خانه » همه » مذهبی » نفس انسان، بدترین دشمن او

نفس انسان، بدترین دشمن او

نفس انسان، بدترین دشمن او

طبق آنچه از آیات و روایات برداشت می شود، انسان دو گونه دشمن دارد. دشمن دور یا دشمن بیرونی که همان ابلیس است، و دشمن نزدیک یا درونی که نفس محسوب می شود. طبق احادیث، نزدیک ترین دشمن به انسان، نفس اوست،

0034427 - نفس انسان، بدترین دشمن او
0034427 - نفس انسان، بدترین دشمن او
نویسنده: مهدی گنجور

 

در تعریف نفس و کیفیت دشمنی آن با انسان

طبق آنچه از آیات و روایات برداشت می شود، انسان دو گونه دشمن دارد. دشمن دور یا دشمن بیرونی که همان ابلیس است، و دشمن نزدیک یا درونی که نفس محسوب می شود. طبق احادیث، نزدیک ترین دشمن به انسان، نفس اوست، که به فرمایش امام علی (ع) «نفسک اقرب اعدائک الیک» (1) نفس تو، نزدیک ترین دشمن نسبت به تو است . و به فرموده ی رسول اکرم(ص): «اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک»(2) دشمن ترین دشمنان، نفس توست که در کنار (یا بین دو پهلوی تو ) قرار دارد. و به قول شاعر:
شیشه نزدیک تر از سنگ ندارد خویشی
هر شکستی که به انسان برسد از خویش است
با توجه به پیچیدگی و ذو مراتب بودن نفس انسان، از طرفی تجرّد و غیر مادی بودن او، سخن از نفس و معرفت نفس و در نهایت مبارزه با نفس به عنوان نزدیک ترین و به روایتی بزرگ ترین دشمن انسان، کار چندان ساده ای نیست، اما این بدان معنا نیست که به خاطر ماهیّت پیچیده و ذو ابعاد نفس، باب معرفت و مقابله با نفس بسته شود ودست این دشمن درون را در ظلم و عداوت بازگذارد. چرا که نفس همواره بیدار و آماده ی عداوت و شرارت است:
نفس تو هر دم برآرد صد شرار
که ببینیدم منم ز اصحاب نار

جزوِ نارم سوی کلِّ خود رَوم
من نه نورم که سوی حضرت شوم

نفست اژدرهاست او کی مرده است
از غم و بی آلتی افسرده است
(مثنوی معنوی، دفتر سوم، بیت (6-2464)
صرف نظر از ابعاد و مراتب عدیده نفس از نفس امّاره (3) ، لوّامه(4)، مطمئنّه (5)، مُلهمه (6)، که خداوند به آن سوگند یاد فرموده و فَجور و تقوا را به آن الهام کرده، نفس فانیه (7) که سرانجام طعم مرگ را می چشد نفخه الهیّه و روح الله (8). و فطره الله(9) که خداوند، انسان را بر آن سرشت آفریده، قطع نظر از تمام ابعاد و مراتب، آن وجود واحد که شامل همه ی مراتب است و انسان را جامع نشأتین (ملکوت و ناسوت) و حاوی عالمین (غیب و شهادت) می کند، به عنوان نفس انسان معرفی شده است. لکن در برخی آیات و روایات، دشمنی و عداوت به مرتبه ای خاص از نفس بنام «نفس امّاره»- امر کننده انسان به کارهای زشت- نسبت داده شده است، چنان که قرآن مجید از قول حضرت یوسف (ع) نقل می کند
«وما ابری نفسی ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی» (10)؛ من هرگز نفس خود را تبرئه نمی کنم که نفس سرکش، بسیار به بدی ها امر می کند مگر آن که پروردگارم رحم کند.
و امیر مؤمنان (ع) در این باره چنین می فرماید: «ان النفس لاماره بالسوء و الفحشاء فمن ائتمنها خانته و من استنام الیها اهلکته و من رضی عنها اوردته شر الموارد» (11)؛ به راستی که این نفس، بسیار انسان را به زشتی و بدی فرمان می دهد. هر کس او را امین پندارد به وی خیانت کند و هر کس به آن مطمئن شود هلاکش سازد و هر کس از او خشنود گردد او را به بدترین جایگاه بکشاند. پیشوایان معصوم (ع) در روایات بی شماری، نوع انسان را از این دشمن درون و فراموش شده، برحذر داشته و بر عداوت و دشمنی او هشدار داده اند، توصیه ی ایشان به انسان ها در مقابل نفس عدو، مهار کردن و مقابله با خواهش های وسوسه انگیز اوست. حضرت علی (ع) در این خصوص می فرماید: «پیش از نیرومندی هوای نفست بر آن چیره شو که اگر نیرومند شود، بر تو چیره گشته و به هر جا که خاطرخواه اوست می کشاند، در آن صورت قادر نخواهی بود در برابرش مقامت نمایی» (12). و نیز فرموده: «بر هوای نفس خود غلبه کن، چنان که دشمن غلبه می کند، وبا او بجنگ، چنان که دشمن با دشمن می جنگد، شاید نفس خود را مهار کنی.» (13)
امام صادق (ع) نیز در این مورد می فرماید: «نفس خودت را از آن چه برایش ضرر دارد، بازدار، قبل از این که روح از بدنت مفارقت کند. در آزادی نفست بکوش، چنان که در طلب اسباب معیشت می کوشی، همانا نفس تو درگرو اعمالت خواهد بود» (14). حضرت امام خمینی (رحمه الله) در کتاب «چهل حدیث» می فرماید: «اگر توانستیم نفس امّاره را مهار کرده و به راه مستقیم گام نهیم، آن وقت است که راه سلوک الی الله سهل و آسان شود و طریقه انسانیت، روشن و وسیع می گردد و قدم او کم کم قدم حق شود، از نفس امّاره و آثار آن گریزان گردد» (15).
بنابراین تبعیت و پیروی از هوای نفس، همانند پرده ای روی عقل را می گیرد و خواسته های نفسانی را جلوه می دهد، صاحبش را با آرزوهای طولانی خود سرگرم کرده و از توجه به معنویات و آخرت باز می دارد، به همین جهت بزرگان دین همیشه از خدا می خواستند که هیچ گاه آنان را به خودشان وانگذارد. چرا که کاملاً به دشمنی و عداوت نفس آگاه بودند عایشه می گوید: نیمه شبی پیامبر را در رختخواب ندیدم، برخاستم و جست و جو کردم، ناگهان دیدم که آن حضرت سر به خاک نهاده و می گوید: «الهی لاتکلنی الی نفسی طرفه عین ابداً؛ پروردگارا! مرا یک آن به خودم وامگذار.(16)
در مکتب اسلام، بهترین تعبیر برای رسیدن به کمال واقعی، مقابله با درون و به اصطلاح «جهاد با نفس» است که اولین بار توسط رسول اکرم (ص) مطرح شد و پس از آن، امامان و پیشوایان دین در احادیث خود استفاده کردند.
حضرت علی (ع) فرمود: رسول خدا (ص) سپاهی را برای جنگ با دشمنان فرستاد وقتی این سپاه با پیروزی نزد آن حضرت بازگشت از آنان تجلیل کرد و فرمود: «مرحبا بقوم قضوا الجهاد الاصغر و بقی علیهم الجهاد الاکبر» (17) ؛ آفرین بر مردمی که از جهاد کوچک تر بازگشته اند، در حالی که جهاد بزرگ تر آنان باقی مانده است.
شخصی عرض کرد، جهاد بزرگ تر کدام است؟ رسول خدا (ص) فرمود: مجاهده با نفس.
امیر المومنین علی (ع) هم می فرماید: «ان افضل الجهاد من جاهد نفسه التی بین جنبیه» (18)؛ بهترین جهاد ها، جهاد کسی است که با نفس خویش که بین دو پهلویش قرار گرفته (نفس امّاره) مبارزه کند.
پیشوایان معصوم (ع) و به تبع آنها، علمای علم اخلاق معتقدند هر چه دشمن قوی تر باشد، جهاد با او بزرگ تر است. نفس امّاره، یکی از قوی ترین دشمنان انسان است که با استفاده از ابزارهای مختلف از جمله غضب و شهوت و هوا و هوس و زبان و شکم و… دشمنی خود را اعمال می کند؛ امام صادق (ع) هم می فرماید: «احذروا اهواءکم کما تحذرون اعدائکم فلیس شی اعدی للرجال من اتباع اهواءهم و حصائر السنتهم» (19) از هوای نفستان بپرهیزید همان گونه که از دشمنانتان دوری می کنید، هیچ دشمنی برای انسان بدتر از هوای نفس و دستاوردهای زبانش نیست. رسول اکرم (ص) نیز در همین خصوص می فرماید:
«والذی نفسی بیده، ما عدو اعدی علی الانسان من الغضبو الشهوه فاقمعوهما و اغلبوهما و اظموهما» (20)؛ قسم به آن کسی که جان من در قبضه قدرت اوست، هیچ دشمنی سرسخت تر از غضب و شهوت بر انسان نیست. پس این دو را از وجود خود ریشه کن کنید و بر آنها غلبه کرده، آنها را فرو بنشانید. امام علی (ع) نیز، غضب و شهوت را سر سخت ترین دشمن انسان معرفی کرده می فرماید: «اعدی عدو للمرء غضبه و شهوته فمن ملکهما علت درجته و بلغ غایته» (21)؛ سرسخت ترین دشمنان انسان، غضب و شهوت اوست و هر کس که عنان این دو در دست گیرد، درجه اش بالا و به هدف خواهد رسید. در خصوص مبارزه با این دشمن سرسخت درونی و شیوه ی مقابله با او، در متون دینی و منابع اخلاقی-عرفانی، مراتب و مراحلی عملی توصیه گردیده است که بررسی مفصّل این شیوه ها، مجال دیگری می طلبد واز حوصله ی این نوشتار خارج است. لیکن به طور مختصر و اجمالی به برخی از این راهکارها و اصول اشاره می گردد: معرفه النفس (خودشناسی و خدا شناسی) تذکّر، تفکّر و تدبّر (سیر در آفاق و انفس)، علم به شرایع و احکام، پرهیز از مکروهات (غیبت، دروغ، عیب جویی،سخن چینی، سخریه، حسد و غضب)، توبه و استغفار، ادای فرایض و واجبات، التزام عملی و نوافل و مستحبات و ترک مکروهات، مراقبه ومحاسبه ی نفس، نیّت، اخلاص و پرهیز از شرک و ریا و نفاق، ریاضت و مجاهدت با نفس، عاقبت اندیشی، رعایت فضایل اخلاقی، زهد و خشوع.(22)

1- شیوه ها و نحوه اعمال دشمنی نفس

در آیات و روایات واصله از ائمه (ع)، نفس امّاره به عنوان یکی از قوی ترین و جدی ترین دشمنان آدمی قلمداد شده است در سوره یوسف می خوانیم: «وما ابری نفسی ان النفس لاماره بالسو الا ما رحم ربی …» (23)؛ من هرگز نفس خویش را تبرئه نمی کنم که نفس (سرکش)، بسیار به بدی ها امر می کند مگر آنچه را پروردگارم رحم کند.
شیوه های دشمنی نفس، عمدتاً شیوه های درونی و باطنی است و ابزارهایی که این دشمن علیه صاحب خود به کار می گیرد نوعاً متفتاوت است. از ابزارهای درونی و استفاده ار قوای غضب و شهوت و وهم گرفته تا ابزارهای خارجی و دنیوی از قبیل مال و اولاد و جاه و مقام و آمال و آرزوهای دور و دراز.
امام خمینی(رحمه الله) در کتاب چهل حدیث خود با اشاره به نفس امّاره و نحوه ی دشمنی او می فرماید: «میدان جنگ آن (نفس امّاره) همین بدن است و قوای ظاهره آن، لشکر آن است که در اقالیم سبعه ملکیه- یعنی گوش و چشم و زبان و شکم و فرج و دست و پا- بسط پیدا کرده و تمام این قوا در تحت تصرف نفس است»(24).
به عقیده ی امام، اگر نفس امّاره با تمام قوای خود، جنود و لشکر شیطان شود و تحت سلطه و غلبه ی وسوسه های شیطانی قرار گیرد، آن گاه از هیچ شر و خطا و معصیتی دریغ نخواهد کرد و انسان را به وادی هلاکت خواهد کشید. چنان که در مناجات شاکین از خمسَ عشره می خوانیم: «الهی الیک اشکو نفسا بالسوء اماره و الی الخطیئه مبادره و بمعاصیک مولعه و لسخطک متعرضه سلک بی مسالک المهالک» (25)؛ الهی، از نفس خود به تو شکایت می کنم که بسیار به بدی ها وا می دارد، به هر خطایی سبقت گرفته، و به گناه و معصیت، بسیار حریص است، مرا به معرض خشم و غضب می افکند و دائم بر راه هلاکت و نابودی می کشاند.
یکی از ویژگی ها و خصلت های نفس امّاره، همچنان که در مناجات فوق، بیان شده، حریص بودن وی بر گناه و معصیت است. این حرص و شهوت تا حدی است که حتی خواص و اولیاء و انسان های برگزیده ای چون یوسف نبی هم از شر آن ایمن و مصون نبودند و اعتراف نموده که اگر عنایت خدا نبود، نفس امّاره مرا نیز می برد. قرآن درباره یوسف صدیق (ع) می فرماید: «ولقد همت به وهم بها لولا ان رای برهان ربه» (26). یعنی زلیخا تمایل به یوسف پیدا کرد، یوسف هم تمایل به زلیخا پیدا می کرد، اگر رأفت و لطف خدا و عصمت یوسف نبود، نفس امّاره او را هم می برد. یا زمانی که حضرت یوسف از دست زن ها نجات پیدا می کند، می گوید: «والا تصرف عنی کیدهن اصب الیهن واکن من الجاهلین» (27). یعنی خدایا اگر تو به فریادم نرسی شهوت جنسی و نفس امّاره مرا می برد و من هم از افراد زیان کار جاهل محسوب می شوم. و این دو آیه شریفه، زنگ خطر است برای هر انسانی اعم از زن و مرد، چرا که نفس امّاره و دشمن درون آنها، حریص بر گناه و معصیت بوده و به دنبال ارضاء تمایلات و غرایز و شهوت است که به اعتقاد و اعتراف علمای اخلاق، این خصلت نفس- شهوت پرستی-سیری ناپذیر است و اگر شهوت پرستی بر انسان مسلّط شود، هیچ چیزی نمی تواند شهوت طلب را سیر کند جز خاک گور یا قناعت (28). خلاصه این که یکی از ابزارهای خطرناک نفس امّاره در جهت دشمنی با انسان، قوه شهوت، حرص و ولع او بر گناه و معصیت است که به آسانی انسان را از مسیر حق منحرف کرده و به وادی گمراهی و ضلالت می کشاند. درمناجات خمسَ عشره می خوانیم: «الهی اشگو الیک عدوا یضلنی و شیطانا یغوینی قد ملا بالوسواس صدری و احاطت هواجسه بقلبی یعاضد لی الهوی و یزین لی حب الدنیا و یحول بینی و بین الطاعه و الزلفی» (29). خدایا به تو شکایت می کنم از دشمنی نفس که مرا گمراه می کند. و شیطانی که مرا به راه باطل می کشاند و سینه ام را پر از وسوسه ها و خیالات فاسد می گرداند و اوهام او بردلم احاطه می کند. تا به هوا پرستی مدد کرده و حبّ دنیا را بر من جلوه می دهد و میان من و طاعت و مقام قربت، جدایی می افکند.
و چه فاجعه ای است آن وقت که دشمن درون و دشمن بیرون هم داستان شوند و با هم دستی و همکاری خود علیه انسان به دشمنی بپردازند. شیطان هم، در استفاده از نقطه ضعف انسان به یاری نفس امّاره شتافته، و به شهوت رانی و هوا پرستی او مدد می رساند و با زیبا جلوه دان گناهان و معاصی در چشمان حریص او، بر عصیان و دوری از طاعت و بندگی او می افزاید.
برخی ازعلماء علم اخلاق، دشمن درون –نفس امّاره- را به نام صفات رذیله و به عنوان بالاترین دشمن ها مطرح نموده اند و قرآن نیز این را تصدیق می کند. صفات رذیله، زود انسان را منحرف می کند، در فکر و ذهن بشر اثر می گذارد، در گفتار و کردار او تاثیر کامل دارد و بالاخره صفات رذیله است که انسان را از راه مستقیم، از راهی که موجب سعادت اوست به بیراهه می برد. بعثت همه انبیاء و از جمله بعثت پیامبر اسلام برای تهذیب نفس است یعنی همه پیغمبران از جکله پیامبر اسلام آمده اند تا صفات رذیله را از بین ببرند و صفات خوب و فضیله را جایگزین آن کنند بلکه می توان گفت تمام عبادات در اسلام برای این است که انسان مهذّب شود، قرآن یعنی کلام نازل و دعا یعنی کلام صاعد، هر دوبرای تهذیب نفس است، در سوره «الشمس» که سوره ای است از نظر تاکید، منحصر به فرد، یازده قسم دارد و پس ازآن می فرماید: «قد افلح من زکاها و قد خاب من دساها» (30) یعنی رستگاری و سعادت فقط مرهون تهذیب نفس است و شقاوت و بدبختی و ناامیدی فقط به واسطه صفات رذیله است.
نفس امّاره به واسطه این صفات رذیله، انسان را به تباهی و هلاکت می کشاند. کینه، حسد، کبر، ریا، نفاق، نمامی، عجب، دروغ، خیانت و صفات بی شمار دیگری که پرداختن به آن از حوصله این نوشتار خارج است و در کتاب های اخلاقی به طور مفصل از آنها بحث شده است. بسیاری از بزرگان علم اخلاق بر این باورند که دشمنی صفات رذیله به مراتب از دشمنی دیگر مراتی نفس بالاتر است. صفات رذیله برای انسان از غفلت، توهم ها و وسوسه ها و از نفس امّاره هم مهم تر است. از این جهت هم همه انبیاء مخصوصاً نبی اکرم) (ص) برای همین تنبه و برای مبارزه با صفات رذیله نظیر حسد، کبر، تظاهر و ریا، عجب، سوءظن به دیگران و… مبعوث شده اند «خطراین صفات رذیله از خطر همه ی دشمنان بیرونی بیشتر است چرا که بسیاری از صفات رذیله انسان نظیر آتش زیر خاکستر است، در زیر خاکستر، آتش پیدا نیست اما اگر خاکستر عقب برود، آن آتش زیر خاکستر است. صفات رذیله انسان تا طوفانی نشده، طغیانی نشده، ممکن است به انسان ضرر نرساند اما وقتی غریزه حسد گل کند… دیگر چیزی در مقابل او نمی تواند قد علم کند. حتی حاضر است خود را بکشد برای این که به شخص مورد حسد ضرر بزند…» (31).
یکی دیگر از شیوه های دشمنی نفس امّاره، سرگرم کردن انسان به دنیا و لهو و لعب و غافل نمودن او از حق و هدف خلقت است. در مناجات شاکین می خوانیم: «… میاله الی اللعب و للهو و مملوه بالغفله و السهو» (32)؛ یعنی نفس امّاره، بسیار مایل به لهو و لعب دنیاست و پر از غفلت و فراموشی از آخرت است.
و در ادامه می فرماید: «تسرع بی الی الحوبه و تسوفنی بالتوبه»؛ به سرعت مرا به مهالک و خطرات می کشاند و توبه ام را به وعده و تأخیر می افکند.
شیوه ی دشمنی نفس با ابزار غفلت به این شکل است که ابتدا او را به امور دنیوی مشغول و سرگرم ساخته، تا این که از یاد خدا غافل شود، غافل شدن از یاد خدا، به معنی سقوط در وادی خطرناک معاصی و مهالک است. چنین کسی به ترغیب نفس امّاره، در گناهان غوطه ور شده و با وعده ی توبه و به تأخیر انداختن آن، خود را به هلاکت و عاقبت شوم عذاب الهی گرفتار می کند. انسانی که قربانی این نوع از دشمنی نفس اماره می شود. در واقع به درد کوری و ضلالت مبتلا گشته است. قرآن کریم در مورد چنین کسی می فرماید: «ومن کان فی هذه اعمی فهو فی الاخره اعمی واضل سبیلا» (33) ؛ یعنی هر کس در این دنیا کور و در غفلت و ضلالت است، در آخرت نیز کور و در ضلالت خواهد بود. «و من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا و نحشره یوم القیامه اعمی» (34)؛ کسی که از یاد خدا اعراض کند و در غفلت به سر برد، زندگی او تنگ و ناخوش خواهد بود و در روز قیامت، کور و نابینا برانگیخته خواهد شد. در این دنیا کور بود یعنی در غفلت به سر می برد، یعنی نفس اماره، با او کاری کرده بود که در دنیا به فکر دیگران نبود، ایثارگری نداشت، نه تنها ایثارگری نداشت، بلکه خود محوری داشت، خودگرایی و خود فکری داشت، «بلکه هم چون کرم ابریشم به خود می تنید برای این که خود را اداره کند نه دیگران را» (35) این گونه غفلت، سر چشمه بسیاری از صفات رذیله می گردد که خود از بزرگ ترین دشمنان درونی انسان به حساب می آیند. از جمله خودخواهی و تکبر، غرور، سوءظن، ریا و نفاق و … و پر واضح است که عاقبت انسان مبتلا به این امراض چه خواهد بود به عنوان نمونه در روایت آمده است: «لایدخل الجنه من کان فی قلبه مثقال ذره من الکبر» (36)؛ داخل بهشت نمی شود آن کس که یک ذره کبر دارد. و تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مُجمل.
از دیگر شیوه های دشمنی نفس که در روایات بی شماری به آن اشاره شده است، شیوه ی تملق و چاپلوسی منافقانه است. چرا که یکی از صفات نفس اماره، «مُسوَّله» به معنای «ظاهرآرا» می باشد که صفت بارز منافقین قلمداد می شود. نفس امّاره، خود را چون دوستی سازگار ودلسوز جلوه می دهد و همین که فریب داد و بر انسان تسلط یافت، هم چون دشمن، بر او مسلّط شده و با خودخواهی و قلدری فرمان می راند و شخص را به جایگاه های سوء و هلاکت می کشاند: امام علی (ع) می فرماید: «النفس الاماره المسوله تتملق تملق المنافق و تتصنع بشیه الصدیق الموافق حتی اذا خدعت و تمکنت و تسلطت تسلط العدو و تحکمت تحکم العتو فاوردت موارد السوء» (37). در اکثر روایات و احادیثی که از دشمنی نفس امّاره هشدار داده و انسان را متوجه عداوت و نحوه اعمال دشمنی او ساخته است، بر خیانت و فریب کاری نفس در مقابل اعتماد و اطمینان آدمی، تاکید شده است. حضرت علی (ع) می فرماید: همانا نفس تو بسیار فریب کار است، اگر به آن اعتماد کنی شیطان، تو را به سمت ارتکاب حرام ها می کشاند: «ان نفسک لخدوع، ان تتق بها یقتدک الشیطان الی ارتکاب المحارم» (38).
و در جای دیگر می فرماید: «نفس همواره به بدی ها و زشت کاری فرمان می دهد، پس هر که به نفس خویش اعتماد کند، نفس او به او خیانت می ورزد و هر که به آن، دل خوش کند، نفس او را به هلاکت می افکند و هر که از آن خرسند شود، نفس او را در بدترین جایگاه فرود می آورد». (39)
به همین مضمون در جای دیگر فرموده: «زمانی که به نفس خود بیشترین اعتماد را داری، از فریب او بیشتر برحذر باشد» (40).
حضرت علی (ع) پس از پایان جنگ نهروان، برکشتگان خوارج گذشت و فرمود: «بدا به حال شما، چه کسی آنان را فریفت؟ فرمود: شیطان گمراه کننده و نفس بد فرمان که آنان را با آرزوهای خام فریب داد و ایشان را به میدان فراخ گناهان و نافرمانی ها کشانید و نوید پیروزی به آنان داد و در نتیجه در آتش فرو افکندشان» (41).
این موارد،نمونه ای از شیوه های دشمنی نفس با انسان است که همواره راه باطل را بر می گزیند، و پیوسته با توسّل به هر وسیله ای به بدی و معصیت فرمان می دهد. غفلت و اعتماد انسان به این دشمن درونی، زمینه ساز عداوت و خیانت های ناجوانمردانه ی نفس شده و انسان را به معرض حملات و به وادی هلاکت و نابودی می کشاند.

2-روش مبارزه و مقابله با دشمن درون (نفس)

1-2 تعلیم و تزکیه و تهذیب نفس

یکی از موثرترین شیوه های مبارزه با دشمنی های نفس، تعلیم نفس با اهتمام به علم و دانش و آگاهی از آسیب ها و آفت های کشنده ی نفس و هم چنین اطلاع از شیوه های درمان و پیشگیری آن از ابتلا به امراض مهلک و آفت های مضرّ نفس است. برای این منظور بزرگان و خواص اهل معرفت، با استمداد از سرچشمه ی وحی و آیات و روایات، مجموعه ای را در حوزه ی نفس شناسی به نام علم اخلاق پدید آورده اند. بدون شک یکی از مهم ترین عوامل انحراف و سقوط انسان از مسیر درست و صراط مستقیم و سرازیر شدن در وادی معصیت و هلاکت به ترغیب و تشویق نفس امّاره، جهل و نا آگاهی اوست و در مقابل، راه نجات و رهای از بند اسارت نفس و دشمنی های پیوسته ی او، علم و دانش و تعلیم و تربیت نفس است. چنان که امیر المومنین علی (ع) فرمود: «کلما ازداد علم الرجل زادت عنایته بنفسه وبذل فی ریاضتها و صلاحها جهده»؛ هر چه دانش مرد، زیادتر شود، اهتمام او به نفسش بیشتر شود و توان خود را در راه تربیت و اصلاح آن به کار گیرد» (42).
پس از تعلیم و دانش نفس، دومین مرحله در مقابله با دشمنی های نفس، تربیت و تهذیب اوست. چرا که رستگاری و نجات در تزکیه و تهذیب نهفته است. «قد افلح من زکاها و قد خاب من دساها» (43) در روایات امده است: پرداختن به تهذیب نفس، سازنده تر است: «الاشتغال بتهذیب النفس، اصلح» (44). تنها راه رسیدن به اهداف متعالی و کمالات انسانی، تهذب نفس است، بدون اصلاح و تربیت نفس، محال است که بتوان از بند شهوات و خواسته های مُهلکِ نفس که او را به معصیت و نابودی می کشاند، رها شد. علی (ع) فرمود: «ذروه الغایات لاینالها الا ذوو التهذیب و المجاهدات» (45) ؛ به اوج اهداف نرسد مگر کسانی که در راه تهدیب نفس خود مجاهده می کنند.
یکی از فواید تهذیب نفس، بهره بردن بیشتر از موهبت عقل در مبارزه با موانع رشد و دشمنان درون و برون است. کسی که از این شیوه استفاده نکند، قطعاً از منافع و مواهب عقل خود در یافتن راه درست و مبارزه با دشمن، محروم خواهد ماند. امام علی (ع) می فرماید: «من لم یهذب نفسه لم ینتفع بالعقل » (46)؛ هر که نفس خود را تهذیب نکند از خرد بهره مند نشود.
از طرفی با اصلاح نفس اماره، بسیاری از دردها و امراض نفسانی درمان می یابند و در مقابل، بی توجهی به اصلاح و تهذیب نفس، خود منشاء بروز آفت ها و بیماری های نفسانی است که به عنوان دشمنان درون علیه انسان به عداوت می پردازند. «من لمیتدارک نفسه باصلاحها اعضل دواء و اعیا شفاء و عدم الطبیب» (47)؛ هر که با اصلاح نفس خود، خطاها و کاستی های آن را جبران نکند، درد و بیماریش سخت شود و درمان او دشوار گردد و طبیبی برای درمان درد خود نیابد.
به نظر می رسد، کامل ترین و موثرترین شیوه ی مقابله با دشمن های نفس، و بلکه تنها شیوه ای که برای رام کردن نفس امّاره و تسلط بر این دشمن درون وجود دارد، همین اصلاح اخلاق و ملکات نفس باشد. چرا که تمامی اصول و شیوه هایی که علمای اخلاق و حکمای الهی ارائه کرده اند به نحوی به این شیوه برمی گردد و با مقدمه ای برای تهذیب و اصلاح نفس است یا نتیجه آن. به عنوان مثال بی توجهی به دنیا و مظاهر فریبنده آن، که به نظر عده ای یکی از شیوه های مبارزه با نفس محسوب می شود، خود از مقدمات اصلاح و تهذیب نفس است. بنابراین جامعیّت و کلیّت این شیوه ما را از پرداختن به مباحث فرعی و جزئی پیرامون شیوه های مبارزه بانفس، بی نیاز می کند.

1-2-1 راه رسیدن به تهذیب نفس در مبارزه با دشمن درون

از چند طریق می توان به این شیوه ی خاص در مقابله با نفس امّاره و دشمنی های او، دست یافت؛
راه اوّل: عبارتست از اصلاح اخلاق و صفات نفسانی به واسطه ی توجه به منافع نیک دنیوی و ارزش ها و عقاید پسندیده در میان مردم، این شیوه یکی از عمومی ترین شیوه های تهذیب اخلاق و خودسازی به منظور تسلط بر دشمن نهان و درون است. مثل این که گفته شود: عزّت نفس و قناعت کردن انسان به آن چه دارد و چشم طمع نداشتن به آن چه مردم دارند، انسان را سربلند و در نظر مردم بزرگ می سازد و بر عکس، آزمندی و طمع، موجب فقر و تنگدستی می شود. طمع، انسان را ذلیل و خوار می کند و علم و دانش، موجب اقبال مردم و باعث عزّت و آبرومندی و محبوبیّت نزد خواص می گردد. شجاعت، عدالت و راستگویی، باعث می شود انسان مورد ستایش و توجه مردم قرار گرفته، محبتش در دل ها جای گیرد. این همان راه معروف و متداولی است که علم اخلاق بر پایه آن استوار شده و از دانشمندان یونان باستان پیرامون خودسازی و مقابله با نفس اماره، به ارث مانده است. هر چند قرآن و اسلام این شیوه را که صرفاً مبتنی بر پسند عوام و نظر مردم است، به کار نبرده و توصیه نکرده است لکن در جوامعی که رفتارها و معیارها براساس ارزش های الهی شکل گرفته اند، می تواند شیوه ای موثر و مفید باشد.
راه دوم: از طریق توجه دادن به اهداف اخروی است که در قرآن کریم، فراوان به آن اشاره شده است. مانند آیه «الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه» (48)؛ در حقیقت خداوند از مؤمنان جان ها و مال هایشان را به بهای این که بهشت برای آنها باشد خریده است و این آیه شریفه «ان الظالمین لهم عذاب الیم» (49).این آیات، انسان را به هدف متعالی خلقت خویش، که بهایی جز بهشت ندارد، متوجه می سازد. اعتقاد به زندگی اخروی و حساب و کتاب و باور به این که هیچ رفتار و عملی از انسان را متوجه نفس و حالات و فعال نفسانی خویش ساخته، او را بر این می دارد تا به محاسبه نفس و ملکات نیک و بد خود بپردازد. این راه، برای مبارزه با دشمن سرسخت درون، شیوه ای منطقی و عاقلانه است که از دوراندیشی و تفکر در عاقبت امور نشأت می گیرد. انسان برای مبارزه بانفس باید هم دغدغه و نگرانی اصلاح داشته باشد و هم انگیزه و داعی قوی. و این هر دو با این شیوه یعنی توجه به اهداف اخروی و التفات به پاداش و عقاب، تامین می شود. این روش، یادآور حدیث معروف نبوی است که فرمودند: «حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا» به حساب نفس خود رسیدگی کنیدقبل از آنکه در روز قیامت به حساب شما رسیدگی کنند.
این گونه حساب رسی و تحقیق، از نگاه روایات، «انفع التحقیق» یعنی سودمندترین تحقیق، قلمداد شده است. حضرت علی (ع) می فرماید: «استدارک فساد النفس من انفع التحقیق» (50)؛ جبران کردن تباهی نفس، سودمند ترین تحقیق است.
بدون شکف منظور از سودمندی و منفعت حاصل از اصلاح نفس، در این حدیث، نفع مادی و دنیوی صرف نیست بلکه درمکتب ائمه، محور تمام افعال و اعمال انسان، آخرت و زندگی اخروی است. چنان که حضرت امیر (ع) می فرماید: «تدارک فی آخر عمرک ما اضعته فی اوله تسعد بمنقلبک» (51)؛ آن چه در اوایل عمر خود، از دست داده ای در اواخر عمرت جبران کن تا درآخرتت سعادتمند گردی.
بنابراین یکی از موثرترین شیوه هایی که در اصلاح و پاکسازی نفس و ایمن شدن از دشمنی ها وعداوت های پنهان او از طرف پیامبر(ص) و ائمه ی معصومین (ع) به کار برده شده و به پیروان خود نیز توصیه نموده اند، نوجه به معاد و اهداف اخروی می باشد که تأثیر آن به مراتب بیشتر از طریقه ی نخست و توجه به منافع نیک دنیوی وارزش های پسندیده و مقبول عوام است.

1-2-2 یاری جستن از حق درمبارزه با دشمن درون (نفس امّاره)

پیچیدگی حقیقت نفس و تنوع شیوه ها و ابزارهای منافقانه ای که این دشمن برای نابودی و هلاکت انسان به کار می گیرد، از یک طرف و محدودیت و عجز انسان چه به لحاظ علم و چه به لحاظ عمل از طرف دیگر، موجب شده تا شناخت نفس اماره و در نتیجه مبارزه و مقابله با این دشمن سرسخت، بدون استعانت از حق، امری دشوار و درمواردی، محال به حساب آید.
نفسی که پیوسته، انسان ضعیف و جهول را به سوی بدی ها می کشاند (بالسوء اماره) و بر هر خطا و اشتباهی سبقت می گیرد (و الی الخطیئه مبادره) و به گناه و معصیت بسیار حریص و ولیع بوده (و بمعاصیک مولعه) و انسان را همواره به معرض خشم و غضب می افکند (و لسخطک متعرضه). تعلل و بهانه اش در طاعت بسیار (کثیره العللل) و آرزوی او به دنیا دور و دراز (طویله الامل) و بالاخره انسان را دائما به راه هلاکت و خواری می کشاند؛ این چنین نفسی، با این خصوصیات، فقط با یاری جستن از خداوند و با ابزار توکل و توسل به حق قابل شناخت و در نتیجه قابل کنترل و مهار است. در «مناجات شاکین» می خوانیم: «الهی اشکو الیکعدوا یضلنی» (52)؛ خدایا به تو شکایت می کنم از دشمنی نفس که مرا گمراه می کند.
در موضعی دیگر، رسول خدا (ص) در پاسخ به این سوأل که راه شناخت حق چیست؟ فرمود: شناخت نفس. پرسید: راه رسیدن به معرفت نفس چیست؟ فرمودند: کمک جستن از حق در برابر نفس: «الاستعانه بالحق علی النفس» (53).
حضرت امیر (ع) در نهج البلاغه به لسان دعا و نیایش، از خداوند متعال، در مبارزه با نفس اماره خویش، استعانت جسته، می فرماید: «الحمدلله الواصل الحمد بالنعم و النعم بالشکر، نحمده علی آلائه کما نحمده علی بلائه و نستعینه علی هذه النفوس البطاء عما امرت به السراع الی ما نهیت عنه» (54).
«ستایش مخصوص خداوندی است که ستایش را به نعمت ها و نعمت ها را به شکر می پیوندد. او را به نعمت هایش می ستاییم همان گونه که بر بلایش ستایش می کنیم و از او یاری می جوییم در برابر این نفس هایی که درانجام آن چه بدان فرمان داده شده اند، بسی کندی می ورزند وبه سوی آن چه از آن نهی شده اند می شتابند».
و درجای دیگر در برابر نفس خود و نفس پیروان خویش از خداوند، یاری جسته، می فرماید: «و الله المستعان علی نفسی و انفسکم» (55)؛ و از خداوند در برابر نفس خودم و شما یاری می طلبم.» حضرت امیر (ع) خداوند را بهترین حمایت گر و پشتیبان، در مبارزه با نفس اماره دانسته می فرماید: «اقول ما تسمعون و الله المستعان علی نفسی و انفسکم و هو حسبنا و نعم الوکیل» (56). من گفتم، آن چه را که شنیدی و از خداوند در برابر نفس خود و شما، یاری می طلبم و او ما را بس است و بهترین حمایت گراست.

پی نوشت ها :

1. غررالحکم، ح9957
2. میزان الحکمه، ج4، ص1848
3. یوسف(12)/53
4. قیامت(75)/1و2
5. فجر(89)/28 و 27
6. شمس(91)/8 و 7
7. آل عمران (3)/ 185
8. سجده(32)/9، حجر(15)/29، ص(38)/72
9. روم(30)/30
10. یوسف(12)/53
11. غررالحکم، ح 3491
12. غررالحکم، ح115
13. همان، ح 9-5
14. اصول کافی، ج2، ص 455
15. شرح چهل حدیث، حدیث اول، ص7
16. بحارالانوار، ج18، ص204
17. وسایل السیعه، ج11، ص 124
18. بحارالانوار، ج70، ص68
19. الکافی، ج2، ص335، به نقل از میزان الحکمه
20. الکافی، ج2، ص335، به نقل از میزان الحکمه
21. غررالحکم، ح 3269
22. برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: نقطه های آغاز در اخلاق عملی؛ آیت الله مهدوی کنی، خودشناسی برای خودسازی؛ استاد مصباح یزدی، و معراج السعاده؛ ملا احمد نراقی
23. یوسف(12)/53
24. چهل حدیث، ص 5
25. مفاتیح الجنان، مناجات خمس عشره، مناجات دوم، الشاکین
26. یوسف(12)/24
27. یوسف(12)/33
28. رک: جهاد با نفس، آیت الله مظاهری، ج4، ص 103-99
29. مناجات دوم،مناجات شاکین از مفاتیح الجنان
30. شمس(91)/9-10
31. جهاد با نفس، آیه الله مظاهری، ج4، ص 116
32. مفاتیح الجنان، مناجات خمس عشره، مناجات دوم
33. اسراء(17)/72
34. طه(20)/124
35. جهاد با نفس، ج4، ص 20-17
36. همان، ص 121
37. میزان الحکمه، ترجمه فارسی ، ج13، ص 6386
38. غررالحکم،، ص3490
39. غررالحکم، ص3491
40. همان، ص 7170
41. نهج البلاغه، حکمت 323
42. غررالحکم، ص7204
43. الشمس(91)/9-10
44. غررالحکم، 1319
45. همان، ص 5190
46. میزان الحکمه، ج13، ص6408
47. همان، ص 6409
48. توبه(9)/111
49. ابراهیم(14)/22
50. میزان الحکمه، ترجمه ج13، ص6404
51. همان، ص 6405
52. مفاتیح الجنان، مناجات خمس عشره، مناجات دوم
53. بحار الانوار، ج70، ص 72
54. نهج البلاغه خطبه، 114
55. همان، خطبه 133
56. همان، خطبه 183

منبع: گنجور، مهدی، (1359)، دشمن شناسی در آینه وحی و نظام ارزشی، اصفهان، نشر حیات طیبه، 1389، چاپ اول.

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد