خانه » همه » مذهبی » نظریه‌ی هیجان‌های مثبت

نظریه‌ی هیجان‌های مثبت

نظریه‌ی هیجان‌های مثبت

هیجان‌های مثبت، موجب توسعه روانی و زمینه‌سازی برای فعالیت می‌شوند، یعنی به سرزندگی، پویایی و تحرک اشاره دارند.

746edb2c 3b51 47a1 833a df551bb5afbe - نظریه‌ی هیجان‌های مثبت

هر چند تأثیر مسائل ژنتیکی را نمی‌توان انکار نمود و شاید شواهدی از متون دینی نیز بر آن بتوان یافت، با این حال، نمی‌توان نقش تلاش و فعالیت فرد را نادیده گرفت. اگر این نظریه، را به همین شکل بپذیریم، بدین معناست که هیچ تغییری در افراد نمی‌توان پدید آورد و اراده آنان هیچ نقشی در شادکامی ندارد. این در حالی است که نظریه‌های دیگر و همچنین متون دینی، این مسئله را برنمی تابند. در متون دینی، الگویی  خاص برای شادکامی وجود دارد و توصیه های فراوانی برای تحقق شادکامی شده که محور همه آن‌ها تلاش فرد و تغییراتی است که وی باید به وجود آورد و البته بنیان این‌ها نیز بر نظریه توحید قرار داده شده است. طبق این الگو، افراد می‌توانند با تنظیم احساس، شناخت و رفتار خود بر اساس توحید، شادکامی را تحقق بخشند. البته احتمالا در میزان شادکامی افرادی که خلق ثابت دارند با کسانی که از آن محروم اند، تفاوت هایی وجود داشته باشد. بنابراین، هر چند نقش خلق ثابت را نمی‌توان  انکار نمود؛ اما نمی‌توان  این نظریه، را به عنوان تنها تبیین کننده شادکامی پذیرفت. در باره اندازه تأثیر آن باید بررسی های بیشتری توسط متخصصان صورت گیرد. شاید نظریه «شادکامی پایدار» سونیا لوبومیرسکی به همین مطلب پرداخته باشد.
 
سلیگمن و رویزمن، با بررسی دیدگاه های گوناگون، از نظریه‌های لذت گرایی، خواسته (تیاز) و فهرست اهداف، به عنوان سه نظریه سنتی شادکامی نام برده‌اند. پترسون در کتاب مقدمات روانشناسی مثبت‌گرا این سه نظریه، را معرفی کرده و درباره هر کدام توضیحاتی ارائه داده است. آن‌ها نظریه‌های دیگر را نظریه‌های جدید می‌دانند. این نظریه، مبتنی بر این یافته شهودی پژوهشگران است که وقتی افراد، هیجانات مثبت مانند: لذت، آرامش، شگفتی و عشق را تجربه می‌کنند، در معرض هیجان های منفی مانند: ترس، اضطراب و افسردگی قرار ندارند. بنابراین، دریافتند که توازن کلی میان هیجان‌های مثبت و منفی افراد، پیش بینی کننده احساس به زیستن آنان است. بنابراین یافته، کهنمن اظهار کرد که شادی عینی با ردیابی احساس های زودگذر خوب و بد افراد، قابل اندازه گیری است. طبق این دیدگاه، هیجان‌های مثبت، صرفا نشان دهنده بهزیستی هستند. البته فردریکسون، این انحصار را نپذیرفت و اشکالاتی بر آن وارد ساخت و بر اساس نظریه خود یعنی «ساخت و توسعه» معتقد شد که هیجان‌های مثبت علاوه بر بهزیستی، سلامتی را نیز به ارمغان می‌آورند و این کار را نه صرفا در لحظات خوش زمان حال؛ بلکه در درازمدت به انجام می رسانند. به اعتقاد وی هیجان‌های، مثبت زمینه شناختی را وسعت می بخشند و این فضای ذهنی توسعه یافته، فواید سازگارانه دراز مدت و غیر مستقیم را موجب می‌شوند؛ زیرا این توسعه منابع پایدار فردی را می سازند. از این رو، اثر هیجان‌های مثبت از تجربه آنی و زودگذر آن‌ها ماندگارتر است.
 
علاوه بر آن، این اثرات در طول زمان انباشته و ترکیب می‌شوند و موجب حرکت مارپیچ صعودی به سمت سلامتی و بهزیستی می‌گردند. بنابراین، نظریه توسعه و ساخت، بیانگر آن است که هیجان‌های مثبت، با کمک به افراد در جهت انعطاف پذیری، خلاقیت و خردمندی، وارستگی، انسجام اجتماعی بیشتر و در رأس همه این‌ها سلامت جسمانی بیشتر، می‌توانند آنان را به سوی بهبودی دگرگون کنند. این نظریه پردازان هیجان‌های مثبت را عامل بهزیستی روانی و شادکامی می‌دانند. فردریکسون در تازه ترین اثر خویش، مجموعه ای از مداخلات را برای افزایش هیجان‌های مثبت در قالب تمرین ها یا فعالیت ها عرضه کرده است. این محقق همچنین به همراه همکاران خود، در جهت ارتقای هیجان‌های مثبت، طی مطالعه ای، مداخله هایی را تحت عنوان شبه تجربه های شخصی، تدوین و اجرا کردند. این مداخلات عبارت‌اند از: شناخت ماجراهای خود، القای هیجان های مثبت برای کمک به خلاقیت و بیشتر شدن همپوشانی خود به دیگری پس از تجربه هیجان‌های مثبت. آنچه در این باره می‌توان گفت این است که: به نظر می‌رسد این نظریه، تفسیری هیجانی از شادکامی‌دارد و تنها عنصر آن را هیجانات مثبت، می‌داند. این که هیجانات مثبت نقش مهمی در شادکامی‌دارد، قابل انکار نیست. در مطالعات اسلامی نیز بخش مهمی از شادکامی، به این بخش اختصاص دارد اما سؤال این است که آیا شادکامی فقط بعد هیجانی دارد؟ آیا بعد شناختی و رفتاری انسان، نقشی در شادکامی ندارند؟ این نظریه، هر چند به اندازه خود درست است؛ اما فراگیر نیست و دیگر ابعاد وجودی انسان و دیگر ابعاد شادکامی را در برنمی‌گیرد. درست است که کارکرد توسعه و بسط، موجب افزایش قدرت تفکر و خلاقیت می‌شود، ولی به هر حال، مرکز ثقل در این نظریه، «هیجان» است و دیگر مؤلفه‌ها متأثر از آن اند. لذا این نظریه، در بخشی از شادکامی تأثیر دارد؛ اما همه شادکامی را در بر نمی‌گیرد.
 
آن تبیینی که در نظریه فردریکسون در باره نقش هیجان‌ها وجود دارد، بیشتر ناظر به نشاط و شادابی است تا کل شادکامی. وقتی گفته می‌شود که هیجان های مثبت، موجب توسعه روانی و زمینه سازی برای فعالیت می‌شوند، به همان معنای نشاط – یعنی سرزندگی، پویایی و تحرک – اشاره دارند. از این رو، می‌توان  گفت که این نظریه، درست است؛ اما در اندازه خود، و با دیدگاه اسلام هماهنگ است؛ اما با جزئی از آن. ویسینگ، و وان دان، یک سازه بهزیستی، روانشناختی کلی را معرفی کردند که به وسیله «احساس انسجام و پیوستگی» در زندگی، تعادل عاطفی و رضایت کلی از زندگی، مشخص و اندازه گیری می‌شود. آن‌ها تأکید می‌کنند که بهزیستی روانی، سازهای چندبعدی با چندوجهی است و این حیطه ها را در بر می‌گیرد: عاطفه: در افراد بهزیست یا خوش بخت، احساسات مثبت بر احساسات منفی غلبه دارند. شناخت: این افراد، رضایت از زندگی را تجربه می‌کنند. به نظر آن‌ها زندگی، قابل درک و کنترل است. رفتار: افراد بهزیست، چالش های زندگی را می پذیرند و به کار و فعالیت علاقه دارند. روابط بین فردی: افراد بهزیست به دیگران اعتماد می‌کنند و از تعامل اجتماعی نیز برخوردارند
 
در باره این نظریه، می‌توان  گفت: اولا مؤلفه‌های چهارگانه این نظریه، از دو الگوی متفاوت پیروی می‌کنند و این به انسجام و اتقان نظریه، لطمه وارد می‌سازد. سه مؤلفه نخست بر اساس سه بعد شناخت، عاطفه (هیجان) و رفتار اند که تقریبا امری پذیرفته شده در روانشناسی است. این سه بعد در همه امور فردی و اجتماعی و حتی معنوی انسان می‌توانند نقش داشته باشند؛ اما در مؤلفه چهارم، یک باره این منطق تغییر می‌کند و روابط اجتماعی  که در برابر مسائل فردی قرار دارد . به آن اضافه شده است. لذا قسیم دیگر موارد نیست. در الگوی اسلامی شادکامی، دو مؤلفه اساسی وجود دارند نشاط و رضامندی که همه مسائل فردی، معنوی و اجتماعی انسان را پوشش می‌دهند و دیگر عنوان خاصی به این مجموعه اضافه نشده است. ثانیا به نظر می‌رسد که مؤلفه نخست – که مربوط به هیجان های زندگی است – با بحث نشاط در الگوی اسلام هماهنگ است و مؤلفه دوم – که ماهیتی شناختی دارد –  با مؤلفه رضامندی در الگوی اسلام. البته وی روشن نکرده که این رضامندی، به کدامیک از موقعیت‌های چهارگانه زندگی (مطابق الگوی اسلام) مربوط می‌شود؛ ولی به نظر می‌رسد با توجه به الگوی آرگایل، این مؤلفه، بیشتر ناظر به رضامندی در خوشایند است.از این جهت، این الگو همه ابعاد زندگی را در بر نگرفته است .
 
منبع: الگوی اسلامی شادکامی، دکتر عباس پسندیده، صص535-531، مؤسسه علمی فرهنگی دار‌الحدیث، قم، چاپ دوم، 1394

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد