مفهوم، تاریخچه و نظریهپردازان
نظریهی صرفه در اعجاز قرآن (1)
یكی از مسائلی كه بین بسیاری از دانشمندان مسلمان بحث شده و مورد نقض و ابرام قرار گرفته است، مسئلهی صرفه است.
پرسشی كه از دیرباز در برابر آیات تحدی، ذهن قرآنپژوهان را به خود مشغول ساخته است، این است كه با آنكه قرآن به زبان عربی و از حروف و كلماتی است كه قبل از نزول قرآن در میان عرب رواج داشته است، چرا مردم از آوردن همانند قرآن ناتواناند؟ چه خصوصیتی سبب این ناتوانی گردیده است؟
بیشتر اندیشمندان علوم قرآنی این اعجاز را به ذات قرآن منتسب دانسته، به ویژگیهایی چون فصاحت و بلاغت بسیار والای قرآن، نظم بدیع، اخبار به غیب، بلندی معنا، عمق مطالب قرآن و … به عنوان وجوهی از اعجاز قرآن اشاره كردهاند؛ در مقابل، گروهی معتقدند اعجاز قرآن، ذاتی و درونی نیست؛ بلكه خداوند قادر، برای اثبات صدق پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و الهی بودن كلام قرآن، مردمان را از آوردن مانند قرآن باز داشته است. آنچه باعث عدم امكان هماوردی با قرآن است، صَرف و منع خداوند است كه مطلبی خارج از قرآن است. این نظریه از دیرزمان به «نظریهی صرفه» مشهور گردیده، مورد بحث و تحلیل قرار گرفته است. برخی نیز نظریهی صرفه را شبههای میدانند كه نتیجهی آن، دو چیز است:
1.اثبات اینكه قرآن در درجهای از فصاحت و بلاغت نیست كه قدرت بشری از آوردن متنی همانند آن عاجز باشد؛ پس اعجاز از صفات ذاتی قرآن نیست.
2.حكم به اینكه قرآن همانند سخنان سایر مردم است. (1)
هر چند دو نتیجهای كه برخی از قول به صرفه گرفتهاند، قابل مناقشه جدی است، ولی به نظر میرسد یكی از دلایلی كه بسیاری از دانشوران به این نظریه تاخته و گاهی نظریه یا برخی از دلایلی را كه برای اثبات آن مطرح شده، به تمسخر گرفتهاند، تصور نتایجی مانند دو مورد فوق باشد؛ از این رو نیز بررسی قول به صرفه و بیان نتایج آن ضروری است.
1.مفهوم صرفه
«صَرَفَ» در لغت به معنای برگرداندن چیزی از صورت اولیهاش یا تبدیل آن است (2)، خواه برگرداندن مطلق باشد یا برگرداندن از حالی به حالی. (3)
در قرآن كریم، شكلهای مختلف این ماده در صیغههای فعل ماضی و مضارع معلوم و مجهول، فعل امر، باب تفعیل و انفعال و اسم مفعول و اسم مكان و یك بار به شكل مصدر آن (صَرْف) به كار رفته است. (4) در آیهی 127 سورهی توبه آمده است خدای متعالی قلب، یعنی مركز ادراك و احساس منافقان را بر اثر رویگردانی از دستورات الهی از حالت طبیعی و فطریاش برمیگرداند و تغییر میدهد: «ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَ یَفْقَهُونَ».
صرف به معنای تغییر دادن اراده و قصد نیز آمده است؛ چنان كه خدای متعالی قصد و ارادهی متكبران را دربارهی ابطال و ایجاد شك و تردید در آیات خود تغییر داده، آنان را از قصدشان برمیگرداند: «سَأَصْرِفُ عَنْ آیَاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ» (5). بعضی از مفسران، برجستهترین كاربرد صرف در شكل ثلاثی مجرد را در معنای «كسی را از تصمیم و ارادهاش بازگرداندن» دانستهاند. (6)
در تعریف اصطلاحی صرفه، اتفاق نظر وجود ندارد، ولی قدرِ مسلم آن، سلب قدرت از فرد یا گروهی كه قصد همانندآوری قرآن را داشته باشند، از جانب خداوند است. (7)
خلاصهی نظریهی قائلان به صرفه این است كه ممكن است عدهای را یارای مقابله با قرآن باشد؛ ولی خداوند، ارادهها را از توجه یافتن به رویارویی با قرآن بازداشته و منصرف كرده است. (8) پس دلیل اینكه نمیتوان همانند قرآن ارائه كرد، این نیست كه قرآن از حیث فصاحت و بلاغت و اسلوب بدیع و… به گونهای است كه ارائهی همانند آن، از طاقت بشر خارج باشد؛ بلكه دلیل عجز انسان از آوردن همانند قرآن، این است كه خداوند بین مردم و ساختن متنی همانند قرآن حائل شده، اجازه نمیدهد كسی همانند قرآن عرضه كند. (9)
برای تبیین دقیق معنای صرفه، چند تفسیر ارائه شده است:
1.سَلب انگیزههای معارضه با قرآن؛ یعنی خداوند انگیزهی كسانی را كه در صدد معارضه برآیند، سلب و آنان را از این كار منصرف میكند. مطابق این نظریه، ممكن است مردم، دانش و توان كافی داشته باشند؛ ولی وقتی میخواهند با قرآن معارضه كنند، انگیزهای در خود نمییابند.
2.سلب ابزارِ معارضه؛ یعنی سلب علوم و معارفِ لازم برای معارضه با قرآن و یا سلب توفیق تحصیل این علوم. طبق این برداشت، خداوند، علوم لازم برای همانندآوردی را از كسانی كه درصدد معارضه برآیند، میگیرد؛ حال یا آنان پیش از این به این علوم مجهز بودهاند و خداوند ذهن آنها را از این علوم پاك میسازد و یا به این افراد، توفیق تحصیل این علوم را نمیدهد.
3.بازداری جبری و جلوگیری از اعمال ارادهی معارضان؛ یعنی آنان هم انگیزهی این كار را داشتهاند و هم از علوم لازم برای هماوردی بهرهمند میباشند، لكن خداوند در مقام عمل، آنان را ناتوان ساخته، ارادهی ایشان را نابود میكند. (10)
4.ناتوانی وجدانی؛ یعنی كسانی كه قصد معارضه دارند، با بررسی قرآن به این نتیجه میرسند كه به هیچ وجه بشر نمیتواند همانند قرآن را بیاورد و این مطلب به اندازهای برای ایشان روشن میگردد كه هرگونه تلاشی را در این راستا بیهوده میشمارند و خود از روی اختیار از همانندآوری قرآن منصرف میشوند. معنای چهارم با معانی پیش گفته تفاوت جوهری دارد. (11) برداشت مشهور نظریهی صرفه این است كه خداوند، انسان ها را از هماوردی كردن با قرآن منصرف میكند؛ در حالی كه مطابق این تفسیر، انسانها خود پس از بررسی، از هماوردی قرآن منصرف میشوند. اگر منظور از صرفه چنین باشد، صرفه، نظریهای مستقل نیست. (12)
گفته شده است مراد نظام از قول به صَرف، تفسیر اول از تفاسیر پیش گفته است؛ (13) چنان كه ابوعثمان جاحظ (متوفای 255) نیز به تفسیر اول قائل بوده است؛ ولی ابن سنان خفاجی (متوفای 466) و سید مرتضی (متوفای 436) و ابوالصلاح حلبی به تفسیر دوم از تفاسیر صَرف، یعنی سلب علوم، قائل بودهاند؛ (14) چنان كه از كلمات راغب اصفهانی گرایش به قول سوم استفاده میشود. (15)
هرچه باشد براساس دیدگاه صرفه، دیگر خود قرآن معجزه نخواهد بود؛ بلكه معجزه در منصرف كردن مردم از آوردن مانند قرآن است، به گونهای كه اگر این اراده و خواست خداوندی نبود، مردم میتوانستند همانند قرآن كتاب دیگری بیاورند و بنویسند. پس اعجاز قرآن، ذاتی و جوهری نیست؛ بلكه تنها از همین جهت است كه خداوند با قدرت و ارادهای خاص، آن را از معرضِ معارضه خارج كرده، ارادهی مردم در مقابله با آن را از بین برده است؛ به تعبیر دقیقتر، چنین ارادهای را به آنان اعطا نكرده است؛ لذا معجز بودن قرآن، امری جبری است و آدمیان در معارضه با آن مسلوب الاختیارند.
2.تاریخچه و نظریهپردازان
برخی، این نظریه را همانند عقاید برهماییان دربارهی كتاب الفیدا (16) و اعتقاد مسلمانان را متأثر از آن نظریه دانستهاند؛ ولی دلایل ارائه شده نمیتواند ادعای آنان را ثابت كند. (17) بعضی دیگر، مذهب صرفه را متأثر و منشعب از افكار یهودیان میدانند؛ (18) ولی دلیلی كه اقامه كردهاند، ناكافی و مخدوش است. به فرض اینكه دو نظریه در برخی از موارد با هم شباهتهایی داشته باشند، نمیتوان یكی را سرچشمهی دیگری دانست؛ چنان كه بین آنچه در سفر تكوین آمده است و بدان استشهاد شده، با نظریهی صرفه تفاوت فراوانی وجود دارد. به فرض كه بتوان ثابت كرد آنچه در سفر تكوین دربارهی آفرینش آدم و نهی او از خوردن درخت منهیه آمده، خدعه باشد، چنین خدعهای در نظریهی صرفه به نظر نمیرسد؛ زیرا برابر سفر تكوین، خداوند، آدم (علیه السلام) را از خوردن درخت منع میكند و دلیل آن را مردن آدم بیان میكند (19)؛ ولی در اینجا نیرنگ و خدعهای وجود ندارد.
برخی از دانشوران، نظریهی صرفه را به دوران بنی امیه نسبت داده، گفتهاند: جعد بن درهم (متوفای حدود 118ق) در عصر بنی امیه به عدم فصاحت قرآن كریم در حد اعجاز قائل (20) و معتقد بودن حتی بهتر از قرآن نیز میتوان ارائه كرد. (21)
علاوه بر جعد بن درهم، واصل بن عطا (131-80ق) شیخ معتزله، بشر بن غیاث مریسی (متوفای 218 یا 228ق) و ابوموسی عیسی بن صبیح مُردار (متوفای حدود 226ق) از افرادیاند كه نظریهی صرفه بدانان نسبت داده شده است؛ (22) برای نمونه، مطابق نقل شهرستانی، مردار تصور میكرد مردم قادرند سخنی را در نظم و فصاحت و بلاغت هم ردیف با قرآن بیاورند؛ (23) ولی این نسبتها ثابت نشدهاند. (24)
شخصیتهای مشهور، آغازگران این نظریه را پیروان مكتب معتزله میدانند (25) و نظّام را مبدع آن معرفی میكنند. (26) اگر نظریهی نقل شده از واصل درست باشد، میتوان واصل بن عطا را مبدع صرفه دانست؛ زیرا گفته شده وی معتقد بود اعجاز قرآن ذاتی آن نیست، بلكه به این است كه خدا اندیشهی مردم را از معارضه با آن بازگردانده است. (27) برخی نیز معتقدند نسبت دادن دیدگاه صرفه، به واصل بن عطا اشتباه است. (28) به هر روی، به نظر میرسد علت اینكه نظّام و معتزله بنیانگذاران نظریهی صرفه مطرح شدهاند، این است كه به نظر بسیاری از دانشمندان، اولین كسانی كه به اعجاز قرآن و تلاش در راه رسیدن به اسرار آن و بیان وجوه اعجاز قرآن گام برداشتند، معتزله بودهاند و نظریهی واصل- به فرض صحت انتساب آن- بعدها مبنای نظریهی نظّام معتزلی در قول به «صَرْفه» گردید. (29)
در برابر آنچه گذشت، عدهای نیز در اصل وجود چنین نظریهای و یا دست كم، درستی انتساب آن به برخی از دانشمندان بزرگ تردید كرده، معتقدند نسبت دادن این نظریهی سست به دانشمندان نامی، جای تردید فراوان دارد و به نظر میرسد، این انتساب از طرف دشمنان اسلام به دانشمندان مسلمان سرچشمه گرفته باشد؛ زیرا ظاهر بودن وجوه اعجاز قرآن از طرفی و دانش این بزرگان از طرف دیگر، دو قرینهای هستند كه مانع صحت انتساب این نظریه به آنان میشود. (30) تردید دیگری كه مطرح شده، صحت انتساب این نظریه به معتزله است. برخی معتقدند بسیار بعید است كه گروه معتزله و به خصوص نظّام بشخصه، طرفدار این دیدگاه باشند؛ زیرا معتزله اهل نظر و فكر و منطق و حكمت و گفتگوی علمی و كشف حقایق بودند و نمیتوان پذیرفت این نظریهای كه بر سستی فكر و سطحینگری و كم خردی دلالت دارد، عقیدهی آنان باشد؛ از این رو به نظر میرسد دشمنان آنان، این نظریه را بدانان نسبت دادهاند. (31)
به نظر نمیرسد تردیدهای مذكور، بجا باشد؛ چنان كه قرینههایی كه زرقانی ارائه كرده نیز نمیتواند مدعای او را ثابت كند؛ زیرا اهل استدلال و منطق و فهم بودن باعث نمیشود هرچه را مشهور است، پذیرفت، بلكه ممكن است كسی بگوید چون آنان اهل منطق و استدلال بودند و از طرفی بهترین دلیل بر اثبات الهی بودن قرآن را صرفه میدانستند، بدان روی آوردند.
هرچه باشد بین نظریهی اعجاز و صرفه ارتباط مستقیم وجود دارد (32) و تردیدی نیست كه نظریهی صرفه در قرن دوم (33) یا سوم متولد شد و تا قرن ششم طرفداران زیادی داشته، (34) بسیاری از بزرگان آن را پذیرفته بودند (35)؛ ولی در قرنهای بعدی از طرفداران آن كاسته شده است؛ به گونهای كه هم اكنون مشهور علما بدان اعتقاد ندارند؛ هرچند طرفداران آن در هر عصری به چشم میخورند و اخیراً نیز عدهای از دانشوران بدان متمایل شدهاند. (36) مهمترین افرادی كه این قول بدانان نسبت داده شده یا خود به طرفداری از آن تصریح كردهاند، عبارتاند از:
نظّام (37)
صرف نظر از ابن راوندی كه از دشمنان جدی پیروان معتزله و شخص نظام بود، ابوالقاسم عبدالله بن احمد كعبی بلخی (173-319ق) اولین شخصی است كه تصریح كرده است ابواسحاق ابراهیم نظّام معتقد بود:«دلیل اعجاز قرآن، اخبار غیبی آن است، نه نظم و تألیف؛ زیرا نظم قرآن اگر منع الهی نبود، برای انسانها نیز مقدور بود.» (38)
ابوعثمان، عمرو بن بحر جاحظ (متوفای 255ق) كه خود معاصر نظام بود و این دو نزد ابی هذیل علاف تحصیل كردهاند، در این باره میگوید: «نظّام و پیروانش گمان دارند كه قرآن، حق است، ولی [جمع و] تألیف آن حجت و برهان (معجزه) نیست». همو در جای دیگر بدین نكته تصریح میكند كه نظام و یارانش، قرآن كریم را حقی میدانند كه از طرف خداوند نازل شده است (پس خود قرآن معجزه است)، ولی نظم و تألیف قرآن معجزه نیست و نمیتواند برهان نبوت رسول اعظم باشد. (39)
ابوالحسن اشعری (متوفای 324ق) دیدگاه نظام را چنین بیان كرده است: آیت و اعجاز (اعجوبه) در قرآن كریم از ناحیهی خبرهای غیبی آن است؛ اما تألیف و نظم آن، اگر خدای متعال با ایجاد عجز و منع در مردم آنها را باز نداشته بود، بر آوردن همانند قرآن قادر میبودند. (40) زملكانی (متوفای 651ق)، ابن حزم، زركشی و بسیاری دیگر از نویسندگان نیز مشابه آنچه گذشت از نظام نقل كردهاند.
جاحظ (41)
از وی سخنان متفاوتی در دست است. از طرفی وی نویسندهی كتاب الاحتجاج لنظم القرآن و غرائب تألیفه و بدیع تركیبه است كه در آن، نظم قرآن را ثابت كرده است (42)؛ ولی در كتاب الحیوان، سخنانی دارد كه نشان دهندهی تمایل وی به صرفه است. او میگوید: اگر قرآن كریم از اعجاز نفسی برخوردار باشد، باز مانع آن نمیشود كه عدهای معارض در صدد معارضه برآیند و كلماتی نسبتاً فصیح و بلیغ ارائه دهند تا بدین وسیله دست كم ذهن مردم ساده دل را مشوش كنند؛ اما هیچ معارضهی كلامی از جانب آنان صورت نپذیرفته است؛ زیرا اگر سخنانی در معارضه با قرآن از افراد فصیح و بلیغ صادر میشد، حتماً این سخنان دهان به دهان گشته، نقل مجالس میشد؛ چنان كه سخنان سخیف مسیلمه چنین شد. (43) عدم ارائهی متنی همانند قرآن از سوی اعراب، نشان میدهد كه نیرویی الهی، همت آنان را از معارضه با قرآن بازداشته است. (44)
با توجه به آنچه گذشت، برخی (45) معتقدند سخنان جاحظ، مختلف و گاه متشتت و متعارض است؛ گاه میگوید: اصولاً اعراب معارضه نكردند؛ گاه میگوید: اعراب در مقابل تحدی قرآن ساكت نمانده، به معارضه برخاستند و گاه مینویسد: آنان به عجز خویش اعتراف كرده، دانستند كه مثل قرآن را نمیتوانند بیاورند؛ پس اینگونه اندیشیدند كه تغافل از تحدی قرآن بهتر است تا افراد جاهل و ضعیف به ناتوانی آنها واقف نگردند. (46)
در پاسخ این سخن گفته شده است: بین نظریهی صرفهای كه جاحظ بدان معتقد بود، با صرفهی نظّام تفاوت وجود دارد و سخن جاحظ، متشتت و مختلف نیست. (47) به هر روی بنا بر نظر مشهور، جاحظ از طرفداران نظریهی صرفه است.
بحر اصفهانی (48)
برخی از دانشوران معتقدند ابومسلم بحر اصفهانی، برای نخستین بار میان دو دیدگاه به ظاهر متناقض اعجاز ذاتی و صرفه جمع كرده، بر این باور است كه اعجاز قرآن، دو جنبه دارد: یكی، متعلق به خود قرآن (فصاحت و بلاغت و نظم) و دیگری، به صرف و بازداشتن مردم از معارضه با قرآن است.
وی اعجاز در بلاغت را امری ظاهری و صرفه را امری باطنی دانسته، معتقد است: همهی بلیغان در ظاهر از معارضه با آن عاجز و در باطن از آن بازداشته شدهاند (49) و چه اعجازی بزرگتر و برتر از اینكه همهی افراد بلیغ در ظاهر از روی عجز و در باطن به دلیل منع الهی، از معارضه با قرآن درمانده شدند؟» (50)
رمانی (51)
رمانی، اعجاز قرآن را در هفت وجه برشمرده است كه از جملهی آنها بلاغت و صرفه است. او میگوید: «و صرفه بدین معنا- بازگرداندن همت مردم از معارضه با قرآن- خارق العاده بوده، همانند سایر معجزاتی است كه بر نبوت دلالت میكند و به نظر ما یكی از وجوه اعجاز است…» (52)
راغب (53)
راغب معتقد است: «اعجاز قرآن بر دو وجه است: وجه اول آن به فصاحت قرآن مربوط میشود و وجه دوم، مربوط به منصرف نمودن مردم از مانندآوری آن میباشد (صرفه)». (54)
وی در توضیح صرفه مینویسد: «بر هیچ صاحب اندیشهای پنهان نیست كه قدرت الهی، عربها را از همانندآوری با قرآن بازداشته است و چه اعجازی باشكوهتر از آنكه تمامی بلیغان در ظاهر، مخیر به معارضه بودند، ولكن در درون و نهان از آن منع شده بودند.» (55)
ابن سنان خفاجی (56)
نامبرده در كتاب سرالفصاحه ابتدا یادآور میشود كه دربارهی وجه اعجاز قرآن دو نظریهی اصلی وجود دارد: یكی، اعجاز فصاحت و بلاغت و دیگری، صرفه. در ادامه تصریح میكند كه: «بنابر نظر تحقیق، وجه اعجاز قرآن، صرف عرب از معارضه با قرآن، به شكل سلب علومی است كه با آن علوم میتوانند با قرآن معارضه كنند.» (57)
ابن حزم (58)
وی پس از ذكر اجماع مسلمانان بر معجزه بودن قرآن، وجوه اعجاز را برمیشمرد و در وجه چهارم، تصریح میكند كه عدهای از مسلمانان وجه اعجاز را این میدانند كه قرآن در اعلی درجهی فصاحت است و عدهای وجه اعجاز را صرفه میدانند. آن گاه دلایل دستهی نخست را نقل و نقد میكند. (59)
فخر رازی
هرچند فخر رازی در تفسیر كبیر در برخی از موارد بر صرفه میتازد و آن را به چند دلیل رد میكند، ولی در تفسیر آیهی تحدی، در سورهی بقره پس از اثبات این مطلب كه اعراب از آوردن متنی همانند كوچكترین سورهها، مثل كوثر، عصر و كافرون نیز امتناع كردند، مینویسد:
همین كه اعراب، با توجه به انگیزهی فراوانی كه برای معارضه با قرآن داشتند، از ارائهی همانند قرآن امتناع كردند، اعجاز همهی قرآن ثابت میشود. (60) با توجه به سخن یاد شده، برخی میگویند فخر رازی در یك كتاب، صرفه را اثبات و در جای دیگر رد میكند و در جای دیگری بین دو نقیض (صرفه و بلاغت) جمع میكند. (61) عدهای نیز معتقدند وی در سورههای كوچك، وجه اعجاز را صرفه و در سورههای دیگر، وجه آن را بلاغت میداند.
جوینی (62)
جوینی نیز در كتاب العقیدةالنظامیه تصریح میكند: وجه اعجاز قرآن، صرفه است. (63)
خطابی (64)
نامبرده پس از تعریف صرفه و یادآوری استدلالهای قائلان به آن، این نظریه را میپسندد؛ ولی در پایان تصریح میكند كه آیهی شریفهی «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلَى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لاَ یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً» (65) به خلاف صرفه شهادت میدهد. (66)
آلوسی
وی پس از بیان وجوه اعجاز قرآن، قول به صرفه را نیز از وجوه اعجاز برمیشمرد و آن را با دلایل چهارگانه رد میكند؛ ولی در ادامه مینویسد: اشكالی ندارد كه صرفه را نیز به وجوهی كه دربارهی اعجاز قرآن ذكر شد، اضافه كنیم، ولی اینكه صرفه به تنهایی بتواند دلیل اعجاز قرآن باشد، قابل پذیرش نیست. (67)
سید مرتضی (68)
غالب دانشوران، وی را از مشهورترین دانشمندان مدافع نظریهی صرفه میدانند.
كمتر نویسندهای را میتوان یافت كه از صرفه سخن گفته باشد و نام سید مرتضی و دلایل او بر اثبات صرفه را ذكر نكرده باشد. از سه تقریب مختلفی كه از نظریهی صرفه ارائه شده است، سیدمرتضی به صرفه به معنای «سلب علوم و مقدمات علمی لازم برای آوردن كلامی چون قرآن» معتقد بود.
كسانی مانند تفتازانی برخلاف قراین و شواهد موجود در سخنان سید مرتضی، تصور كرده است كه سید معتقد است این علوم قبلاً در اختیار عرب بوده و هنگام نزول قرآن از آنها سلب شده است؛ از این رو به نقد كلام سیدمرتضی پرداخته است. (69)
برخی همانند هبةالدین شهرستانی در المعجزةالخالده نسبت صرفه به سید را نفی كردهاند و معتقدند با توجه به قوتِ سید در مناظرات و گفت وگوها، وی در مجالهای مختلف مدافعانه به طرح این مسئله پرداخته است، اما معلوم نمیشود كه نظریهی صرفه، عقیدهی وی نیز بوده و بر آن باقی مانده باشد. (70)
به هر روی، سید مرتضی در كتابهای مختلفش مانند جمل العلم و العمل، المسائل الرسیّه، الذخیرة فی علم الكلام و الموضح عن جهة اعجاز القرآن به طرفداری از صرفه مشهور است.
خواجه نصیر (71)
خواجه طوس در تجرید الاعتقاد وجوه اعجاز قرآن را «فصاحت و بلاغت»، «اسلوب و فصاحت» و «صرفه» یاد كرده، همهی این وجوه را محتمل میداند. (72)
نظریهی صرفه به برخی دیگر از دانشمندان نیز نسبت داده شده است؛ ولی اثبات آن مشكل است؛ از جمله:
اشعری (73)
عدهای همانند قاضی عیاض، ابن حزم و محمد بن احمد سفارینی، برای صحت انتساب صرفه به اشعری به برخی از سخنان او استشهاد كردهاند كه میگوید: ممكن است قرآن نیز مقدور بشر باشد، ولی چنین نیست؛ زیرا خداوند مانع میشود و بشر را عاجز كرده است. (74)
در برابر آنچه گذشت، به باور شهرستانی، اشعری قرآن را از حیث فصاحت و بلاغت و نظم معجزه میداند؛ زیرا اعراب بین معارضه و جنگ با قرآن مخیر شدند و آنان نبرد را ترجیح دادند. وی سپس ادامه میدهد: برخی از اصحاب اشعری، قائل به صرفهاند. (75)
شریف رضی (76)
برخی از نویسندگان همانند احمد خلف الله (77)، شریف رضی را نیز از قائلان به صرفه دانستهاند؛ ولی به نظر میرسد این نسبت، ناروا و از خطای نویسنده یا انتشارات ناشی شده باشد.
شیخ مفید (78)
شیخ در كتاب اوائل المقالات جهت اعجاز قرآن را قول به صرفه میداند؛ ولی علامه مجلسی در بحارالانوار (79) و قطب راوندی در الخرائج و الجرائح (80) معتقدند شیخ مفید در اواخر از موضع خود برگشته بود.
شیخ طوسی (81)
وی در شرح الموضح عن جهة إعجاز القرآن- نوشتهی سیدمرتضی- قول به صرفه را تأیید و تقویت میكند؛ ولی بعداً از این نظریه برگشته، در كتاب اقتصاد دلیل اعجاز قرآن را فصاحت و نظم اسلوب آن میداند و قول به صرفه را رد میكند. (82)
پیروان نظریهی صرفه به آنچه گذشت، محدود نمیشوند. بسیاری از دانشوران دیگر نیز به این نظریه متمایل بودهاند، از جمله:
-ابوالصلاح تقی الدین حلبی (متوفای 447ق) شاگرد سیدمرتضی (83)؛
-قطب راوندی (متوفای 573ق) شاگرد طبرسی صاحب مجمع البیان؛
-ابو اسحاق اسفراینی (متوفای 418)؛ (84)
-علامه سیدهبةالدین حسینی شهرستانی (85)؛
-ابواسحاق نصیبی؛
-عباد بن سلیمان صیمری؛
-هشام بن عمرو فوطی. (86)
3.علت پیدایش
بسیاری از دانشوران معتقدند قول به صرفه در پاسخ به شبههی زیر ارائه شده است:
قرآن از همان كلماتی ساخته شده است كه آدمی با آنها سروكار دارد؛ بنابراین كسی كه با زبان عربی آشنا باشد، میتواند مانند آن كلمات را بیاورد؛ پس كسی كه با فن فصاحت و بلاغت آشنایی دارد، میتواند كلماتی فصیح، همچون كلمات قرآن بیاورد و كسی كه بتواند كلماتی همانند قرآن بیاورد، میتواند مانند قرآن را نیز ارائه كند (87) و با توجه به اینكه فن فصاحت و بلاغت كه ساخته و پرداختهی بشر است، دلیلی ندارد همین بشر از آوردنش ناتوان باشد. (88)
برخی از دانشمندان با پذیرش گفتار فوق، فرق را در صرفه دانسته، قول به صرفه را پذیرفتهاند. (89)
دلیل دیگری كه برای پیدایش نظریهی صرفه ذكر شده، این است كه از نبردهای فكری و اعتقادی كه معتزله با دشمنانشان داشتند، این نظریه متولد شد؛ زیرا از طرفی دانشمندان مسلمان در تفسیر قرآن كریم و استشهاد به بلاغت آن به سخنان عربها، اعتماد و استشهاد میكردند. در این میان ممكن بود دشمنان اشكال كنند كه چگونه برای اثبات بلاغت قرآن به سخنان عرب استشهاد میكنید و از طرف دیگر معتقدید همین اعراب از آوردن متنی همانند قرآن عاجزند؟ در این میان از آنجا كه نظّام از طرفی به روشهای قیاسی- تجربی متمایل بود و از طرف دیگر، دانش بلاغت قرآنی به شكوفایی نرسیده بود، تا بتواند با دلایلی قوی و مستحكم از اعجاز قرآن در نظم دفاع كرده، فرق روشنی بین نظم قرآنی و سخنان عرب بیان كند، از این رو نظریهی صرفه را پایهگذاری كرد تا بتواند به شبهات دهریه و دشمنان در این مورد پاسخ دهد. (90)
به نظر نگارنده، دلیل اصلی پذیرش و پیدایش نظریهی صرفه، این است كه عدهای از دانشمندان، وجوه معرفی شده برای اعجاز یا دلایل اثبات آنها را ناكافی دانسته، به صرفه گراییدهاند. به عبارت دیگر آنان از طرفی دریافتهاند بدون شك، قرآن دارای اعجاز است و كسی تاكنون نتوانسته است همانند قرآن عرضه كند. از طرف دیگر، وجوهی را كه برای اثبات علت ناتوانی بشر ارائه شده ناكافی دانستهاند، برای رفع این ناهماهنگی، بهترین راه را پذیرش صرفه دانستهاند؛ از این رو برخی از دانشوران، ابتدا دلایل اعجاز قرآن را رد و تصریح كردهاند كه چون سایر دلایل، ناكافی و ناكارآمد است، چارهای جز قول به صرفه باقی نمیماند. (91) برخی از دانشمندان، سخن افراد فوق الذكر را ناكافی میدانند و در عین حال به این نكته تصریح میكنند كه برخی به دلیل ناتوانی از دریافت وجه اعجاز بیانی قرآن (92) به صرفه گراییدهاند. (93)
از بررسی دلیلهایی كه برای اثبات صرفه ارائه شده، نیز به خوبی میتوان این مطلب را دریافت كه به زودی در بررسی ادله بدان اشاره خواهد شد.
پینوشتها:
1.محمد ابوزهرة؛ المعجزة الكبری، ص76.
2.ر.ك: راغب اصفهانی، مفردات، ص483. ابن منظور، لسان العرب، ج9، ص189.
3.علی اكبر قرشی، قاموس قرآن، ج4، ص123.
4.ر.ك: محمد فؤاد، المعجم المفهرس، ذیل ماده «صرف».
5.اعراف: 146.
6.فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج4، ص735-736. زمخشری، الكشاف عن غوامض التنزیل، ج2، ص158.
7.شیخ طوسی، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص277.
8.ر.ك: عبدالرحمن الأیجی: شرح المواقف، شرح سید شریف علی بن محمد جرجانی، ج8، ص245-246.
9.جعفر سبحانی، محاضرات فی الالهیات، ص249.
10.ر.ك: یحیی بن حمزه علوی، جفائق الاعجاز من كتاب الطراز، ص137.
11.ر.ك: محمدتقی مصباح، قرآن شناسی، ص147، پاورقی شماره 2.
12.با بررسی ادلهی قائلان به نظریه صرفه روشن می شود آنان معتقدند عدهای از انسانها توان مقابله با قرآن را دارند و اگر خداوند انسانها را متصرف نمیكرد، انسانها میتوانستند همانند قرآن بیاورند؛ در حالی كه سایر دانشمندان معتقدند اصولاً آدمیان توان رویارویی با قرآن را ندارند، نه اینكه توان دارند و خداوند مانع است.
13.ابوالحسن اشعری، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، ج1، ص296. هرچند برخی مانند زملكانی تفسیر دوم را برای مراد نظّام ترجیح داده و كسانی مانند شهرستانی نظر نظّام را هم با تفسیر اول و هم با تفسیر سوم مطابق دانستهاند.
14.چنان كه خفاجی مینویسد: «… و إذا عدنا إلی التحقیق وجدنا وجه إعجاز القرآن صرف العرب عن معارضته بأن سلبوا العلوم التی بها كانوا یتمكنون من المعارضة فی وقت مرامهم ذلك». با بررسی دقیق درمییابیم كه وجه اعجاز قرآن، بازداشتن عرب از معارضه با قرآن است؛ یعنی وقتی قصد معارضه میكنند، دانشهایی كه بدان توان معارضه با قرآن داشته باشند، از آن سلب میشود (ابوسنان خفاجی، سر الفصاحه، ص100).
15.هرچند راغب، اعجاز قرآن را به نظم بدیع و مخصوص قرآن میداند، در عین حال درباره صرفه مینویسد: «لم یخف علی ذی لب ان صارفاً الهیاً یصرفهم عن ذلك وای اعجاز اعظم من ان تكون كافه البلغاء مخیرة فی الظاهر ان یعارضوه و مجبرة فی الباطن عن ذلك»: بر هیچ اندیشمندی پنهان نیست كه قدرت الهی، عربها را از همانندآوری با قرآن بازداشته است و چه اعجازی بزرگتر از آنكه تمامی افراد بلیغ در ظاهر اختیار معارضه داشتند، ولی در درون و نهان از آن به اجبار از آن منع شده بودند [قدرت نداشتند] (مقدمه جامع التفاسیر مع تفسیر الفاتحه و مطالع البقرة؛ ص109).
16.الفیداء كلمهای سانسكریتی و به معنای معرفت و شناخت است. فیداء اسم عمومی است كه بر كتاب های چهارگانه مقدسه- و گاه بر یكی از آنها- اطلاق میشود. چهار كتاب مذكور عبارت است از: 1.ریغ فیدا یا كتاب مزامیر و اشعار؛ 2.یاجود فیدا یا كتاب گفتارهای مقدس؛ 3.سامافیدا یا كتاب سرودها (اناشید)؛ 4.آثار فیدا یا كتاب دعاها (دعانویسی) و تعویذ، گفته میشود این كتاب بین هزار تا سه هزار سال قبل از میلاد نوشته شده است.
17.محمد ابوزهره، قرآن پژوه معاصر مصری، در این باره مینویسد: «از بین علمای مسلمان برخی از فیلسوف نمایان به گفتههای «برهماییان» در كتاب الفیدا دست یافتند. این كتاب دارای مجموعه اشعاری است كه به گمان آنان در گفتار مردم نظیر آن یافت نمیشود و علمای بزرگ آنان میگویند بشر از آوردن مانند آن عاجز است؛ چرا كه “برهما” از این هماوردی مانع شده و مردم را از این كار بازمیدارد». ابوزهره، ادعای خویش را به گفتهی ابوریحان بیرونی در كتاب ماللهند مستند نموده است كه خواص «برهماییان» میگویند كه پیروان این مذهب میتوانند نظیر اشعار الفیدا را بیاورند؛ ولی به جهت احترام به آن كتاب از این نظر مصروف گردیدهاند (كاظم قاضی زاده؛ «نگرشی به نظریه صرفه»، محمد: ابوزهره، المعجزة الكبری القرآن، ص69).
گفتار ابوزهره قابل تأمل و خدشه جدی است، زیرا:
الف) ریشهی نظریهی صرفه را به دوران بنی امیه نسبت دادهاند؛ در حالی كه انتقال اندیشه ورود افكار هندی به حوزهی مسلمانان در دوران خلیفه دوم عباسی، منصور (156م) بوده است.
ب) اینكه طرفداران «برهماییان» به احترام متنی، همانند آن را ارائه نكنند كه از كلام ابوریحان استفاده میشود، با منصرف كردن بشر از ارائهی متنی همانند قرآن (نظریه صرفه) بسیار متفاوت است.
ج) با وجود خاستگاههای روشن برای گرایش به این نظریه و عدم پیچیدگی و غموض آن، نمیتوان صرفاً به سبب مشابهت كلی دیدگاه نظریه پردازان صرفه با نظریهی برهماییان تأثیر یكی بر دیگری را تأیید كرد. (ر.ك: همان).
18.حسین نصار، الصرفه و الانباء بالغیب، ص59 به نقل از: عبدالغادر احمد عطا؛ اسرار التكرار فی القرآن، الدراسة 239-240.
19.و خداوندگار آدم را گرفت و او را در بهشت عدن جای داد تا رستگار شود. پروردگار به آدم دستور داد و گفت: از میوههای درختان بهشت، هرچه میخواهی بخور، ولی به هیچوجه به درخت شناخت نیك و بد نزدیك نشو كه اگر نزدیك شوی بدون شك خواهی مرد (تورات، سفر تكوین، جمله شماره 16-18).
20.قاضی زاده، پیشین، به نقل از: الخفاجی، القرآن معجزة العصور، ص149.
21.حسین نصار، الصرفه و الانباء بالغیب، ص5. علی العماری، حول اعجاز القرآن، ص65.
22.ر.ك: حسین نصار، الصرفة و الانباء بالغیب؛ ص5.
23. عبدالكریم شهرستانی، الملل و النحل، ج1، ص42. مصطفی صادق رافعی، اعجاز القرآن و البلاغة النبویه، ص143-144.
24.حسین نصار، الصرفة و الانباء بالغیب، ص6-5.
25.ر.ك: منیر سلطان، اعجاز القرآن بین المعتزلة و الاشاعره؛ ص214-215. عایشه عبدالرحمن بنت الشاطی، اعجاز بیانی قرآن، ص82. عبدالكریم خطیب؛ اعجاز قرآن فی دراسات السابقین، ص176.
26.ر.ك: مصطفی صادق رافعی، اعجاز القرآن و البلاغةالنبویة، ص144-145. محمد عبدالمنعم خفاجی؛ القرآن معجزة العصور، ص138.
27.مصطفی مسلم، مباحث فی اعجاز القرآن، ص40.
28.حسین نصار، الصرفة و الانباء بالغیب، ص6.
29.محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج4، ص138-190.
30.زرقانی، مناهل العرفان فی علوم القرآن، ج2، ص416.
31.نظریه اعجاز القرآن عند عبدالقاهر عن كتابیه اسرار البلاغة و دلائل الاعجاز، ص107. نصار، الصرفة و الانباء بالغیب، ص62.
32.برخی معتقدند بحث اعجاز قرآن با ارائهی نظریهی صرفه به عرصهی وجود پا نهاده است و قبل از آنكه از اعجاز سخنی گفته شود، ابتدا بحث صرفه مطرح شد و متعاقب آن، مباحث اعجاز به معنای مصطلح آن در اسلام شكل گرفت (قاضی زاده، پیشین، ص53).
33.اگر بپذیریم كه مبدع این نظریه، واصل بن عطا (م131ق) یا جعد بن درهم بوده است، این دو در قرن دوم میزیستهاند.
34.قاضی زاده، پیشین.
35.محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج4، ص136.
36.برای نمونه استاد یعقوب جعفری، نویسنده تفسیر كوثر در این باره میگوید:قرآن با صراحت اعلام میكند كه اگر انس و جنّ دور هم جمع شوند كه مانند این قرآن را بیاورند، نمیتوانند، اگرچه پشتیبان و كمك همدیگر باشند. علت این كار یا قرارگرفتن قرآن در اوج فصاحت و بلاغت است و یا بدان جهت است كه خداوند از طریق اعجاز مردم را از انجام چنین كاری بازمیدارد و آن، همان قول به «صرفه»، یعنی منصرف كردن مردم از اندیشهی مقابله با قرآن است كه برخی از بزرگان مانند سید مرتضی و شیخ مفید به آن عقیده دارند؛ ولی ایرادهایی به این قول گرفتهاند كه به نظر میرسد ناشی از عدم توجه به معنای واقعی صرفه است و اینكه میگویند: اگر قائل به صرفه باشیم، باید قرآن از نظر فصاحت و بلاغت در درجهی پایینی باشد، سخن ناصوابی است و قائلان به صرفه در فصاحت و بلاغت قرآن تردیدی ندارند و معتقدند مطلب بالاتر از اینهاست.
اساساً اگر قائل به صرفه نباشیم، چه تضمینی وجود دارد كه در آینده كسی پیدا نشود كه مانند قرآن را بیاورد؟ اگر بگویند كه خداوند در همین آیه مورد بحث خبر داده است كه هرگز نمیتوانند، میگوییم این همان صرفه است (تفسیر كوثر، ج6، ص356. نیز ر.ك: همو، دانشمندان اسلام و قول به صرفه. محمود توفیق، إعجاز القرآن الكریم بالصرّفة، مقدمه).
37.ابواسحاق ابراهیم بن سیار بن هانی، بصری، متكلم و از بزرگان مكتب اعتزال كه در عصر هارون الرشید میزیسته است (ر.ك: شیخ عباس قمی، الكنی و الالقاب، ج3، ص 253-254).
38.حسین نصار، الصرفه و الانباء بالغیب، ص6 به نقل از: قاضی عبدالجبار؛ فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص70.
39.محمود توفیق، اعجاز القرآن بالصرفه، ص22 به نقل از: جاحظ، رسائل، ج3، ص187.
40.اشعری، مقالات الاسلامیین، ص225.
41.ابوعثمان عمرو بن بحر بن محبوب الكنانی اللیثی مشهور به جاحظ (متوفای 255) از ادیبان بزرگ و گفته شده رئیس فرقه جاحظیه از معتزله بوده است كه در عراق متولد شد و فوت كرد. وی دارای تصانیف متعددی است كه الحیوان، البیان و التبیین، سحر البیان، التاج، البخلاء و المحاسن و الاضداد از جمله آنهاست (خیرالدین، زركلی، ج5، ص74).
42.محمود توفیق، اعجاز القرآن بالصرفه، ص32.
43.به برخی از این متون در جلد دوم همین مجموعه اشاره خواهد شد. نیز ر.ك: احمدی میانجی، مكانیب الرسول، ج2، ص384.
44.جاحظ، كتاب الحیوان، ج4، ص89. منیر سلطان، اعجاز القرآن بین المعتزله و الاشاعره. حسین نصار، الصرفه و الانباء بالغیب، ص11.
45.محمدصادق رافعی در اعجاز القرآن و البلاغه النبویه و نعیم الحمصی در فكرة اعجاز القرآن منذ البعثه النبویه حتی عصرنا الحاضر مع نقد و تعلیق.
46.ر.ك: منیر سلطان، اعجاز القرآن بین المعتزله و الاشاعره، پیشین.
47.ر.ك: حسین نصار، الصرفه و الانباء بالغیب، ص16. محمود توفیق، إعجاز القرآن الكریم بالصرفة؛ ص34.
48.ابومسلم محمد بن بحر اصفهانی، متولد 254 و متوفای 323. وی یكی از نویسندگان بزرگ معتزلی است كه در تفسیر، شعر و سایر علوم توانا بود. جامع التاویل در چهارده مجلد، الناسخ و المنسوخ، كتابی در نحو و… از جمله كتابهای وی است. او از طرف مقتدر عباسی والی اصفهان بود كه با آمدن آل بویه در سال 321 معزول شد.
49.ر.ك: ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج3، ص10. سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج4، ص10-13.
50.ر.ك: سیوطی، معترك الاقران، ج1، ص6.
51.ابوالحسن علی بن عیسی بن علی بن عبدالله واسطی (386-296ق)، معتزلی و از ادیبان عرب بوده است (شیخ عباس قمی، الكنی و الالقاب، ص280-281. ر.ك: ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، تحقیق و تعلیق محمد خلف الله احمد و دكتر محمد زغول سلام، ص110).
52.رك: ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، صص75 و 110. سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج4، ص18.
53.ابوالقاسم، الحسین بن محمد بن المفضل اصفهانی معروف به راغب اصفهانی (502ق/ 1108م) از قرآن پژوهان، ادبا و متكلمان مشهور و نویسنده كتابهایی همانند محاضرات الأدباء، الذریعة الی مكارم الشریعة، الاخلاق كه به آن اخلاق الراغب گفته میشود، جامع التفاسیر، المفردات فی غریب القرآن، حل متشابهات القرآن، تفصیل النشأتین در حكمت و علم النفس، تحقیق البیان در لغت و حكمت و أفانین البلاغة (رك: زركلی، الاعلام، ج2، ص255).
54.راغب اصفهانی، مقدمه جامع التفاسیر مع تفسیر الفاتحه و مطالع البقرة، ص104.
55.ر.ك: همان، ص105-109.
56.امیر ابومحمد عبدالله بن محمد بن سنان، شاعر شیعی و صاحب كتاب سرالفصاحة فی اللغة.
57.خفاجی، سر الفصاحه، ص100.
58.ابومحمد علی بن احمد معروف به ابن حزم (384-456ق/ 994-1064م) از نویسندگان مشهور كه گفته میشود تعداد كتابهایش به چهارصد اثر میرسد. مهمترین كتابهایش عبارت است از: الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، المحلی، جمهرة الانساب، الناسخ و المنسوخ، حجةالوداع و دیوان شعر.
59.ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج2، ص49.
60.فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج2، ص108.
61.حسین نصار، الصرفه و الانباء بالغیب، ص35 به نقل از: نعیم الحمصی، فكرة اعجاز القرآن منذ البعثه النبویه حتی عصرنا الحاضر؛ صص103، 106 و… .
62.ابوالمعالی، ركن الدین، عبدالملك بن عبدالله بن یوسف بن محمد الجوینی، ملقب به امام الحرمین (419-478ق/ 1028-1085م) از دانشمندان بزرگ شافعی و نویسنده غیاث الامم و التیاث الظلم، العقیدة النظامیة فی الاركان الاسلامیة، البرهان در اصول الفقه، نهایة المطلب فی درایة المذهب، الشامل در اصول الدین اشاعرة، الارشاد فی اصول الدین، الورقات در اصول الفقه، و مغیث الخلق فی اختیار الاحق در اصول و…
63.ابوالمعالی جوینی، العقیدةالنظامیه فی الاركان الاسلامیة، ص237.
64.ابوسلیمان احمد بن محمد بن ابراهیم (319-388ق).
65.اسراء: 88.
66.خطابی، بیان اعجاز القرآن، ص23-24.
67.محمود آلوسی، روح المعانی، ج1، ص30.
68.ابوالقاسم، علی بن الحسین بن موسی بن محمد بن ابراهیم (355-436ق/ 966-1044م) مشهور به شریف مرتضی یا سید مرتضی، نقیب طالبیین، و یكی از بزرگترین دانشمندان فقه، كلام، ادب، شعر و… وی كتابهای فراوانی نگاشته كه از جمله آنهاست: الغرر و الدرر مشهور به أمالی المرتضی، الشهاب فی الشیب و الشباب، الشافی فی الامامة، تنزیه الانبیاء، الانتصار، المسائل الناصریة، تفسیر القصیدة المذهبة، شرح قصیده حمیری، إنقاذ البشر من الجبر و القدر، الرسائل، طیف الخیال، دیوان شعر و… برخی جمع نهج البلاغه را نیز به وی نسبت دادهاند كه مشهور خلاف آن است.
69.تفتازانی، شرح المقاصد، ج5، ص28.
70.سید هبةالدین شهرستانی، المعجزة الخالده، ص97-98.
71.ابوجعفر محمد بن محمد بن حسن طوسی (580-11تیر 653ش/ 598-18 ذی الحجه 672ق در كاظمین) ملقب به خواجه نصیر طوسی یا خواجه نصیرالدین طوسی، فیلسوف، متكلم، فقیه، دانشمند، ریاضیدان و سیاستمدار ایرانی شیعه سده هفتم است.
72.علامه حلی، كشف المراد، ص484.
73.ابوالحسن، علی بن اسماعیل بن اسحاق (260-324ق/ 874-936م) مؤسس مذهب اشاعره و از نویسندگان بزرگ اهل سنت كه گفته شده تعداد مؤلفات او به سیصد كتاب رسیده است.
74.ر.ك: محمد بن احمد السفارینی، لوامع الانوار البهیة، ج1، ص175. ملاعلی القاری، شرح الشفاء، ج1، ص538، ابن حزم: الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج2، ص53.
75.عبدالكریم شهرستانی، الملل و النحل، ج1، ص116.
76.محمد بن الحسین بن موسی بن محمد بن موسی الكاظم معروف به شریف رضی (359-406ق/ 969-1015م) جامع نهج البلاغه و از دانشمندان، نویسندگان و شاعران نامدار شیعه كه در بغداد به دنیا آمد و در همان شهر از دنیا رفت (خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج2، ص243).
77.حسین نصار، الصرفه و الانباء بالغیب، ص21. احمد عزالدین عبدالله، القرآن یتحدی، ص170.
78.محمد بن محمد بن نعمان، معروف به ابن المعلم (338-413ق) از متكلمان امامیه است كه به گفته شیخ طوسی، در عصر خویش ریاست و مرجعیت شیعه به او منتهی گردید. در فقه و كلام بر هركس دیگر مقدم بود. حافظه خوب و ذهن دقیق داشت و در پاسخ به پرسشها حاضر جواب بود. او بیش از دویست جلد كتاب كوچك و بزرگ دارد.
79.ج17، ص224.
80.ص 269.
81.محمد بن حسن طوسی معروف به شیخ طوسی و شیخ الطایفه (385-460ق) از بزرگترین علمای شیعه در قرن پنجم قمری كه علاوه بر بیش از سیصد نفر از فقها و دانشوران شیعه، چند صد نفر از علمای اهل سنت نیز نزد او تحصیل میكردند. تعداد آثار شیخ طوسی به 51 جلد میرسد كه از آن جمله است: تهذیب الأحكام، الإستبصار فیما اختلف من الاخبار، كتاب الإمالی، اختیار معرفة الرجال، التبیان فی تفسیر القرآن، المسائل الدمشقیه فی تفسیر القرآن، المسائل الرجبیه فی تفسیر آیة من القرآن، النهایة فی مجرد الفقه و الفتوی، المبسوط فی الفقه، الجمل و العقود فی العبادات، الخلاف فی الاحكام، العدة فی الاصول، تلخیص الشافعی فی الامه، تمهید الاصول، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، المفصح فی الامامه، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، انس الوحید، هدایه المسترشد و بصیرة المتعبد فی الادعیه و العبادات، تلخیص الشافی و… .
82.ر.ك: شیخ طوسی، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص277.
83.حلبی، تقریب المعارف، ص156-159. محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج4، ص153.
84.ابواسحق ابراهیم بن محمد بن ابراهیم، فقیه و متكلم اصولی، پیرو مذهب شافعی (شیخ عباس قمی، الكنی و الالقاب، ج1،ص26).
85.ر.ك: هبةالدین شهرستانی، المعجزة الخالدة، ص97-98.
86.هر سه از بزرگان معتزله و یاران نظام (ر.ك: اشعری، مقالات الاسلامیین، ج1، ص296).
87.غازی عنایة، شبهات حول القرآن و تفنیدها، ص208.
88.محمدتقی مصباح، قرآن شناسی، ص174.
89.ابوالقاسم خویی، البیان فی تفسیر القرآن، ص97. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ص69.
90.حسین نصار، الصرفه و الانباء بالغیب، ص59-60. به نقل از: احمد ابوزید، المنحی الاعتزالی فی البیان و اعجاز القرآن، ص265.
91.ابی الصلاح حلبی كه قائل به صرفه است، پس از رد دلایل اعجاز مینویسد: «و إذا بطلت سائر الوجوه ثبت أن جهة الإعجاز كونهم مصروفین، و جری ذلك مجری من ادعی الإرسال الی جماعة قادرین علی الكلام و التصرف فی الجهات، و جعل الدلالة علی صدقه تعذر النطق بكلام مخصوص و سلوك طریق مخصوص، فی أن تعذر ذین الامرین مع كونهم قادرین علیهما قبل التحدی و بعد تقضی وقته من أوضح برهان علی كونه معجزا، لاختصاصه بمقدوره تعالی و تكامل الشروط فیه» (حلبی، تقریب المعارف، ص158).
92.چنان كه محمد عبدالله درباره مذهب صرفه مینویسد: «و هو- و ان كان اعترافاً فی الجملة بصحة الاعجاز- الا انه لا یقول به الاعجمی او شبهه ممن لا یذق للبلاغة طعما» و صابونی میگوید: «و لعمری هذا قول من لم تتذوق طعم العربیة و لا غرف اسرارها…» (حسین نصار: الصرفه و الانباء بالغیب، ص59). این سخنان هرچند خالی از طعنه بر قائلان نیست، ولی ثابت میكند قائلان به صرفه، به دلیل ناتوانی از فهم یا ناكافی دانستن اعجاز بیانی به صرفه گراییدهاند.
93.ر.ك: توفیق الفكیكی، اعجاز القرآن فی مذهب الشیعةالامامیة، (چاپ شده در رسالة الاسلام، مجمع التقریب بین المذاهب الاسلامیة، مصر سال سوم، ش3، ص298).
منبع مقاله :
محمدی، محمدعلی، (1394)، اعجاز قرآن با گرایش شبههپژوهی، (جلد 1)، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، معاونت پژوهشی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول.