طلسمات

خانه » همه » مذهبی » نقد و بررسي کتاب شبهات و ردود

نقد و بررسي کتاب شبهات و ردود

نوشته آيت الله محمد هادي معرفت (ره)

نقد و بررسي کتاب شبهات و ردود

هدف اين مقاله، معرفي، بررسي و ارزيابي کتاب شبهات و ردود حول القرآن الکريم اثر مرحوم آيت الله محمدهادي معرفت است. کتاب ياد شده پاسخ تحليلي استدلالي به شبهه هاي وارده در طول بيش از هزار سال بر قرآن کريم است که در

03626 - نقد و بررسي کتاب شبهات و ردود
03626 - نقد و بررسي کتاب شبهات و ردود

 

نويسنده: حسن حکيم باشي (1)

 

نوشته آيت الله محمد هادي معرفت (ره)

چکيده

هدف اين مقاله، معرفي، بررسي و ارزيابي کتاب شبهات و ردود حول القرآن الکريم اثر مرحوم آيت الله محمدهادي معرفت است. کتاب ياد شده پاسخ تحليلي استدلالي به شبهه هاي وارده در طول بيش از هزار سال بر قرآن کريم است که در پنج دسته کلي دسته بندي شده. اين نوشتار به معرفي و جايگاه علمي نويسنده، چشم انداز کلي آثار علمي و ديدگاه هاي وي، معرفي و پيش زمينه هاي تأليف اثر پرداخته است. در ادامه، مقوله شبهه و شبهات وارده بر قرآن و بايسته هاي رويارويي با شبهه هاي قرآن مطرح شده و پاسخ گويي مستدل و دوستانه با پرهيز از تکفير يا تحقير، وظيفه عالمان ديني دانسته شده است. سپس تتبع فراوان، پويايي و ناايستايي، آزادانديشي و استوارسازي نظريه به کمک خرد جمعي، شيوايي قلم و نوآوري، از ويژگي هاي آثار و تأليفات استاد معرفت به ويژه اثر مزبور معرفي و به چند کاستي اثر از جمله نداشتن فهارس فني و وجود اطناب و ايجاز در آن اشاره شده است.
در ادامه گزارش کلي از بخش هاي پنج گانه اصلي کتاب ارائه شده است که عبارت اند از:
1. منبع زميني داشتن قرآن؛ 2. بازتاب فرهنگ زمانه بودن؛ 3. وجود تناقضات متني؛ 4. ناسازگاري با علم و تاريخ؛ 5. تمثيلي بودن زبان تاريخي. فصل اخير، همان انديشه نوين اسلامي است که در چند دهه اخير از سوي برخي دانشمندان مصري ارائه شده است. فهرستي اجمالي از مباحث عرضه شده در اين بخش آورده شده است.
كليدواژه ها: قرآن، شبهات، مستشرقان، محمدهادي معرفت، وحيانيت، زبان تاريخي و…

زلال انديشه و غبار آيينه

کتاب شبهات و ردود حول القرآن الکريم يکي از تأليفات گرانسنگ بزرگمرد عرصه انديشه ديني و قرآني، پاسدار توانمند معارف وحياني، طلايه دار پژوهش هاي عالمانه در تفسير و علوم قرآني، فقيه فرزانه و مفسر ارجمند، آيت الله محمدهادي معرفت ( قدس الله نفسه الزکية ) است.
آن بزرگمرد وارسته بيش از نيم قرن به تلاش و جهاد بي وقفه در جهت تعليم و تحقيق و تأليف در عرصه هاي فقه و تفسير و قرآن پژوهي پرداخت و با پايمردي و سخت کوشي هرچه تمام تر، بنياد پويشي گران ارج را در عرصه نوانديشي ديني، فقهي و قرآني در سطح مراکز علمي، فرهنگي، آموزشي و پژوهشي کشور پي ريزي کرد که آثار خجسته آن به گونه اي بالنده و فزاينده، استمرار داشته و دارد. دستاورد تلاش هاي فکري وي، پر تأثيرترين و جريان سازترين داده هاي علمي در چرخه پويش متعالي انديشه ناب وحياني بوده و از رهگذر اين تلاش و پويش مبارک، ماندگارترين آثار گرانسنگ علمي را در اين عرصه به يادگار نهاده است.
برخي از تأليفات آن متفکر ارجمند از جمله کتاب شبهات و ردود در نوع خود بي نظير و غيرقابل مقايسه با آثار ديگر است.
تأليف ده ها کتاب ارزشمند در عرصه هاي مختلف علوم و معارف ديني، نگارش ده ها مقاله تحقيقي در زمينه هاي گوناگون فقهي، تفسيري، سياسي، کلامي، معرفتي، ادبي و… ايراد سخنراني هاي علمي در مجامع و کنگره هاي بزرگ علمي داخل و خارج، تدريس در عالي ترين سطوح فقه و تفسير و علوم قرآني در مهم ترين مراکز حوزوي و آموزشي عالي، همکاري علمي مؤثر با عالي رتبه ترين مراکز و مؤسسات علمي – آموزشي حوزه و دانشگاه، حضور عالمانه در بسياري از دانشنامه ها، موسوعه ها، نشريات علمي و… همه آنچه ياد شده افزون بر رسالت سنگين فقاهت و مرجعيت، از جمله تلاش هاي سترگ ايشان در ميدان جهاد علمي و عملي است.
کتاب شبهات و ردود از آثار بسيار با اهميتي است که نقطه عطفي در سير تدوين آثار مهم و منابع اصلي قرآني است و به راستي هر چند صد سال يک بار شاهد آثاري از اين دست هستيم. اين کتاب را هرگز نمي توان اثري علوم قرآني يا تفسيري دانست؛ بلکه به راستي دايرة المعارفي ديني بل فراديني است که از بررسي ها و تدقيقات قرآني، تفسيري، فقهي، حقوقي، کلامي، فلسفي، تاريخي، ادبي و حتي طبيعي و تجربي آکنده است و دانش هاي نويني چونان زبان شناسي، نقد ادبي، تحليل متني، دين شناسي، تمدن شناسي، تاريخ اديان، تاريخ متون مقدس و… در جاي جاي آن نمود دارد. اين ويژگي نشانگر چيرگي مثال زدني استاد در عرصه هاي ياد شده است.
از نکات در خور توجه پيرامون اين کتاب آن است که در طول تاريخ هزار و چهارصد ساله پيدايش شبهات و شکل گيري هجمه ها عليه قرآن کريم که همپاي نزول و گستره و پرتوافشاني قرآن استمرار داشته، هرگز اثري به بلندا و استواري اين کتاب در رد و پاسخ اين شبهات و دفاع از قرآن قويم صورت نبسته و در ميان مفسّران، متکلمان و عالمان بسيار فريقين، هيچ کس چونان حضرت استاد، توفيقمند نبوده است. به راستي راز و رمز اين بي همتايي چيست؟
آنچه در باور اين حقير نشسته، اين است که دليل اصلي اين امر، چيرگي چشمگير مرحوم استاد بر دو مقوله تفسير و علوم قرآني يا به عبارتي دان هاي درون قرآني و برون قرآني است که به منزله دو بال پرواز در آسمان قرآن شناسي و وحي و آگاهي است. اين مهم که تأثيري بس شگرف در توانمندي بر حل مشکلات و پاسخ گويي به شبهات عرصه قرآن پژوهي دارد، کمتر در شخصيت هاي علمي مجال بروز و ظهور يافته و در ميان پيشينيان، امثال شيخ طوسي و علامه طبرسي و در پسينيان کساني چونان علّامتين بلاغي و طباطبايي را مي توان تا حدودي مصداق هاي اين جامعيت دانست. اما جز تني چند چونان نامبردگان، همواره منوال بر اين بوده که عالمان برجسته علوم قرآني در عرصه تفسير، ورود چنداني نداشته اند و مفسران نيز زواياي تو در توي پيچيده و گاه تاريک علوم قرآني را کمتر کاويده اند. به ويژه اين جدا افتادگي دو ساحت ياد شده، در عالمان اهل سنت بيشتر ديده مي شود.
در اين ميان، علامه فقيد ما در عرصه تفسير، با همه سويه هاي پرشمار آن، توفيقي کم نظير داشت و به ويژه بر دانش هاي پيش نياز اين دانش گرامي و گرانمايه، چونان لغت، ادبيات، معارف، فقه، حديث و ديگر دانش ها، احاطه اي در خور توجه داشت. چنان که در عرصه علوم قرآني تضلّعي بس شگفت و حيرت انگيز و يادکردني يافته بود که مانند آن را در گذشته و اکنون، به سختي مي توان يافت. برآمد اين شمول و جامعيت علمي، بصيرتي ژرف و انديشه اي ثابت و نگره اي رازگشا در آوردگاه هاي دشوار شبهات و پرسش هاي قرآني بود که از رهگذر آن کتاب شبهات و ردود پديد آمد.
نيز تجربيات بيش از پنجاه ساله مؤلف گرامي در عرصه تدريس و تحقيق در رشته هاي متنوع علوم اسلامي و در حوزه هاي نجف و قم که دستاورد آن تأليف ده ها اثر علمي ارزشمند و نگارش صدها مقاله علمي در نشريات گوناگون عربي و فارسي در کشورهاي عراق و ايران و حضور در کنفرانس هاي علمي بسيار و… بوده است، به منزله زيرساخت شکل گيري اين اثر خجسته به شمار مي آيد.
به ويژه آثار ايشان در زمينه تفسير و علوم قرآني و مسائل و شبهات قرآني که به صورت کتاب يا مقاله از بيش از پنجاه سال پيش منتشر شده است؛ مانند سلسله مقالاتي که در نشريه عربي أجوبة المسائل الدينية که در عراق و در دهه هشتاد قرن چهاردهم قمري منتشر مي شد در اين زمينه اهميت در خور توجه دارد.
استاد در زمينه پرداختن به شبهات و اهميت آن و انگيزه تأليف اثر خود و زمينه هاي پيشين آن در مصاحبه اي مي گويد:
” من فکر مي کردم مردم، بيشتر شبهات را نمي دانند، پس بهتر است به آن نپردازيم. تا اينکه ديدم يکي از سرشناسان حوزه، در يک مقاله اي ده مورد از شبهات قرآني را بدون نقد و ردّ در يکي از مجلات، به چاپ رسانده و فقط در آخر گفته که اين شبهات وارد نيست! در شماره ي بعدي هم يکي ديگر از آقايان افاضل اين اشکالات را قوي تر از او مطرح کرده است! من نمي دانم چرا بعضي از افراد، شبهات ناقص را، پخته و مبنايي مطرح مي کنند! بنده اگر بخواهم شبهه اي را نقد کنم، اول زمينه سازي مي کنم و طرح شبهه را سبک مي نمايم تا پذيرفته نشود.
وقتي ديدم شبهات فراوان شده، در حدود سه سال، مباحث اعجاز التمهيد را نوشتم. دوستان هم از ابزار گوناگون مثل اينترنت استفاده کردند و حتي شبهاتي را که به مسيحيت مربوط مي شد، جمع آوري کردند و اگر لازم بود علماي مسيحي پاسخ دهند، جواب هاي آن ها نيز گردآوري شد و سعي کردم اول شبهه را خوب بفهمم، بعد جواب بدهم.
ما در کربلا هم که بوديم با همکاري مرحوم آقا سيد محمد شيرازي، عبدالرضا شهرستاني، محمودي و بندريگي، بحث هاي ديني راه انداختيم و به دانشگاه بغداد اعلام کرديم که سؤال هاي ديني را پاسخ مي دهيم. به ما اشکال مي کردند که شايد نتوانيد پاسخ دهيد، ولي ما حرفمان اين بود که اسلام، دين حق است و براي هر شبهه اي جواب دارد. من يادم هست که برخي اوقات تا پاسي از شب مي نوشتم و کتاب هاي بحارالانوار با چاپ هاي قديم را از اول تا آخر، سطر به سطر جست و جو مي کردم چون مي دانستم معصومين (عليهم السلام) بالأخره جايي راجع به اين مسائل فرمايشي دارند. (2) “
کتاب شبهات و ردود که پس از سال ها تلاش سخت کوشانه استاد انتشار يافته، موسوعه اي از مهم ترين شبهات وارده بر ساحت قدسي قرآن کريم است که در طول سده هاي تاريخ اسلامي از سوي قرآن پژوهان و مستشرقان عرضه شده است. در اين ميان به جاي بررسي هاي پيراموني همچون استقرا و استقصاي شبهات و پارينه شناسي خاستگاه و آغاز پيدايش هر شبهه يا نخستين مطرح کننده آن، به اصل موضوع و گزيده ترين پاسخ با استوارترين روش پرداخته شده، چنان که از ميان انبوه شبهه ها و خرده گيري هاي خرد و کلاني که در اينجا و آنجا ديده مي شود، به با اهميت ترين ها بسنده شده است.
کتاب ياد شده به لحاظ پرداختن تخصصي و اختصاصي به شبهات پيرامون قرآن، نخستين کتاب از اين دست در تاريخ شيعه بوده که به حق بايد انتشار آن را نقطه عطفي در تاريخ تحقيقات قرآني و بشارتي عظيم براي ره پويان اين رشته علمي به شمار آورد. اينک پيش از معرفي اين اثر، شايسته است نيم نگاهي به ديدگاه کلي استاد در زمينه شبهه و شبهه پردازي بيفکنيم.

شبهه و روش برخورد با آن

استاد معرفت، شبهه را امري پسنديده و بايسته مي داند که ضامن پيشرفت کاروان علم و دانش و روند تحقيق و پژوهش است:
« شبهه به طور مطلق، يکي از نعمت هاي الهي است. اساساً اگر شبهه در کار نبود، دانشي هم وجود نداشت. پس از شک به دنبال تحقيق مي رود. يک فقيه نيز پس از شک در آراي فقهاي پيشين به سراغ تحقيق مي رود وگرنه مانند بسياري از فقها تقليدگونه عمل مي کند… اساساً شبهه مايه پيشرفت است و کسي که شبهه نمي کند، يعني حرکت علمي در وجود او حالت ايستادگي دارد. از امام صادق (عليه السلام) سؤال کردند که اگر در برخي مسائل براي ما شبهاتي ايجاد شود، چه بايد کرد؟ ايشان مي فرمايد: شبهه اگر در حدّ شبهه باشد جايز است؛ اما اگر اين شبهه ها ما را به جهل رهنمون شوند، اشکال دارد. »
ايشان فرهنگ موجود در جامعه، مبني بر تلقي مخاصمه جويانه از شبهه را تصوري نادرست و برخوردي نابايسته مي داند.

شبهات وارده در باب قرآن

استاد معرفت، شبهات را شامل دو قسم کهن، مانند آنچه در آثار فخررازي و عبدالجبار معتزلي ديده مي شود و شبهه هاي جديد، همچون تشکيک در وحياني بودن ساختار قرآن و ترکيب کلامي لفظ آن مي داند که آيا متعلق به خدا است يا ساخته پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) است که مفاهيم را دريافت مي کرده و خود در قالبي مي ريخته است؟
ايشان همچنين زمينه هاي ايجاد شبهه را به دو گروه داخلي و خارجي تقسيم مي کند: يک؛ زمينه هاي خارجي مانند ديدگاه هاي مستشرقان که قرآن را اساساً به عنوان وحي آسماني باور ندارند و آن را ساخته و پرداخته و برخاسته از هوش، نبوغ، ذکاوت و روشن انديشي شخص پيامبر مي دانند، بدين رو تضادهاي خيالي قرآن با تاريخ يا علم را به دليل اشتباه پيامبر مي دانند که اگر وحي الهي مي بود، خالي از اشتباه بود. و ديگر زمينه هاي داخلي شبهات که به دليل همگام نبودن برداشت هاي مفسران از قرآن با روند پيشرفت علوم پديد آمده است.

شيوه پاسخ گويي به شبهات

استاد معرفت از ميان سه شيوه: « برخورد تکفيرآميز و مرتدپنداري »، « مواجهه تحقيرآميز » و « پاسخ به دور از دشمني و همراه با عطوفت و استدلال »، تنها شيوه سوم را درست مي داند و مي گويد:
” کسي که سؤال دارد همانند فرد مريض است. آيا مي توان به مردم گفت نبايد مريض شويد. شبهه نيز يکي از درد و علت ها است. طبيب نبايد فرد را به دليل ابتلا به مرض شماتت کند؛ بلکه بايد به دنبال درمان او باشد. به همين دليل، کسي را که شبهه دارد، نبايد معاند پنداشت. “
ايشان اين روش را شيوه معمول امامان اهل بيت (عليهم السلام) در احتجاجات خود با ديگران دانسته و در اين زمينه به اقدام امام حسن عسکري (عليه السلام) در برابر ابن اسحاق کندي فيلسوف مشهور مسلمان اشاره مي کند. کندي که تفکرات الحادي داشت، شش ماه درس خود را تعطيل کرده بود تا تناقضات قرآن را جمع آوري کند؛ امام توسط يکي از شاگردان به او پيغام داد: آن کسي که قرآن، سخن او است، اگر بگويد آنچه تو به عنوان اختلاف و تناقض مي فهمي فقط برداشت تو است و من آن را قصد نکرده ام، چه مي کني؟ کندي با شنيدن اين سخن تکان دهنده، همه کاغذهايي را که در آن مدت گردآورده بود به آتش کشيد.
استاد معرفت در کتاب شبهات و ردود با نگاهي کلان و فراتاريخي به مقوله شبهات وارده بر قرآن، مهم ترين آن ها را که بايسته طرح است در پنج محور کلي دسته بندي مي کند.
البته بايد دانست دفاع وي از قرآن در برابر شبهات، محدود به اثر مورد بحث نيست، بلکه بخش هايي از کتاب ارزشمند التمهيد، به ويژه در مباحث اعجاز و همچنين تمامي کتاب صيانة القرآن عن التحريف و نيز فصل هاي ديگري از کتاب هاي پرشمار ايشان در زمينه هاي گونه گون قرآني دربردارنده شبهه پردازي ها و پاسداشت هاي علمي استدلالي ايشان از ساحت مقدس قرآن است.
در کتاب شبهات و ردود شاکله اصلي، شبهات وارده از سوي مستشرقان است که در نگاهي پي جويانه، امتداد انکارها و الحادها و تکذيب هاي معاندان عصر رسالت دانسته شده که بعضاً در خود قرآن نيز انعکاس يافته است؛ از جمله در آيه 5 سوره فرقان:
« وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى‏ عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلاً ».

محتواي اصلي کتاب

نويسنده در مقدمه کتاب، شبهات وارده از سوي معارضان کهن و نوپديد را در پنج دسته کلي دسته بندي مي کند که از قرار زيرند:
1. شبهاتي در باب وحياني بودن قرآن که آن را الهام گرفته از منابع زميني و تعليمات محيط پيراموني پيامبر و نداهاي دروني وي مي داند. با اين ادعا که بشر مادي زميني، قابليت فراگيري وحي مستقيم آسماني از سوي خداوند را ندارد.
2. شبهاتي در باب تأثيرپذيري قرآن از فرهنگ زمانه و محيط جاهلي و آداب و رسوم عرب.
3. وجود تهافت و تناقض در قرآن که در نتيجه آن بايد گفت از سوي خداوند نيست.
4. وجود خطاهاي تاريخي، ادبي و علمي که به دليل وجود برخي گزاره ها و داستان ها در قرآن احساس مي شود.
5. شبهاتي در زمينه احتمال راهيابي تحريف به قرآن که حجيت و اعتبار آن را زير سؤال مي برد. (3)
بر همين اساس، مطالب کتاب در ضمن پنج باب تنظيم شده که عبارتند از: هل للقرآن من مصادر، القرآن و ثقافات عصره، موهم الاختلاف و التناقض، هل هناک في القرآن مخالفات، القصص القرآني.
البته محور پنجم فوق الذکر را به دليل اينکه در کتابي جداگانه مطرح و بررسي کرده، در اين کتاب نمي آورد و به جاي آن فصل داستان هاي قرآني را مي آورد که در واقع پاسخ اين دعوي است که زبان تاريخي قرآن نمادين است و نه واقع نمون.
اينک فصل هاي پنج گانه کتاب را با هم مرور مي کنيم.

1 . قرآن و منابع زميني:

اشکال نخست، بيشتر از سوي مستشرقان و غالباً همراه با انگيزه هاي مغرضانه و از سر دشمني و گاه انگيزه هاي سياسي، فرهنگي و استعماري ارائه شده و مستند ايشان نيز همگرايي ظاهري برخي از مطالب قرآن و عهدين بوده است، چنان که از برخي آيات قرآن نيز مي آيد؛ مانند:
« إِنَّ هذَا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولَى‏ وَإِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ »؛
يا آياتي که آموزه هاي قرآن را ياد آشناي عالمان بني اسرائيل معرفي مي کند. کساني چون تسدال، ماسيه، اندريه، گلدزيهر، نولدکه و… قرآن را برگرفته از متون کهن و منابع ديني يهود همچون تلمود ديده اند. قرآن اما، دليل اين همگرايي و همگوني را تنها اين حقيقت مي داند که آيين هاي ابراهيمي، همگي سرازير از يک منبع هستند و همه آموزه هاي آن ها در راستاي کلمه توحيد و اعمال صالح و مکارم اخلاق است. چنان که شواهد تاريخي اتخاذ برخي از برخي ديگر را نفي مي کند و از نظر عقل نيز احتمال اتفاقي بودن و تصادفي بودن اين همگوني و همگرايي ناممکن است. (4)
نويسنده بر حقانيت پيامبر و وحياني بودن قرآن، دلايل بسياري اقامه کرده و مستندات معارضان را پاسخ مي گويد. وي در ادامه با مقايسه تطبيقي معارف قرآن در عرصه هاي توحيد، صفات خدا، انسان شناسي، ويژگي ها و امتيازات انسان، منزلت و جايگاه والاي وي، مقام پيامبران و سيره و تاريخ ايشان با آنچه در کتب عهدين آمده است، به اين نتيجه مي رسد که هرگز نمي تواند منبع قرآن، تورات و انجيل تحريف شده موجود در دسترس پيامبر باشد.
نويسنده در فصل ديگري به تفصيل، داستان طوفان نوح در تورات و قرآن را به مقايسه مي نشيند و فرضيه جهان شمول بودن آن را نقد مي کند. (5)
در ادامه باب اول و در ادامه بررسي تاريخ انبيا در قرآن و انجيل و تورات، اين موضوع ها بررسي شده اند:
پدر واقعي ابراهيم، تارح يا آزر. فرزند قرباني ابراهيم؛ اسماعيل يا اسحاق. کشتي يعقوب با خدا، عبور بني اسرائيل از دريا. داستان گوساله و سامري. هويت واقعي قارون. حرکت کوه بر فراز بني اسرائيل. داود و همسر اوريا (6)
در ادامه همين فصل، گزارش هاي انجيل ها و قرآن درباره مريم، خواهر هارون و دختر عمران، نسبيت الوهيت به او، ولادت عيسي (عليه السلام)، کودکي و کهولت او، بشارت وي به آمدن پيامبر اسلام، و به صليب کشيدن عيسي (عليه السلام) با يکديگر مقايسه شده است. (7)

2. قرآن و فرهنگ زمانه:

در باب دوم کتاب، از اتهام ديگري که بر قرآن وارد ساخته اند مبني بر اينکه قرآن بازتاب فرهنگ زمانه بوده، به تفصيل پاسخ داده شده و مبارزه برنامه ريزي و زمان بندي اسلام عليه مسائلي چون تبعيض عليه زنان و برده داري به عنوان شاهد نادرستي اين باور مطرح شده است. ادعا شده که ديدگاه اسلام درباره زن تحت تأثير فرهنگ حکم فرما بر جاهليت عصر نزول بوده است.
مؤلف محترم ضمن تبيين کرامت انساني و جايگاه بلندي که قرآن براي زن – همسان و برابر با مرد – قائل است، فلسفه تفاوت هايي را که قرآن در برخي عرصه ها ميان زن و مرد گذاشته، مورد تحليل قرار داده است. از جمله دليل تفاوت ديه و ارث و برابر بودن شهادت دو زن با شهادت يک مرد را حکمت شگرف آفريدگار جهان به عنوان يگانه مرجع قانون گذاري مي داند که براساس مقتضيات متفاوت طبيعت و آفرينش اين دو جنس بوده است. نويسنده همچنين پرسش هاي مطرح شده درباره قضاوت زن، حق طلاق وي، مسأله حجاب، ضرب زدن، مسأله چند همسري و حق حضانت را به تفصيل پاسخ گفته است. و حکمت تعدّد همسران پيامبر گرامي اسلام را نيز بيان کرده است. (8)
پس از آن، تلاش قرآن و اسلام در جهت آزادسازي بردگان و نسخ و براندازي رسم برده داري تبيين شده است. (9)
در ادامه همين باب، تفاوت گزاره هاي ناب و روشن قرآن در باب جنّ، حورالعين و باغ هاي بهشت با خرافات پوسيده جاهلي تبيين شده و سپس اعتراف قرآن به تأثير سحر و ديدگاه قرآن در باب حقيقت دانش جادو و چشم زخم مورد تحليل قرار گرفته است. (10)

3. تناقض نموني قرآن:

در سومين باب از کتاب، توهم متناقض نما بودن قرآن را که از سده هاي نخستين تاريخ اسلام براي بسياري روي داده و امامان اهل بيت (عليهم السلام) نيز در مواردي به توضيح و رفع چنين شبهاتي پرداخته اند. بررسي کرده و پس از تحليل علل و عوامل پيدايش ذهنيت ياد شده، موارد و نمونه هاي چندي از متناقض نمايي آيات قرآن مطرح و سپس بدان پاسخ داده شده است. از جمله:
بار گناه هر کسي بر دوش خود اوست يا بر دوش کسي که او را به گمراهي افکنده؟
روز قيامت، هزار سال است يا پنجاه هزار سال؟
آفرينش آسمان ها و زمين در دو روز بوده يا شش روز؟
در روز قيامت پرسش و پاسخ مطرح است يا نه؟
و تنظيم مقدرات انسان ها و مسأله اختيار. (11)
استاد معرفت در ادامه اين باب به موضوع اختلاف قرائت ها و تأثير آن در پيدايش اختلاف در قرآن پرداخته و ديدگاه ابن قتيبه صاحب تأويل مشکل القرآن را در اين باب مورد نقد قرار داده است و نيز موارد و نمونه هاي ديگري از سخن ابن قتيبه را بررسي و در پايان به اشکالاتي که قطب الدين راوندي در کتاب الخرائج و الجرائح آورده، اشاره کرده است. (12)

4. ناسازگاري با علم و تاريخ:

در اين باب با ردّ مخالفت و ناسازگاري قرآن با علم، نمونه هاي چالش برانگيز عرضه شده از سوي معارضان، مورد تحليل ادبي و علمي و تفسيري قرار گرفته است. از جمله: اشارات قرآن به جفت بودن همه آفريده ها، کوري دل، سخن گفتن مورچه، مراحل تکون جنين، شهاب هاي آسماني و طرد شياطين، آسمان هاي هفت گانه و جوّ زمين، زمين هاي هفت گانه و لايه هاي زمين، ذوالقرنين و چشمه سرخ در مغرب زمين، هويت واقعي هامان وزير فرعون و چگونگي ساخته شدن برج او، ادعاهاي يهود درباره بسته بودن دست خدا، ادعاي يهود مبني بر پسر خدا بودن عزير، يوسف و خزانه داري مصر و… که معرکه مجادلات بسيار ميان مفسران و مورخان و مستشرقان است. (13)
در ادامه باب پنجم کتاب، خرده هاي ادبي را که بر قرآن گرفته شده مشاهده مي کنيم؛ از جمله وجود اشتباه در تعبير، عدم رعايت قواعد نحوي، عدم تطابق ضميرها و مرجع ها و وصف ها با موصوف ها از جهت افراد و تثنيه و جمع و تذکير و تأنيث در برخي موارد و… (14)

5. بازنگري داستان هاي قرآن:

نويسنده در پنجمين و آخرين فصل کتاب، پس از ذکر مقدمه اي اندر باب فايده داستان و داستان سرايي و روايت هاي تاريخي و روش قصه پردازي در قرآن و ويژگي هاي قصص قرآني، به بررسي اهداف قرآن از نقل قصه ها و فلسفه تکرار قصص در قرآن پرداخته و هنر تصويرگري و مکتب آزاد هنري آن را نمايانده است. همچنين ديدگاه هاي برخي قرآن پژوهان عرب مانند احمد خلف الله، طه حسين، علي عبدالرزاق، خليل عبدالکريم و ديگر نوانديشان مسلمان را که زبان قرآن را در نقل داستان ها، زبان تمثيل دانسته اند، مورد نقد و تحليل قرار داده و در پي اثبات اين حقيقت برآمده که قرآن هر چند از زبان هنر به بهترين شکل بهره برده و مکتب هنري ويژه براي خود داشته، اما همواره بر عنصر واقعيت، پاي فشرده و اساساً به عنوان يک منشور هدايت، به بهره وري از خيال پردازي نيازي نداشته است. (15)
استاد در توضيح بيشتر اين ديدگاه در مصاحبه اي چنين مي گويد:
” در رابطه با قصص قرآني سه نظريه وجود دارد؛ نظريه اول اين است که اين داستان ها واقعيت و حقيقت عيني دارد و قرآن براي تربيت انسان ها از قضاياي عيني، شاهد جسته و از حوادث واقعي بهره گرفته است، زيرا يکي از اصول تربيت صحيح اين است که شواهدي که ارائه مي شود، تخيّلي نباشد.
نظريه دوم اين است که اين قصه ها جنبه سمبليک دارد و نوعي تخيل و صحنه سازي است، يعني براي حُسن يا قبح يک عمل، يا يک صفت، يا يک حالت، صحنه اي تخيلي ايجاد مي کند تا از آن براي اثبات مدعا که همان حُسن و قبح و زشتي و زيبايي آن صفت يا عمل باشد بهره جويد. اين نظريه که شايد عمر آن چند دهه باشد؛ مي گويد قرآن از عنصر تخيّل استفاده کرده و هدف او تربيت است؛ مانند کتاب کليله و دمنه که کتابي تربيتي – اخلاقي است و براي نشان دادن حُسن يا قبح برخي از صفات و کمالات؛ صحنه هاي تخيلي ارائه مي دهد. مثلاً براي اينکه انسان بايد کوشش و همت داشته باشد، تنبلي را براي رسيدن به هدف بايد کنار بگذارد… يک صحنه نمايش مي دهد که همان داستان لاک پشت و خرگوش باشد؛ اين صحنه سازي تخيلي است. چرا که قطعاً چنين داستاني اتفاق نيفتاده است.
اما بايد توجه داشت اين روش، از نظر علم تعليم و تربيت، روش درستي نيست؛ زيرا شاهد يک مدعا بايد شاهد صدق باشد نه تخيّل. اثبات حُسن يک صفت، بر مبناي تخيل ممکن نيست. اگر حکايتي که مي خواهد شاهد زشتي يا زيبايي يک عمل باشد، زيربناي آن خيال و تخيل باشد، نمي توان بناي بلند يک ارزش را بر روي آن ها بنياد نهاد؛ چرا که با روشن شدن اين حقيقت که زيربنا تخيل و توهم است، تمام آن مبنا فوراً فرو خواهد ريخت. اگر بخواهيم همه فضائل و رذايل اخلاقي را بر اين پايه بنا کنيم، ممکن است چند صباحي در مخيّله طفلي اثر بگذارد، ولي همين که اين کودک به رشد رسيد و فهميد که اين پايه سست است، بنايي که بر روي آن ساخته شده بود، درهم مي ريزيد و نتيجه نمي دهد و چه بسا نتيجه معکوس دهد…
اصولاً در باب تربيت؛ بايد توجه داشت، تربيت، امري واقعي است؛ نه اعتباري. متخلّق شدن به اخلاق حسنه و کريمه و فضائل عاليه انساني، واقعيات است؛ نه اعتباريات. اگر واقعي است که بايد شاهد آن هم از واقعيات باشد. شما فکر مي کنيد روشي که سعدي گرفته از کجا گرفته؟ از قرآن گرفته. وگرنه صحنه سازي که هنر نيست، مغالطه گران هم براي اثبات يک باطل، از همين روش استفاده مي کنند و با يکي دو قصه خيالي، ضد ارزشي را ارزش جلوه مي دهند.
اما اخيراً نظريه اي تازه مطرح شده که نظريه سوم است و عنوان آن « الفکر الاسلامي الحديث » است؛ يعني انديشه نوين اسلامي. مطرح کنندگان اين نظريه نيز افرادي مؤمن، متدين، دانشمند و مدافع قرآن هستند، يعني در مقام دفاع از قرآن و حريم قرآن اين نظريه را مطرح کرده اند و لذا اين حرکت از مصر در همين دهه اخير شروع شده و در پي آن است که به آنچه احياناً ادعا مي شود، مبني بر اينکه اين داستان هاي قرآني يا آداب و رسوم جاهلي که در قرآن انعکاس يافته با واقعيت هاي تاريخ سازگار نيست، سر و سامان دهد و در مقام دفاع برآيد.
راهي که اخيراً مطرح شده که همان انديشه اسلامي نوين باشد، مي گويد قرآن از باورهاي عرب استفاده کرده؛ اما بدان اعتراف نکرده، يعني قرآن براي استشهاد و اثبات مدعاهاي خود در جهت تربيت و ترويج فضائل، از باورهايي که عرب داشته استفاده کرده؛ و اين تقريباً همان فن جدل و خطابه است که مسلم و پذيرفته شده است. يعني انسان براي اثبات مقصود خودش، از مطلبي که خصم پذيرفته و باور دارد، استفاده کند؛ بدون اينکه آن را خودش قبول داشته باشد. ولي چون طرف مقابل پذيرفته و باور دارد از آن به عنوان پل براي رسيدن به هدف استفاده مي کند. اين مانعي ندارد. قرآن هم همين کار را کرده است؛ و در نتيجه به هيچ يک از اين باورهاي عرب که به عنوان شاهد آورده اعتراف نکرده است.
کساني که نظريه سوم را باور دارند، اين سخنان را در سنگر دفاع از قرآن اظهار مي کنند، تا بگويند اگر در قرآن بعضي از حوادث تاريخي يا برخي مطالب برخلاف تاريخ يا برخلاف علم وجود دارد، شما به قرآن خرده نگيريد؛ چون قرآن خودش اينها را قبول ندارد، بلکه اينها را به عنوان ابزار استفاده کرده و در مقام خطابه و جدل گفته است، و اين راه عقلائي است که انسان از باورهاي طرف بهره بگيرد براي هدف تربيتي، بدون اينکه هيچ گونه اعترافي داشته باشد.
مثال فارسي بزنم؛ در فارسي مثالي داريم « نوشدارو پس از مرگ سهراب »… اين ضرب المثل را از يک افسانه گرفته اند؛ چون ما در تاريخ نه رستمي داريم، نه سهرابي داريم؛ نه افراسيابي؛ همه اينها افسانه است، ولي متداول است و هيچ گونه اشکالي ندارد که انسان بر مبناي يک افسانه که پذيرفته شده يک ملت است، ضرب المثلي را اقتباس کند.
قرآن همين گونه است و اساساً به هيچ يک از حوادث تاريخي که در قرآن آمده مانند قصه طوفان، قضاياي نمرود، داستان فرعون و موسي، ماجراي شکافتن دريا و… باور ندارد. تمام اينها يک سري از باورهاي عرب بود و قرآن از اينها استفاده کرده است، پس اعتراض نکن که: طوفان چه؟ قصه شکافتن دريا يعني چه؟ زيرا پاسخ مي دهيم که عرب اينها را باور داشته و قرآن از اينها استفاده کرده، شما به گردن قرآن نگذاريد که به چيزي که واقعيت ندارد گردن نهاد. نه گردن نهاده، بلکه فقط خواسته به عنوان يک پل استفاده کند. نظريه قبلي مي گفت اينها همه صحنه سازي است و صحنه هاي تخيلي؛ اين نظريه مي گويد اينها باورهاي عرب است، قصه هاي مردمي و افسانه هاي بومي و فولکوريک عرب است، و قرآن خواسته از اينها استفاده کند؛ به عنوان ابزار و به عنوان پل؛ اما اينکه اصل حادثه را بپذيرد، اين گونه نيست.
اين پاسخي به غربي ها است که مي گويند قرآن شما در بردارنده يک سري مسائل بي اساس است، پس نمي تواند وحي باشد، بلکه ساخته و پرداخته تخيلات پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، و در نتيجه ساخته بشر است. مي خواهد جواب دهد که هيچ منافاتي ندارد که وحي باشد، ولي هيچ گونه اعترافي به اين وقايع که شما مي گوييد بي اساس است، نداشته باشد.
اين گروه ( صاحبان نظريه سوم ) چنان که ديده مي شود از قرآن دفاع مي کنند و حُسن نيت هم دارند.
پرسش اصلي همين است که اکنون چه بايد کرد؟ آيا نظريه اول را که مي گويد همه قرآن واقعيت و عينيت دارد را بپذيريم؟ جواب آن ها را که مي گويند اين رويداد به اثبات نرسيده را چه بدهيم؟
اين نظريه « الفکر الاسلامي الحديث » چنان گسترش يافته و شايع شده و همه جا را گرفته که به دانشگاه هاي ما نيز رسيده است. البته از مصر شروع شده است.
کساني را که اين نظريه را باور دارند، نمي توان بي دين يا ضدّ قرآن دانست؛ بلکه آنان مي گويند، از قرآن دفاع مي کنيم، و گمان مي کنند اين سخنان، دفاع از قرآن است، بنابراين نبايد چوب و چماق به دست گرفت که تو کافر و بي دين هستي، وگرنه مي گويد: ببخشيد با شما سخني ندارم! بايد دلايل قوي ارائه کرد، هنر اينجا است.
استاد در ادامه در راستاي اثبات حقيقت داشتن گزاره هاي تاريخي و واقعيت داشتن داستان هاي ياد شده، موارد بسياري از داستان هاي قرآن را مورد ريزنگري تاريخي – تطبيقي قرار داده است؛ مانند داستان فرزندان آدم، قوم عاد و ثمود و ناقه صالح، و اصحاب کهف و رقيم و هويت آنان. ” (16)
استاد در ادامه فصل پنجم، به تفصيل از موضوع جنجال برانگيز ذوالقرنين يا کورش سخن مي گويد که محورهاي اين بحث عبارتند از: هويت ذوالقرنين، هجوم او به سرزمين فارس يا مغرب خورشيد، توقف او در ساحل درياي اژه در کنار درياي سرخ رنگ ( عين حمئه )، لشکرکشي او به ديگر سرزمين ها و هويت و موقعيت تاريخي و جغرافياي قوم يأجوج و مأجوج و سدّ معروف آنان، تمدن بشري در عصر ذوالقرنين و فن آوري مورد استفاده در ساختن سد يأجوج و مأجوج يا سدّ تاريخي کوروش.
در ادامه اين پرسش ها مطرح شده است که: آيا ديوار « دربند »، همان سدّ يأجوج و مأجوج است که بعدها از سوي انوشيروان بازسازي شده است؟ آيا ذوالقرنين همان کوروش است؟ آيا عبد صالح خدا هم او است که منشور حقوق بشر را پس از فتح سرزمين بابل ابلاغ کرد و بر لوح سنگي نقش بست؟ سپس شواهد تاريخي بر اثبات و نفي اين فرضيه مطرح شده است. (17)
در پايان، به مناسبت، سخن از سدّ بزرگ مآرب و سازنده آن و همچنين ديوار چين رفته و ارتباط نداشتن آن با سدّ ذوالقرنين و يا اسکندر مقدوني اثبات شده و با نگاهي به تاريخ بني اسرائيل در سرزمين مصر به پايان رسيده است.
در انتهاي کتاب نيز فهرست آيات و فهرست مصدرها و موضوع ها درج شده است.

ويژگي هاي کتاب

امتيازات و نقاط قوت کتاب شبهات و ردود را در دو محور مي توان دسته بندي کرد: دسته نخست، مواردي است که در همه تأليفات استاد ديده مي شود و به سبک تأليفي و دأب پژوهشي استاد باز مي گردد. دسته دوم، ويژگي هاي اثر ياد شده است. مهم ترين امتيازات کتاب را چنين مي توان برشمرد:

1. تتبع فراوان همراه با سخت کوشي بسيار

نويسنده گرامي براي گردآوري شبهات و يافتن پاسخ آن ها، تلاشي سخت با استفاده از منابع اينترنتي و کتابخانه اي داشته که در اين راه از ياري ديگران نيز بهره برده است. اين کمترين به ياد دارم که ايشان در سال هاي تأليف اثر، در پي يافتن مستند تاريخي ايراد قرآن بر نصارا که عيسي و مادرش را دو خدا در کنار خداي متعال مي پنداشتند، رنج بسياري بر خود هموار کرد. مسيحيان بر آيه شريفه 116 سوره مائده که اين ايراد را به گونه پرسش متوجه عيسي مي داند و مي فرمايد:
« وَإِذْ قَالَ اللّهُ يَاعِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ ءَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلهَيْنِ مِن دُونِ اللّهِ »
خرده گرفته اند که هرگز در ميان ما مسيحيان باور تثليث با خدايان سه گانه ي خدا، مسيح و مريم و اعتقاد به الوهيت مريم سابقه نداشته است و قرآن اين اتهام را بي جهت متوجه ما مي داند. استاد علامه پس از کاوش و تتّبع بسيار، و جست وجويي چند هفته اي، مستند اين باور را يافته و در کتاب خويش آورده است. (18)

2. پويايي و ناايستايي در يافته هاي علمي

شيوه پسنديده استاد در آثار علمي خويش، در نورديدن مرزهاي باورها و پنداشته هاي علمي است. چنان که به آساني از ديدگاه هاي پيشين خويش دست مي شويد و در نگاشته هاي خويش بازنگري مي کند. پويايي در پويش علمي پژوهشي از نقاط روشن پژوهه هاي استاد است. کمتر کتابي از ايشان در چاپ مجدد از بانگري و افزوده ها بي بهره مانده است. حتي در برخي کتاب ها مانند التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، ترجمه فارسي بر متن عربي افزوده هايي دارد.

3. آزادانديشي و دليري

استاد فقيد در باورهاي تاريخي، فقهي، تفسيري و… هرگز در حصار مفروضات و مشهورات و حتي مسلّمات نمي ماند و در مواردي که ديدگاهي را متزلزل مي يابد، يا دليل بر ديدگاه مقابل دلالت مي يابد، بي هيچ پروايي بي پايگي آن را تصريح مي کند و به آساني، باور و انديشه نو را مي پذيرد. انکار فرضيه جهان شمولي طوفان نوح، تشکيک در معلّق ماندن کوه در ميان آسمان و زمين بر فراز سر بني اسرائيل ( ص 32 تا 39 و ص 72 تا 77 ) و واقعيت نداشتن جادو و چشم زخم ( ص 202 تا 237 ) نمونه هايي از اين دست مي باشد.
ايشان با همه احترام و عظمت و مقام بلند علمي که براي استاداني چونان علامه طباطبايي و آيت الله خوئي – رحمة الله عليهما – قائل است، در موارد بسياري به نقد ديدگاه هاي ايشان دست يازيده است.

4. استوارسازي انديشه و نظريه به ياري افکار مخاطبان

شيوه مألوف حضرت استاد که خود بارها بدان تصريح مي فرمود، اين بود که هرگز برداشت و نظريه تازه اي را، جز پس از طرح و القا بر جمعي از اهل فضل و فرهيختگان و نشر اوليه آن به صورت مقاله و نظريه آزمايشي و پس از بازخورد گيري و تعديل و تقويم و تنقيح آن به عنوان حاصل و نتيجه تحقيق، در کتاب هاي خويش ذکر نکند. در اين اثر نيز بيشتر مطالب و يافته هاي علمي را پس از انتظار در يک يا چند مرحله در کلاس ها و سخنراني ها و کنفرانس هاي علمي مطرح ساخته و پس از حک، اصلاح، بازبيني و نهايي سازي به رشته تأليف کشيده است. بدين سان بهره جويي از خرد جمعي مخاطبان از نقاط بارز سلوک علمي استاد است.

5. بهره مندي از قلم زيبا، شيوا و استوار

مهارت استاد فقيد در نگارش آثار خود به زبان فخيم و اديبانه و شيوا در هر دو زبان عربي و فارسي در ميان عالمان و مؤلفان اسلامي تقريباً بي نظير است. به ويژه قلم عربي ايشان، سحرانگيز، استادانه و استوار است. ويژه تر اينکه به عربي معاصر اديبانه است، به گونه اي که با قوي ترين نگارش هاي نويسندگان دانشمند جهان عرب امروز برابري مي کند. بلکه به دليل تأثيرپذيري، پررنگ تر از تعبيرات و تمثيلات و استعارات و اساليب قرآني بر بسياري از آن ها برتري مي يابد.

6. نظريه پردازي و توليد انديشه

بيشتر آثار استاد با ارائه انديشه نو و دستاورد تازه همراه است. و نه صرف گردآوري و تأليف يا نگاه تطبيقي به گفته ها و ديدگاه ديگران و تحليل و نقد و داوري و بس. چنان که در کتاب شبهات و ردود نيز آنان که بر گفته ها و نوشته هاي محققان اشراف دارند؛ نکته هاي بديع بسياري مشاهده مي کنند. يکي از نمونه هاي نوآوري در کتاب شبهات و ردود، نظريه نسخ تمهيدي يا ابطال زمان بندي شده تجويز ضرب زن از سوي شوهر است که در آيه 34 سوره نساء مطرح شده است. بدين سان که با دستورات تکميلي، زمينه تجويز ياد شده به طور کلي از ميان مي رود، همانند مسأله برده داري که به ياري احکام تکليفي ديگر، زمينه آن به تدريج خشاکنده شد. (19)

کاستي ها

در کنار همه نقاط قوت اثر، کاستي ها و کمبودهايي نيز در آن احساس مي شود. از اين رو نکاتي پيشنهاد مي شود که در دو بخش محتوايي و شکلي و صوري قابل طرح اند.

الف. محتوايي

1. اين کتاب از آنجا که با هدف پاسخ گويي به شبهات و دفاع از ساحت ارجمند قرآن عظيم نگاشته شده است، همانند خود قرآن، هدف اصلي را هدايت گري قرار داده و نه پژوهش هاي تاريخي، ادبي، کلامي، فقهي و… و از سوي ديگر مخاطب خويش را قشر متوسط جامعه از نظر علمي و بالاتر تعيين کرده است. بنابراين سطحي ميان تفصيل و اجمال را برگزيده و مطالب مطرح شده را در حدّ متناسب از جهت گستره و ژرفا ارائه کرده و تفصيل هر مطلب را به جاي متناسب، آن مانند موسوعه هاي فقهي استدلالي و پژوهش هاي گسترده تاريخي وانهاده است که شيوه اي پسنديده به نظر مي رسد. اما با اين همه گاه، از اين مبنا تخطي کرده و به اطناب روي آورده يا روش ايجاز و اشاره را برگزيده، چندان که مخاطب را قانع نمي سازد. نمونه نخست را در داستان طوفان نوح و جهان شمولي آن مي توان ديد. (20) و نمونه ايجاز را در مقوله عصمت انبيا مي توان جست. (21)
2. هر چند هدف استاد از تأليف اين کتاب، بررسي تاريخچه معارضه ها و تهاجمات عليه قرآن نبوده است، اما جاي آن را داشت که در حدّ متناسب به پديده خاورشناسي و ديدگاه خويش در باب جريان شناسي و انگيزه هاي مستشرقان اشاره اي گذرا آورده شود.
3. پاورقي و تخريجات مهم در کتاب به مقدار بسنده نبوده است و جاي آن بود که برخي اعلام و اسماي خاص که در متن آمده، با توضيحاتي در پاورقي، بيشتر شناسانده مي شدند.

ب. شکلي و صوري

1. اغلاط فراوان تايپي که حتي در آيات قرآن نيز مشاهده مي شوند، از اشکالات مهم کتاب است که حتي در غلط نامه درج شده در چاپ دوم نيامده اند. و ضرورتي به ذکر آن ها در اين مجال نيست.
2. در پايان کتاب، جز فهرست آيات و فهرست منابع نيامده که اطلاعات کتاب شناسي منابع نيز کامل نيست که فهارس فني مانند فهرست روايات، اشعار، قبايل، مذاهب و فرق، اعلام، اماکن، کتب و… براي آثار مهمي چونان کتاب مورد نظر، بايسته و معمول و مورد انتظار است. اميد که در چاپ هاي بعدي استدراک شود.

ترجمه کتاب

به دليل اهميت مطالب علمي و پژوهشي اين کتاب، لزوم ترجمه آن به زبان فارسي از همان سال هاي نخست انتشار به شدت احساس مي شد. مراجعات روزافزون و پرسش هاي پرشماري که بهترين و قانع کننده ترين و مستندترين پاسخ ها را در اين کتاب مي يافتند، اما به دليل عدم آشنايي به زبان عربي به ويژه در متني تخصصي مانند اين کتاب، از يک سو، و خلأ شديد منبع قابل توجه در اين رشته از سوي ديگر، استاد را بر آن داشت تا انديشه ترجمه را با جمعي از شاگردان مطرح سازد. بدين منظور سه نفر از شاگردان ايشان در دانشگاه علوم اسلامي رضوي مشهد به اتفاق نگارنده اين سطور براي اين منظور برگزيده شدند و در مدتي که به دليل سختي کار و برخي عوامل ديگر، چند سالي به درازا کشيد، اين مهم تحقق يافت. پي گيري ها، تشويق ها، تأکيدات و بردباري هاي حضرت استاد – که رحمت خداوند بر او باد – و نيز بذل عنايت ويژه ايشان در حل مشکلات و رفع دشواري ها در طول اين مسير ناهموار، ياري رسان مجموعه بود. چنان که هر بخش را پس از تحويل از سوي مترجمان به دقت مطالعه مي فرمود و در مواردي که به اصلاح و تصحيح نياز مي ديد، بدان دست مي يازيد. اين شيوه را در ترجمه برخي از تأليفات ديگر خود نيز به کار بسته بود. سرانجام ترجمه باب هاي اول و دوم کتاب که حجمي در حدود نيمي از کتاب را فرامي گيرد، توسط نگارنده و باب هاي سوم تا پنجم به ترتيب توسط دوستان ارجمند حجج اسلام آقايان علي اکبر رستمي، ميرزا عليزاده و حسن خرقاني صورت پذيرفت. ترجمه اين کتاب دست کم در آن بخشي که توسط حقير انجام شده، بر پايه مباني کلي و رهنمودها و سياست هاي بنيادي اعلام شده از سوي خود استاد صورت پذيرفته و تلاش بر اين بوده که ريزنگري ها و دقت هايي که ترجمه متني علمي – تخصصي چونان کتاب شبهات و ردود اقتضا مي کرد، به کار رود.
به ياد دارم که پس از انتشار ترجمه فارسي در سفري که استاد به مشهد مقدس داشتند و شايد آخرين سفر، به زيارت ايشان نائل آمدم. ضمن تقدير و تشويق از تلاش مترجمان و اظهار خشنودي از کار ترجمه، فرمود: بر مبناي ديدگاه برخي فيلسوفان مانند شلايرماخر، تفسير متن به منزله تأليف است، زيرا اين مفسر است که بايد مراد صاحب متن را فراگرفته، بفهمد و در انديشه خود وارد سازد، سپس با قلم و تقرير خود آن را در قالب عبارات بريزد و اين نوعي تأليف است. بنابراين شما – گروه مترجمان – کاري فراتر و مهم تر از ترجمه انجام داده ايد که به واقع خود تأليف است.
باري بررسي و ارزيابي انتقادي ترجمه ياد شده خود نيازمند مقال و مجالي ويژه است. اما دست کم بايد يادآوري کرد که دو يا سه قسمت چند صفحه اي که به دلايلي از متن عربي ساقط شده بود، در ترجمه تدارک نشده است. از جمله فصلي با عنوان المرأة في مجال الحضانة که با عنوان: « حق حضانت فرزند » در ترجمه آمده است. (22)
مشخصات کتاب شناسي ترجمه از قرار زير است؛
نقد شبهات پيرامون قرآن کريم، محمدهادي معرفت، مترجمان: حسن حکيم باشي ( فصل اول و دوم ) علي اکبر رستمي ( فصل سوم ) ميرزا عليزاده ( فصل چهارم ) حسن خرقاني ( فصل پنجم )، مؤسسه فرهنگي تمهيد، قم، چاپ اول، 2000 نسخه، 1385، قيمت 5000 تومان، 720 ص.

تقديرها و امتيازات

کتاب شبهات و ردود با آنکه کمابيش با اقبال مجامع علمي و اصحاب انديشه رو به رو و از جمله در سال 1382 از سوي دبيرخانه کتاب سال جمهوري اسلامي ايران در حوزه دين شايسته تقدير شناخته شده و همچنين در همان سال از سوي دبيرخانه کتاب سال حوزه رتبه نخست را در حوزه علوم قرآن به دست آورده است، با اين حال چنان که بايد و شايد اهميت آن شناخته نشده و به مخاطبان خود شناسانده نشده است.
اين کتاب تاکنون در منابع زير معرفي و گزارش شده است:
1. معرفي توصيفي کتاب شبهات و ردود حول القرآن الکريم نوشته حسن حکيم باشي. درج شده در فصلنامه پژوهش هاي قرآني شماره 33، بهار 1382، ص 231 تا 238.
اين معرفي مورد تقدير و تأييد استاد نيز قرار گرفت و درج آن در مقدمه ترجمه متن کتاب، مورد نظر قرار گرفت.
2. شبهات مستشرقان در قرآن ( معرفي اثر ) نوشته محمد ربيع ميرزايي، درج شده در کتاب ماه دين، شماره 80، خرداد 1383، ص 3 تا 9.
3. فصلنامه بينات شماره 44، ص 25 تا 27.
4. ويژه نامه آفتاب معرفت که به مناسبت چهلمين روز درگذشت استاد منتشر شد. ص 76 و 77. نيز بخش هايي از ترجمه اثر، قبل از انتشار در فصلنامه پژوهش هاي قرآني شماره 26-25 و 28-27 با عنوان « زن در قرآن و در فرهنگ زمان نزول » و در شماره 31 و 32 با عنوان قرآن و ديگر آيين ها و فرهنگ ها منتشر شده است.
همچنين مشخصات کتابشناسي متن چنين است:
شبهات و ردود حول القرآن الکريم، محمدهادي معرفت، مؤسسه ي التمهيد، قم، ايران، الطبعة الأولي 1423 ه‍، 2002 م، 3000 تومان، 608 صفحه.

پيشنهادها

پيشنهادهايي در ارتباط با کتاب شبهات و ردود به نظر مي رسد که اينک مطرح مي کنيم:
1. نشر مجدد آن همراه با تصحيحات دقيق و تخريجات وسيع و تکميل هاي مناسب، و پاورقي هاي لازم همراه با فهارس فني متعدد جهت آسان سازي استفاده هاي تحقيقي از کتاب، به رسم معمول در کتب تحقيقي – تخصصي.
2. معرفي شايسته و در خور آن در سطح کشوري و بين المللي و اطلاع رساني مناسب و بايسته در مراکز، کتابخانه ها، سايت ها و ديگر منابع ديجيتالي. و به طور اخصّ در سطح حوزه و دانشگاه.
3. تعيين آن به عنوان متن درسي در حوزه ها و دانشگاه ها به ويژه در سطوح تخصصي و براي مبلّغان بين المللي.
4. ترجمه آن به زبان هاي رايج مانند انگليسي، آلماني، اردو و…
5. برگزاري همايش هاي علمي در سطح متناسب، جهت نقد و تحليل محتواي آن.
6. تدوين موسوعه اي گسترده در زمينه پاسخ گويي به شبهات قرآني که به واقع ادامه راه درخشاني است که استاد گشوده و اقدامي بايسته است در جهان امروز که کشاکش انديشه ها و تهاجم فرهنگ ها عليه فرهنگ ناب اسلام و قرآن عزيز است.

پي‌نوشت‌ها:

1. محقق حوزه ي علميه مشهد مقدس.
2. مصاحبه با فصلنامه بينات، ش 44، ص 75.
3. شبهات و ردود حول القرآن الکريم، صص 5-3.
4. همان، صص 29-3.
5. همان، صص 51-29.
6. همان، صص 78-51.
7. همان، صص 109-79.
8. همان، صص 174-137.
9. همان، صص 186-174.
10. همان، صص 237-202.
11. همان، صص 286-244.
12. همان، صص 310-286.
13. همان، صص 367-312.
14. همان، صص 417-368.
15. همان، صص 451-418.
16. همان، صص 468-452.
17. همان، صص 530-468.
18. همان، صص 87-86.
19. همان، صص 158-149.
20. همان، صص 51-29.
21. همان، صص 29-25.
22. نقد شبهات پيرامون قرآن کريم، صص 177-176.

منبع مقاله :
نصيري، علي؛ (1387)، معرفت قرآني ( يادنگار آيت الله محمدهادي معرفت (ره)) جلد سوم، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد