خانه » همه » مذهبی » نظري به شخصيت اخلاقي آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي (7)

نظري به شخصيت اخلاقي آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي (7)

نظري به شخصيت اخلاقي آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي (7)

ازشخصيت هاي ديگر علمي شيعه و چهره هاي تابناک فقاهت در قم که ارزش زيادي براي عارف کامل حاج ميرزا علي آقا شيرازي قايل بود آيت الله العظمي سيد محمد حجت کوه کمري متوفي 1372 هـ ق است .ازآثار ارزنده و جاويدان آيت الله حجت ،مدرسه ي حجتيه است که از بزرگترين و شکوهمندترين مدارس ديني حوزه ي علميه بوده و داراي بيش از يکصد و پنجاه حجره و چندين حياط نسبتاً وسيع مي باشد .روزي حاجي درمدرسه ي مزبور با ايت الله حجت ملاقات مي نمايد و چون تلاش اين عالم

1fde6ade 98ff 4f15 b28d 290e9faf9a6d - نظري به شخصيت اخلاقي آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي (7)
m196 - نظري به شخصيت اخلاقي آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي (7)
نظري به شخصيت اخلاقي آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي (7)

نويسنده:محمد حسين رياحي

ازشخصيت هاي ديگر علمي شيعه و چهره هاي تابناک فقاهت در قم که ارزش زيادي براي عارف کامل حاج ميرزا علي آقا شيرازي قايل بود آيت الله العظمي سيد محمد حجت کوه کمري متوفي 1372 هـ ق است .ازآثار ارزنده و جاويدان آيت الله حجت ،مدرسه ي حجتيه است که از بزرگترين و شکوهمندترين مدارس ديني حوزه ي علميه بوده و داراي بيش از يکصد و پنجاه حجره و چندين حياط نسبتاً وسيع مي باشد .روزي حاجي درمدرسه ي مزبور با ايت الله حجت ملاقات مي نمايد و چون تلاش اين عالم وارسته را در به وجود آوردن بناي ياد شده ملاحظه مي نمايد ، مي گويد . هربارکه به اين مکان پاي مي گذارم حمد و سوره اي براي پدرتان تلاوت مي نمايم .واقعاً زحمت زيادي کشيده و رنج جانفرسايي را در اين راه تحمل نموده ايد . مرحوم حجت جواب مي دهد :اميد است چون به سراي باقي شتافتم و دنياي فاني را ترک کردم ، براي خودم نيزحمد و سوره اي بخوانيد .حاج ميرزا علي آقا از گنجينه ي گرانبهاي کتابخانه اين فقيه فقيد نيز بهره برد و درقم که بود در اين بوستان معني گشت و گذاري داشت . آيت الله حجت به حاجي ارادت داشت و مقام علمي و اخلاقي او را مي ستود و از وي با تجليل و تکريم ياد مي نمود . (1)
در مدت حدود نيم قرن تدريس ، تعداد زيادي از طلاب و اهل علم توفيق شرکت در محضر پرفيض عارف وارسته حاج ميرزا علي آقا شيرازي را کسب کردند و بر اثر استفاده از توانايي هاي علمي به مقامات عالي رسيدند و از جهت تزکيه و خودسازي آينه ي دل را صيقل داده و روح و روان خويش را دراين چشمه ي فضيلت شستشو دادند . کم نيستند فضلايي که به شاگردي وي افتخارمي نمايند،درحالي که خود از متفکران و انديشمندان مهم تشيع در عصر حاضر به شمار مي روند .
يکي از فرزانگاني که به محفل نوراني اين عالم رباني راه يافت و انس با او را سرچشمه اي مهم دربرنامه هاي درسي ـ پژوهشي و تحولي شگرف در شيوه هاي رفتاري و اخلاقي خويش مي داند ، شهيد ايت الله مطهري است که نقش بارزش در انديشه ي اسلامي کم نظيراست و کمتر متفکري فرآورده هايي چون او دارد . آن باور اسلامي و رشد ارزش هاي مذهبي و بالندگي ديني که امت مسلمان ايران را به صحنه ي مبارزه کشانيد ،افرادي چون شهيد مطهري پديد آوردند ايشان در حراست از مرزهاي عقيدتي ، حفظ حصار استوار اسلام و التقاط زدايي از انديشه هاي مذهبي آن فيلسوف فقيد نقش ارزنده اي داشت .
استاد مطهري که به سال 1298 هـ ش در فريمان متولد شده بود ، در دوران صباوت به مکتب رفت و در سن 12 سالگي به حوزه ي علميه ي مشهد رفت و با جديت به تحصيل علم پرداخت . به سال 1316 هـ ش به هجرتي ديگر دست زد و فراگيري دانش اهل بيت (ع) را درشهرمقدس قم پي گرفت و از استاداني مانند آيت الله العظمي سيد صدرالدين صدر ،آيت الله العظمي سيد محمد رضا گلپايگاني ،آيت الله العظمي سيد شهاب الدين مرعشي نجفي ،آيت الله سيد احمد خوانساري ، آيت الله العظمي سيد روح الله موسوي خميني ، آيت الله العظمي سيد حسين طباطبايي بروجردي ،آيت الله شيخ محمد صدوقي ، ايت الله سيد محمد تقي خوانساري ، آيت الله حاج سيد محمد محقق يزدي ، آيت الله سيد محمد حجت و تعدادي ديگر از اعاظم آن روز حوزه ي علميه قم مستفيض شد . (2)
در تابستان 1320 هـ ش يعني پنج سال پس از اقامت در قم ،واقعه اي در زندگي استاد مطهري رخ مي دهد که بعدها در تکوين شخصيت علمي و معنوي وي بسيار موثر واقع مي شود .اين رويداد آشنايي با عالم متقي استاد مهذب اخلاق و حکيم متعبد حاج ميرزا علي آقا شيرازي است که در اصفهان به وسيله ي تذکر هم درس و هم مباحثه ي او صورت مي گيرد . شهيد مطهري در خصوص اين موضوع آورده است :
«درتابستان سال بيست من از قم به اصفهان رفتم و براي اولين بار در اصفهان با آن مرد بزرگوارآشنا شدم و از محضرش استفاده کردم .البته اين آشنايي بعد تبديل به ارادت شديد ازطرف من و محبت و لطف استادانه و پدرانه از طرف آن مرد بزرگ شد ؛ به طوري که بعدها ايشان به قم آمدند و در حجره ي ما بودند و آقايان علماي بزرگ حوزه ي علميه که همه به ايشان ارادت مي ورزيدند ،در آنجا از ايشان ديدن مي کردند . در سال بيست ( 1320 هـ ش ) که براي اولين بار به اصفهان رفتم ، هم مباحثه ي گرامي که اهل اصفهان بود و يازده سال تمام با هم ،هم مباحثه بوديم و اکنون از مدرسين و مجتهدين بزرگ حوزه ي علميه ي قم است به من پيشنهاد کرد که در مدرسه ي صدرعالم بزرگي است ( که ) نهج البلاغه تدريس مي کند ،بيا برويم به درس او ،اين پيشنهاد براي من سنگين بود . طلبه اي که کفايه الاصول مي خواند ، چه حاجت دارد که به پاي تدريس نهج البلاغه برود ؟!نهج البلاغه را خودش مطالعه مي کند و با نيروي اصل برائت و استصحاب مشکلاتش را حل مي نمايد .
چون ايام تعطيل بود و کاري نداشتم ، به علاوه پيشنهاد ازطرف هم مباحثه ام بود پذيرفتم و رفتم ،اما زود به اشتباه بزرگ خود پي بردم . دانستم که نهج البلاغه را من نمي شناخته ام و نه تنها نيازمند به فرا گرفتن از استاد ، بلکه بايد اعتراف کنم که نهج البلاغه استاد درست و حسابي ندارد . به علاوه ديدم با مردي ازاهل تقوا و معنويت رو به رو هستم که به قول ما طلاب ـ ممن ينبغي ان يشد اليه الرجال ـ از کساني است که شايسته است ازراه هاي دور بار سفر بنديم و فيض محضرش را دريابيم … » (3)
مرحوم مطهري در جاي ديگري نيز چنين آورده است :
« از کودکي با نام نهج البلاغه آشنا بودم و آن را در ميان کتاب هاي مرحوم پدرم ( اعلي الله مقامه ) مي شناختم . پس از آن که مقدمات عربي را در حوزه ي علميه ي مشهد و سپس درحوزه ي علميه ي قم به پايان رسانده بودم ،دروسي که اصطلاحاً « سطوح » ناميده مي شود نزديک به پايان بود . در همه ي اين مدت نام نهج البلاغه بعد از قرآن بيش ازهرکتاب ديگر به گوشم مي خورد . چند خطبه ي زهدي تکراري اهل منبر را آنقدرشنيده بودم که تقريباً حفظ کرده بودم ، اما اعتراف مي کنم که مانند همه ي هم قطارانم با دنياي نهج البلاغه بيگانه بودم .
بيگانه وار با آن برخورد مي کردم بيگانه وارمي گذشتم تا آنکه درتابستان 1320 پس از پنج سال که در قم اقامت داشتم ، براي فرار از گرماي قم به اصفهان رفتم .
تصادف کوچکي مرا با فردي آشنا با نهج البلاغه آشنا کرد . او دست مرا گرفت و اندکي وارد دنياي نهج البلاغه کرد . آن وقت بود که عميقاً احساس کردم اين کتاب را نمي شناختم و بعدها مکررآرزو کردم که اي کاش کسي پيدا شود و مرا با دنياي قرآن نيزآشنا سازد .
از آن پس چهره ي نهج البلاغه در نظرم عوض شد ،مورد علاقه ام قرارگرفت و محبوبم شد .گويي کتاب ديگري است غير ازآن کتابي که در دوران کودکي آن را مي شناختم احساس کردم که دنياي جديدي کشف کرده ام … درک محضر او را همواره يکي از ذخاير گرانبهاي عمر خودم ـ که حاضرنيستم با هيچ چيز معاوضه کنم ـ مي شمارم و شب و روزي نيست که خاطره اش درنظرم مجسم نگردد ؛ يادي نکنم و نامي نبرم و ذکر خير ننمايم. به خود جرات مي دهم و مي گويم او به حقيقت يک عالم رباني بود ،اما چنين جراتي ندارم که بگويم من متعلم علي سبيل نجات بودم .يادم هست که در برخورد با او همواره اين بيت سعدي در ذهنم جاي مي گرفت .

عابد و زاهد و صوفي همه طفلان رهند
مرد اگر هست به جز عالم رباني نيست

تا آن جا که من اطلاع دارم ، مردم اصفهان عموماً او را مي شناختند و به او ارادت مي ورزيدند .هنگام ورودش به قم علما قم با اشتياق به زيارتش مي شتافتند ، ولي او از قيد مريدي و مرادي مانند قيود ديگر آزاد بود » (4)
آري ،شهيد مطهري بنا به همان بينش خاص اسلام درخصوص نحوه ي برخورد متعلم با معلم که اهميت آن را مي توان با تامل و دقت در سخن معروف حضرت علي (ع) دريافت که مي فرمايد :«من علمني حرفا فقد صيرني عبداً»احترام خاصي براي استادش قايل مي گرديد .استاد مطهري شيفته و دلباخته ي اين عالم رباني و معلم اخلاق بود و بسياري ازاخلاقيات و روحيات آن بزرگوار را درخود تجسم بخشيده بود .
مرحوم شهيد مطهري در ميان استادانش آن چنان ارادتي به حاج ميرزا علي آقا داشت که تصويرايشان را در کتابخانه اش نهاده بود .مرحوم آيت الله سيد محمد حسين حسيني طهراني مي نويسد :«يک روز که به منزل شهيد مطهري رفته بودم ،ملاحظه کردم که سه تصوير دراتاق خود نصب کرده اند تصوير والدشان آقا شيخ محمد حسين مطهري ،تمثال حاج ميرزا علي آقا شيرازي و عکس آيت الله حاج ميرزا علي آقا قاضي طباطبايي ( ره ) اسرارهم و اعلي الله درجاتهم و مقامهم جميعاً» (5)
مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي فرموده اند :«تربيت هاي رجال معنوي که درروح ايشان ( مطهري ) اثر داشته برايشان خيلي جالب بود ؛مثل مرحوم ميرزا علي آقا شيرازي که عکس اين مرحوم را در اتاقشان زده بود و با يک حالي هم از ميرزا علي آقا ياد مي کرد .من به حال آقاي مطهري غبطه مي خورم ؛چرا که واقعاً اين لطفي که خداوند در حق ايشان کرده ،يک چيز عجيبي است … خوب کمتر کساني بوده اند که توانسته باشند در آن برهه از اين سرچشمه ي مواج صفا و معنويت و عرفان و حکمت آن طور استفاده بکند که مرحوم شهيد مطهري ( ره ) که شرحش را خود ايشان بيان کردند … يعني خداي متعال به ايشان لطف کرده بود و آن طور اساتيد ، شخصيت ها و بزرگاني را که انسان خيلي کم اتفاق مي افتد که مثلاً درطول عمرش يکي دو تا ازاينها را ببيند ،ايشان همه را ديده بود و الحمدالله توفيقات الهي ازهمه جهت نصيب اين بزرگوار بود » (6)
همسر شهيد مطهري درباره ي علاقه ي استاد به حاجي آورده است :«شهيد مطهري به استاد اخلاقش حاج ميرزا علي آقا شيرازي خيلي اظهار ارادت و عشق مي کرد » (7)
حضرت آيت الله فاضل لنکراني نيزدر اين راستا مي فرمايد : « شهيد مطهري در اثر آشنايي با حاج ميرزا علي آقا شيرازي وادار به تعمق و تفکر در نهج البلاغه گرديد و به قول خودش در همين زمان متوجه گرديد که نهج البلاغه چيست و ازچه ويژگي هايي برخوردار مي باشد » (8)
به جزمرحوم مطهري شخصيت هاي بسيار ديگري نيزکم و بيش از اين اسوه ي اخلاق و عارف مهذب بهره مند شدند ؛ از جمله ي آنان آيت الله سيد روح الله خاتمي بود . حاج آقا روح الله خاتمي که قسمي از تحصيلات خود را در حوزه ي معنوي ـ علمي اصفهان طي کرده بود ، خود شخصيتي جامع و شاخص بود . بهره مندي وي ازحضوراساتيدي مانند حاجي براي وي بسيار سودمند بود . فرزند ايشان در اين مورد آورده است :«از محضر پر فيض معلم و اخلاق طبيب عارف و فقيه سالک و اخلاقي صاحب نفس آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي بهره گرفته بود و تاثير شخصيت معنوي و تصرف آن بزرگوار در اخلاق و رفتار و شخصيت پرستنده و خدا ترس آيت الله خاتمي به روشني نمايان بود » (9)
البته بسياري ديگر از شاگردان و درس آموختگان ديگر اين استاد بزرگ که بعدها هر کدام به درجات بلند از دانش و مراتب معنوي نايل آمدند ، در وصف اين استاد بزرگ اخلاق و روحاني وارسته و عالم با بصيرت نکته ها گفته اند که مراجعه به گفته ها و نوشته هاي آنان بيانگر اين مسأله است ؛افرادي مانند استاد جلال الدين همايي ،آيت الله احمد فياض ،آيت الله مشکوه ، حاج شيخ عبدالکريم ملکان ،آيت الله شيخ جواد جبل عاملي ، آيت الله سيد اسماعيل هاشمي ، استاد محقق حسين عمادزاده ، استاد حکيم فضل الله ضياء نور، پروفسورعلي شيخ الاسلام و بسياري ديگر .
حاج ميرزا علي آقا پس ازاطاعت خداوند و پيروي از دستورات پروردگار به تزکيه و تصفيه ي دل پرداخت .به تدريج نايره ي محبت الهي دردرونش شعله ور گشت و حب خداوند که به صورت فطري در عمق جانش وجود داشت ،دلش را روشن ساخت و هر چه بر ايمان و معرفت خود مي افزود و در اطاعت اوامرالهي مجاهدت مي نمود ، اين محبت ملکوتي فزوني مي گرفت . وي هر چه را که ازخدا و منتسب به او بود دوست مي داشت و بدين گونه او که از دوران طفوليت با حب اهل بيت (ع) بزرگ شده و رشد يافته بود ،ازطريق معرفت چنين محبتي را تقويت نمود .
دائم متوسل به ائمه ي اطهار (ع) بود و در مسير عزيمت به عتبات مي گفت :«افراد را حاضر نمايند مي خواهيم توسل پيدا کنيم » . حجت الاسلام و المسلمين شيخ محمد علي امامي بيستگاني در اين مورد به نگارنده ي مقاله حاضر مي گفت :«توسلات مکرر آن مقام روحاني به حضرت امام حسين (ع) بود ؛به طوري که مي فرمودند . براي کفاره ي آنچه که گذشته و تلف گرديده به حضرت توسل پيدا مي کنيم .آن چه ديدم و خودم شاهد بودم ،دربسياري جلسات که مي نشست درحال ترک مجلس يک توسل به حضرت سيدالشهداء (ع) پيدا مي کردند و اول ( گريه کننده ) برحضرت هم خود ايشان بودند .يک مورد از آن را در جلسه اي در مسجد صدرتهران حاضر بودم . سخنان و وعظ و خطابه اش را با کلام ائمه (ع) و ذکر سجاياي اخلاقي و سيره ي آن بزرگواران زينت مي داد . » (10)

پي نوشتها :

1ـ ر . ک : طبيب جسم و جان ، ص 82 .
2 ـ ر . ک : يادنامه ي شهيد مطهري .
3ـ عدل الهي ، مرتضي مطهري ، صص 250 و 251 .
4 ـ سيري در نهج البلاغه ، مقدمه .
5 ـ روح مجرد ، علامه حسيني طهراني ، ص 161 .
6 ـ سرگذشت هاي ويژه ي زندگي استاد مطهري ، ج 1 ، صص 61 و 63 .
7 ـ مطهري مطهر انديشه ها ، محمد حسين واثقي راد ، ج 2 ، ص 671 .
8 ـ سرگذشت هاي ويژه ي زندگي استاد مطهري ، ج 1 ، ص 93 .
9 ـ ناصح صالح ، ص 253 .
10 ـ طبيب جسم و جان ، ص 89 .

منبع:نشريه پايگاه نور ،شماره 7

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد