عيدها و جشنهايي كه ما در كشور خود داريم به سه صورت هستند:
1. عيدها و جشنهايي كه در احاديث اسلامي به عنوان عيد مطرح شده و در بزرگداشت آنها به اعمال و عبادتهاي خاصي توصيه شده است. مانند عيدهاي فطر، قربان و مبعث و …
2. مراسم و جشنهايي كه اسلام آنها را نهي كرده است و آنها را لهو و لعب ميداند.
3. عيدها و جشنهايي كه دليل خاصي دربارة آنها به ما نرسيده است. برپا كردن و بزرگداشت اين جشنها ميتواند بر اساس تعليمات كلّي اسلام و رهنمودهاي بنيادي دين ما باشد.
جشن تولّد را ميتوان از نگاه تأثير مثبت آن بر روي فرزندان ما، از قبيل جشنهايي تلقي كرد كه در شرع نهي نشده اند بنابراين ميتوان از رهنمودهاي كلّي اسلام در اين زمينه بهره جست و فرزند را نعمتي از نعمتهاي پروردگار به حساب آورد. هشام بن حكم ميگويد: همراه امام كاظم ـ عليه السّلام ـ در اطراف شهر مدينه ميگشتيم. ناگاه امام از مركب خود پايين آمد و به سجده افتاد. امام سجدهاي بسيار طولاني داشت. پس از مدّتي سر برداشت و سوار شد، پرسيدم: فدايت شوم، علّت اين سجده طولاني چه بود؟ فرمود: نعمتي را كه خداوند بر من ارزاني داشت به ياد آوردم، خواستم از پروردگار تشكّر كنم.[1]مراسم جشن تولد مانند هر پديده ديگر مي تواند دو گونه اثر تربيتي را در فرزندان به جا بگذارد؛ اثرات مثبت يا منفي. در اينجا به برخي آثار تربيتي مثبت و منفي آن اشاره مي كنيم:
آثار تربيتي مثبت:
الف) ايجاد خاطره اي زيبا و سازنده:
يكي از آثار مثبت جشن تولد ايجاد خاطره اي زيبا و سازنده است. عمدتاً خاطرات زيبا در اذهان كودكان و در روحيات و شخصيت آنها تأثير گذار است و بعد از هر بار به ياد آمدن آن خاطره نوعي آرامش روحي و رواني دوباره در او ايجاد مي شود كه به نوبه خود مفيد است. خاطراتي كه هيچگاه فراموش شدني نيست و براي هميشه مي تواند راهنماي انسان باشد.
ب) بهره گيري از بهترين فرصت هاي تربيتي:
يكي از اصول مهم تربيتي، بهره گيري از فرصت هاي مناسب براي شكوفاسازي و پرورش استعدادها است.
حضرت محمد – صلي الله عليه و آله – مي فرمايند:
در دوران زندگاني فرصت هايي وجود دارد كه در آن نسيم هايي از جانب پروردگار شما براي شكوفه ها مي وزد، مواظبت كنيد كه از آن بهره گيرد شايد نسيمي نصيب من و شما شود، در اين صورت هرگز شقي و بدبخت نخواهي شد.
جشن تولد و تكليف فرصتي گرانبها است كه براي بهره برداري صحيح و كامل از آن بايد راه كارهاي صحيح آن ارائه شود. در اين موقعيت است كه والدين در كنار اهداء هديه مي توانند جملاتي نصحيت آميز و سرنوشت ساز را به او ياد بدهند. يا شخص در يك حالت روحي و رواني است كه يادگيري در آن زمان براي او سريع اتفاق مي افتد. لذا بايد از اين فرصت تربيتي استفاده كرد.
ج) زمينه سازي اجتماعي و تربيتي:
زمينه سازي اجتماعي نيز يكي ديگر از اصول اساسي تربيت انسان هاي شايسته است. جشن تولد فرصتي است كه كودك با احساس شخصيت و بزرگي، ارزش قائل شدن براي او و در نتيجه كسب هويت و استقلال و ارزش مي تواند در صحنه اي اجتماعي آينده حضور داشته باشد. لذا والدين و اطرافيان بايد در اين جشن ها به اين نكات تربيتي توجه داشته باشند جشن تولد يكي از زمينه ها و فرصت هاي حضور كودك و ابراز وجود او مي تواند حضور و سازندگي او را در جامعه فردا آماده كرده و به عنوان فردي مفيد در جامعه تلقي شود.[2]1. باعث اتكاء به نفس و توجّه به فرد ميشود: تاكنون كودك يا فرزندبه محيط اطراف يكي را بايد نوشت پيرامون خود توجّه داشته و تمام حواس خود را معطوف محيط پيرامون خود كرده اند است. جشن تولّد سرآغاز توجّهي دوباره به خويشتن خويش است كه او را به اندرون خود فراميخواند. كه علاوه بر اشياء و انسان هاي اطراف خود، من نيز مورد توجّه اعضاء خانواده قرار گرفتهام. فرزند خود را فردي از افراد خانواده تلقّي ميكند و خود را در آغوش گرم خانواده و دوستان احساس ميكند.
در چنين حالي است كه شخص به افكار و اعمال و حركاتي كه از وي سر ميزند فكر ميكند. (نسبت به خود و احساسات خود را از راه هاي مختلف به ديگران بيان مي كند.) لبخند ميزند، از نگاه ديگران نميگريزد، با مردم ارتباط برقرار ميكند و در خود احساس مثبت ميكند.
ديگران به احساس مثبت او به راههاي گوناگون پاسخ ميدهند، او را ميپذيرند، جذبش ميشوند و به او تبريك ميگويند. در اين حالت است كه شخص داراي يك ارزشيابي مثبت از خود مي باشد. روابط ميان عمومي فردي بهتري پيدا ميكند. براي شناخته شدن انگيزه پيدا كرده، از انزوا ميگريزد و براي همكاري و ايجاد روابط سالم و دو جانبه، آمادگي پيدا ميكند.
اتكاء به نفس باعث ايجاد احساس كفايت و لياقت در فرد ميشود، و او را قادر به شهامت آفريني و مقابله با مشكل ميسازد. نوجوان و يا كودكي كه از اتكاء نفس مطلوب بهرهمند است، معمولاً در بسياري از كارهايش خلاقيت نشان داده و از ترس و واهمه ميگريزد در امان است.[3]2. ايجاد محبّت و صميميت در بين افراد خانواده و دوستان: نياز به محبّت و مورد محبّت (محبت يكي از عناصر اساسي رشد انسان ها است) واقع شدن از نيازهاي اساسي هر انسان است. اين نياز از زمان تولّد، با برخوردار شدن كودك از رابطه اي پايدار، دائمي، قابل اعتماد و محبّتآميز با پدر و مادر خود، برآورده ميشود.
در جشن تولّد از راههاي متفاوت كودك مورد محبّت و لطف قرار ميگيرد. اين احساسات و عواطف جزئي، دنياي رواني او را تشكيل ميدهد و نقش بسيار مهمّي در زندگي او دارد. احساسات و عواطف همان نيروهاي رواني هستند كه موجب تحرّك و تلاش او ميشوند، محبّت موجب ميشود كه شخص براي رضايت محبوب تلاش كند.[4]ارتباط نزديك بين اعضاء خانواده موجب همدلي ميشود. آنان ميتوانند احساس يكديگر را گاه حتّي بدون كلام درك كنند. يك آگاهي دروني از اشخاص ديگر خانواده به دست ميآيد كه فرد را به درك و تفاهم و هم احساسي پيوند ميدهد. اختلاف سليقهها و برداشتها باعث سرنگوني يكي از اعضاء نميشود، بلكه راهكارهاي جديد و نو ارائه ميشود. مشكلات در پرتو همانديشي و همفكري ساده و حل ميشوند. فرزند در چنين جوّ با محبتي احساس سردرگمي و نااميدي نميكند.[5]در سيرة نبي اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيز مشاهده ميشود كه وي تا چه اندازه اهتمام به احترام به كودكان ميورزيدند. امام حسن و امام حسين ـ عليهما السلام
ـ را بر شانههاي خود ميگذاشته و آنها را ميبوسيدند. به كودكان سلام ميكرده و آنها را مورد تكريم قرار ميدادند و يا اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ با كودكان همبازي ميشده و كودكان روي دوش و كمر وي سوار ميشدند.
3. باعث اميد و شادماني در زندگي ميشود: «اميد» يك حالت روحي و رواني و برانگيزانندة انسان به كار و فعاليت است. به طور طبيعي، انگيزة بشر در كارهاي اختياري اميد به نفع و يا ترس از زيان است. احساس شادماني و اتكاء به نفس موجب اميد به زندگي و ادامة جدّي فعاليتها ميشود. وي نااميدانه به زندگي ادامه نميدهد، احساس ناتواني، عجول بودن، فقدان آينده نگري، احساس خودكمبيني و مشكلات جسمي از او رخت بسته و زندگي را پوچ و بيهدف نميانگارد.[6]براي زندگي خود برنامهريزي ميكند و دست به اقدامات مثبت و فعّال ميزند و از افسردگي و نوميدي دور ميشود. چرا كه فرزند، خود را در محيطي با محبّت و سرشار از عاطفه احساس ميكند، خود را فرزندي همانند فرزندان ديگر برميشمرد و اميدوارانه به تكاپو ميپردازد. براي هديههايي كه از طرف پدر و مادر و خانواده و دوستان به دست ميآورد برنامهريزي ميكرده و زمان استفاده از آنها را مشخّص ميكند. البته لازم است كه پدر و مادر در چنين فضايي شاد و شادمان، فرزند را به عبادت و پرستش دعوت كنند. ميتوان در كنار ساير هديهها، سجاده و يا چادر نماز زيبايي به وي هديه داد و كه به طور غير مستقيم و ناخودآگاه او را به سمت خداپرستي و پرستش دعوت ميكند، چرا كه علاوه بر هدية مادّي، هديهاي را كه بار معنوي داشته را دريافت كرده است.
اثرات منفي جشن تولّد:
1. يكي از آثار بسيار منفي كه ميتواند از طريق والدين و اطرافيان به فرزند منتقل شود، روي آوردن به تجمّلات، اسراف و ولخرجي است.
جشن تولّد به منزلة توجّه و محبّت به فرزند است و اين توجه ميتواند با امكانات متعادل و مناسب مادّي به پايان برسد. اگر كودك هر سال چنين تصوري بر او حاكم شود كه در هر شرايطي بايد فلان كيك تولد و يا فلان لباس و غيره براي او تهيه شود و براي خواستههاي او حدّ و مرزي نهاده نشود كودك سرانجام پر توقع و تجمّلگرا بار اخواهد آمد.
موقعي كه كودك با روحيهاي اسرافگرايانه بار آمد، روحية حقشناسي و تشكّر وي كاهش مييافتد و در مقابله با فقر و كاستي قدرت مقابله را از دست مي دهد و در نتيجه كودكان بي بضاعت مي شود. ايمان و اخلاق او در معرض خطر قرار مي گيرد:[7]2. باعث سرافكندگي والدين و كودكي در خانوادة فقير زندگي ميكند ميشود: در اين گونه مراسمات كودك و والدين او علاوه بر اينكه نميتوانند چنين جشنهايي برپا كنند، قدرت تهيه هدية مناسبي نيز ندارند و در نتيجه والدين و فرزند هر دو سرافكنده و پژمرده خواهد شد.
راه حلّ كاربردي در اين گونه مجالس چنين است كه اولاّ جشنها فقط براي كودكان و بچّهها برگزار شود و ديگر اينكه از تجمّلگرايي و اسراف اجتناب شود.
معرفي منبع جهت مظالعه بيشتر:
1. جشن تكليف، محمد محمدي ري شهري، نشر مشعر قم، پائيز 1373.
پي نوشت ها:
[1] . جشن تكليف، محمّد محمّدي ري شهري، مركز چاپ او انتشارات دار الحديث، چاپ ششم، 1378، ص 19، 20 و 21.
[2] . جشن تكليف، محمد محمدي ري شهري، نشر شعر، پائيز، 1373، ص 145 – 130، (اقتباس).
[3] . روشهاي تقويت عزّت نفس در نوجوانان، هرس كلمز، ترجمة پروين علي پور، انتشارات آستان قدس رضوي، چاپ دوم، 1375، اقتباس از فصل چهارم، ص 25.
[4] . خانواده و فرزندان، (دورة ابتدايي)، استادان طرح جامع آموزش خانواده، تهران، انتشارات انجمن اولياء و مربيان، چاپ اول، زمستان 1376.
[5] . همان، دورة پيش دبستاني، ص 3 ـ 140. خانواده و فرزندان.
[6] . مجلة معرفت، سال سيزدهم، شمارة ششم، شهريور 1383، ص 50 ـ 45.
[7] . مشكل اسراف، حسين ايراني، مؤسسة در راه حق، شماره 44، بيتا، بيچا، ص 32 ـ 26.