نظري به شخصيت اخلاقي آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي (5)
نظري به شخصيت اخلاقي آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي (5 )
سنت روضه خواني و تعظيم اين شعائر نيکو را همچون سايراعمال عبادي مي دانست ؛ لذا در به جاي آوردن رضاي خداوند و خشنودي رسول اکرم (ص) و ائمه (ع) منظور و مقصودي نداشت .حاج ميرزا علي آقا در ضمن آنکه مي خواست مصايب اهل بيت (ع) به شيوه ي درست و معقول و مستند بيان شود و بر اين روش اصرار مي ورزيد ،به سنت هاي مردم و شوق و هيجان هاي مذهبي آحاد جامعه هم توجه داشت و عزاداري سنتي را موجب احياي شعائر ديني و رواج خوبي و نيکي در بين مسلمين مي دانست ،اما با يک روضه ي پر محتوا مساوي تلقي نمي کرد .
ميرزا مهدي خان پسر ميرزا محمد باقر مشيرالملک که از رجال معروف عصر حاج ميرزا علي آقا دراصفهان بود ،روضه خواني مي کرد .حاجي نيزجهت وعظ و خطابه دعوت شده بود .وقتي بنا بود که ايشان به منبربرود ،يک دسته جمعيت عزادار ازمسجد لنبان بر سر و سينه زنان وارد شده بودند . ميرزا مهدي گفته بود که : « حاج آقا !نوبت شماست که روضه بخوانيد ،اما اين دسته ازمحله ي لنبان آمده اند ،لطف فرموده بنشينيد تا بيايند در سينه بزنند ».اما اين برنامه طول مي کشد و چون خاتمه مي يابد ، اکثر جمعيت رفته بودند . حاجي برفراز منبر مي رود و مي گويد : « اين روش که شما داريد باعث مي شود ديگر کسي نرود پنجاه ـ شصت سال زحمت کشيده و علم بياموزد مي رود سر دسته مي شود » (1)
در مسافرت به عتبات عاليات ،علما و طلاب نجف که به اين مرد با اخلاص ارادت خاصي داشتند ،با توجه به تسلط حاجي برمعارف ،ازوي درخواست کردند در مدت اقامتش در مدرسه ي صدر نجف به عنوان موعظه ،منبررفته ،مطالبي را بيان کند .ايشان قبول کرد . عده اي پافشاري مي کردند که زمان افزون تري در نجف بماند ، حاجي قبول ننمود ؛زيرا مي خواست به اهل و خاندانش و مخصوصاً همسرش که از سادات بود ،به دليل اين دوري و طولاني شدن مسافرت اذيتي وارد نشود .تنها آن ده روز بود که محصلان علوم ديني در نجف و حتي استادان و برخي مجتهدان از وجود وي بهره مند شدند . (2)
مرحوم حاج ميرزا علي آقا شيرازي سخنوري بود که مي توانست بدون تکلف و زحمت مسايل مورد بحث خود را در قالب الفاظي فصيح و زيبا و جملاتي بليغ و رسا که وافي به مقصود باشد بريزد و آنگونه که مي خواهد با بياني روشن به سمع شنوندگان برساند و آنان را از اهداف خويش آگاه نمايد .او گوينده اي بود که شعر را در خدمت فکراخلاقي و وعظ و نصايح خويش به کار گرفت .درنظرش شعر مرکوب انديشه و سخن بود و جداي از آن ارزشي نداشت . او که در نفس خود به روشني رسيده و آزادگي را در اقليم روح به دست آورده بود ،اين اميد و جهد را داشت که بتواند ازطريق کلام دل هاي مردم را آگاه کند و به راه بياورد . از اين رو اشعار شاعران به امداد فصاحت بيان او مي شتابيد و طراوت آن را مضاعف مي ساخت .او اشعار لطيف را خوب مي شناخت .اشعار زيادي از برداشت و درمناسبت هاي گوناگون آنها را مي خواند و اين توانايي را در راه پاسداري از مرزهاي فکري و عقيدتي جامعه به کار مي برد .تلطف ذوق را يکي ازامورلازم براي تلاش هاي فکري و تبليغي مي دانست .
در بين دفاتر و نوشته هاي مخطوط آيت الله مرتضي مطهري ،دفترچه ي بغلي بيست برگي ديده مي شود حاوي منتخباتي از اشعارو خطبه هايي که مرحوم حاج ميرزا علي آقا شيرازي در تهران به استاد شهيد مطهري تقديم نموده اند . (3)
فرزند مرحوم حجت الاسلام و المسلمين شيخ محمد حسن عالم نجف آبادي ، يعني آقاي دکتر رضا عالم ،درهنگام تدوين ياد نامه ي حاج ميرزا علي آقا (طبيب جسم و جان ) توسط اين جانب اشعاري از حاجي را به من دادند . وي اين سروده ها را از ايشان مي داند :
معلم زاده ي خيل سروشم
چه شد کزسربه درشد عقل و هوشم ؟
به من اين ظلم ها از خويشتن شد
لباس شاديم آخرکفن شد
به من نزديک يار و من از او دور
منور عالم از او چشم من کور (4)
آن مرد بزرگ با وجود آن که به طور ذوقي مشتاق شعرخواندن و گوش دادن اشعاربود ، اما شب شعررا مکروه مي دانست .استاد شهيد مرتضي مطهري مي گويد :«مرحوم حاج ميرزا علي آقا شيرازي يکي از بزرگترين اهل معنايي است که من درطول عمر خود ديده ام ، يک شب ايشان در قم مهمان ما بودند و ما هم به تبع به منزل يکي از فضلاي قم دعوت شديم و بعضي اهل ذوق و ادب و شعر نيزدرآنجا بودند . در آن شب فهميدم که اين مرد چقدر اهل شعر و ادب و چقدر بهترين شعرها را در عربي و فارسي مي شناسد . ديگران شعرهايي مي خواندند ، البته شعرهاي خيلي عادي ، شعرهاي سعدي ، حافظ و … ايشان هم مي خواند و مي گفت اين شعر از آن شعر بهتر است . اين مضمون را اين بهتر گفته است ، کي چنين رفته و …شعرخواند ،آن هم اين جور شعرها که گناه نيست .اما شعر خواندن درشب مکروه است .خدا مي داند وقتي آمديم بيرون اين آدم به شدت داشت مي لرزيد ،گفت :من اين قدر تصميم مي گيرم که شب شعر نخوانم ،آخرش جلوي خود را نمي توانم بگيرم ،هي استغفرالله ربي و اتوب اليه مي گفت ،مثل کسي که معصيت بسيار بزرگي مرتکب شده است … اين جور اشخاص چون محبوب خدا هستند از ناحيه ي خدا يک نوع مجازات هايي دارند که ما و شما ارزش و لياقت آن جور مجازات ها را نداريم .هرشب مرد اقلاً از دو ساعت به طلوع صبح بيداربود و من معني شب زنده داري را آنجا فهميدم .
معني عبادت و خداشناسي را آنجا فهميدم ؛ معني استغفار را آنجا فهميدم ؛معني حال و مجذوب شدن به خدا را آنجا فهميدم ؛آن شب اين مرد وقتي بيدار شد که اذان صبح بود . خدا مجازاتش کرد ؛تا بيدار شد ، ما را بيدار کرد . گفت که فلاني اثر شعرهاي ديشب بود . روحي که چنين ايمان مستحکمي دارد ، يک چنين ضربه ي کوچکي که بر آن وارد مي شود يعني يک چنين حمله ي کوچکي هم که ازمقامات داني بر آن مقامات عاليش وارد مي شود ،آن مقامات عالي عکس العمل نشان مي دهد ،بي مجازات نمي ماند .آدمي که درشب هي شعر بخواند ،دو ساعت وقت خودش را صرف شعرخواندن بکند ،لايق دو ساعت مناجات کردن با خداي متعال نيست »(5)
عارف رباني حاج ميرزا علي آقا شيرازي به متون منثورادبي نيزتوجه داشت ،ولي به دليل حالات روحاني و وارستگي نمي خواست به عنوان اديبي نکته سنج مطرح شود .استاد شعر و ادب جلال الدين همايي (ره) درباب شخصيت والاي ادبي و استعداد و قريحه ي حاجي سخن ها داشت .روان شاد منوچهرقدسي دراين باره مي نويسد :« مرحوم همايي به حاج ميرزا علي آقا عشق و ارادتي مالا کلام داشت و تا اواخرعمر آن مرحوم ،هرگاه به ايشان بر مي خورد ، عاشقانه و صادقانه مي گفت که دلم مي خواهد يکبارديگرقانون را خدمت شما دوره کنم ؛ و درمقامات ادبي حاجي مي گفت : اين مرد بيش از دو ثلث نثر چهار مقاله ي عروضي را مي تواند بي تامل از بر بخواند ، اما کمال زهدي که دارد مانع بروز اين قبيل استعدادهاي اوست » (6)
حاجي درحفظ و احياي آثار و مواريث ادبي اهتمام مي ورزيد .مرحوم حاج آقا رضا عمادزاده که خود نيزبا تلاش هاي بسيارش باني امورخيرازجمله طبع و انتشارآثار علمي علماي شيعه بود ،دراين مورد مي گفت :«حاجي درحفظ و احياي آثار و کتب نيز مي کوشيدند .درنجف بساط اندازها کتاب هايي را مي فروختند .يک رو در يکي از اين بساط اندازها کتابي را ديدند ، مفردات راغب يا يکي ازکتاب هاي ديگر از راغب اصفهاني بود که ايشان فرمودند چندين سال بود دنبال آن بودم تا حالا آن راپيدا کردم » (7)
شرف الدين ابوعبدالله محمد بن سعيد بوصيري ، فقيه ، نويسنده و شاعر قرن ششم و هفتم هجري اهل مصر مي باشد . گويند چون در غايت حسن و جمال بود و در بلاغت و فصاحت فرد کم نظيري به شمار مي رفت ، ناگاه از چشم زخم گروهي رشک ورز فلج گرديد و مدتي در بستر بيماري قرارگرفت ،انديشه کرد در نعت سيد المرسلين قصيده اي بگويد و آن حضرت استشفا کرد تا شايد ازاين وضع ملال آوررهايي يابد .سرانجام قصيده اي را که مشتمل بر 160 بيت غرا در مدح سيد رسولان است نظم داد .شبي رسول اکرم (ص)را درعالم رويا ديد و اين سروده ها را به عرض مبارک آن جناب رسانيد . آن حضرت دست بر اندامش گذاشت و او را به صله ي اين قصيده بردي پوشانيد .چون بيدار شد ،به امر خداوند تعالي از آن بيماري هيچ اثري در وي نماند و جامه ي برد را دربرداشت .
به همين دليل قصيده اش به برده مشهور گشت و عده اي آن را در امراض و وقايع و آفات و بليات وسيله اي مي سازند و به قرائت اين اشعار نغزمترصد و مترقب اجابت هستند .قصيده ي شيواي مزبور از همان زماني که سروده شد مورد توجه فراوان مسلمانان قرار گرفت و چنان شهرتي به دست آورد که نسخه هاي متعددي از آن در بلاد اسلامي توليد شد و دست به دست گشت .با اينکه اشعار نسبتاً طولاني است ، اما مردم با اشتياق فراوان آن را حفظ مي کردند و به جاي مناجات براي تقرب به خدا و رسول خدا (ص) مي خواندند .مرحوم حاج شيخ عباس قمي در هر کدام ازآثارش وقتي راجع به رسول اکرم (ص) مطلبي نقل مي کند ، از اشعار بوصيري مي آورد .حاج ميرزا علي آقا شيرازي رضوان الله تعالي عليه بسياري از ابيات اين قصيده را از برداشت و گاهي به مناسبت مي خواند و درحال خواندن يک نوع تحول روحي دروجودش پيدا مي شد . (8)
استاد شهيد مرتضي مطهري ذيل تفسير سوره ي زخرف مي گويد :«… عجب قصيده اي است !من خودم که هروقت اين قصيده را مي خوانم تکان مي خورم . مرحوم حاج ميرزا علي آقا شيرازي بسياري ازشعرهاي اين قصيده را حفظ داشت که من مي ديدم گاهي مي خواند و خيلي افراد خيلي شعرهايش را حفظ دارند . ايشان (حاج ميرزا علي آقا ) مي گفت که من معتقدم ائمه ازاين آدم شفاعت مي کنند ، با اينکه يک عالم و سني بوده است …مي گفت :اينها قاصرند ، تشيع به اينها عرضه نشده است .مثل بوصيري درباره اش يک چنين حرفي مي زنند .يک آدمي که تا آن حد اخلاص نشان مي دهد ،نمي شود گفت از اهل جهنم است » .(9)
پي نوشتها :
1 ـ طبيب جسم و جان ، ص 38 .
2 ـ همان ، ص 43 .
3 ـ يادنامه ي شهيد مطهري ، ج 1 ، ص 514 .
4 ـ طبيب جسم و جان ، ص 64 .
5 ـ گفتارهاي معنوي ، مرتضي مطهري ، صص 120 ـ 121 .
6 ـ شعوبيه ، جلال الدين همايي ، مقدمه : منوچهر قدسي ، ص 140 .
7 ـ طبيب جسم و جان ، ص 87 .
8 ـ ناصح صالح ، ص 200 .
9 ـ آشنايي با قرآن ، مرتضي مطهري ، ج 5 ، ص 53 .
منبع:نشريه پايگاه نور ،شماره 7