است .
آن شهيد درجاي ديگر مي نويسد :«مرحوم حاج ميرزا علي آقا ( اعلي الله مقامه ) ارتباط قوي و بسيار شديدي با پيغمبراکرم (ص) و خاندان پاکش ( صلوات الله و سلامه عليهم ) داشت . اين مرد درعين اينکه فقيه (درحد اجتهاد ) و حکيم و عارف و طبيب و اديب بود و دربعضي از قسمت ها مثلاً طب قديم و ادبيات ازطراز اول بود و قانون بوعلي را تدريس مي کرد ،از خدمتگزاران آستان مقدس حضرت سيدالشهداء (ع) بود . منبر مي رفت و موعظه مي کرد و ذکر مصيبت مي فرمود . کمتر کسي بود که در پاي منبراين مرد عالم مخلص متقي بنشيند و منقلب نشود .خودش هنگام وعظ و ارشاد که از خدا و آخرت ياد مي کرد و در حال يک انقلاب روحي و معنوي بود و محبت خدا و پيامبرش و خاندان پيامبر در حد اشباع او را به سوي خود مي کشيد ، با ذکر خدا دگرگون مي شد . مصداق قول خدا بود :«الذين اذا ذکر الله وجلت قلوبهم و ان تليت عليهم ايه زادتهم ايماناً و علي ربهم يتوکلون » نام رسول اکرم (ص) يا اميرالمومنين (ع) را که مي برد اشکش جاري مي شد » (2)
باز در جايي ديگر مرحوم مطهري چنين مي نويسد :«من از اين مرد بزرگ داستان ها دارم ازجمله به مناسبت بحث رويايي است که نقل مي کنم :ايشان يک روز ضمن درس در حالي که دانه هاي اشکشان بر روي محاسن سفيدشان مي چکيد اين خواب را نقل کردند . فرمودند : « در خواب ديدم مرگم فرا رسيده است . مردن را همان طوري که براي ما توصيف شده است در خواب يافتم . خويشتن را جدا از بدنم مي ديدم و ملاحظه مي کردم که بدن مرا به نقل براي دفن حمل مي کنند ،مرا به گورستان بردند و دفن کردند و رفتند . من تنها ماندم و نگران که چه بر سرمن خواهد آمد ؟
ناگاه سگي را ديدم که وارد قبر شد در همان حال حس کردم که اين سگ ، تندخويي من است که تجسم يافته و به سراغ من آمده است . مضطرب شدم .درحال اضطراب بودم که حضرت سيدالشهداء (ع) تشريف آوردند و به من فرمودند :غصه نخور من آن را از تو جدا مي کنم … » (3)
شهيد مطهري در تفسير قرآن – سوره زخرف ـ از آنان که در همين دنيا از غذاي بهشتي و لقمه ي ملکوتي خورده اند سخن به ميان آورده و اين ماجرا را نقل کرده است : «مرحوم حاج ميرزا علي آقا شيرازي ( رضوان الله عليه ) که هيچ وقت اين جور حرف ها (کشف و شهود و امور غيبي ) را نمي زد،نمي دانم يک دفعه چطور شد که بگويد داستاني يک وقت نقل کرد . يک لطف و کرامت و عنايتي نسبت به ايشان رخ داده بود که درنجف خيلي سخت مريض مي شود . يک مرضي که تقريباً مشرف به موت مي شود و بعد در همان حال که مي گفت از اين پهلو به آن پهلو هم ديگرخودم نمي توانستم بشوم (طبيب هم بود و مرضش را مي شناخت )،او را مي آورند درحرم مطهر و متوسل مي شد .بعد درحرم او را ارجاع مي کنند به حضرت حجت (عج) .من الان يادم رفته که گفت دربيداري يا خواب ، ولي بالاخره ارجاعش مي کنند .بعد مي آيد . گفت که آخرهاي شب بود .تابستان هم بود و در اتاق باز بود . من در بستربيدار بودم ولي کسان من همه در حياط بودند . يک شيخي را ديدم که از در وارد شد و از طرف دست راست آمد تا رسيد بالاي سر من … عرضم اينجاست ،گفت :لقمه اي به من داد و گفت : بگير ، بخور .من آن لقمه را خوردم و اين تعبير او بود ( اگر کسي او را مي ديد مي فهميد که چگونه آدمي است که هيچ وقت در حرف او يک سر سوزن کم و زياد وجود نداشت )گفت :لقمه اي خوردم . اما همين که خوردم ، خوردن همان و احساس اينکه رمق به تمام بدنم آمد همان . پا شدم نشستم ، بعد بلند شدم رفتم درحياط . فرياد آنها بلند شد ديدند مرده زنده شده … » (4)
مرحوم حاج ميرزا علي آقا با توجه به مشکلات سفر در آن زمان ، رنج سفر و مشقت طي طريق را تحمل مي نمود تا خود را به عتبات برساند و بارگاه ائمه ي هدي (ع) را زيارت کند و بارها نيز به زيارت حضرت ثامن الحجج (ع) رفت . چون از عتبات بازمي گشت در تهران توفقي داشت و دراين حال شخصيت هايي مانند آيت الله حسن سعيد (ره) و فرزند برومند آيت الله آشتياني معروف به دينش مي آمدند . (5)
از جهت اخلاقي و قدرت روحي ميرزا علي آقا شيرازي آنقدر نيرومند و قوي بود که به دنيا و آنچه در آن بود اعتنايي نداشت و خود را اسير و بنده ي اين متاع قليل نمي نمود . حالات زاهدانه اش او را از وضع زندگي اطرافيان و اوضاع محرومان و درماندگان غافل نمي ساخت و با آنان نهايت همدردي را داشت و رسيدگي به امور مردم و فعاليت براي سر و سامان دادن به وضع دردمندان و مستمندان جامعه در راس برنامه هاي اجتماعي وي بود .
خيلي پول مي آوردند براي حاجي ، بسياري پول ها را مي ريخت توي دو تا جيبش و مرتب مي داد به مردم محتاج و مستمند . به هنگام مغرب که مي رفت به طرف خانه ، ديناري ديگر در جيبش بود . اين مطالب انسان را به ياد اميرالمومنين (ع) مي اندازد که پس از تامين مردم و محتاجان ، بيت المال را جاروب کرده شکر مي فرمود و نماز مي خواند به خاطراينکه حقوق مردم به صاحبانش برگشت داده است . (6)
مرحوم آقا شيخ حيدر علي محقق در رابطه با رسيدگي حاجي به وضع اجتماعي و اقتصادي مردم و دستگيري از ضعيفان مي فرمود : « سيدي در اصفهان زندگي مي نمود که حاجي در مواقع اضطرار و گرفتاري وي سراغش مي رفت و به مشکلاتش رسيدگي نموده و وضعش را ترتيب اثر مي داد . از جمله اينکه سيد مزبور دختران متعددي داشت و توانسته بود به واسطه ي وجود آن مرحوم جهيزيه آنان را تدارک ببيند و به خانه ي شوهر بفرستد . وقتي که حاجي رحلت نمود ،سيد دختر ديگري در خانه داشته و با خود نجوا کرده است حال که حاجي نيست ،چه کنم و چه کسي به دادم خواهد رسيد ؟عازم قم مي شود و تصميم مي گيرد به منزل آيت الله بروجردي برود و چون مي دانست آقا با حاجي مانوس بوده سعي مي کند ايشان را در جريان برنامه هاي قبلي قرار دهد و خدمات حاج ميرزا علي آقا را گوشزد نمايد . چون وارد بيت آن مرجع بزرگوار مي شود ، به دليل ازدحام جمعيت درآن وقت برايش ميسر نمي گردد تا با حضرت آيت الله بروجردي ارتباط برقرارنمايد و عرض حالي تقديم کند . در نتيجه با ياس و حرمان به قبرستان شيخان مي رود و بر سر مزار مرحوم حاج ميرزا علي آقا شيرازي رفته متوسل به روح آن بزرگوارشده ،استمداد و التجا مي نمايد . قبل از ظهرهمان روز آيت الله بروجردي در روياي راستيني حاجي را به خواب مي بيند که او را مورد خطاب قرار داده و مي گويد :کاراين سيد را درست کنيد و گره مشکلاتش را بگشاييد .وقتي آيت الله بروجردي اين خواب را مي بيند به اطرافيان توصيه مي نمايد تا سيد را بيابند . گويا در يکي از مدارس قم ( شايد مدرسه ي فيضيه ) وي را مي يابند و از طرف زعيم عالي قدر جهان تشيع به کار او رسيدگي مي شود و براي اين دخترش نيز جهيزيه فراهم مي گردد » (7)
وارستگي حاجي از قيود دنيوي قابل توجه بود .به تعبيراستاد ابراهيم جواهري ،خشتي بر روي خشتي نگذارد و به آباداني دنيا بکوشيد .درواقع منزلي که ايشان درآن اقامت داشت از ارث پدري همسرشان بود و قبلاً حالت باغي را داشت که يکي دو اتاق در آن احداث کرده بود . (8)
حاج سيد عبدالرسول حيم زاده معروف به روغني (ازتجار معروف اصفهان درآن دوره )گفته بود :حاج آقا اجازه دهيد يکي دو اتاق برايتان بسازم ،حاجي ميرزاعلي آقا گفته بود :احتياجي نيست و چون زماني حاجي براي زيارت عتبات اصفهان را ترک نمود ،مرحوم رحيم زاده فرصت به دست آمده را غنيمت شمرد و دو اتاق بر منزل حاجي ضميمه کرد .وقتي آن زاهد متقي از سفر زيارتي برگشت و اين وضع را ديد به شدت ناراحت شد و به حاج عبدالرسول گفت :چرا اين کرديد ؟ حاجي روغني گفته بود :اين را براي فرزندتان احداث کردم . (8)
مرحوم حاج ميرزا علي آقا شيرازي علي رغم تقويت نفوس و ارشاد خلق ،درجهت حفظ مواريث معنوي و اخلاقي و طبع و انتشارآن نيزگام هاي ارزنده اي برداشت که نمونه هاي ارزشمندي از آن را مي توان در تصحيح و چاپ آثاري در تفسير قرآن کريم ، اخبارو احاديث و ادعيه ي شيعه و نيز ميراث هاي برجاي مانده ازاطباي مشهور و مبرز جهان اسلام مانند رازي مثال زد .
يکي ازخدمات بزرگ و ارزنده ي اين عارف عالم ،طبع کتاب تفسير قرآن شيخ طوسي ( 385 ـ 465 هـ ق ) مي باشد که با اين اقدام او «تبيان »که نزديک به هزار سال بود در دسترس عموم علاقه مندان نبود ،رايج و منتشر گرديد .
تفسيرتبيان شيخ طوسي اولين تفسير شيعه است که درآن همه ي علوم قرآني که قرآن کريم حاصل آنهاست يک جا جمع شده و پس از آن ازاين نوع ،تفسيرمختصرالبيان طبرسي است .فراهم آمدن چنين کتابي تنها در قدرت دانشمندي است که بر همه ي معارف و علوم اسلامي تسلط داشته باشد . شيخ طوسي درانواع فنون و فضايل فقه و اصول و تفسيرو حديث و کلام و ادب بي نظير بود .اما مقام تفسير « تبيان » شيخ در ميان ديگرمصنفات او درپايه اي بلند قرار دارد که شيخ محقق محمد بن ادريس متوفي به سال 598 هـ ق که پس از وفات شيخ نخستين کسي است که به مخالفت با برخي از اقوال شيخ برخاست ،دربرابر«تبيان » نه تنها توقف کرد بلکه زبان به تجليل و تبجيل گشود و نيزاتقان و استواري آن به قدري او را خوش افتاد که به تلخيص آن پرداخت و مختصرالبيان را به وجود آورد . ازاين تفسيرشريف با همه ي جلالت قدر و عظمت شان برخلاف مجمع البيان طبرسي تا اين اواخر تنها نامي شنيده مي شد و همه ي مجلدات آن به صورت کامل در هيچ کتابخانه ي شخصي يا عمومي وجود نداشت مرحوم علامه محمد باقرمجلسي نسخي از آن را در اختيار داشته و نام آن را در فهرست ماخذ بحار آورده است و در کتاب الذريعه نيز در ذيل نام اين تفسيردرج است ؛چنانکه از فهرست کتب الازهر در مصر و کتابخانه ي سلطان محمد فاتح و کتابخانه ي عبدالحميد خان و غيراينها بر مي آيد در هر کدام نسخي ازآن تبيان وجود دارد .
با توجه به همکاري و مساعدت يکي از مراجع معظم زمان يعني آيت الله حجت کوه کمري درياري رساندن به تلاش هاي بي وقفه ي حضرت آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي درجمع ،ترتيب و طبع تبيان شيخ طوسي و نيزبا هزينه ي آقا سيد عبدالرسول روغني معروف به رحيم زاده سرانجام کتاب تبيان في تفسيرالقرآن به چاپ رسيد . از علما و دانشمنداني که در اين ارتباط نقشي داشتند ، مي توان از حکيم متاله آيت الله آقا رحيم ارباب ، مرحوم آيت الله شيخ عبدالحسين اميني مولف الغدير ، استاد جلال الدين همايي (ره) و مرحوم استاد حسين عمادزاده ياد کرد .(10)
مرحوم عمادزاده در مقاله اي که به مناسبت هزاره ي شيخ طوسي تدوين نموده بود ،در اين مورد آورده است :«روزهايي که تصميم برچاپ تفسيرتبيان گرفته شد ، به دستوراستاد بزرگوار مرحوم علامه حاجي ميرزا علي آقا شيرازي (ره) به اراک رفتم و 76 جزء ازنسخه ي آن تفسير را که در کتابخانه ي مرحوم حاجي آقا محسن اراکي (ره) بود ،به اصفهان بردم و در محضر حضرت آيت الله حاجي آقا رحيم ارباب (ره) به مقابله و تصحيح پرداختم » (10)
اديب اريب جلال الدين همايي که خود در مقابله ي اجزاي اين تفسير دخالت داشته و ناظر بر تلاش هاي استادش مرحوم حاج ميرزا علي آقا بوده در خاتمه ي تفسير مزبور چنين نوشته است :
«نهض لجمعه و ترتيبه و نسخه و تصحيحه و تهيئته للطبع العالم العامل الفقيه الحاج ميرزا علي آقا الواعظ الشيرازي الاصفهاني ( ادام الله برکاته العاليه )و اني قد زرته مراراً في اثناء تشاغله بهذا المهم و تشرفت و شارکت بمقابله بعض الاجزاء باصلها معه » (12)
حجت الاسلام و المسلمين محمد واعظ شيرازي (ره) فرزند حاجي در مورد اين که چه عاملي باعث اين اهتمام از ناحيه ي حاج ميرزا علي آقا شيرازي شد مي گفت : « اما درمورد چاپ تفسير تبيان شيخ طوسي شخصي در اصفهان خواب حضرت اميرالمومنين (ع) را ديد که آن حضرت به او فرموده بود : به سيد عبدالرسول روغني بگو به همراهي شيخ شيرازي تفسير تبيان را چاپ کند .حاجي پس از آن خواب ، شب و روز نداشت .چندين سال تلاش کرد و چهار پنج سال طول کشيد تا تفسير شيخ طوسي را ازاين طرف و آن طرف جمع آوري نمود .از شهرهاي مختلفي مانند اصفهان ، قم ، نجف و يا هر کجاي ديگر به هر قيمتي و با فعاليت هاي بسيار که در اين دوره ي هشتاد ساله از عمر ايشان هيچ موقعي اينگونه تلاش نکرده بود » (13)
يکي از تاليفات وزين علامه مجلسي به زبان فارسي کتاب شريف زاد المعاد دراعمال ماه ها و زيارات است که مشتمل بريک مقدمه و چهارده باب و خاتمه است .باب چهاردهم اين اثر خود رساله ي مستقلي در خمس ، زکات و اعتکاف است که علامه ي مجلسي آن را دراين کتاب آورده است . تاليف زاد المعاد در رمضان سال 1107 هـ ق انجام گرفته است .زاد المعاد از مشهورترين آثار مجلسي (ره) است و قبل از تدوين و طبع کتاب مفاتيح الجنان حاج شيخ عباس قمي معروف ترين کتاب ادعيه و زيارات بود ؛ و بارها به طبع رسيده است . از ديگر اقدامات مرحوم حاجي درحفظ ميراث هاي گرانقدر اسلام و تشيع ،تصحيح و طبع آبرومندانه ي اين کتاب بود ،لذا آن مرحوم تصحيح و منقح نمودن اين کتاب نفيس را عهده دار گرديد و با هزينه ي آن بازرگان خير و متدين که قبلاً نيز در چاپ تفسير تبيان هزينه هايي را متقبل شده بود ،اين اثر هم چاپ و منتشرگرديد . (14)

پي نوشتها :

1 ـ همان ، ص 90 .
2 ـ سيري در نهج البلاغه ، مقدمه .
3 ـ عدل الهي ، صص 250 ـ 251.
3 ـ آشنايي با قرآن ، ج 5 ، ص 42 .
4 ـ طبيب جسم و جان ، ص 88 .
5 ـ همان ، صص 72 و 73 .
6 ـ همان ، صص 36 و 37 .
7 ـ علوم و عقايد ، بخش اول ، ص 8 .
8 ـ طبيب جسم و جان ، ص 81 .
9 ـ ر . ک : طبيب جسم و جان ، ص 107 .
10 ـ هزاره ي شيخ طوسي ، علي دواني ، ص 291 .
11 ـ ناصح صالح ، ص 155 .
12 ـ طبيب جسم و جان ، ص 79 .
13 ـ همان ، صص 110 و 111 .

منبع:نشريه پايگاه نور ،شماره 7

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد