از آنجا که بین بنی امیه و بنی عباس بر سر حکومت، نزاع و درگیری بود و بنی عباس گروهی بودند که بنی امیه را از حکومت ساقط کردند، به طور طبیعی در اوایل حکومت عباسیان، انتظار مخالفت و بدگویی از سوی آنان نسبت به سران حکومت اموی و رفتار آنان، از جمله معاویه پایهگذار حکومت اموی، امری طبیعی به نظر میرسد.
البته این انتظار فقط در حد یک احتمال نیست، بلکه تاریخ گواه حقیقت آن است و تاریخ نگاران گفتهاند: اوّلین خلیفه عبّاسی عبد الله بن محمّد بن على بن عبد الله بن عبّاس بن عبد المطّلب، ابوالعباس معروف به سفّاح چون مردم با وى بیعت کردند و بر کار استوار شد، باقىماندگان بنى امیّه و مردان ایشان را تعقیب کرد، و آنان را به قتل رساند.[1]
بنى عبّاس در بر افکندن ریشه بنى امیّه از هیچ کارى دریغ نورزیدند، تا جایى که در دمشق به نبش قبرهای آنان نیز اقدام کردند، از جمله قبر معاویة بن ابى سفیان و فرزند پلیدش یزید را شکافتند، فقط رشته اى مانند غبار و استخوان ریزههاى خشکى مانند خاکستر درون قبرشان مشاهده شد.[2]
همچنین مأمون، یکی دیگر از خلفای عباسی امر نمود تا اعلام کنند هر کسی از معاویه به نیکی یاد نماید یا او را بر شخصی از اصحاب و یاران رسول خدا(ص) برتری دهد خودش را از بیعت با ما خارج نموده است.[3]
گفتنی است با توجه به طولانی بودن دوران خلافت عباسی، مکاتب و مذاهب مختلفی شکل گرفت که برخی از آنها مدافع معاویه بوده و نسبت به او حساسیت به خرج میدادند.[4]
از سوی دیگر، از دست رفتن تدریجی نیروى دلاورى و سرسختى در سردمداران حکومت عباسی و روی آوردن آنان به مکر و فریب و به کار بردن حیله و خدعه[5] – به تعبیر سادهتر؛ نان را به نرخ روز خوردن – سبب شد که خلفای عباسی در اواخر حکومت خود نسبت به معاویه نوعی بیطرفی اتخاذ کنند.
البته این انتظار فقط در حد یک احتمال نیست، بلکه تاریخ گواه حقیقت آن است و تاریخ نگاران گفتهاند: اوّلین خلیفه عبّاسی عبد الله بن محمّد بن على بن عبد الله بن عبّاس بن عبد المطّلب، ابوالعباس معروف به سفّاح چون مردم با وى بیعت کردند و بر کار استوار شد، باقىماندگان بنى امیّه و مردان ایشان را تعقیب کرد، و آنان را به قتل رساند.[1]
بنى عبّاس در بر افکندن ریشه بنى امیّه از هیچ کارى دریغ نورزیدند، تا جایى که در دمشق به نبش قبرهای آنان نیز اقدام کردند، از جمله قبر معاویة بن ابى سفیان و فرزند پلیدش یزید را شکافتند، فقط رشته اى مانند غبار و استخوان ریزههاى خشکى مانند خاکستر درون قبرشان مشاهده شد.[2]
همچنین مأمون، یکی دیگر از خلفای عباسی امر نمود تا اعلام کنند هر کسی از معاویه به نیکی یاد نماید یا او را بر شخصی از اصحاب و یاران رسول خدا(ص) برتری دهد خودش را از بیعت با ما خارج نموده است.[3]
گفتنی است با توجه به طولانی بودن دوران خلافت عباسی، مکاتب و مذاهب مختلفی شکل گرفت که برخی از آنها مدافع معاویه بوده و نسبت به او حساسیت به خرج میدادند.[4]
از سوی دیگر، از دست رفتن تدریجی نیروى دلاورى و سرسختى در سردمداران حکومت عباسی و روی آوردن آنان به مکر و فریب و به کار بردن حیله و خدعه[5] – به تعبیر سادهتر؛ نان را به نرخ روز خوردن – سبب شد که خلفای عباسی در اواخر حکومت خود نسبت به معاویه نوعی بیطرفی اتخاذ کنند.
[1]. ابن الطقطقى، محمد بن على، الفخرى، محقق، عبد القادر، محمد مایو، ص 147 – 149، دار القلم العربى، بیروت، چاپ اول، 1418 ق.
[2]. الفخرى، ص 149.
[3]. ابن اثیر، على بن ابى الکرم، الکامل، ج 6، ص 406، دار صادر، بیروت، 1385 ق.
[4]. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 11، ص 172، دار الفکر، بیروت، 1407 ق.
[5]. الفخرى، ص 146.