قاجاريه يكي از طوايف ترك (قزلباش) است كه در به قدرت رساندن صفويان دست داشت[1] و در عهد پادشاهان صفوي به مناصب و مقامات عاليه نيز رسيدند. اولين بار نام قاجارها در عهد تركمانان آق قويونلو در تاريخ آمده و ظاهراً از همان ايام، سر كردة آنها با نام قراپيري قاجار، با يارانش جزو مريدان شيخ حيدر صفوي بوده و بعداً به همراه شاه اسماعيل به اردبيل رفته و در جنگ شرور كه بين شاه صفوي و شروانشاهيان واقع شد. در سپاه اسماعيل حضور داشت و از همان ايام در زمرة طوايف قزلباش در آمدند و شاهان صفوي هم بر سركردگان آنها گه گاه بعضي خدمات و مناصب را مي دادند. قاجارها نيز در قبال اين خدمات همچون ايل افشار و بياتها از پشتيبانان سلطنت صفويه بودند و در منازعات داخلي كه معمولاً بعد از مرگ شاهي و تعيين جانشين رخ مي داد، وارد نمي شدند.
از افرادي كه در دوره صفويه از ايل قاجار به مناصب حكومتي رسيدند، مي توان به بداق خان قاجار كه از طرف طهماسب اول به حكمراني قندهار منصوب شده بود، اشاره كرد. همچنين به شاه قلي خان قاجار كه در زمان شاه عباس اول قورچي باشي بوده و شاه عباس او را دوبار بعنوان سفير به دربار عثماني فرستاد. اميرگونه خان قاجار نيز به حكمراني قلعه ايروان گماشته شد و شاه صفي نيز طهماسب قلي خان پسر اميرگونه را حكمران ايروان و بيگلر بيكي چخور سعد انتخاب كرد و نيز مرتضي قلي خان پسر مهراب خان قاجار را به حكمراني مرو كه پدرش هم در زمان شاه عباس همان عنوان را داشته منصوب كرد.[2]علاوه بر اينكه ايل قاجار در به قدرت رسيدن صفويه كمك شاياني كردند، بعدها نيز بعنوان نيروئي جنگجو و طرفدار سلطنت صفوي از مرزهاي كشور در مقابل هجوم اقوام ازبك و تركمانان بخوبي محافظت كردند.
در زمان شاه عباس كبير طايفه قاجار نيروئي بدست آورد و به قبايل چندي تقسيم گرديدند. شاه عباس از افزايش عده اين طايفه استفاده كرده، آنان را مأمور حفظ سرحدات مهم كشور نمود. قسمت عمده آنان را در ولايت گرگان براي دفع تركتازي هاي تركمانان، مقيم ساخت و نگاهداري قلعه مبارك آباد و ساحل گرگان را كه از بناهاي نظامي شاه طهماسب اول بود، به آنان داد.[3] بدين ترتيب قاجار از موطن اصلي خود كه گنجه بود كوچانده شدند.
شاه عباس اول همچنين گروهي از اين طايفه را به نواحي مرو و شمال خراسان فرستاد تا در برابر حملههاي ازبكان و تركمانان از مرزها حفاظت كنند.[4]در اواخر عهد صفويه يعني زماني كه فتنه افغانها دامنگير اصفهان شد، فتحعلي شاه رييس ايل قاجار بود كه با عدهاي نيرو به كمك پادشاه صفوي آمد؛ ولي وقتي به اصفهان رسيد با بيمحلي درباريان مواجه شده و از تصميم خود منصرف و به استرآباد برگشت و در نهايت در دوره طهماسب دوم بعنوان نايب السطلنة انتخاب گرديد.[5]در دوره شاه عباس اول قاجارها در فعاليتهاي صفويان خصوصاً در فتح تبريز، فتح قلعه ايروان شركت داشتند كه بر اثر اين فعاليتها بود كه يك قاجاري بنام طهماسب قلي خان پسر اميرگونه خانه به جاي پدر به مقام بيگلربيكي ايروان مي رسد، پس مي بينيم كه روابط قاجار با صفويه يك ارتباط تعاملي و طرفيني است، بطوري كه قاجارها از ابتداي روي كار آمدن صفويه در كنار آنها بوده و در جنگ هاي آنها شركت داشته و بنا به خواست سلاطين صفويه از سرحدات بخوبي محافظت مي كردند و در مقابل، سلاطين صفوي هم به افراد و سركردگان ايل قاجار، مناصب و مقامات حكومتي اعطا مي كردند.
هيچ وقت ديده نشده كه ايل قاجار در منازعات داخلي قدرت، وارد شوند و در دوران پادشاهي صفويه غالباً به تعهداتي كه درباره حفظ سرحدات ايران داشتند، عمل مي كردند و نسبت به دربار صفويه وفادار بودند و در اين دوره نهضت يا شورشي كه جنبه قيام عليه دولت مركزي ايران داشته باشد از اين ايل ديده نشده[6] و در اكثر جنگهاي بزرگ در اين دوره كه به تناوب ميان قواي ايران و نيروهاي عثماني و ازبك در مشرق و مغرب ايران روي مي داد، سران و عده اي از زبدگان ايل قاجار شركت داشتند.
علت و سبب اين آرامش و انقياد قاجاريه را، در اين دوره مي توان يك قرابت نژادي اين ايل با سلاطين اوليه صفويه دانست كه هر كدام بنوعي به تركمانان آق قويونلو منسوب مي شوند و ديگر بروز اختلاف و دو دستگي در ميان سران ايل قاجار دانست. كه در نتيجه اين دو دستگي و اختلاف به دو گروه در دو طرف رودخانه گرگان تقسيم مي شوند (يوخاري باش) قسمت علياي رود قسمت سفلاي رود؛[7] البته اين اختلافات معيشي بود و به درجه خطرناك و حاد نرسيد.
همانطور كه گفته شد قاجارها در تمام مدت حكومت صفويان همواره تابع حكومت مركزي بوده و برخلاف برخي قبايل وارد منازعات نشده و لذا دست نخورده باقي ماند و لذا شاه عباس از اين نيروي بكر در فعاليت هاي خود به نحو احسن استفاده ميكرد و آنها نيز در اين راستاه به اهداف خود رسيدند و هيچ وقت با سلاطين صفويه ساز مخالف آغاز نكردند.[8] تا آنكه بعد از صفويه به فعاليتهاي خود ادامه داده و در نهايت سران اين ايل به يكي از سلسله هاي حكومتگر ايران تبديل شد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. حقايق الاخبار ناصري، نويسنده:جعفر خورموجي (وقايع نگار).
2. احسن التواريخ، نويسنده:محمدتقي ساروي.
3. منتظم ناصري، نويسنده:صنيع الدوله.
پي نوشت ها:
[1] . دهخدا، علي اكبر، لغت نامه دهخدا، واژه قاجاريه.
[2] . زرين كوب، عبدالحسين، روزگاران، تهران، انتشارات سخن، چاپ اول، 1378، ص 771.
[3] . سپهر، محمدتقي، ناسخ التواريخ، تهران، انتشارات اساطير، چاپ اول، 1377، ج1، ص 9.
[4] . همان.
[5] . رحيمي، علي، كرمان و آقامحمدخان قاجار، انتشارات كومش، چاپ اول، 1379، ص 25.
[6] . شميم، علي اصغر، ايران در دوره سلطنت قاجار، تهران، انتشارات زرياب، چاپ اول، 1379، ص 20.
[7] . همان، ص20.
[8] . سپهر، محمدتقي، پيشين، ص 10.